گزارش «ایران» از جلسه نقد و بررسی کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» اثر محمدرضا زائری
روایتی از موقعیت اجتماعی روحانیت
مهسا رمضانی
خبرنگار
یک روحانی زندگی اجتماعی را چگونه تجربه میکند؟ مردم درباره این طبقه اجتماعی- فرهنگی چه نظری دارند؟ برخورد مردم با روحانیت در کوچه و خیابان چگونه است؟ کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» به پرسشهایی از این دست پاسخ میدهد. این کتاب مجموعه یادداشتهای روزنگاشت حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا زائری است که به همت انتشارات آرما روانه بازار نشر شده است. زائری تحصیلکرده علوم حوزوی و دکترای علوم ادیان از دانشگاه قدیس یوسف بیروت است و بهواسطه فعالیتش در رسانهها و فضای مجازی و حرفه روزنامهنگاریاش روحانی شناختهشدهای است. او اکنون «رئیس اندیشگاه فرهنگی» سازمان اسناد و کتابخانه ملی است. این اثر در بردارنده تجربههای شخصی او در کلانشهر تهران است و برشی از نحوه تعاملات اجتماعی یک روحانی با مردم را در جامعه امروز ایران به تصویر میکشد. در پس این تصویرسازی اما او بهدنبال طرح یک دغدغه اساسی است و آن ترسیم «جایگاه و مرجعیت روحانیت در جامعه امروز ایران» است. او مخاطب خود را در برابر این پرسش قرار میدهد که چقدر متن جامعه با بدنه روحانیت در تعامل است؟ اگر بخشی از جامعه با این جریان اجتماعی - فرهنگی احساس بیگانگی دارد این بیگانگی از چه رو است؟ از زائری آثار دیگری همچون «تقاطع انقلاب»، «گاف فرهنگ»، «خبرنگار بدون مرز»، «اعترافات» و... منتشر شده است که همگی به نوعی مبین دغدغهمندی او در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی است. جلسه نقد و بررسی کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» با حضور مؤلف و دکتر سجاد صفار هرندی، جامعهشناس و مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری، در محل کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
حجتالاسلام دکتر محمدرضا زائری در ابتدای جلسه درباره انگیزه خود برای نگارش کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» گفت: «دغدغه اصلی من در این اثر، ایجاد ارتباط و دیالوگ با «دیگری» است و مقصود من از «دیگری» کسی است که با من روحانی فاصله دارد. مسأله من این بود ، با مخاطبی که در متن جامعه مرا میبیند و با من احساس بیگانگی میکند، ارتباط برقرار کنم.» به زعم او، یکی از اشتباهاتی که بعد از انقلاب به آن دچار شدیم این بود که فکر کردیم اگر یک روحانی را در یک سریال تلویزیونی به شکل عادی نشان دهیم، توهین است و برای همین از اواسط دهه 60 تا اوایل دهه 90؛ یعنی، یک دوره زمانی نسبتاً طولانی، بازنمایی رسانهای ما از روحانی تنها به مثابه فرد مسئول بود. و از طرف دیگر در گزارشهای تلویزیونی و رسانهای و در اعتراضات و انتقادات درخصوص مثلاً گرانی یا انتقاد از مسائل و آسیبهای اجتماعی و... هیچگاه از روحانیت تصویری ارائه نکردیم و در رسانههایمان روحانی را تنها پشت تریبون در حال سخنرانی به تصویر کشیدیم. در این فضا، طبیعی است که مردم مسائل و مشکلاتشان را تنها به این گروه اجتماعی منتسب کنند. این در حالی است که اتفاقاً ما باید روحانیت را در متن زندگی مردم نشان دهیم و من در این کتاب سعی کردهام حضور یک روحانی در متن جامعه را به تصویر بکشم. وی همچنین، هدف دیگر خود از نوشتن این اثر را «جستارنویسی» و «مستندنگاری» عنوان کرد تا آیندگان از رهگذر مطالعه این اثر بتوانند تصویری عینی از زندگی ملموس و واقعی روحانیت، در یک کلانشهر در فاصله سالهای 1397 تا 1400 را ببینند و درک کنند.
روایتی اغراقآمیز از وضعیت دینداری در ایران معاصر
دکتر سجاد صفارهرندی که بهعنوان منتقد برای نقد و بررسی اثر در این جلسه حاضر شده بود، نکاتی که طرح کرد هم ناظر به این کتاب بود و هم فراتر از آن، سعی کرد پروژه فکری و رسانهای زائری را به بحث بگذارد. به باور او، مسأله زائری، مسأله «دینداری در ایران معاصر» بویژه «دینداری در جامعه پساانقلابی» است که از مباحث مربوط به اخلاقیات تا مباحث حوزه سیاست، مناسک و رابطه مردم و روحانیت را در برمیگیرد که خود دغدغه ای مغتنم و درخور است، اما با این حال، تأکید کرد که زائری در صورتبندی و پیشبرد این مسأله از دو معضل رنج میبرد؛ نخست، غیبت نگاه تاریخی در صورتنبدی مسألهاش؛ بدین معنا که گویی او، اموری را بهعنوان پیشفرضهای تاریخی مفروض گرفته که چندان صادق نیست و همین امر، کلیت تحلیل او را مخدوش کرده است. دوم اینکه، تصویری که زائری از وضعیت دینداری و ارتباط روحانیت با بدنه جامعه ترسیم میکند، به نحو ناموجهی غیرجهانی است و تنها بر ایران متمرکز است. این در حالی است که کمرنگ شدن دین و جایگاه فرد روحانی اساساً یک مسأله جهانی است و نمیتوان این مسأله را به جنس بازنمایی رسانهها از جریان روحانیت در ایران تقلیل داد. به زعم صفار هرندی، این تصویر جهانی در تحلیل زائری اگر نگوییم غایب ولی کمرنگ است و نتیجه آن میشود که تصویری که وی از وضعیت دینداری در ایران معاصر ارائه میکند، تصویری مخدوش باشد.
صفارهرندی درباره تیتر کتاب هم گفت: «عنوانی که برای کتاب انتخاب شده به نوعی معنای فاصله و شکاف را القا میکند که البته من منکر این شکاف و فاصله برخی از روحانیون با بخشهای مختلف جامعه نیستم. منتها مسأله من این است که گویا آقای زائری این فاصله را میان جامعه روحانیت با غالب جامعه ایران میدانند که به اعتقاد من اینگونه نیست و به نظرم قدری تحلیل ایشان در این باره اغراقآمیز است. شاهد این مدعا افرادی هستند که حتی با ظواهری غیرمتشرع دغدغههای دینی و مذهبی دارند و در مراسم دینی هم حضورشان پررنگ است.»
نقد دیگری که صفارهرندی به زائری وارد دانست دلیلیابی او برای برخی ناهنجاریها در حوزه دینداری است: «جناب زائری در روایت از مسأله دینداری، بر یک وجه خاص تأکید میکنند و آن ،این است که هر معضل و مسألهای که ما در حوزه دینداری داریم به سبب سوء عملکردی است که نظام منسوب به دین مرتکب شده است که البته من هم منکر این امر نیستم اما در شناسایی آن بهعنوان «عامل انحصاری» و «عامل اصلی» کاستیهای وضعیت دینداری در ایران معاصر، محل نقد من است. من در صداقت و دلسوزی آقای زائری و پروژه فکری ایشان تردیدی ندارم اما احساس میکنم تصویر ایشان از مسأله دینداری (که ارتباط مردم با روحانیت هم ذیل آن قرار میگیرد) بهواسطه اشکالی که در جامعیت و در صورتبندی مسأله دارد نمیتواند به اتخاذ راهبرد درست و مواجهه صحیح ما با مسأله منجر شود.»
سرمایه اجتماعی روحانیت در ایران امروز
زائری اما در پاسخ به انتقادات صفار هرندی تأکید کرد: «نکتهای که نمیتوان انکار کرد این است که سرمایه اجتماعی روحانیت در سالهای 57 تا 60 در میان دیگر گروههای مرجع از همه بالاتر بود اما آخرین پیمایشی که در سال 97 ایسپا انجام داد، کاملاً این ریزش دیده میشود. برترین گروههای مرجع در جامعه امروز ما، سلبریتیها هستند و جامعه روحانیت در مراتب بعدی قرار میگیرد. معتقدم، این واژگونی، حاصل اتفاقاتی است که نباید نسبت به آن غفلت کرد، البته این نکته را هم میپذیرم که آنچه این روزها درخصوص جایگاه و اثرگذاری روحانیت اتفاق افتاده حاصل یک عامل نیست و من در این کتاب، تنها دریچه خود را باز کردهام و تنها آن چیزی را که از دریچه خود در این بازه زمانی دیدهام بازنمایی کردهام که طبیعتاً ممکن است با نارسایی و کاستیهایی هم مواجه باشد.» زائری در پایان در مورد نکته دوم صفارهرندی در خصوص ندیدن بُعد جهانی مسأله دینداری در تحلیل خود گفت: «موضعگیریهایی که در دنیای غرب در مورد دین میشود، با وجود اینکه اغلب با هدف و برنامهریزی است اما گاهی هم ناخواسته است و مراد و تلقی آنها از دین، دینِ قرون وسطایی جامعه خودشان است و این اشتباه از جانب ما است که تلقی و تجربه جامعه غربی از دین را به جامعه خودمان نسبت و تسری میدهیم.» این نشست، در حالی به پایان رسید که هر یک از استادان میکوشیدند از منظر و زاویه خود به مقوله دینداری در ایران معاصر بپردازند؛ دکتر سجاد صفارهرندی با نگاهی کلی و قیاسی و حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا زائری با نگاهی جزئی و استقرایی. اما نهایتاً هر دو به نوعی به فاصله بخشی از جامعه روحانیت با متن جامعه باور داشتند؛ اما صفارهرندی تأکید داشت که نباید در علتشناسی این مسأله نگاهی تک عاملی داشت و در خصوص آن اغراق کرد و آن را به غالب جامعه تعمیم داد.
خبرنگار
یک روحانی زندگی اجتماعی را چگونه تجربه میکند؟ مردم درباره این طبقه اجتماعی- فرهنگی چه نظری دارند؟ برخورد مردم با روحانیت در کوچه و خیابان چگونه است؟ کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» به پرسشهایی از این دست پاسخ میدهد. این کتاب مجموعه یادداشتهای روزنگاشت حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا زائری است که به همت انتشارات آرما روانه بازار نشر شده است. زائری تحصیلکرده علوم حوزوی و دکترای علوم ادیان از دانشگاه قدیس یوسف بیروت است و بهواسطه فعالیتش در رسانهها و فضای مجازی و حرفه روزنامهنگاریاش روحانی شناختهشدهای است. او اکنون «رئیس اندیشگاه فرهنگی» سازمان اسناد و کتابخانه ملی است. این اثر در بردارنده تجربههای شخصی او در کلانشهر تهران است و برشی از نحوه تعاملات اجتماعی یک روحانی با مردم را در جامعه امروز ایران به تصویر میکشد. در پس این تصویرسازی اما او بهدنبال طرح یک دغدغه اساسی است و آن ترسیم «جایگاه و مرجعیت روحانیت در جامعه امروز ایران» است. او مخاطب خود را در برابر این پرسش قرار میدهد که چقدر متن جامعه با بدنه روحانیت در تعامل است؟ اگر بخشی از جامعه با این جریان اجتماعی - فرهنگی احساس بیگانگی دارد این بیگانگی از چه رو است؟ از زائری آثار دیگری همچون «تقاطع انقلاب»، «گاف فرهنگ»، «خبرنگار بدون مرز»، «اعترافات» و... منتشر شده است که همگی به نوعی مبین دغدغهمندی او در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی است. جلسه نقد و بررسی کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» با حضور مؤلف و دکتر سجاد صفار هرندی، جامعهشناس و مدیر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری، در محل کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
حجتالاسلام دکتر محمدرضا زائری در ابتدای جلسه درباره انگیزه خود برای نگارش کتاب «مسافر سنت در هزاره سوم» گفت: «دغدغه اصلی من در این اثر، ایجاد ارتباط و دیالوگ با «دیگری» است و مقصود من از «دیگری» کسی است که با من روحانی فاصله دارد. مسأله من این بود ، با مخاطبی که در متن جامعه مرا میبیند و با من احساس بیگانگی میکند، ارتباط برقرار کنم.» به زعم او، یکی از اشتباهاتی که بعد از انقلاب به آن دچار شدیم این بود که فکر کردیم اگر یک روحانی را در یک سریال تلویزیونی به شکل عادی نشان دهیم، توهین است و برای همین از اواسط دهه 60 تا اوایل دهه 90؛ یعنی، یک دوره زمانی نسبتاً طولانی، بازنمایی رسانهای ما از روحانی تنها به مثابه فرد مسئول بود. و از طرف دیگر در گزارشهای تلویزیونی و رسانهای و در اعتراضات و انتقادات درخصوص مثلاً گرانی یا انتقاد از مسائل و آسیبهای اجتماعی و... هیچگاه از روحانیت تصویری ارائه نکردیم و در رسانههایمان روحانی را تنها پشت تریبون در حال سخنرانی به تصویر کشیدیم. در این فضا، طبیعی است که مردم مسائل و مشکلاتشان را تنها به این گروه اجتماعی منتسب کنند. این در حالی است که اتفاقاً ما باید روحانیت را در متن زندگی مردم نشان دهیم و من در این کتاب سعی کردهام حضور یک روحانی در متن جامعه را به تصویر بکشم. وی همچنین، هدف دیگر خود از نوشتن این اثر را «جستارنویسی» و «مستندنگاری» عنوان کرد تا آیندگان از رهگذر مطالعه این اثر بتوانند تصویری عینی از زندگی ملموس و واقعی روحانیت، در یک کلانشهر در فاصله سالهای 1397 تا 1400 را ببینند و درک کنند.
روایتی اغراقآمیز از وضعیت دینداری در ایران معاصر
دکتر سجاد صفارهرندی که بهعنوان منتقد برای نقد و بررسی اثر در این جلسه حاضر شده بود، نکاتی که طرح کرد هم ناظر به این کتاب بود و هم فراتر از آن، سعی کرد پروژه فکری و رسانهای زائری را به بحث بگذارد. به باور او، مسأله زائری، مسأله «دینداری در ایران معاصر» بویژه «دینداری در جامعه پساانقلابی» است که از مباحث مربوط به اخلاقیات تا مباحث حوزه سیاست، مناسک و رابطه مردم و روحانیت را در برمیگیرد که خود دغدغه ای مغتنم و درخور است، اما با این حال، تأکید کرد که زائری در صورتبندی و پیشبرد این مسأله از دو معضل رنج میبرد؛ نخست، غیبت نگاه تاریخی در صورتنبدی مسألهاش؛ بدین معنا که گویی او، اموری را بهعنوان پیشفرضهای تاریخی مفروض گرفته که چندان صادق نیست و همین امر، کلیت تحلیل او را مخدوش کرده است. دوم اینکه، تصویری که زائری از وضعیت دینداری و ارتباط روحانیت با بدنه جامعه ترسیم میکند، به نحو ناموجهی غیرجهانی است و تنها بر ایران متمرکز است. این در حالی است که کمرنگ شدن دین و جایگاه فرد روحانی اساساً یک مسأله جهانی است و نمیتوان این مسأله را به جنس بازنمایی رسانهها از جریان روحانیت در ایران تقلیل داد. به زعم صفار هرندی، این تصویر جهانی در تحلیل زائری اگر نگوییم غایب ولی کمرنگ است و نتیجه آن میشود که تصویری که وی از وضعیت دینداری در ایران معاصر ارائه میکند، تصویری مخدوش باشد.
صفارهرندی درباره تیتر کتاب هم گفت: «عنوانی که برای کتاب انتخاب شده به نوعی معنای فاصله و شکاف را القا میکند که البته من منکر این شکاف و فاصله برخی از روحانیون با بخشهای مختلف جامعه نیستم. منتها مسأله من این است که گویا آقای زائری این فاصله را میان جامعه روحانیت با غالب جامعه ایران میدانند که به اعتقاد من اینگونه نیست و به نظرم قدری تحلیل ایشان در این باره اغراقآمیز است. شاهد این مدعا افرادی هستند که حتی با ظواهری غیرمتشرع دغدغههای دینی و مذهبی دارند و در مراسم دینی هم حضورشان پررنگ است.»
نقد دیگری که صفارهرندی به زائری وارد دانست دلیلیابی او برای برخی ناهنجاریها در حوزه دینداری است: «جناب زائری در روایت از مسأله دینداری، بر یک وجه خاص تأکید میکنند و آن ،این است که هر معضل و مسألهای که ما در حوزه دینداری داریم به سبب سوء عملکردی است که نظام منسوب به دین مرتکب شده است که البته من هم منکر این امر نیستم اما در شناسایی آن بهعنوان «عامل انحصاری» و «عامل اصلی» کاستیهای وضعیت دینداری در ایران معاصر، محل نقد من است. من در صداقت و دلسوزی آقای زائری و پروژه فکری ایشان تردیدی ندارم اما احساس میکنم تصویر ایشان از مسأله دینداری (که ارتباط مردم با روحانیت هم ذیل آن قرار میگیرد) بهواسطه اشکالی که در جامعیت و در صورتبندی مسأله دارد نمیتواند به اتخاذ راهبرد درست و مواجهه صحیح ما با مسأله منجر شود.»
سرمایه اجتماعی روحانیت در ایران امروز
زائری اما در پاسخ به انتقادات صفار هرندی تأکید کرد: «نکتهای که نمیتوان انکار کرد این است که سرمایه اجتماعی روحانیت در سالهای 57 تا 60 در میان دیگر گروههای مرجع از همه بالاتر بود اما آخرین پیمایشی که در سال 97 ایسپا انجام داد، کاملاً این ریزش دیده میشود. برترین گروههای مرجع در جامعه امروز ما، سلبریتیها هستند و جامعه روحانیت در مراتب بعدی قرار میگیرد. معتقدم، این واژگونی، حاصل اتفاقاتی است که نباید نسبت به آن غفلت کرد، البته این نکته را هم میپذیرم که آنچه این روزها درخصوص جایگاه و اثرگذاری روحانیت اتفاق افتاده حاصل یک عامل نیست و من در این کتاب، تنها دریچه خود را باز کردهام و تنها آن چیزی را که از دریچه خود در این بازه زمانی دیدهام بازنمایی کردهام که طبیعتاً ممکن است با نارسایی و کاستیهایی هم مواجه باشد.» زائری در پایان در مورد نکته دوم صفارهرندی در خصوص ندیدن بُعد جهانی مسأله دینداری در تحلیل خود گفت: «موضعگیریهایی که در دنیای غرب در مورد دین میشود، با وجود اینکه اغلب با هدف و برنامهریزی است اما گاهی هم ناخواسته است و مراد و تلقی آنها از دین، دینِ قرون وسطایی جامعه خودشان است و این اشتباه از جانب ما است که تلقی و تجربه جامعه غربی از دین را به جامعه خودمان نسبت و تسری میدهیم.» این نشست، در حالی به پایان رسید که هر یک از استادان میکوشیدند از منظر و زاویه خود به مقوله دینداری در ایران معاصر بپردازند؛ دکتر سجاد صفارهرندی با نگاهی کلی و قیاسی و حجتالاسلام والمسلمین دکتر محمدرضا زائری با نگاهی جزئی و استقرایی. اما نهایتاً هر دو به نوعی به فاصله بخشی از جامعه روحانیت با متن جامعه باور داشتند؛ اما صفارهرندی تأکید داشت که نباید در علتشناسی این مسأله نگاهی تک عاملی داشت و در خصوص آن اغراق کرد و آن را به غالب جامعه تعمیم داد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه