زخمی که کهنه نمی شود
شقایق آرمان / تمام تنم قلب بود. میتپیدم و میرفتم. پیچیدم در خیابانی با چراغهای روشن. به اولین پیتزافروشی که رسیدم دو تا پیتزا سفارش دادم و نشستم پشت فرمان. دانههای درشت باران از شیشههای نیمهباز ماشین به صورتم میخورد. ماشینها با هر عبور خود آب و گل جمع شده در گودال وسط خیابان را به اطراف میپاشیدند. سرگرم خوردن پیتزاها شدم. مزه نداشت، نه گرم بود و نه سرد. صدای موسیقی را زیاد کردم. میخواستم صداهای درون مغزم را خاموش کنم. به آیینه نگاه کردم. درانبوه تیرگی، ریشهایم در همین چند ساعت سفید شده بود. سی و سه ساله که نه صد و سه ساله به نظر میآمدم. به چشمهای خیسم خیره شدم. ازعمق خطهای پیشانیام ترسیدم. دندانها را به هم میفشردم. تکههای بزرگ پیتزا را با اشک قورت میدادم. تمام خانه عطر ته چین بادمجان زعفرانی پلو پزیاش را میداد. یاد هفته قبل و سالگرد ازدواجمان افتادم. برایش پشت فرمان رقصیده بودم. هدیهاش ساعتی بود که همیشه دوست میداشت. با بند آبی صدفی. روی این حرف خودم باید بیشتر فکرکنم؛ ساعتی که همیشه دوست داشت. او هر چه را دوست داشت بدست میآورد. مادر و پدرش در بهترین دانشگاه های اروپا درس خوانده بودند. او معنی رقم را در خرج کردن نمیدانست. حسرتی برای خرید و تفریح به دل نداشت. آنقدر دارایی داشتیم که وقتی پدر اصرار کرد به خواستگاریاش برویم با دست پر رفتیم.
فلفل دلمهایها از پنیر پیتزا جدا شد و روی پیراهن طوسی سادهام افتاد. همان موقع که داشتم این جمله را تکرار میکردم. ای کاش هیچوقت آن شب مجبور نمیشدم لپتاپ لعنتیاش را روشن کنم. یادش رفته بود از پیامرسانش خارج شود. شیطنت کردم. با دیدن نام مرد غریبهای در فهرست پیامرسان شروع کردم به جای او حرف زدم وقتی داشت تهچین بادمجان را در دیس میکشید. آخر گفتوگو که رسید گفتم من شوهر او هستم. سه سال است که با هم ازدواج کردهایم و هفته پیش سالگرد ازدوجمان بود. گفت متأسفم به من نگفته بود ازدواج کرده است. این جمله روحم را مچاله کرد. او از همکاران شرکت خودش بود. پیتزا را تمام کردم. مأمور پلیس راهنمایی و رانندگی چند ضربه به شیشه زد و گفت حرکت کن آقا. انگار خوابم برده بود. فکر کردم بعد از خریدن و خوردن دو پیتزا همه چیز تمام شده است. فردای آن روز ما از هم جدا شدیم. پزشک روانشناس اما گفت تمام اتفاقهای بعدی زندگیات از همان دو پیتزا تازه شروع شده و تو هیچ وقت نبخشیدی و فراموش نکردی.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه