خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
بیزاری از فرو رفتن در مسائل لبنان
من از جزئیات موضوعات لبنان اطلاع نداشتم، با اینکه گزارشهای مربوط به آن برای وزیر خارجه نیز ارسال میشد. گزارشهایی که عموماً از نوع گزارشهای اطلاعاتی تفصیلی و دستنویسهایی بود که نمیشد آن را خواند. هنگامی که از دور به آن روزها نگاه میکنم میبینم که حتی یک بار به ذهنم خطور نکرد که این گزارشها را دوباره بخوانم. این البته یک علت روانی و شاید در عمق، سیاسی داشت و آن بیزاری من از فرورفتن در امور لبنان بود جز در مواردی که رئیسجمهوری به من مأموریت میداد. همیشه به رئیسجمهوری گلایه میکردم که امور لبنان نیازمند وزیر خارجهای است که آسوده خاطر و هیچ کار دیگری نداشته باشد، آسوده خاطری که هیچ علاقهای به آن نداشتم و باج گیریهای شخصی یا سرک کشیدن به روابط شخصی افراد که اموری رایج در مدیریت مسائل لبنان بود، به هیچ وجه مرا وسوسه نمیکرد.
با نگاه دوباره به آن دوره، احساس میکنم رئیسجمهوری مرا برای جنبههای دیپلماتیک امور سوریه و لبنان مأمور میکرد، در حالی که خدام به طور کامل غرق در امور داخلی لبنان با شخصیتها و رویدادها و جزئیات آن شده بود. بر همین اساس چارهای جز اجرای مأموریتهای لبنانی محوله از سوی رئیسجمهوری نداشتم و بدین گونه آنچه در کتابها توافق سالم - الشرع نامیده شده، حاصل شد. این رویداد داستانی دارد. رئیسجمهوری مرا به شکل کلی در جریان تماسهای عربی با او و به شکل مشخص تماسهای سعودی و تماسهای شخصی از طریق واسطهها قرار داد، که مهمترین آنها از سوی رفیق الحریری بازرگان مشهور بود. رئیسجمهوری اسد مطابق رویه خود به جزئیات توجهی نداشت، اما برای این موضوع منتقل شده به خودش اهمیت قائل بود که جمیل، روابط متمایز سوریه و لبنان را در چارچوب توافقنامههای موجود میان دو کشور قبول دارد. من نیز بر این باور بودم که تأکید صریح بر این روابط متمایز، سقفی است که نمیبایست از آن کوتاه بیاییم؛ چون راهبردی بودن این روابط دوستان و برادران ما را خشنود و برای دشمنان ما کارکرد بازدارنده خواهد داشت.
مترجم: حسین جابری انصاری
بیزاری از فرو رفتن در مسائل لبنان
من از جزئیات موضوعات لبنان اطلاع نداشتم، با اینکه گزارشهای مربوط به آن برای وزیر خارجه نیز ارسال میشد. گزارشهایی که عموماً از نوع گزارشهای اطلاعاتی تفصیلی و دستنویسهایی بود که نمیشد آن را خواند. هنگامی که از دور به آن روزها نگاه میکنم میبینم که حتی یک بار به ذهنم خطور نکرد که این گزارشها را دوباره بخوانم. این البته یک علت روانی و شاید در عمق، سیاسی داشت و آن بیزاری من از فرورفتن در امور لبنان بود جز در مواردی که رئیسجمهوری به من مأموریت میداد. همیشه به رئیسجمهوری گلایه میکردم که امور لبنان نیازمند وزیر خارجهای است که آسوده خاطر و هیچ کار دیگری نداشته باشد، آسوده خاطری که هیچ علاقهای به آن نداشتم و باج گیریهای شخصی یا سرک کشیدن به روابط شخصی افراد که اموری رایج در مدیریت مسائل لبنان بود، به هیچ وجه مرا وسوسه نمیکرد.
با نگاه دوباره به آن دوره، احساس میکنم رئیسجمهوری مرا برای جنبههای دیپلماتیک امور سوریه و لبنان مأمور میکرد، در حالی که خدام به طور کامل غرق در امور داخلی لبنان با شخصیتها و رویدادها و جزئیات آن شده بود. بر همین اساس چارهای جز اجرای مأموریتهای لبنانی محوله از سوی رئیسجمهوری نداشتم و بدین گونه آنچه در کتابها توافق سالم - الشرع نامیده شده، حاصل شد. این رویداد داستانی دارد. رئیسجمهوری مرا به شکل کلی در جریان تماسهای عربی با او و به شکل مشخص تماسهای سعودی و تماسهای شخصی از طریق واسطهها قرار داد، که مهمترین آنها از سوی رفیق الحریری بازرگان مشهور بود. رئیسجمهوری اسد مطابق رویه خود به جزئیات توجهی نداشت، اما برای این موضوع منتقل شده به خودش اهمیت قائل بود که جمیل، روابط متمایز سوریه و لبنان را در چارچوب توافقنامههای موجود میان دو کشور قبول دارد. من نیز بر این باور بودم که تأکید صریح بر این روابط متمایز، سقفی است که نمیبایست از آن کوتاه بیاییم؛ چون راهبردی بودن این روابط دوستان و برادران ما را خشنود و برای دشمنان ما کارکرد بازدارنده خواهد داشت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه