به هوش بمانیم؛ زمستان سرد و سیاه خواهد شد اگر...
امیرحسین جلالی ندوشن
روانپزشک
روایت اول: مرد میگوید تا نیمه خرداد نه فقط از ماسک که از شیلد هم استفاده میکرده، میگوید: «مرتب دست خود را میشستم، یا با الکل ضدعفونی میکردم. پیش از ورود به خانه حتماً لباسهای خود را در محلی جداگانه میگذاشتم و همه اینها رسم خانواده شده بود. نیمه خرداد که همه جا باز شده بود و کمکم گفته شد با آمدن فصل گرما، ویروس ضعیف میشود و از بین خواهد رفت من هم از همه کارهایی که گفتم دست شستم. میهمانی میرفتم و با دوستان نشست و برخاست داشتم، بدون آنکه از ماسک استفاده کنم یا اصول دیگر را رعایت نمایم. یک شب قرار داشتیم برویم خانه پدربزرگ، که مبتلا به دیابت است و چند وقت پیش جراحی قلب باز داشته. سردرد و ضعف زیاد نگذاشت بروم. خانواده اصرار میکردند هر طوری هست بروم اما نمیشد و چه اقبال بلندی داشتم. دو روز بعد تست مثبت شد و من ۱۴ روز در خانه ماندم.» روایت دوم: به دیوار تکیه داده و تعریف میکند که مرد میانسال را سه ماه پیش برای بار آخر دیده، درست هفت روز قبل از آنکه در بیمارستان جان بدهد. مرد به او گفته بود قرار است فردا پسرش را ببرد مدرسه. میگوید به او گفتم نرو، اما گفت مشکلی پیش نمیآید. تقریباً تمام دانشآموزان کلاس به کووید مبتلا شدند، از جمله پسر مرد مرحوم و او نیز هم که جان به جان آفرین تسلیم کرد. به باور من پس از موج اول کرونا در ایران چند موضوع باعث شد که ما با وضعیتی که از مرداد و شهریور به آن دچار شده ایم ، تاکنون ادامه پیدا کند و متأسفانه احتمال دارد در زمستان بغرنجتر نیز بشود.
مهمترین دلیل بحران در مدیریت افکار عمومی و ناکارآمدی سیاست رسانهای است که متأسفانه از همان موج اول وجود دارد و نه تنها بهبود نیافته که در ابتدای تابستان به بدترین وضعیت خود دچار شد و در قالب شروع موج دوم و سوم خود را نشان داد. عدم ارسال پیام واحد، سردرگمی افکار عمومی در مورد وضعیت بیماری یا وضعیت محدودیتها و البته ارسال پیامهایی دال بر عادی شدن امور باعث شد جامعه که به اندازه کافی تحت فشار و منگنه بود آن را محملی برای آسودگی و رهایی از قید و بند محدودیتها قرار دهد. نکته بعد به کمبود و کاهش سرمایه اجتماعی در ایران بازمیگردد. نمود آن را در عدم اعتماد بدرستی آمار دولتی کرونا از ابتدای همهگیری میشود دید؛ بنابراین انتظار نمیرود با این وضعیت بحرانی سرمایه اجتماعی در ایران، شیوهها و روشهایی که صرفاً بر مسئولیت شهروندی متکی باشد بتواند کمککننده باشد و در نتیجه دولت باید اقتدار و حضور بیشتری را به نمایش بگذارد. نکته آخر به وضعیت روان شناختی جامعه و سلامت روانی جامعه بر میگردد. جامعه آسیبدیده، خسته، کلافه و دچار درماندگی است. در چه مواردی عدم مراعات دستورالعملهای بهداشتی میتواند بهعنوان نمودی از این خستگی و نوعی رفتار خود-آسیبرسان تلقی شود. وضعیت روانی جامعه نیازمند رسیدگی جدی است و برنامه اقدام ملی برای بهبود سلامت روانی جامعه باید در دستور کار سیاستگذاران ستاد ملی مقابله با کرونا قرار گیرد. با همه اینها ما تک تک شهروندان باید بدانیم اوضاع میتواند بسیار بسیار دردناکتر شود و در حالتی که معدل وضعیت مدیریت و سیاستگذاری، سرمایه اجتماعی و وضعیت بیماری در کشور چندان به مراد دل ما نیست باید دستکم هر کدام از ما به فکر خود و خانواده خویش باشیم، شاید از این طریق اوضاع عمومی هم کمی بهبود یابد.
روانپزشک
روایت اول: مرد میگوید تا نیمه خرداد نه فقط از ماسک که از شیلد هم استفاده میکرده، میگوید: «مرتب دست خود را میشستم، یا با الکل ضدعفونی میکردم. پیش از ورود به خانه حتماً لباسهای خود را در محلی جداگانه میگذاشتم و همه اینها رسم خانواده شده بود. نیمه خرداد که همه جا باز شده بود و کمکم گفته شد با آمدن فصل گرما، ویروس ضعیف میشود و از بین خواهد رفت من هم از همه کارهایی که گفتم دست شستم. میهمانی میرفتم و با دوستان نشست و برخاست داشتم، بدون آنکه از ماسک استفاده کنم یا اصول دیگر را رعایت نمایم. یک شب قرار داشتیم برویم خانه پدربزرگ، که مبتلا به دیابت است و چند وقت پیش جراحی قلب باز داشته. سردرد و ضعف زیاد نگذاشت بروم. خانواده اصرار میکردند هر طوری هست بروم اما نمیشد و چه اقبال بلندی داشتم. دو روز بعد تست مثبت شد و من ۱۴ روز در خانه ماندم.» روایت دوم: به دیوار تکیه داده و تعریف میکند که مرد میانسال را سه ماه پیش برای بار آخر دیده، درست هفت روز قبل از آنکه در بیمارستان جان بدهد. مرد به او گفته بود قرار است فردا پسرش را ببرد مدرسه. میگوید به او گفتم نرو، اما گفت مشکلی پیش نمیآید. تقریباً تمام دانشآموزان کلاس به کووید مبتلا شدند، از جمله پسر مرد مرحوم و او نیز هم که جان به جان آفرین تسلیم کرد. به باور من پس از موج اول کرونا در ایران چند موضوع باعث شد که ما با وضعیتی که از مرداد و شهریور به آن دچار شده ایم ، تاکنون ادامه پیدا کند و متأسفانه احتمال دارد در زمستان بغرنجتر نیز بشود.
مهمترین دلیل بحران در مدیریت افکار عمومی و ناکارآمدی سیاست رسانهای است که متأسفانه از همان موج اول وجود دارد و نه تنها بهبود نیافته که در ابتدای تابستان به بدترین وضعیت خود دچار شد و در قالب شروع موج دوم و سوم خود را نشان داد. عدم ارسال پیام واحد، سردرگمی افکار عمومی در مورد وضعیت بیماری یا وضعیت محدودیتها و البته ارسال پیامهایی دال بر عادی شدن امور باعث شد جامعه که به اندازه کافی تحت فشار و منگنه بود آن را محملی برای آسودگی و رهایی از قید و بند محدودیتها قرار دهد. نکته بعد به کمبود و کاهش سرمایه اجتماعی در ایران بازمیگردد. نمود آن را در عدم اعتماد بدرستی آمار دولتی کرونا از ابتدای همهگیری میشود دید؛ بنابراین انتظار نمیرود با این وضعیت بحرانی سرمایه اجتماعی در ایران، شیوهها و روشهایی که صرفاً بر مسئولیت شهروندی متکی باشد بتواند کمککننده باشد و در نتیجه دولت باید اقتدار و حضور بیشتری را به نمایش بگذارد. نکته آخر به وضعیت روان شناختی جامعه و سلامت روانی جامعه بر میگردد. جامعه آسیبدیده، خسته، کلافه و دچار درماندگی است. در چه مواردی عدم مراعات دستورالعملهای بهداشتی میتواند بهعنوان نمودی از این خستگی و نوعی رفتار خود-آسیبرسان تلقی شود. وضعیت روانی جامعه نیازمند رسیدگی جدی است و برنامه اقدام ملی برای بهبود سلامت روانی جامعه باید در دستور کار سیاستگذاران ستاد ملی مقابله با کرونا قرار گیرد. با همه اینها ما تک تک شهروندان باید بدانیم اوضاع میتواند بسیار بسیار دردناکتر شود و در حالتی که معدل وضعیت مدیریت و سیاستگذاری، سرمایه اجتماعی و وضعیت بیماری در کشور چندان به مراد دل ما نیست باید دستکم هر کدام از ما به فکر خود و خانواده خویش باشیم، شاید از این طریق اوضاع عمومی هم کمی بهبود یابد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه