قصه مهاجرت، رنج مهاجران


محدثه واعظی‌پور
روزنامه‌نگار
جنگ در اوکراین و مخابره تصاویر قربانیان جنگ، دوباره توجه ما و جامعه جهانی را به جنگ و پیامدهایش جلب کرده است. در سالی که طالبان در افغانستان و عربستان‌سعودی در یمن، زنان و کودکان را کشته یا آواره و خانه‌ها و شهرها را نابود و ویران کرده‌اند، جنگ، خشونت و آوارگی بیش از هر زمان دیگری به ما نزدیک بوده است. تماشای تصویر زنان، مردان و کودکانی که از آتش درگیری‌ها در شهرهای اوکراین می‌گریزند تا در اروپا پناه گیرند غمبار و دردناک است.نمایش «بچه» به کارگردانی افسانه ماهیان که در ایرانشهر اجرا می‌شود، اشاره‌ای به همین موضوع دارد. نمایش، روایت تلاش سه زن برای حفظ یک نوزاد است. زنی از افغانستان، دیگری از لیبی و زنی از کردستان عراق. نویسنده، مواجهه پناهجویان با مأمور کمپ را نقطه‌ای برای بیان درد و رنج‌هایی قرار می‌دهد که در این سال‌ها، زنان جنگ‌زده با آن روبه‌رو بوده‌اند؛ زنانی که با خشونت با آنها رفتار شده و روح و جانشان زخمی است. از این منظر «بچه» اثری محترم و شریف است، اما متن آن کشدار و شعاری است، بویژه در آغاز نمایش و دیالوگ‌هایی که بین مینا (فاطمه معتمدآریا) و مأمور (مهران نائل) رد‌ و بدل می‌شود. آهسته آهسته قصه پیش می‌رود و کارگردان، جهان تیره زنانی را که ‌به آنها تجاوز شده یا برای رسیدن به نقطه‌ای امن، تلخی‌های بسیاری را پشت‌سر گذاشته‌اند، ترسیم می‌کند. موضوع آنقدر تکان‌دهنده است که روایت بخش‌هایی از آن از زبان شخصیت‌ها، تماشاگر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. حسی که پس از تماشای «نامه‌های عاشقانه از خاورمیانه» (کیومرث مرادی) تجربه کرده بودیم.ستاره «بچه» فاطمه معتمدآریا است که سه نقش بازی می‌کند و قابل پیش‌بینی است که تماشاگرش را تحت‌تأثیر این حضور قرار بدهد. طبیعی است بازیگری با قدرت او، در قالب سه زن رنج کشیده و زخم خورده، سه زن که یکی قدرتمند و مستقل (زن کرد ایزدی)، دیگری زبان بسته و تنها (زن افغان) و آن دیگری عاصی و پرخاشگر (زن لیبیایی) است، باورپذیر باشد و بداند که چگونه این سه زن را زندگی کند. «بچه» نمایشِ امروز است و درست در زمانی روی صحنه رفته که نمی‌توان رنج و درد زنان افغان، کودکان یمنی و آوارگان اوکراینی را نادیده گرفت. اگرچه تفاوت رسانه‌های غربی در پوشش آنچه جنگ در اروپا به وجود می‌آورد با آنچه جنگ در خاورمیانه و کشورهای اسلامی رقم زده متفاوت است؛ اما «بچه» صدای همین جماعت خاموش یا انسان‌های بی‌پناه تنها است. «بچه» از مهاجرت، رؤیا نمی‌سازد، از غرب، کعبه آمال نشان نمی‌دهد و نوزاد زیبایی را که چشم‌هایی مثل الماس دارد به زنی ایرانی می‌سپارد. به زنی که آینده و فردا را بسازد، زنی دور از وطن، که می‌خواهد صدای زنان همه جهان باشد؛ همه زنانی که به جای مادری، عاشقی و زندگی کردن در آتش جنگ‌افروزان سوختند و بسیاری از آنها فراموش شدند. صدای کودکان بی‌شماری که در انتهای نمایش، کفش‌هایشان از زیر شن‌های ساحل پیدا می‌شود. «بچه» ادای دین به همه قربانیان جنگ است؛ خواهران و برادران ما در همه جهان. همه آنانی که دیروز، امروز و فردا، سرنوشتشان با آتش جنگ، گره خورده است.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7874/20/607344/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها