واقعیت مجازى در زندگی امروز جا باز کرده...
ترانه وفایی
نویسنده و مترجم
شاید اگر خودم مستقیماً با او صحبت نکرده بودم، اینچنین به فکر فرو نمیرفتم و حتی باورش برایم سخت بود. اما مکالمهای که میخوانید واقعاً بین ما شکل گرفت. در همین تهران بزرگ!
-دارى چه کار مى کنى؟ مزاحم شدم؟
-ببخشید دارم بسته اینترنتى مىخرم!
-چرا اینجا کنار سطل زباله؟
-داشتم از داخل زبالهها ظرف و این چیزا جمع مى کردم، دیدم الآن جلسه شروع مىشه و من شارژ نکردم!
تاکسىاى که منتظرم بود عجله مىکرد و من عجله داشتم. از طرفی هم نمیتوانستم از او دور شوم.
در حالى که دور مىشدم از او پرسیدم:
- جلسه چى؟
- مدیریت خانم جان، مدیریت!
نشد بیشتر بپرسم. خوب هم شد! چون هم مزاحم کارش مىشدم هم لزومى نداشت! چیزى را که برایم جالب بود دریافته بودم! دستى برایش تکان دادم و با لبخند رضایت دور شدم.
با خودم فکر مىکردم قبلاً امکان نداشت چنین فردى بتواند به این راحتىها در جلسهاى آن هم مدیریتى شرکت کند! بگذریم از مسائل جانبى اما کمترینش زمان کافى نداشتن و پرداخت هزینههاى زیاد شرکتکنندهها، مانع از این کار مىشد حتی اگر رخت و لباس فرد علاقهمند تمیز بود و کیف دستیاش لایق گذراندن دوره مدیریت!
قصد من تحلیل یا بررسى چرایىهاى این مقوله نیست. مسأله مورد نظر من داشتن «امکان» استفاده است. دیگر کسى نمىتواند به این مرد جوان بگوید چرا با این وضعیتش موبایل هوشمند دارد و منتظر جلسه مورد نظرش است.
از طرف دیگر، خوب است اشاره کنیم که درست است دوره کرونا و قرنطینههایش باعث استفاده خلاقانه و بهینه تکنولوژىاى را که در برخى پستوها فقط آشکار مىشد در اختیار مخاطب بیشترى قرار داد، اما دیر یا زود باید این اتفاق مىافتاد! وضعیت اقتصادى، زمان بندى، در اختیار داشتن نیروى انسانى مناسب، داشتن محل درخور و …همه از عواملى هستند که برگزارى دورهها و همایشها و جلسات مختلف را که در اکثر موارد در ایران بهصورت غیر مجازى تشکیل مىشدند در مقایسه با جلسات مجازى در حال برگزارى فعلى، مشکلتر مىکرد. مخصوصاً که هنوز با مسأله شیوع کرونا درگیر هستیم…
اما اگر روزى این ویروس هم به شکل خفیفش با ما همزیستى کند یا کاملاً رخت بر بندد، تصور من بر این است که این نوع تعامل و تبادل مجازى روز به روز گستردهتر خواهد شد. واقعیت مجازى بین ما جا باز کرده است. نسلى که حاضر به قبول آن نبود، انزوا را نیز نمىپذیرد. به تقاضاى مخاطبش پاسخ مثبت مىدهد و مجازى جلساتش را برگزار مىکند. در پى نظر سنجىاى که از دبستانىها، دبیرستانىها و دانشجویان و سپس استادها در یک دانشگاه انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که همگى موافق نظام مجازى هستند اما روابط انسانى را نیز میخواهند! کوچک و بزرگ هم این را مى خواستند هم آن را! یقین دارم در آیندهاى نزدیک تعادلى برقرار خواهد شد. تعادلى که بتواند رضایت نسبى افراد را جلب کند تا از این دوره انتقالى بگذرند و با این روش تعامل، به گونهاى دیگر برخورد کنند. اما نه تعادلى از جنس قبل از کرونا. تعادلى متناسب با رتبهبندى مجازى و سپس غیر مجازى براى بسیارى از جلسات. وبینارها!
شاید اگر به این فکر کنیم که چقدر از مخارج مادى و معنوى نه لازم بودهاند و نه کافى، بهتر بتوانیم به برخى نکات منفى آن بپردازیم و برایش چارهاى بیندیشیم!
نویسنده و مترجم
شاید اگر خودم مستقیماً با او صحبت نکرده بودم، اینچنین به فکر فرو نمیرفتم و حتی باورش برایم سخت بود. اما مکالمهای که میخوانید واقعاً بین ما شکل گرفت. در همین تهران بزرگ!
-دارى چه کار مى کنى؟ مزاحم شدم؟
-ببخشید دارم بسته اینترنتى مىخرم!
-چرا اینجا کنار سطل زباله؟
-داشتم از داخل زبالهها ظرف و این چیزا جمع مى کردم، دیدم الآن جلسه شروع مىشه و من شارژ نکردم!
تاکسىاى که منتظرم بود عجله مىکرد و من عجله داشتم. از طرفی هم نمیتوانستم از او دور شوم.
در حالى که دور مىشدم از او پرسیدم:
- جلسه چى؟
- مدیریت خانم جان، مدیریت!
نشد بیشتر بپرسم. خوب هم شد! چون هم مزاحم کارش مىشدم هم لزومى نداشت! چیزى را که برایم جالب بود دریافته بودم! دستى برایش تکان دادم و با لبخند رضایت دور شدم.
با خودم فکر مىکردم قبلاً امکان نداشت چنین فردى بتواند به این راحتىها در جلسهاى آن هم مدیریتى شرکت کند! بگذریم از مسائل جانبى اما کمترینش زمان کافى نداشتن و پرداخت هزینههاى زیاد شرکتکنندهها، مانع از این کار مىشد حتی اگر رخت و لباس فرد علاقهمند تمیز بود و کیف دستیاش لایق گذراندن دوره مدیریت!
قصد من تحلیل یا بررسى چرایىهاى این مقوله نیست. مسأله مورد نظر من داشتن «امکان» استفاده است. دیگر کسى نمىتواند به این مرد جوان بگوید چرا با این وضعیتش موبایل هوشمند دارد و منتظر جلسه مورد نظرش است.
از طرف دیگر، خوب است اشاره کنیم که درست است دوره کرونا و قرنطینههایش باعث استفاده خلاقانه و بهینه تکنولوژىاى را که در برخى پستوها فقط آشکار مىشد در اختیار مخاطب بیشترى قرار داد، اما دیر یا زود باید این اتفاق مىافتاد! وضعیت اقتصادى، زمان بندى، در اختیار داشتن نیروى انسانى مناسب، داشتن محل درخور و …همه از عواملى هستند که برگزارى دورهها و همایشها و جلسات مختلف را که در اکثر موارد در ایران بهصورت غیر مجازى تشکیل مىشدند در مقایسه با جلسات مجازى در حال برگزارى فعلى، مشکلتر مىکرد. مخصوصاً که هنوز با مسأله شیوع کرونا درگیر هستیم…
اما اگر روزى این ویروس هم به شکل خفیفش با ما همزیستى کند یا کاملاً رخت بر بندد، تصور من بر این است که این نوع تعامل و تبادل مجازى روز به روز گستردهتر خواهد شد. واقعیت مجازى بین ما جا باز کرده است. نسلى که حاضر به قبول آن نبود، انزوا را نیز نمىپذیرد. به تقاضاى مخاطبش پاسخ مثبت مىدهد و مجازى جلساتش را برگزار مىکند. در پى نظر سنجىاى که از دبستانىها، دبیرستانىها و دانشجویان و سپس استادها در یک دانشگاه انجام دادیم، به این نتیجه رسیدیم که همگى موافق نظام مجازى هستند اما روابط انسانى را نیز میخواهند! کوچک و بزرگ هم این را مى خواستند هم آن را! یقین دارم در آیندهاى نزدیک تعادلى برقرار خواهد شد. تعادلى که بتواند رضایت نسبى افراد را جلب کند تا از این دوره انتقالى بگذرند و با این روش تعامل، به گونهاى دیگر برخورد کنند. اما نه تعادلى از جنس قبل از کرونا. تعادلى متناسب با رتبهبندى مجازى و سپس غیر مجازى براى بسیارى از جلسات. وبینارها!
شاید اگر به این فکر کنیم که چقدر از مخارج مادى و معنوى نه لازم بودهاند و نه کافى، بهتر بتوانیم به برخى نکات منفى آن بپردازیم و برایش چارهاى بیندیشیم!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه