مردی با چشمان حادثه ساز

کشف ویروس ناشناخته




محمد بلوری/ روزنامه نگار
وحشت رویارویی با سگ‌ها و آدم‌های هار سبب شده بود بسیاری از کشاورزان کشت و کار را رها کنند، کشتزارها و باغ‌ها به حال خودشان رها شده و کم‌کم قحــــــــطی و گرسنگی هراس‌آوری به‌ سراغ مردم آبادی بیاید.پهلوان که با سهراب ، دانـــــشجوی جوان گفت و گو می کرد آهی کشید و گفت:
-‌ عجب مصیبتی. راه فراری هم از این جزیره نیست.
سهراب گفت: دهیار بی‌رحم هم به بهانه‌های مختلف چه عوارض و چه مالیات، به‌جان مردم افتاده است.
سپس با تأسف سری جنباند و گفت:
- راه فراری هم از این آبادی نیست، پیش‌از آنکه راه دریایی بسته شود و قایق‌ها و لنج‌ها به‌طرف شهر رفت‌وآمد کنند، هر روز خانواده‌‌هایی جل و پلاس‌شان را جمع می‌کردند و از این جزیره هجرت می‌کردند اما روشن نیست در شهر چه اتفاقی پیش آمده که رفت‌وآمد قایق‌ها قطع شده و راه فراری هم نیست.
پهلوان آه کشان گفت:
- نگران زبیده هستم، برای ادامه تحصیلاتش روانه شهر شده و یک ماهی می‌شود که از این دختر خبری نیست، خانواده‌اش از او بی‌اطلاع هستند...
دانشجوی جوان، به‌روی پهلوان حیدر لبخند معنی‌دار و شیطنت آمیزی زد و گفت: نگران نباش پهلوان‌جان محبوب عزیزت در شهر بسر می‌برد و به‌خوشی و سلامت زندگی‌اش را می‌گذراند.
پهلوان حیدر از شرم، چانه پهن‌اش را به‌روی سینه فراخ و ورزیده‌اش خم کرد و برای گریز از موضوع پرسید:
- راستی از معاینه افراد خانواده‌ای که مرده‌شان را توی قایق پیدا کرده‌اند چه خبر، آزمایش‌ها علت فوت‌شان را روشن کرده؟
با این پرسش، نگاه بیمناکی در چشم‌های دانشجوی جوان درخشید و گفت:
-‌ به مصیبت دیگری گرفتارش شده‌ایم حیدرجان، از روزی که اجسادشان را کالبد‌شکافی کرده‌ام، می‌ترسم با فاجعه هولناکی روبه‌رو شویم که اگر بیماری‌شان شایع شود، مرگ و میر بزرگی دامنگیر مردم این آبادی شود.
سپردم هر چهار جسد را در آتش بسوزانند و هرچه ملحفه و لباس داشته‌اند در کوره انداخته‌ایم. امیدوارم سهیلا و دو نفر دیگر هم که لباس یا بدن‌شان را لمس کرده‌اند نجات پیدا کنند.
پهلوان حیدر آهی کشید و با چهره‌ای نگران پرسید؟
-‌خانم معلم؟ چه شده؟ حالش چطوره؟
دانشجوی جوان با تأسف سر جنباند و گفت:
-‌ تو همین درمانگاه، در یکی از اتاق‌ها در قرنطینه نگهش داشته‌‌ام. حالش چندان خوب نیست. باید دعا کنیم از ویروسی که مبتلایش شده نجات پیدا کند.
پهلوان حیدر بهت‌زده و هراسان پرسید:
- کدام ویروس؟ از چه مبتلا شده؟
دانشجوی جوان با تأسف و دریغ سرجنباند و گفت:
-‌ از اجساد مردگانی که توی قایق پیدا شده بود، زن و شوهر و دو بچه‌شان که همراه با قربانیان قایق‌های در هم شکسته‌ای که جنازه‌های‌شان در میان تکه‌پاره‌های قایق‌ها، روی آب پراکنده بودند.
آن روز وقتی خبر دادند امواج دریای طوفانی جنازه‌هایی را به ساحل جزیره کشانده صبح به ساحل که رسیدم دیدم عده‌ای از مردان آبادی‌مان دارند مرده‌ها را در یک ردیف قبر بر لب دریا دفن می‌کنند. فوراً فکری به‌ذهنم رسید. با خودم گفتم عده‌ای شهری که سوار چند لنج بوده‌اند با درهم شکستن این لنج‌ها در میان امواج خروشان دریا افتاده‌اند و غرق شده‌اند. اما متوجه قایق سالم شدم که زن و شوهری با دو بچه‌شان در این قایق مرده بودند. اما چرا؟ به‌همین خاطر به روستایی‌ها گفتم این چهار جنازه را دفن نکنند و به‌درمانگاه انتقال‌شان بدهند که بفهمم علت مرگ‌شان چه بوده! همان‌طور که برایت گفته بودم فکر‌هایی به سرم زد. از خودم پرسیدم این عده مسافر چرا شهر را ترک کرده‌اند. نکند به‌خاطر ترس از بیماری «هاری» که مردم آبادی‌مان را گرفتار کرده، از شهر پا به فرار گذاشته‌اند. تصمیم گرفتم از راه کالبد‌شکافی و معاینه و آزمایش مرده‌ها پی به راز مرگ‌ این زن و شوهر و دو کودک ببرم.
با مشارکت و راهنمایی دکتر صادقی عزیز در آزمایشگاه مجهزی که دکتر تدارک دیده به تشریح و آزمایش اجساد پرداختم و مرحله به مرحله ادامه دادم تا این‌که در ریه ‌مرده‌ها به ویروس عجیب و ناشناخته‌ای دست‌ یافتیم که بسرعت تکثیر یافته و فضای ریه مردگان را پوشانده بود؛ ویروس جدیدی که نام و نشانه‌ای از آن در کتب پزشکی پیدا نکردیم. بدبختانه تاکنون با سرعت سرایتی که این ویروس داشته سهیلا و دو ماهیگیر که به مرده‌ها دست زده بودند مبتلا شده‌اند.
ادامه دارد


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7493/12/560527/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها