محمدرضا خوش‌‌فرمان به «ایران» از تجربه کارگردانی «اسپانک» و روایت آدم‌هایی گفته که کمتر دیده و شنیده شده‌اند 

اقلیتی در دل یک اقلیت


نیلوفر ساسانی/ «چشمام رو باز می‌کنم و آزادی گم میشه، چشمام رو باز می‌کنم و می‌بینم یک سیاه‌پوستم» با خواندن این عبارات گزینه‌ای که از گوینده آن در ذهن مخاطب تصویر می‌شود احتمالاً دورترین نقطه، از مرز تاریخ و جغرافیای کشورمان است. این عبارات اما برشی از صحبت‌های یکی از سیاه‌پوستان سواحل مکران (جنوب شرقی ایران) و بخشی از نریشن «اسپانک» است. این مستند به موضوع بی‌عدالتی علیه سیاه‌پوستان جنوب کشورمان می‌پردازد که در دوره‌ای نه چندان دور، نه نام داشته‌اند و نه نان و شبیه پیرمرد مستند، حاکمان با دیده حقارت آنها را نامگذاری کرده‌اند. «غلام قادر نوکری» با روایت این بی‌عدالتی‌ها به قصه نبردش با مهندسان سدساز می‌رسد تا بگوید چرا در زمانه‌ای که همه نخل‌ها و کپرهای‌شان را می‌فروشند تسلیم تهدیدها نمی‌شود و می‌خواهد در بهشت خود ساخته‌اش «گودین» بماند. محمدرضا خوش‌فرمان در این مستند که اثری مردم‌شناسی و انسان‌شناسی است به باورهای بومی، خرده فرهنگ‌ها، اسطوره‌ها و افسانه‌های خاص‌ آنها معروف به «اسپانک» و البته بزرگترین‌ افسانه‌شان «آزادی» پرداخته است. «اسپانک» یکی از مستندهای نیمه بلند مسابقه ملی شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت است؛ جشنواره‌ای که لابد با تنوع اقلیم و فرهنگ و سوژه‌هایش قرار است تصویری حقیقی‌تر و البته جامع‌تر از ایران و آنچه در سینمای داستانی می‌بینیم به مخاطب ارائه کند.
محمدرضا خوش‌‌فرمان با اشاره به زمان شکل‌گیری ایده ساخت «اسپانک» به «ایران» می‌گوید: «سال 90 برای ساخت مجموعه مستند «تیاب» (ساحل) که سه اپیزود مختلف در باره طبیعت، معیشت و آیین‌های زندگی بود به سواحل مکران رفتم. از منطقه کنارک تا نزدیک جاسک سیاه پوست‌های بلوچ ساکن بودند. خیلی‌ از آنها که در قصرقند، سرباز و ... برده بودند و بعد از انقلاب آزاد شده بودند در سواحل مکران روستاهای کپری ساخته و آنجا سکونت داشتند. سیاه پوستان بلوچ، اقلیتی در دل یک اقلیت هستند. در نظام طبقاتی قبل از انقلاب که سلسله مراتب توسط خان و حاکم تعریف و تعیین می‌شد، آنها پایین‌ترین قشر بودند. مجبور بودند برای خودشان روستاهای کوچکی داشته باشند و کلونی زندگی کنند. اجازه ورود به روستاهای دیگر را نداشتند و این سیستم همچنان حفظ شده بود. آشنایی آنها و شناخت مشکلات‌شان کافی بود تا تصمیم بگیرم صدای‌شان باشم و برایشان فیلم بسازم.»
زندگی سیاه‌پوستان جنوب آن طور که خوش‌فرمان می‌گوید پیش از این در مستندی از فرهاد ورهرام مورد توجه قرار گرفته و پیش از او شهید مرتضی آوینی بوده که سراغ آنها رفته است: «اثر آقای ورهرام، نگاه زیبایی شناسانه به زندگی و آیین‌های سیاه‌پوستان جنوب دارد بدون هیچ متنی. در سال 60 شهید آوینی در مجموعه هفت قصه از بلوچستان در چند اپیزود مسأله آنها را روایت کرده و تنها فیلمی است که به شکل جدی و عریان به این موضوع پرداخته است. البته من تا قبل از آشنایی با مردم این منطقه و ساخت مستند اطلاعی از این دو اثر نداشتم.»
 سیاه‌پوستان هر جا باشند غریبند
این مستندساز در پاسخ به این سؤال که چه پیش‌بینی‌ای از اثرگذاری این نوع مستندها دارد، می‌گوید: «در عصر رسانه که همه حتی در شبکه‌های شخصی، تصویر و صدا دارند، لازم است تصویر و چهره آنها دیده شود. شاید نشان دادن بخشی از چالش‌هایشان کمک کند تا در شرایط بهتری قرار بگیرند. البته بخشی از آنها بعد از انقلاب توانستند وارد سیستم‌های اداری شوند ولی تعدادشان خیلی کم است. لازم است تحقیقات جامعه‌شناسی و فرهنگی صورت بگیرد. شاید خیلی از جاها موضوع قشربندی و طبقه‌بندی به خاطر زندگی مدرن از بین رفته باشد اما هنوز در جاهای دور افتاده‌ای مثل بلوچستان وجود دارد و این آدم‌ها فاصله‌شان با جامعه را حس می‌کنند. البته این در همه جای دنیا هست و سیاه‌پوستان هر جا باشند غریبند. مهاجرانی که به منظور یافتن کار به جهان صنعتی در کشورهایی مثل انگلستان، فرانسه امریکا آمدند- هر چقدر هم رسانه‌ها تبلیغاتی کار کنند- باز هم جزو شهروندان درجه دو هستند.» او در ادامه با تأکید بر لزوم تحقیق و پژوهش فرهنگی و انسان‌شناسی در جامعه سیاه‌پوستان جنوب ایران، می‌افزاید: «آیین‌ها و فرهنگ آنها جزوی از میراث بشر است چرا باید نسبت به آنها بی تفاوت باشیم و فراموش‌شان کنیم. در همین مستند قایقی ساخته می شود که سال‌هاست منسوخ شده است. باورها و اسطوره‌های جذابی دارند که باید ثبت شود.»
محمدرضا خوش‌‌فرمان با اشاره به رنگ‌آمیزی متنوع از اقلیم‌ها در جشنواره امسال توضیح می‌دهد: «ایران به عنوان محل تقاطع شرق و غرب دارای خرده فرهنگ های زیادی است که بخشی از آنها به دلیل شرایط طبیعی و اقلیمی ممکن است توسعه نیافته، دور افتاده و دیده نشده باشند. لازم است فیلمسازها و دوربین‌شان نقطه به نقطه ایران بروند و این میراث را ثبت و معرفی کنند. در همین سواحل جنوبی کشور شیوه زندگی در ساحل بلوچستان با ساحل هرمزگان و بوشهر متفاوت است. هر کدام به لحاظ پوشش، زبان، آیین‌ها، شیوه معیشت و حتی ابزار زندگی رنگ‌آمیزی خاص خودشان را دارند. صیاد بلوچ با صیاد بوشهری تفاوت زیادی دارد، گر چه همه آنها در قایق و در ساحل جنوب ایران فعالیت دارند و...».
 هر انسانی در هر جای جهان جذاب و دیدنی است
خوش‌فرمان تلاش کرده در «اسپانک» که مستندی چندلایه است، طبیعت، شیوه زیست، معماری، اقتصاد ساحل و فراساحل، روابط اجتماعی و... این جامعه را تصویر کند. یکی از مؤلفه‌های جذاب این مستند پرداختن به اسطوره‌ها و باورهای بومی مردم این منطقه است. او در این باره می‌گوید: «آنها مهاجرانی هستند که از آفریقا آمده‌اند و چون همیشه جدا بوده‌اند و در کلونی‌هایی مشخص با هم زندگی کرده‌اند، آیین‌ها و آداب‌شان حفظ شده و دست نخورده باقی مانده است. پرداختن به افسانه‌ها و اسطوره ها به فیلم کمک کرده است. «اسپانک» به معنی افسانه است و می‌بینیم که یک انسان چقدر می‌تواند افسانه داشته باشد و آشنایی با آدم‌هایی که کمتر دیده و شنیده شده‌اند، جذاب است.» از دیگر لایه‌های فیلم، دغدغه محیط زیستی فیلمساز و شخصیت مستند است. او درباره ایجاد سد کهیر که همان طور که یکی از شخصیت‌های آمیخته با افسانه مستند، پیش‌بینی می‌کند تکمیل نشده اما زندگی مردم گودین را دچار چالش کرده، نخل‌ها و زمین زراعی‌شان را گرفته و آنها را به گودین جدید کوچ داده، می‌گوید: «با توجه به اشتغالزایی و حاصلخیر بودن منطقه نمی‌شود احداث این سد را نادیده گرفت اما حضور یک سد پیامدها و چالش‌هایی برای طبیعت و محیط زیست و نوع زیست آدم‌های منطقه دارد که لازم است مورد بررسی قرار بگیرد. هیچ چیز از زندگی آدم‌های گودین قدیم حتی خانه‌هایشان که خراب می‌شود، طبیعت را آلوده نمی‌کند. قایقی که می‌سازند نه بنزین و گازوئیل دارد و نه حتی درختی برای ساخت آن هرس می‌شود بلکه از شاخه‌های قطع شده است. 
این شاید یکی از ایده‌آل‌ترین زندگی‌ها و منطبق بر طبیعت باشد.»از نقاط قوت این مستند، متن نریشن است، گرچه صدا و لحن گوینده به آن ضربه زده است. خوش فرمان در باره نگارش متن توضیح می‌دهد: «بخشی از زندگی انسان‌ها چیزی است که دوربین می‌بیند و میزانسنی است که در زندگی طبیعی وجود دارد. بخش دیگر حاصل باورها و تخیل و آرزوهای انسان‌هاست. ممکن است با دوربین سراغ ظواهر زندگی یک مرد بلوچ یا سیاه‌پوست برویم اما هیچ وقت نمی‌توانیم به ذهنیات، جهان‌بینی و هستی‌شناسی او نزدیک شویم. کار فیلمساز این است که به همین‌ها نزدیک شود و به میزانسنی که در باورها، جهان‌بینی و هستی‌شناسی‌شان وجود دارد، شکل بیرونی بدهد. سعی کردم به مخاطب نشان دهم که در ذهن فردی که به عنوان برده به این سرزمین آورده شده چه نگاه عمیقی به هستی و پدیدارهای هستی وجود دارد و هر انسانی در هر جای جهان جذاب و دیدنی است.»

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8078/23/636705/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها