کمالگرایی به سبک کوبریک
علیرضا نراقی
منتقد سینما
این روزها به خاطر نفوذ شدید آموزههای روانشناسی، چه از نوع علمی و چه زرد آن در زندگی انسانها، کمالگرایی صفتی به نسبت منفی محسوب میشود. کمالگرایی شده است نوعی بیماری، نوعی وسواس زائد که به جای عاملی برای کار بیشتر، موتور تولید انسان را متوقف میکند. با علم نمیشود درافتاد اما به مدد فضیلت عدم مطلقگرایی که خود به نوعی از آموزههای روانشناسی است میتوان گفت که غلط بودن شانتخاب ماست و اینکه چه چیزی و چه نوع بودنی ما را اقناع و راضی میسازد. کمالگرایی ما میتواند وابسته به شناخت از توانایی واقعیمان تعدیل شود. همه ما به یک اندازه توانا نیستیم اما کمالی در نظر داریم که اگر با توانایی ما مماس شود خلاقیتمان شکوهی رؤیایی خواهد یافت.
نمونههای شاخصی در جهان هنر هستند که بلندپروازی کمالگرایانه خالق آنها جهان انسانی را غنی کرده است. یکی از مهمترین این هنرمندان در عصر ما بدون شک «استنلی کوبریک» است. کوبریک که این روزها زادروز 94 سالگی اوست، در سال 1999 وقتی 71 سال داشت درگذشت. با در نظر گرفتن آثار مستند و کوتاهش تنها 16 فیلم ساخت. میان فیلمهایش فاصله نسبتاً طولانی وجود دارد چرا که برای ایدههایش بسیار وقت صرف میکرد و به سادگی تن به تولید نمیداد. با وسواسی خاص در پی این بود که تک تک نماها دقیق و مطابق با نسخه کمال یافته ذهن او اجرا شوند. نتیجه این کمالگرایی مجموعهای از فیلمهای بی نظیر و مبهوت کننده است که ذهن تماشاکننده خود را هیچگاه رها نمیسازند.
کوبریک از عکاسی شروع کرد. آثارش بافت تصویری منحصر به فرد و پیچیدهای داشتند که داستانگویی را در فرم سینمایی ارتقا دادند. او با نگاه عمیقش داستانها و شخصیتهایی را خلق کرد که تا به حال کسی در سینما تجربه نکرده بود. با تسلطی که بر ابزار سینما داشت علاوه بر اینکه تصاویر بسیاری را در حافظه بصری مخاطب سینما جاودان ساخت، معنای سینما و امکانهای بیشمار آن را توسعه داد. دوربین را به یک راوی کنشگر جدی و گاه بیرحم بدل ساخت. هم در فلسفه و نگاه به مضامین، هم در فرم، کوبریک دست نیافتنی به نظر میرسد.
سینما برای کوبریک یک جهان کامل در هم پیچیده بود که باید هنرمند در آن همه جوانب را در نظر بگیرد و مبتنی بر نوعی جامعیت به سمت آن برود. هنرمند سینما فقط با تصویر و یا منحصراً با قصه کار نمیکند، سینما همزمان تصویر و داستان است و همزمان ژست است و حرکت؛ سینما عینیتی است از ذهنیت و شناختهای انسانی، به همین دلیل آینهای تمام نما و حقیقی است از ذهنیت تاریخمند بشری. دیدن تمام ساحات این هنر جامع کار بسیار دشواری است و کوبریک از معدود هنرمندان این حوزه است که به این جامعیت متعهد بود و برای آن بیش از هر امر متنی و فرامتنی ارزش قائل میشد.
منتقد سینما
این روزها به خاطر نفوذ شدید آموزههای روانشناسی، چه از نوع علمی و چه زرد آن در زندگی انسانها، کمالگرایی صفتی به نسبت منفی محسوب میشود. کمالگرایی شده است نوعی بیماری، نوعی وسواس زائد که به جای عاملی برای کار بیشتر، موتور تولید انسان را متوقف میکند. با علم نمیشود درافتاد اما به مدد فضیلت عدم مطلقگرایی که خود به نوعی از آموزههای روانشناسی است میتوان گفت که غلط بودن شانتخاب ماست و اینکه چه چیزی و چه نوع بودنی ما را اقناع و راضی میسازد. کمالگرایی ما میتواند وابسته به شناخت از توانایی واقعیمان تعدیل شود. همه ما به یک اندازه توانا نیستیم اما کمالی در نظر داریم که اگر با توانایی ما مماس شود خلاقیتمان شکوهی رؤیایی خواهد یافت.
نمونههای شاخصی در جهان هنر هستند که بلندپروازی کمالگرایانه خالق آنها جهان انسانی را غنی کرده است. یکی از مهمترین این هنرمندان در عصر ما بدون شک «استنلی کوبریک» است. کوبریک که این روزها زادروز 94 سالگی اوست، در سال 1999 وقتی 71 سال داشت درگذشت. با در نظر گرفتن آثار مستند و کوتاهش تنها 16 فیلم ساخت. میان فیلمهایش فاصله نسبتاً طولانی وجود دارد چرا که برای ایدههایش بسیار وقت صرف میکرد و به سادگی تن به تولید نمیداد. با وسواسی خاص در پی این بود که تک تک نماها دقیق و مطابق با نسخه کمال یافته ذهن او اجرا شوند. نتیجه این کمالگرایی مجموعهای از فیلمهای بی نظیر و مبهوت کننده است که ذهن تماشاکننده خود را هیچگاه رها نمیسازند.
کوبریک از عکاسی شروع کرد. آثارش بافت تصویری منحصر به فرد و پیچیدهای داشتند که داستانگویی را در فرم سینمایی ارتقا دادند. او با نگاه عمیقش داستانها و شخصیتهایی را خلق کرد که تا به حال کسی در سینما تجربه نکرده بود. با تسلطی که بر ابزار سینما داشت علاوه بر اینکه تصاویر بسیاری را در حافظه بصری مخاطب سینما جاودان ساخت، معنای سینما و امکانهای بیشمار آن را توسعه داد. دوربین را به یک راوی کنشگر جدی و گاه بیرحم بدل ساخت. هم در فلسفه و نگاه به مضامین، هم در فرم، کوبریک دست نیافتنی به نظر میرسد.
سینما برای کوبریک یک جهان کامل در هم پیچیده بود که باید هنرمند در آن همه جوانب را در نظر بگیرد و مبتنی بر نوعی جامعیت به سمت آن برود. هنرمند سینما فقط با تصویر و یا منحصراً با قصه کار نمیکند، سینما همزمان تصویر و داستان است و همزمان ژست است و حرکت؛ سینما عینیتی است از ذهنیت و شناختهای انسانی، به همین دلیل آینهای تمام نما و حقیقی است از ذهنیت تاریخمند بشری. دیدن تمام ساحات این هنر جامع کار بسیار دشواری است و کوبریک از معدود هنرمندان این حوزه است که به این جامعیت متعهد بود و برای آن بیش از هر امر متنی و فرامتنی ارزش قائل میشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه