خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
کودتاهای نظامی
رادیو تنها منبع خبری ما در پایان دهه ۱۹۴۰ در «درعا» بود و روزنامهها و مطبوعات اگر هم میرسید، با یک روز تأخیر بود. اما رادیو هم در دسترس همه ساکنان «درعا» نبود. [تعداد زیادی در خانه یکی از اهالی که رادیو داشت] جمع میشدیم و سرک میکشیدیم تا در حظ دیدن این دستگاه دهشتناک صدرنشین خانه، شریک شویم که از هیبتی در اندازه شیوخ عشایر برخوردار شده بود. حرکت پیچ موج رادیو که ما را از موجی به موجی دیگر میبرد، میپاییدیم و چشمان سبز سحرانگیزش را که پس از عبور از پارازیتی خشمگین، بر روی موج رادیو «دمشق» میایستاد. «فلسطین»، همواره جایگاه نخست را در بخشهای خبری مختلف داشت. سپس کودتای «حسنی زعیم» روی داد و غوغایش، جهان و رادیوها را درنوردید، و ما هنگام شنیدن بیانیه شماره یک کودتا، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه آن را همچون نوری تابان برای خروج سریع از تونل نکبت [بار اشغال فلسطین]، به فلسطین ربط دادیم.
صبح روز ۳۱ مارس ۱۹۴۹ - روز کودتای «زعیم» - مانند هیچ روز قبل از خود نبود. این روز برای سوریها همچون روز انتقام [از اشغال] «فلسطین» آغاز شد، و «محمود عرب»، دوست فلسطینی من؛ همه صفات و موهبتهای خارق العاده را به «حسنی زعیم» رهبر جدید سوریه نسبت داده و از موضع من پیشی گرفته و میگفت، رهبری «حسنی زعیم» هدیهای الهی و او آزادکننده «فلسطین» و نیروی رهایی بخشی است که فلسطینیان را سالم و در امان، در سریعترین زمان ممکن به کشورشان بازخواهد گرداند.ما در خانه قدیمی مان، خانوادهای بزرگ شامل 9 برادر و خواهر بودیم. برادرم «عبدالمنعم»، 10 سال بزرگتر از من و یک بعثی ناسیونالیست عرب و علی برادر دیگرم، شش سال بزرگتر از من و یک ناسیونالیست سوری و شیفته «آنتون سعاده» [رهبر حزب سوسیال ناسیونالیست سوری، به عربی: حزب السوری القومی الاجتماعی] بود. این دو، شب و روز با هم مشاجره و مجادله میکردند و اگر به من مجال شنیدن مناقشهها و دیدن قدرت نماییهای خود را میدادند، بنظرم میرسید که هر کدام برهان قوی خود را دارند. اما به یاد میآورم که آنها ظرف چند ماه حکومت «حسنی زعیم» به یک نظر مشترک رسیدند. هر دو از آنچه بر سر فلسطین آمده، سرخورده و امیدوار بودند طبقه حاکمهای که باعث از دست رفتن فلسطین شده بود تغییر کند. برای تحقق این هدف هر دو، بیانیه اول کودتا [ی زعیم] را بارقهای از امید در میان شب تاریک و بادی همراه در دریای پرموج روزگار میپنداشتند. اما بادها در عمل به سمتی وزیدن گرفت که مناسب حال کشتیهای تغییر نبود. «حسنی زعیم» صاحب نشانهای افتخار طلایی، در دوره کوتاه حیات سیاسی خود اقداماتی کرد، که حکام عرب در طی سالها نمیتوانستند انجام دهند. حماقت و جنون عظمت و غرور، او را ظرف چند ماه از در اختیار گرفتن قدرت مطلقه، به سمت تصمیمات سریع و متهورانهای، راهبری کرد [که موجب شکستش شد]. مؤسساتی وجود نداشت که «زعیم» بتواند از آنها مشورت بگیرد، زیرا همه مؤسسات و نهادهای کشور را بلافاصله [پس از کودتا] منحل اعلام کرده بود و با توجه به دوران کوتاه حکومتش، فرصت ایجاد شوراها و هیأتهای [جایگزین] را که بتواند به آنها مراجعه کند، نیز پیدا نکرد. از اتهاماتی که به «زعیم» زده شد، موافقت با قرارداد آتشبس با اسرائیل و امضای قرارداد «تابلاین» با شرکت «آرامکو» پس از معافسازی آن از پرداخت حقوق گمرکی در ازای مبلغ مشخصی بود. همچنین «آنتون سعاده» را که به او اعتماد کرده بود به دولت «لبنان» تحویل داد، که در آنجا تحت تعقیب بود، بیآنکه از عواقب این رفتار، ارزیابی درستی داشته باشد. رفتاری که برادرم «علی» و دوستانش آن را اوج فرومایگی میدانستند، به ویژه که تحویل وی با دستور مستقیم «زعیم» انجام شده بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه