نقدی بر برنامه های گفت و گومحور سیما
زمان، مبلی برای لم دادن نیست
علیرضا نراقی
منتقد
در ظاهر برای فردی مثل من که به برنامههای گفتوگو محور علاقهمند است و موضوعات متنوعی از علوم انسانی و هنر تا نمایش و سرگرمی برایش جالب است، صداوسیمای ملی ما یک رسانه ایدهآل است، چون پر است از چنین برنامه هایی! اما این فقط ظاهر ماجراست؛ چرا که در باطن، کمتر برنامه گفتوگو محوری در صداوسیما، واقعاً «گفتوگو محور» است. این برنامهها در اکثر موارد شبیه به سخنرانیهایی هستند که در ادامه یکدیگر ارائه میشوند. در حقیقت حلقه مفقوده در این برنامهها، خود گفتوگو است. فضا دادن به دیگری، شنیدن و درک کامل او، بیان شفاف، فشرده و منسجم نظریات خود و رفت و برگشت ایدهها و احساسها، در ماهیت گفتوگوی سالم و پخته است، چنین گفت وگویی علاوه بر جاذبه، بینش میسازد و تغییر ایجاد میکند.
چند شب پیش در برنامه زاویه از شبکه چهار سیما، دو تن از اقتصاددانان برجسته کشور فرشاد مؤمنی و حسین راغفر حضور یافتند، تا درباره توسعه عادلانه خاصه از منظر آیتالله بهشتی حرف بزنند. در ابتدا حضور این دو اقتصاددان ضمن اغتنام شنیدن نظراتشان، جای این نقد را داشت که چرا دو اقتصاددان هم فکر با خاستگاه و رویکردی نسبتاً یکسان روبهروی هم نشستهاند. مؤمنی و راغفر هر دو اقتصاددانانی نهادگرا هستند و صورتبندی و راهحلهای نسبتاً مشابهی ارائه میدهند. این تشابه از ذات یک برنامه مناظرهمحور دور است و از جذابیت و عمق آن میکاهد.
اما مشکل، عمدهتر از همفکر بودن این دو بود. حتی با دو همفکر هم، اگر ساختار مناسب و مجری کاربلدی وجود داشته باشد، میتوان برنامه نسبتاً جذاب و مفیدی تولید کرد. اما یلگی و عدم جدیتی که در این برنامه مثل اغلب برنامههای صداوسیما موج میزند، این پیام را میدهد که بیشتر از اینکه در پی مخاطب باشد، به شکل مشکوکی در پی دفع اوست. از آیتمهای بیکیفیت که بگذریم، آنچه در برنامه رخ میدهد گفتوگو نیست، شکلی از درسگفتار و ارسال پیامی یک سویه است. حتی سؤالهای مجری شفاف، کوتاه و دقیق نیستند؛ بلکه شکلی از صورتبندی ناآماده و کسل کننده مسأله، با تکرار و بیتوجهی محض به زماناند.
همواره در مواجهه با اغلب برنامههای صداوسیما- حتی برنامههای سرگرمی و مسابقه- این حس به بیننده دست میدهد که «زمان» از فرط فراوانی، بسیار بیاهمیت و مبتذل است. گویی مجری و میهمان و... همه تا ابد وقت دارند. مسأله اصلی این سوءتفاهم عجیب است که گویی برنامهسازان صداوسیما فکر میکنند زمان مبلی است برای لم دادن، بیآنکه نگران عبور بیملاحظه و بیرحم آن باشند و چقدر ساده است که این سوءتفاهم را به مثابه فرهنگی عمومی در همه ارکان کشور به وضوح ببینیم.
در همین برنامه زاویه، کندی و بیبرنامه بودن مجری و این بیتوجهی و ناتوانی عمیق ساختاری فرهنگی در درک گذر زمان، به میهمانان برنامه هم منتقل میشود و علاوه بر اینکه این اسرافکاری در مصرف منبع مهمی بهنام «زمان» با ماهیت و اساس پدیدهای بهنام «اقتصاد» در تضاد کامل است، در مجموع فضایی سرد و از دست رفته را میسازد که به هر چیزی شبیه است، جز گفتوگو و گرمای افق بخش آن.
منتقد
در ظاهر برای فردی مثل من که به برنامههای گفتوگو محور علاقهمند است و موضوعات متنوعی از علوم انسانی و هنر تا نمایش و سرگرمی برایش جالب است، صداوسیمای ملی ما یک رسانه ایدهآل است، چون پر است از چنین برنامه هایی! اما این فقط ظاهر ماجراست؛ چرا که در باطن، کمتر برنامه گفتوگو محوری در صداوسیما، واقعاً «گفتوگو محور» است. این برنامهها در اکثر موارد شبیه به سخنرانیهایی هستند که در ادامه یکدیگر ارائه میشوند. در حقیقت حلقه مفقوده در این برنامهها، خود گفتوگو است. فضا دادن به دیگری، شنیدن و درک کامل او، بیان شفاف، فشرده و منسجم نظریات خود و رفت و برگشت ایدهها و احساسها، در ماهیت گفتوگوی سالم و پخته است، چنین گفت وگویی علاوه بر جاذبه، بینش میسازد و تغییر ایجاد میکند.
چند شب پیش در برنامه زاویه از شبکه چهار سیما، دو تن از اقتصاددانان برجسته کشور فرشاد مؤمنی و حسین راغفر حضور یافتند، تا درباره توسعه عادلانه خاصه از منظر آیتالله بهشتی حرف بزنند. در ابتدا حضور این دو اقتصاددان ضمن اغتنام شنیدن نظراتشان، جای این نقد را داشت که چرا دو اقتصاددان هم فکر با خاستگاه و رویکردی نسبتاً یکسان روبهروی هم نشستهاند. مؤمنی و راغفر هر دو اقتصاددانانی نهادگرا هستند و صورتبندی و راهحلهای نسبتاً مشابهی ارائه میدهند. این تشابه از ذات یک برنامه مناظرهمحور دور است و از جذابیت و عمق آن میکاهد.
اما مشکل، عمدهتر از همفکر بودن این دو بود. حتی با دو همفکر هم، اگر ساختار مناسب و مجری کاربلدی وجود داشته باشد، میتوان برنامه نسبتاً جذاب و مفیدی تولید کرد. اما یلگی و عدم جدیتی که در این برنامه مثل اغلب برنامههای صداوسیما موج میزند، این پیام را میدهد که بیشتر از اینکه در پی مخاطب باشد، به شکل مشکوکی در پی دفع اوست. از آیتمهای بیکیفیت که بگذریم، آنچه در برنامه رخ میدهد گفتوگو نیست، شکلی از درسگفتار و ارسال پیامی یک سویه است. حتی سؤالهای مجری شفاف، کوتاه و دقیق نیستند؛ بلکه شکلی از صورتبندی ناآماده و کسل کننده مسأله، با تکرار و بیتوجهی محض به زماناند.
همواره در مواجهه با اغلب برنامههای صداوسیما- حتی برنامههای سرگرمی و مسابقه- این حس به بیننده دست میدهد که «زمان» از فرط فراوانی، بسیار بیاهمیت و مبتذل است. گویی مجری و میهمان و... همه تا ابد وقت دارند. مسأله اصلی این سوءتفاهم عجیب است که گویی برنامهسازان صداوسیما فکر میکنند زمان مبلی است برای لم دادن، بیآنکه نگران عبور بیملاحظه و بیرحم آن باشند و چقدر ساده است که این سوءتفاهم را به مثابه فرهنگی عمومی در همه ارکان کشور به وضوح ببینیم.
در همین برنامه زاویه، کندی و بیبرنامه بودن مجری و این بیتوجهی و ناتوانی عمیق ساختاری فرهنگی در درک گذر زمان، به میهمانان برنامه هم منتقل میشود و علاوه بر اینکه این اسرافکاری در مصرف منبع مهمی بهنام «زمان» با ماهیت و اساس پدیدهای بهنام «اقتصاد» در تضاد کامل است، در مجموع فضایی سرد و از دست رفته را میسازد که به هر چیزی شبیه است، جز گفتوگو و گرمای افق بخش آن.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه