نقد یا سرکوب؟
علیرضا نراقی
منتقد
در ادبیات نقد فیلم ایران ترکیبات زیادی برای توصیفی منفی از یک فیلم، یا یک گروه از فیلمها، یک جریان فیلمسازی، یا سینمای یک دوران ساخته شده است. نمونه معروف و اولیه این نوع اصطلاحسازیها البته همان ترکیب «فیلمفارسی» از دکتر هوشنگ کاووسی بود که برای توصیف فیلمهای عامهپسند پیش از انقلاب ساخته شده بود، اما بازار ساخت چنین ترکیباتی بعد از انقلاب داغتر شد، هر چند که هیچ دکانی به اندازه دکان فیلمفارسی رونق نداشت، اما دکانهای دیگر هم خریداران خاص خود را پیدا کرده بود. ترکیبات زیادی چون سینمای روشنفکری، سینمای شاعرانه، سینمای عرفانی، سینمای جشنوارهای و... ساخته شد که اغلب برای توصیفی منفی و در راستای کنایه و متلک استفاده میشد. اولین اشکال این اصطلاحات- مثل فیلمفارسی- این بود که متلکپرانی بودند، نه تحلیل. دومین اشکال مهم این بود که کلیتسازی میکردند و مجموعه متنوعی از آثار را عوامانه و غیرکارشناسانه یککاسه میکردند. این توصیفات از آثار تمایز و فردیت را میگرفتند؛ چیزی شبیه به کاری که در اردوگاههای مرگ یا کار اجباری با آدمها میشد و به جای نام به آنها شماره میدادند تا دسته و کار جمعی آنها تنها معرف و هویتشان باشد. بدیهیست که در خود این کلیتبخشی نوعی استبداد رأی، هویتکشی و ساده انگاری به طور همزمان کار میکرد.
اشکال دیگر چنین اصطلاحاتی این بود که عموماً از واژگانی برای توصیف منفی استفاده میکردند که ماهیت آنها منفی نبود. تنها در شرایط زمانی خاصی و با تکیه بر یک متن تند و جهتدار تبدیل به فحش شده بودند. روشنفکری که دستکم ظهورش در سینما باعث شد سینمای ایران از زیر سلطه بیچون و چرای سینمای مبتذل و بیمایه خارج شود و جریانی نوین بهوجود آورد به امری منفی در این ادبیات یکهتاز بدل شد. صفتی چون شاعرانه که اغلب رویکردی متفاوت و سینمایی دیگرگون را فراتر از سینمای مبتنی بر داستانگویی و تنش ابژکتیو ممکن ساخت و در پی وسعت بخشیدن به فرم و گفتار سینمایی بود با همین فحاشیها ضعیف شد. عرفان که نشان از نفوذ گرایشی معنوی و انفس«ی» در سینمای ایران پس از انقلاب داشت و مانند سینمای شاعرانه ریشهای جهانی هم داشت، قدری به تندی به مثابه فحش به کار رفت که تقریباً هیچ منتقدی پس از آن به خود جرأت نداد که فیلمی را بابت نفوذ بینشهای عرفانی و فرم شاعرانه تحسین کند، این در حالی بود که مثلاً در دهه شصت چنین رویکردهایی اساساً به سینمای ایران گوناگونی، تنوع و حتی زندگی دادند. اصطلاح سینمای جشنوارهها نیز باعث شده بود که موفقیتهای ما شکست ترجمه شوند. ذهن وهمآلود باعث شد یکی از جریاناتی که هم از نظر منزلت و اعتبار، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر بداعتهای زیباشناسانه به سینمای ایران کمک کرده بود، بهعنوان اشکال سینمای ایران توصیف شود. آنچه در میان این اصطلاحسازیها مشهود است این است که دستکم در دورهای سرمایههای سینمای ایران در داخل کشور و توسط منتقدان «متنفذ» سرکوب شد.
منتقد
در ادبیات نقد فیلم ایران ترکیبات زیادی برای توصیفی منفی از یک فیلم، یا یک گروه از فیلمها، یک جریان فیلمسازی، یا سینمای یک دوران ساخته شده است. نمونه معروف و اولیه این نوع اصطلاحسازیها البته همان ترکیب «فیلمفارسی» از دکتر هوشنگ کاووسی بود که برای توصیف فیلمهای عامهپسند پیش از انقلاب ساخته شده بود، اما بازار ساخت چنین ترکیباتی بعد از انقلاب داغتر شد، هر چند که هیچ دکانی به اندازه دکان فیلمفارسی رونق نداشت، اما دکانهای دیگر هم خریداران خاص خود را پیدا کرده بود. ترکیبات زیادی چون سینمای روشنفکری، سینمای شاعرانه، سینمای عرفانی، سینمای جشنوارهای و... ساخته شد که اغلب برای توصیفی منفی و در راستای کنایه و متلک استفاده میشد. اولین اشکال این اصطلاحات- مثل فیلمفارسی- این بود که متلکپرانی بودند، نه تحلیل. دومین اشکال مهم این بود که کلیتسازی میکردند و مجموعه متنوعی از آثار را عوامانه و غیرکارشناسانه یککاسه میکردند. این توصیفات از آثار تمایز و فردیت را میگرفتند؛ چیزی شبیه به کاری که در اردوگاههای مرگ یا کار اجباری با آدمها میشد و به جای نام به آنها شماره میدادند تا دسته و کار جمعی آنها تنها معرف و هویتشان باشد. بدیهیست که در خود این کلیتبخشی نوعی استبداد رأی، هویتکشی و ساده انگاری به طور همزمان کار میکرد.
اشکال دیگر چنین اصطلاحاتی این بود که عموماً از واژگانی برای توصیف منفی استفاده میکردند که ماهیت آنها منفی نبود. تنها در شرایط زمانی خاصی و با تکیه بر یک متن تند و جهتدار تبدیل به فحش شده بودند. روشنفکری که دستکم ظهورش در سینما باعث شد سینمای ایران از زیر سلطه بیچون و چرای سینمای مبتذل و بیمایه خارج شود و جریانی نوین بهوجود آورد به امری منفی در این ادبیات یکهتاز بدل شد. صفتی چون شاعرانه که اغلب رویکردی متفاوت و سینمایی دیگرگون را فراتر از سینمای مبتنی بر داستانگویی و تنش ابژکتیو ممکن ساخت و در پی وسعت بخشیدن به فرم و گفتار سینمایی بود با همین فحاشیها ضعیف شد. عرفان که نشان از نفوذ گرایشی معنوی و انفس«ی» در سینمای ایران پس از انقلاب داشت و مانند سینمای شاعرانه ریشهای جهانی هم داشت، قدری به تندی به مثابه فحش به کار رفت که تقریباً هیچ منتقدی پس از آن به خود جرأت نداد که فیلمی را بابت نفوذ بینشهای عرفانی و فرم شاعرانه تحسین کند، این در حالی بود که مثلاً در دهه شصت چنین رویکردهایی اساساً به سینمای ایران گوناگونی، تنوع و حتی زندگی دادند. اصطلاح سینمای جشنوارهها نیز باعث شده بود که موفقیتهای ما شکست ترجمه شوند. ذهن وهمآلود باعث شد یکی از جریاناتی که هم از نظر منزلت و اعتبار، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر بداعتهای زیباشناسانه به سینمای ایران کمک کرده بود، بهعنوان اشکال سینمای ایران توصیف شود. آنچه در میان این اصطلاحسازیها مشهود است این است که دستکم در دورهای سرمایههای سینمای ایران در داخل کشور و توسط منتقدان «متنفذ» سرکوب شد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه