گرفتار شدن برخی اصطلاحات وارداتی به تعریف‌های اشتباه!


رضا آشفته
منتقد

​​​​​​​دراماتورژی از آن دست واژگان و اصطلاحات وارداتی است که هنوز با برگردان فارسی درست و نیز کاربرد دقیق در خدمت تئاتر ما قرار نگرفته است. بیشتر حکم یک پز، ادا و حتی کلمه اضافی را دارد که کارگردانان تئاتر به عنوان خود پیوست می‌کنند. کافی است به دو سه تعریف عمده کاربردی آن در طول تاریخ نظر بیندازیم تا دریابیم که چقدر این اشتباه می‌تواند پررنگ شده و فقط در حد یک واژه سنگین و دهن پر کن در خدمت کار قرار بگیرد، بی‌آنکه حتی از معنای درست و اصالت وجودی برخوردار باشد.
واژه دراماتورژی را نخستین بار لسینگ در زمان همکاری‌اش با تئاتر ملی هامبورگ در سال 1767 به کار گرفت. منظور لسینگ از دراماتورژی و شخص دراماتورژ کسی بود که شخصاً به دنبال نمایشنامه مناسب می‌گردد، آن را ترجمه می‌کند، در طول تمرینات همواره کنار کارگردان حضور دارد، نظرات خود را به گروه و کارگردان ارائه می‌دهد و پس از اجرای نمایش هم آن را نقد می‌کند.
دراماتورژ می‌تواند به شناسایی، تحلیل و بحث کردن پیرامون تمام جنبه‌های پروسه‌ آفرینش تئاتر بپردازد و این توانایی خود می‌تواند موجب بحث و فتح باب‌های جدیدی در مناظرات و مباحثات باشد. توان و کامیابی دراماتورژ در مقام یک میانجی در گفتمان‌ها نشان‌دهنده‌ این است که توان کارکردی او درآمیختن سویه اندیشگانی و کارکردی، ابزاری است برای پیاده‌سازی و خلق آن چیز که برشت آن را «تئاتر اپیک» می‌نامد. برای برشت، دراماتورژ عنصری ضروری است که ایدئولوژی مارکسیستی را با وجه عملی هنر نمایش پیوند می‌دهد و درواقع عنصری سهولت بخش است که ارتباط دیالکتیک جدیدی را که برشت از آن سخن می‌گوید ممکن می‌سازد.
البته دراماتورژی یک تعریف تازه‌تر از اینها هم دارد که «یرژی گروتفسکی»، کارگردان شاخص تئاتر تجربی در جهان آن را در مدار پژوهش تعریف می‌کند و تأکید دارد دراماتورژ یک پژوهشگر مسلط بر تئاتر است که برای بهتر شدن اجرا دست به هر نوع پژوهشی خواهد زد، فردی که با تلاش او یک گروه بتوانند در بستر نوآورانه‌تر و چند سویه‌تری کارشان را به صحنه بیاورند.
با همین مختصر درمی‌یابیم اینکه کارگردان یا نویسنده‌ای در نامگذاری یک اجرا خود را دراماتورژ می‌شناساند چقدر می‌تواند دور از واقع باشد. انگار ما هنوز دوست داریم با دارندگی نام‌ها و نشان‌ها خود بیشتری نشان دهیم و این خودش نشانه یک خودشیفتگی بیش از اندازه است که نه‌تنها کمکی به حال اجرا نمی‌کند بلکه در مدار همان اشکالات احتمالی همچنان باقی مانده است. باید در تمام موارد نفر سومی در برابر نویسنده و کارگردان و حتی دیگر عوامل و عناصر اجرا قرار گرفته باشد که با چالشگری او همه چیز با غربالگری مطمئن‌تری همراه شود. وگرنه اشکالات ریز و درشت با احتمال بیشتری به کار پیوست خواهند شد. ما نیازمند یک اجرای شسته رفته‌تر هستیم و باید که همه عوامل از منظر فردی حساس و بادانش به چالش درآمده باشند.
نباید اصطلاحات وارداتی با چنین تعریف‌های من درآوردی از حقیقت خود دور بمانند و ما را از بیخ و بن با چیزی متفاوت همراه کند. دراماتورژی باید مکمل و کمک حال کارگردان باشد. با اینکه هر کارگردانی نیازمند تحلیل و پژوهشی در حد لازم برای اجرای خود است اما به چالش کشیدن همین نگاه و توانایی خود بهترین انگیزه برای گذر از تردیدها و اشتباه‌های پیش‌رو و شاید هم ایستایی‌های غیر ضروری باشد.
در عرصه تئاترمان برای پیشرفت هرچه بیشتر و در مدار درست قرار گرفتن باید همه چیز بنابر همان استانداردهای جهانی لحاظ شود و کارآمدی در این راه به یقین پیرو رعایت اصول و ویژگی‌های هر نوع اصطلاح و کارکردی است؛ این بهترین برخورد با سازوکارهای خوب، برای همترازی با تئاتر جهان است.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7985/24/623695/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها