برای جهانی شدن ادبیات نمایشی ایران
باید از بهرام بیضایی گذر کرد
رضا آشفته
منتقد
بهرام بیضایی بلندترین قله ادبیات نمایشی ایرانزمین در این تاریخ صدوچند ساله تئاتر ماست و اگر هنوز نمایشنامهنویسی ما جهانی نشده است، باید از این قله درگذریم.
اگر بهرام بیضایی بلندترین قله از آغاز تاکنون ادبیات نمایشی است؛ در کنار او باید دانست که با ملاحظاتی و بنابر نظرسنجیهای چندگانه موجود از دیگر قلل قابل اعتنا میتوان از دو همراه دهه چهلیاش، یعنی اکبر رادی و غلامحسین ساعدی نیز نام برد که همچنان بهطور محسوسی قابل مطالعه و درک و دریافت نکات بارزی هستند. همچنین دو پدیده دیگر که در دهه 70 رخنمایی کرده و هر کدام نیز با شکوه و صلابت ویژهای در تاریخ نمایشنامهنویسی ما سرآمد شدهاند. یکی علیرضا نادری نجفآبادی و دیگری محمد یعقوبی است. اینها در پهنه روزگاری که فرهنگ و هنر میتوانست روزهای خوشی را تجربه کند، خود را بروز دادهاند و همانند همان دوره طلایی دهه چهل یکبار دیگر سوار بر بخت بلند شده و همتراز با آنان خودی نشان دادهاند.
در این تحلیل نامی از بهمن فُرسی، عباس نعلبندیان و عبدالحی شماسی نیاوردهام که اینها پیشرو و آوانگاردند و از روزگار ما و نسبتهایش کمی جلوترند و هنوز به دقت مطالعه و اجرا نشدهاند که با درک و دریافت جایگاهشان تبیین شود. بنابراین برای درک نمایشنامهنویسی روزگار ما همان بهتر که همین 5 ستاره نامی را مدنظر قرار دهیم و حالا هر نمایشنامهنویس نواندیشهای برای فهم بضاعت ما به ناچار باید همانها را با دقت و حوصله بسیار بخواند و بداند که اینها چگونهاند. اینها پرسشهای بنیادینشان چیست. زبان حال و قالشان را به چه میآلایند و از چه میپالایند. پردازش زبانی آنان به چه دستور و ضد دستوری رهنمون شده است. چه مقدار مردم را و از چه منظری آنان را واکاوی کردهاند. درنگ و حوصله آنان چقدر پر و بال گرفته و به کجاها رسیدهاند. جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ، جغرافیا، زیست و اقتصاد چقدر در آن گستره مردمشناسانه ذینفوذ است؟! و همین نکات ریز و درشتی که هر یک از اینان به گونهای به آن پرداختهاند، فصل ویژه هر یک از آنان است. اینان ما را به گونهای متفاوت با آنچه که باید رودررو کردهاند و اینگونه زیستن و همنفسی با گذشتگان است که شاید چراغ روشنگری باشد برای پرهیز از تکرارها، توهمات، غفلتها و بیراهه رفتنهای بیشماری که در این خیل بزرگ هزاران نفره دست بهقلمان جایزهبگیر و جشنوارهرو راه به جایی نمیبرد.
به هر روی میدانیم که اگر بهرام بیضایی بلندترین قله شده، حتماً حال و هوای متفاوت و در واقع درستتری را سروسامان داده وگرنه همین طوری و باری به هر جهت سکاندار این کشتی نشده است. او دانشی داشته که در آمیزش نبوغ و بلوغ حسی و فکری چنین درازاندیشانه متبلور شده است و همچنین رادی، ساعدی، نادری و یعقوبی درنگ بسامانی نسبت به مسائل گوناگون داشتهاند اما در برابر همه اینها سد یا سدهایی هست که در گسترش معنا و درک زندگی به قاعده فهم روزگار، اینها هم هنوز کم آوردهاند، بلکه کم گذاشتهاند و شاید هم جهان در برابر اینان کم آورده و هر یک از اینها محتمل است اما به هر حال ما هنوز با این اندوختهها جهانی نشدهایم و باید که جهانی شدن را برای استقرار یک ادبیات نمایشی غنی و توسعه یافته ممکن سازیم. جهانی شدن سرآغازی است برای اتفاقات بهتر که این صدوچند سال پیشینه را بشود جهتدهی بهتری کرد و باید این راه ریلگذاری بشود که مقصد مطلوبی را تدارک دید و از این سرگردانی بیرون آمد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه