همیشه رؤیاپروری کنیم
محمد بیابانگرد
کارگردان تئاتر
هنرمند همیشه سعی میکند رؤیای خود یا دیگران را به تصویر بکشاند. یک بازیگر، رؤیای کارگردان و نویسنده را به تصویر میکشد. یک نقاش رؤیای خود را به تصویر میکشد که ممکن است بارها آن را دیده باشد، یک نویسنده ممکن است رؤیای خود را از یادداشتهایی که تلویحاً از ذهن خود برگرفته، بنویسد. هنرمند با رؤیا زندگی میکند. خیلی وقتها رؤیایی که دور از ذهن است اتفاق میافتد. مثلاً شخص کارگردانی در سینمای فرانسه وجود داشت که با وجود تلخی کابوس، کابوسهایش را تبدیل به فیلم میکرد. پس یک هنرمند درگیر رؤیای خودش است و مدام با آن دست و پنجه نرم میکند. بهنظر من فرق بین رؤیا و تخیل در این است که در تخیل بهصورت ارادی فکرهایی را در سر میپرورانیم که ممکن است براحتی و زودتر به نتیجه و سرانجام برسد اما رؤیا ممکن است به دوردستها برود و حتی درگیر یک دنیای فانتزی شود که دیرتر قابل دسترسی باشد. رؤیا با فانتزیها درگیر است ولی تخیل با واقعیت.
وقتی درگیر نوشتن میشوم بیشتر از تخیلم استفاده میکنم برای مثال اتفاقاتی را که در گذشته افتاده است مینویسم و در آن قصهها، قهرمانان داستانم را بهگونهای فرم میدهم و وارد ماجرا میکنم که به ریشه شخصیتهایم آسیب نزند. این موضوع در کار من ترکیبی از رؤیا و تخیل است. اولین رؤیا یا آرزویی که به یاد دارم کمی تلخ بود. بهخاطر میآورم که اختلاف کوچکی بین پدر و مادرم شکل گرفته بود و مادرم چند روزی از خانهمان رفته بود. بهطور مداوم دعا میکردم که مادرم هرچه زودتر به خانه برگردد و ما بدون مادر نمانیم و در آن دوران این بزرگترین آرزویم بود. با آنکه خیلی زود مادر و پدرم آشتی کردند اما آن دو روز برای من چند سال گذشت. متوجه شدم زندگی بدون مادر چقدر سخت است و چقدر خوب شد که به آرزویم رسیدم. رؤیا مانند استخوانهای بدن است که طی مرور زمان فرم متفاوتی پیدا میکند؛ محکمتر میشود؛ شکل درستتری به خود میگیرد. هرچه بزرگتر شوی کتابهای بیشتری میخوانی، فیلمهای بیشتری میبینی، با آدمهای بیشتری آشنا میشوی و زندگی شکل واقعیتری به خود میگیرد. در نتیجه رؤیاها کمرنگتر میشود. در بین رؤیاهای فردی و جمعی، ترجیح من به برآورده شدن رؤیاهای جمعی است. خواسته من این است که همه مردم با یکدیگر خوشحال باشند. رؤیاها همیشه باعث تلطیف روح آدمی میشوند. پس چه بهتر که مدام رؤیا پروری کنیم تا جایی که به واقعیت بپیوندند. سعی کنیم از رؤیابافیهای منفی دوری کنیم و همیشه به چیزهای مثبت فکر کنیم. رؤیا میتواند واقعی باشد به شرطی که ما بخواهیم، پس نباید آرزوهایمان را دور و غیرقابل دسترس بدانیم.
کارگردان تئاتر
هنرمند همیشه سعی میکند رؤیای خود یا دیگران را به تصویر بکشاند. یک بازیگر، رؤیای کارگردان و نویسنده را به تصویر میکشد. یک نقاش رؤیای خود را به تصویر میکشد که ممکن است بارها آن را دیده باشد، یک نویسنده ممکن است رؤیای خود را از یادداشتهایی که تلویحاً از ذهن خود برگرفته، بنویسد. هنرمند با رؤیا زندگی میکند. خیلی وقتها رؤیایی که دور از ذهن است اتفاق میافتد. مثلاً شخص کارگردانی در سینمای فرانسه وجود داشت که با وجود تلخی کابوس، کابوسهایش را تبدیل به فیلم میکرد. پس یک هنرمند درگیر رؤیای خودش است و مدام با آن دست و پنجه نرم میکند. بهنظر من فرق بین رؤیا و تخیل در این است که در تخیل بهصورت ارادی فکرهایی را در سر میپرورانیم که ممکن است براحتی و زودتر به نتیجه و سرانجام برسد اما رؤیا ممکن است به دوردستها برود و حتی درگیر یک دنیای فانتزی شود که دیرتر قابل دسترسی باشد. رؤیا با فانتزیها درگیر است ولی تخیل با واقعیت.
وقتی درگیر نوشتن میشوم بیشتر از تخیلم استفاده میکنم برای مثال اتفاقاتی را که در گذشته افتاده است مینویسم و در آن قصهها، قهرمانان داستانم را بهگونهای فرم میدهم و وارد ماجرا میکنم که به ریشه شخصیتهایم آسیب نزند. این موضوع در کار من ترکیبی از رؤیا و تخیل است. اولین رؤیا یا آرزویی که به یاد دارم کمی تلخ بود. بهخاطر میآورم که اختلاف کوچکی بین پدر و مادرم شکل گرفته بود و مادرم چند روزی از خانهمان رفته بود. بهطور مداوم دعا میکردم که مادرم هرچه زودتر به خانه برگردد و ما بدون مادر نمانیم و در آن دوران این بزرگترین آرزویم بود. با آنکه خیلی زود مادر و پدرم آشتی کردند اما آن دو روز برای من چند سال گذشت. متوجه شدم زندگی بدون مادر چقدر سخت است و چقدر خوب شد که به آرزویم رسیدم. رؤیا مانند استخوانهای بدن است که طی مرور زمان فرم متفاوتی پیدا میکند؛ محکمتر میشود؛ شکل درستتری به خود میگیرد. هرچه بزرگتر شوی کتابهای بیشتری میخوانی، فیلمهای بیشتری میبینی، با آدمهای بیشتری آشنا میشوی و زندگی شکل واقعیتری به خود میگیرد. در نتیجه رؤیاها کمرنگتر میشود. در بین رؤیاهای فردی و جمعی، ترجیح من به برآورده شدن رؤیاهای جمعی است. خواسته من این است که همه مردم با یکدیگر خوشحال باشند. رؤیاها همیشه باعث تلطیف روح آدمی میشوند. پس چه بهتر که مدام رؤیا پروری کنیم تا جایی که به واقعیت بپیوندند. سعی کنیم از رؤیابافیهای منفی دوری کنیم و همیشه به چیزهای مثبت فکر کنیم. رؤیا میتواند واقعی باشد به شرطی که ما بخواهیم، پس نباید آرزوهایمان را دور و غیرقابل دسترس بدانیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه