درس‌های تلخ «11 سپتامبر» برای امریکا و اروپا


خاویر سولانا /دبیرکل سابق ناتو
وصال روحانی/ مترجم
  20 سال پیش بود که واقعه 11 سپتامبر دنیا را تکان داد و خیلی‌ها با خانواده‌های قربانیان آن حمله عظیم تروریستی ابراز همدردی کردند. همه تصورات موهوم مرتبط با «دست‌نیافتنی بودن» که «قدرت»های غربی پیرامون خود آفریده بودند، با آن تهاجم رنگ باخت و آن رویداد حتی بر مسائل اقتصادی غرب نیز تأثیر منفی شگرفی نهاد.
با این حال، ورود نیروهای غربی به افغانستان و عراق با ادعای مهار تروریست‌هایی که برج‌های دوقلوی عمارت «تجارت جهانی» را در نیویورک ویران کردند و کم مانده بود که کاخ سفید را هم در واشنگتن ساقط سازند، تأثیرات اندک خود را روز به روز آشکارتر ساخت و نه تنها طالبان و القاعده مهار و سرکوب نشدند، داعش هم از درون آن موج ناآرام سر برآورد. خروج توأم با سرافکندگی سربازان امریکایی از افغانستان طی هفته‌های اخیر که نمونه دیگری از آن در خاک عراق هم در دست طراحی و تکوین است، حاصل مستقیم و صریح دو دهه پروراندن ایده‌های غلط در ذهن قدرت‌های غربی و نگاه نامتوازن آنها به مسائل منطقه خاورمیانه است. هر چیزی در این ارتباط قابل فراموشی باشد، این مسأله در یادماندنی و بسیار مهم است که حکومت در کابل دوباره به دست طالبانی افتاده است که جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری سال 2001 امریکا پس از پیاده کردن بیش از 100 هزار سرباز در افغانستان و عراق، ادعا کرد آنها مسئول درجه اول ناآرامی‌ها و حرکات تروریستی در غرب هستند.
اینک در طلیعه پاییز 2021 طالبان نه تنها محو نشده که با قدرتی بیشتر از همیشه بر افغانستان حاکمیت یافته و با وجود دادن وعده‌های مدرنیسم، دور تازه‌ای از اعمال محدودیت‌های اجتماعی و شاید سرکوب‌های تروریستی را در ذهنش مدیریت می‌کند.غرب کی می‌خواهد از این مسائل درس بگیرد؛ درس‌هایی که شاید در سه مورد کلی‌تر ذیل قابل جمع‌بندی و توصیف باشد:
1- به‌کارگیری قوای قهریه از طریق کشورهای خارجی نه تنها آرامش را به یک جامعه بومی و محلی تزریق نمی‌کند، بلکه نوعی مقاومت آشکار را در قبال آن فشار در قلب آن جامعه مدنی نهادینه می‌کند. از آنجا که بازسازی هر جامعه و زدودن ناامنی‌ها پیش از هر چیز نیازمند مشارکت مردمی است، حاصل حضور نظامی دو دهه‌ای امریکا و شرکایش در منطقه نه تنها تروریسم را مهار نکرد بلکه باعث کشته و مجروح شدن صدها نظامی غربی و بی‌اعتبار شدن سیاست‌های آن بود.
2- بازسازی جامعه‌ای سنتی مانند آنچه در افغانستان می‌بینیم، با انگاره‌های غربی غیرممکن است و چنین تلاشی فقط زمانی نتیجه می‌دهد که از فرهنگ‌ها و باورهای بومی به عنوان پایه‌های اصلی کار استفاده شود. محصول نهایی چنان مقاومتی، فرار سراسیمه سربازان امریکایی از کابل و تبعات تلخ آن است و این ادعا از جانب امریکا که امثال پاکستان با طالبان همکاری کرده‌اند تا زیر پای غربی‌ها سست شود، تلخی شکست آنها را کمتر نمی‌کند.
3- اروپای غربی هم باید از وقایع 20 سال اخیر در خاورمیانه درس بگیرد و دنباله‌رو صرف امریکا نباشد زیرا در نهایت مثل آنها ناکام خواهد شد. امروز انگلیس و فرانسه به وضوح می‌گویند که دیگر از امریکا در لشکرکشی‌های بیهوده‌اش حمایت نخواهند کرد و دولت جدید آلمان تصریح کرده که هرگونه سیاستگذاری تازه در مورد کشورهای ناآرام غرب آسیا و هر نقطه بحران‌ساز دیگری در جهان را بدون رجوع به آرای امریکایی‌ها انجام خواهد داد. «اتحادیه اروپا» (EU) هم باید بپذیرد عصر لشکرکشی‌های نظامی به قصد تحمیل خواسته‌های سیاسی لااقل در خاورمیانه به پایان رسیده و زمانه فعلی ساز و کارهای تازه‌ای را در ارتباط با برقراری نظم جهانی می‌طلبد.
منبع: Project Syndicate



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7723/4/586759/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها