به مناسبت روز سلفی گرفتن در موزه
پیوند موزههای هنری دنیا با زیست مجازی میسر است
رضا دبیری نژاد
موزه دار و رئیس موزه ملک
مجموعهای از موزههای بزرگ دنیا چند سالی ست که 19 ژانویه را روز سلفی گرفتن در موزه نامگذاری کردهاند، عنوانی که شاید غیرتخصصی به نظرآید و در وهله اول همچون یک مزاح مجازی خودنمایی کند اما با کمی تعمق موضوعات دیگری را نشان میدهد. این نامگذاری در وهله نخست اذعان به فراگیری زیست مجازی است، زیستی که امروزه ساحت سومی را ایجاد کرده است و در شئون مختلف فردی، اجتماعی و فرهنگی رسوخ کرده است و نهادهای رسمی همچون موزهها نمیتوانند این زیست را نادیده بگیرند و حالا به مثابه یک قدرت خودش را نشان میدهد، ولی زیست مجازی تنها یک شکل از ساحتهای دیگر نیست که نهادها یا افراد بخواهند همان شکل خشک یا رسمی و سنتهای رفتاری گذشته خود را در آن به نمایش بگذارند بلکه این فضا زبان و ویژگیهای خاص خود را دارد که اگر بخواهد همچون یک قدرت خود را نمایش دهد باید از خصلتها و شیوههای زیست مجازی آن گونه که هست استفاده کرد. این گونه است که موزههای جهانی و نهادهای صنفی موزهها چند سالی ست به اشکال و شعارهای مختلف تلاش دارند به پیوند موزهها و زیست مجازی اشاره داشته باشند. فضای مجازی که یک شبکهسازی است از اینرو میتواند دیوارهای ارتباطی و اطلاعرسانی رسمی را بشکند و پیوندهای تازهای برقرار کند و اگر موزهها بهدنبال ارتباط بیشتر هستند میتوانند از این امکان گسترده زیست مجازی استفاده کنند. از سوی دیگر این فضا یک شبکه نشر مخاطب محور است به گونهای که مخاطبین خود به ناشران تبدیل میشوند سلفی گرفتن خود بهانهای برای نشر و تأیید غیرمستقیم تجربه مخاطبین میشوند ؛ مخاطبینی که میخواهند لذت، تجربه و کشف خود را به اشتراک بگذارند و دیگران را هم به این تجربه ترغیب کنند، از همین رو است که موزهها سلفی گرفتن را به مثابه یک ابزار تبلیغی جدی گرفتهاند تا هم خود را و تجربه مخاطبین از داشتههای خودشان را معرفی کنند و هم با موزههای دیگر پیوند برقرارکنند؛ تجربهای که در زیست مجازی مرزها و چهاردیواری موزهها را میشکند و محدودیتهای مالی و دسترسی موزهها را کنار میگذارد. در واقع فضای مجازی امروزه به یک ابزار بازاریابی جدی برای موزهها تبدیل شده است تا از شبکه علاقه مندیهای هنری، فرهنگی، تاریخی مخاطبین بیشتری برای خود بیابند. موزههای ایران نیز اگر میخواهند مرزها را بشکنند واگر میخواهند ارتباطات بیشتری برقرار کنند و داشتههایشان را چه در سطح ملی یا سطح جهانی معرفی کنند باید این فرصتها و روشهای پدید آمده و حتی روزمره را غنیمت بشمارند و از آنها استفاده کنند. در واقع اینها یک فرصت برای خودنمایی فرهنگی و تاریخی ملی است، کشوری که ادعا دارد باید با تولید بیشتر خود را به رخ بکشد و بهترین راه همین است که مخاطبین را به رسانههای خود تبدیل کند اما باید از روشهای این زیست مجازی درست و با شناخت شیوههای بیانی اش استفاده کرد تا بتوان به قدرت لازم دست یافت.
موزه دار و رئیس موزه ملک
مجموعهای از موزههای بزرگ دنیا چند سالی ست که 19 ژانویه را روز سلفی گرفتن در موزه نامگذاری کردهاند، عنوانی که شاید غیرتخصصی به نظرآید و در وهله اول همچون یک مزاح مجازی خودنمایی کند اما با کمی تعمق موضوعات دیگری را نشان میدهد. این نامگذاری در وهله نخست اذعان به فراگیری زیست مجازی است، زیستی که امروزه ساحت سومی را ایجاد کرده است و در شئون مختلف فردی، اجتماعی و فرهنگی رسوخ کرده است و نهادهای رسمی همچون موزهها نمیتوانند این زیست را نادیده بگیرند و حالا به مثابه یک قدرت خودش را نشان میدهد، ولی زیست مجازی تنها یک شکل از ساحتهای دیگر نیست که نهادها یا افراد بخواهند همان شکل خشک یا رسمی و سنتهای رفتاری گذشته خود را در آن به نمایش بگذارند بلکه این فضا زبان و ویژگیهای خاص خود را دارد که اگر بخواهد همچون یک قدرت خود را نمایش دهد باید از خصلتها و شیوههای زیست مجازی آن گونه که هست استفاده کرد. این گونه است که موزههای جهانی و نهادهای صنفی موزهها چند سالی ست به اشکال و شعارهای مختلف تلاش دارند به پیوند موزهها و زیست مجازی اشاره داشته باشند. فضای مجازی که یک شبکهسازی است از اینرو میتواند دیوارهای ارتباطی و اطلاعرسانی رسمی را بشکند و پیوندهای تازهای برقرار کند و اگر موزهها بهدنبال ارتباط بیشتر هستند میتوانند از این امکان گسترده زیست مجازی استفاده کنند. از سوی دیگر این فضا یک شبکه نشر مخاطب محور است به گونهای که مخاطبین خود به ناشران تبدیل میشوند سلفی گرفتن خود بهانهای برای نشر و تأیید غیرمستقیم تجربه مخاطبین میشوند ؛ مخاطبینی که میخواهند لذت، تجربه و کشف خود را به اشتراک بگذارند و دیگران را هم به این تجربه ترغیب کنند، از همین رو است که موزهها سلفی گرفتن را به مثابه یک ابزار تبلیغی جدی گرفتهاند تا هم خود را و تجربه مخاطبین از داشتههای خودشان را معرفی کنند و هم با موزههای دیگر پیوند برقرارکنند؛ تجربهای که در زیست مجازی مرزها و چهاردیواری موزهها را میشکند و محدودیتهای مالی و دسترسی موزهها را کنار میگذارد. در واقع فضای مجازی امروزه به یک ابزار بازاریابی جدی برای موزهها تبدیل شده است تا از شبکه علاقه مندیهای هنری، فرهنگی، تاریخی مخاطبین بیشتری برای خود بیابند. موزههای ایران نیز اگر میخواهند مرزها را بشکنند واگر میخواهند ارتباطات بیشتری برقرار کنند و داشتههایشان را چه در سطح ملی یا سطح جهانی معرفی کنند باید این فرصتها و روشهای پدید آمده و حتی روزمره را غنیمت بشمارند و از آنها استفاده کنند. در واقع اینها یک فرصت برای خودنمایی فرهنگی و تاریخی ملی است، کشوری که ادعا دارد باید با تولید بیشتر خود را به رخ بکشد و بهترین راه همین است که مخاطبین را به رسانههای خود تبدیل کند اما باید از روشهای این زیست مجازی درست و با شناخت شیوههای بیانی اش استفاده کرد تا بتوان به قدرت لازم دست یافت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه