«ایران» نقض ادعای آزادی بیان غربی با اعمال تحریم علیه صداوسیما را بررسی میکند
تدبیر برای عبور از تحریم رسانهای، ضروریتر از همیشه
فاطمه ترکاشوند
روزنامهنگار
کمتر از یک ماه پیش، دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری امریکا از تحریم رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و چند خبرنگار این رسانه خبر داد و حالا اتحادیه اروپا هم خود را به کاروان تحریمها علیه رسانههای ایرانی رسانده تا از امریکا عقب نماند. این درحالی است که تحریم رسانههای ایرانی، اعمال محدودیت بر شبکههایی چون پرستیوی و وارد آوردن فشار بر خبرنگاران ایرانی برخلاف داعیه آزادی بیان و کارویژه رسانههای عموم در میان دولتهای غربی، تبدیل به رویهای غیرقابل نقض و خدشه شده است. روز 25 آبان امسال بود که وزارت خزانهداری امریکا با صدور بیانیهای اعلام کرد که علی رضوانی، آمنه سادات ذبیحپور، پیمان جبلی، احمد نوروزی، محسن برمهانی و یوسف پورانواری در فهرست تحریمهای امریکا قرار گرفتهاند. یک هفته پیش از آن هم اتحادیه اروپا، شبکه پرس تیوی را در فهرست تحریمیهای خود قرار داده بود؛ اقدامی که ظرف روزهای گذشته با قطع پخش تلویزیونی این شبکه در ماهواره یوتلست همراه شد.
تلاش برای ساکت کردن رسانههای جریان سوم
این اقدام دولت امریکا را باید در ادامه تشدید فشارهای سیاسی در دوره تنشهای اجتماعی داخلی ایران دانست. اقدامی خصمانه که در عمل، شنیده شدن صدای ایران را در میان مخاطبان خارجی خود تحت تأثیر قرار میدهد و راه را برای تریبونهای یکطرفهای که توسط جوسازیهای گروههای اپوزیسیون خارج از کشور هدایت میشوند، بازتر میکند.
کشورهای غربی که صاحبان شرکتهای چندملیتی رسانههای بزرگ جهان محسوب میشوند و جریان اصلی هدایت افکارعمومی در سطح جهانی را در دست دارند، حالا نزدیک دو دهه است که با واقعیتی به نام رسانههای آلترناتیو مواجه شدهاند. رسانههایی که هر چند از قدرت کمی به لحاظ لجستیکی برخوردارند اما قادرند با گفتمانسازی در میان ملتهای مستضعف و جهان سوم در عمق امریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و آسیای شرقی، متحدین بزرگی را برای دولتهای مخالف بلوک غرب ایجاد کنند.
یکی از این رسانهها، راشاتودی، رسانه خبری اصلی و شناخته شده روسیه است که بارها توسط دولتهای غربی تهدید شده و چندی پیش با محدودیتها و تحریمهایی از سوی آنان مواجه شد. این رویه نشان میدهد که امریکا و اتحادیه اروپا، آگاهسازی مردم جهان توسط رسانههای غیرخودی یا همین رسانههای جریان سوم را خطری برای نفوذ راهبردها و سیاستهای خود در سایر کشورها میدانند.
تهاجمیتر شدن رویکرد غرب در تحریم رسانهای ایران
حالا که احتمال موفقیت دیپلماسی عمومی امروز با نفوذ گسترده رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی بیش از هر شکل دیگری از دیپلماسی بالا رفته و دولتهای هدایتکننده رسانههای جریان اصلی با جهتدهی به رفتارهای تودهای در سایر ملتها، تضمینی برای پیروزی در مرزهای دیگر کشورها برای خود دستوپا میکنند، هیچ تدبیری بهتر از خاموش کردن صدای مخالف هر قدر هم که به نظر ضعیف و کوتاه باشد، وجود ندارد.
اما این تدبیر را بیش از هر زمان دیگری باید پیشرونده و تهاجمی دانست. پرستیوی پیش از این هم بارها توسط دولتهای غربی تهدید و تحریم شده بود که میتواند به عنوان ابزاری برای خاموش کردن صدای مخالف در بیرون از مرزهای ایران به حساب آید.
حالا اما تحریم صداوسیما و چهرههای شناختهشدهاش، آن هم به صورت همزمان و همسو از سوی امریکا و اتحادیه اروپا نشان میدهد که این راهبرد تهاجمی، شکل دیگری در درون مرزهای ایران به خود گرفته است. تبعات عملیاتی این تحریمها از یک سو ممکن است دامنگیر افراد و ساختارها شود اما حملات روانی و افکارسازانه آن در میان مردم، وجه دیگر این راهبرد است که نشان از تهاجمیتر شدن رویکرد دولتهای غربی دارد.
عدول از شعار آزادی بیان و رسوایی بدهبستان با اپوزیسیون
با تمام اینها، برای مردم ایران از هر طیف سیاسی و سلیقه اجتماعی و فرهنگی، این دست تحریمها معانی دیگری هم دارد، چرا که در این ماجرا، محدود کردن آزادی بیان، تنها عدول از آرمانهای غرب برای دولتهای غربی محسوب نمیشود بلکه خط گرفتن و جایزه دادن به اپوزیسیون کوچک و پرهیاهوی خارجنشین، رسوایی دیگری برای این دولتهاست.
کمتر کسی در داخل کشور گروههای سلطنتطلب یا وابسته به سازمان مجاهدین خلق را آن اندازه موجه میداند که نظراتشان را برای تحریم شبکههای تلویزیونی ایرانی، قابل تأمل به حساب بیاورد اما متن بیانیه نهادهای امریکایی و اروپایی، ادبیات این گروهها را به یاد میآورد. این مسأله بر وجود رابطه دوسویه و بدهبستان میان دشمنان ایران و دولتهای غربی در سطح رسانه، صحه میگذارد.
عبور از راه سختتر، نیازمند تفکر خلاقانهتر
بدون تردید، کار برای رسانههای جریان سوم به عنوان جریان اقلیت اطلاعرسانی در افکارعمومی جهان، سختتر از همیشه شده و شاید در ادامه سختتر از این هم بشود. بنابراین، تلویزیون ایران با شبکههای داخلی و خارجی به عنوان یکی از این رسانهها، بیش از هر زمان دیگری نیازمند دوراندیشی و مدیریت خلاقانه برای عبور از این تحریمهای فرهنگی است.
درحالی که بیش از پیش به ابزارهایی برای دیالوگ با مردم جهان و خصوصاً کشورهای متحد و همسو نیازمندیم تا نوع نگاه و تحلیلها و استدلالهای خودمان را با آنها در میان بگذاریم، بیش از پیش راههای متداول و متعارف در حال محدود شدن هستند و شاید زمان آن رسیده باشد که به جایگزینهای خلاقانهتر، تهاجمیتر فکر کنیم و البته راههای مبتنی بر مشارکت عمومی نیروهای مردمی در بسترهای غیرقابل تحریمتری چون شبکههای اجتماعی را جدیتر از قبل مورد بررسی قرار دهیم.
روزنامهنگار
کمتر از یک ماه پیش، دفتر کنترل داراییهای خارجی وزارت خزانهداری امریکا از تحریم رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و چند خبرنگار این رسانه خبر داد و حالا اتحادیه اروپا هم خود را به کاروان تحریمها علیه رسانههای ایرانی رسانده تا از امریکا عقب نماند. این درحالی است که تحریم رسانههای ایرانی، اعمال محدودیت بر شبکههایی چون پرستیوی و وارد آوردن فشار بر خبرنگاران ایرانی برخلاف داعیه آزادی بیان و کارویژه رسانههای عموم در میان دولتهای غربی، تبدیل به رویهای غیرقابل نقض و خدشه شده است. روز 25 آبان امسال بود که وزارت خزانهداری امریکا با صدور بیانیهای اعلام کرد که علی رضوانی، آمنه سادات ذبیحپور، پیمان جبلی، احمد نوروزی، محسن برمهانی و یوسف پورانواری در فهرست تحریمهای امریکا قرار گرفتهاند. یک هفته پیش از آن هم اتحادیه اروپا، شبکه پرس تیوی را در فهرست تحریمیهای خود قرار داده بود؛ اقدامی که ظرف روزهای گذشته با قطع پخش تلویزیونی این شبکه در ماهواره یوتلست همراه شد.
تلاش برای ساکت کردن رسانههای جریان سوم
این اقدام دولت امریکا را باید در ادامه تشدید فشارهای سیاسی در دوره تنشهای اجتماعی داخلی ایران دانست. اقدامی خصمانه که در عمل، شنیده شدن صدای ایران را در میان مخاطبان خارجی خود تحت تأثیر قرار میدهد و راه را برای تریبونهای یکطرفهای که توسط جوسازیهای گروههای اپوزیسیون خارج از کشور هدایت میشوند، بازتر میکند.
کشورهای غربی که صاحبان شرکتهای چندملیتی رسانههای بزرگ جهان محسوب میشوند و جریان اصلی هدایت افکارعمومی در سطح جهانی را در دست دارند، حالا نزدیک دو دهه است که با واقعیتی به نام رسانههای آلترناتیو مواجه شدهاند. رسانههایی که هر چند از قدرت کمی به لحاظ لجستیکی برخوردارند اما قادرند با گفتمانسازی در میان ملتهای مستضعف و جهان سوم در عمق امریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه و آسیای شرقی، متحدین بزرگی را برای دولتهای مخالف بلوک غرب ایجاد کنند.
یکی از این رسانهها، راشاتودی، رسانه خبری اصلی و شناخته شده روسیه است که بارها توسط دولتهای غربی تهدید شده و چندی پیش با محدودیتها و تحریمهایی از سوی آنان مواجه شد. این رویه نشان میدهد که امریکا و اتحادیه اروپا، آگاهسازی مردم جهان توسط رسانههای غیرخودی یا همین رسانههای جریان سوم را خطری برای نفوذ راهبردها و سیاستهای خود در سایر کشورها میدانند.
تهاجمیتر شدن رویکرد غرب در تحریم رسانهای ایران
حالا که احتمال موفقیت دیپلماسی عمومی امروز با نفوذ گسترده رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی بیش از هر شکل دیگری از دیپلماسی بالا رفته و دولتهای هدایتکننده رسانههای جریان اصلی با جهتدهی به رفتارهای تودهای در سایر ملتها، تضمینی برای پیروزی در مرزهای دیگر کشورها برای خود دستوپا میکنند، هیچ تدبیری بهتر از خاموش کردن صدای مخالف هر قدر هم که به نظر ضعیف و کوتاه باشد، وجود ندارد.
اما این تدبیر را بیش از هر زمان دیگری باید پیشرونده و تهاجمی دانست. پرستیوی پیش از این هم بارها توسط دولتهای غربی تهدید و تحریم شده بود که میتواند به عنوان ابزاری برای خاموش کردن صدای مخالف در بیرون از مرزهای ایران به حساب آید.
حالا اما تحریم صداوسیما و چهرههای شناختهشدهاش، آن هم به صورت همزمان و همسو از سوی امریکا و اتحادیه اروپا نشان میدهد که این راهبرد تهاجمی، شکل دیگری در درون مرزهای ایران به خود گرفته است. تبعات عملیاتی این تحریمها از یک سو ممکن است دامنگیر افراد و ساختارها شود اما حملات روانی و افکارسازانه آن در میان مردم، وجه دیگر این راهبرد است که نشان از تهاجمیتر شدن رویکرد دولتهای غربی دارد.
عدول از شعار آزادی بیان و رسوایی بدهبستان با اپوزیسیون
با تمام اینها، برای مردم ایران از هر طیف سیاسی و سلیقه اجتماعی و فرهنگی، این دست تحریمها معانی دیگری هم دارد، چرا که در این ماجرا، محدود کردن آزادی بیان، تنها عدول از آرمانهای غرب برای دولتهای غربی محسوب نمیشود بلکه خط گرفتن و جایزه دادن به اپوزیسیون کوچک و پرهیاهوی خارجنشین، رسوایی دیگری برای این دولتهاست.
کمتر کسی در داخل کشور گروههای سلطنتطلب یا وابسته به سازمان مجاهدین خلق را آن اندازه موجه میداند که نظراتشان را برای تحریم شبکههای تلویزیونی ایرانی، قابل تأمل به حساب بیاورد اما متن بیانیه نهادهای امریکایی و اروپایی، ادبیات این گروهها را به یاد میآورد. این مسأله بر وجود رابطه دوسویه و بدهبستان میان دشمنان ایران و دولتهای غربی در سطح رسانه، صحه میگذارد.
عبور از راه سختتر، نیازمند تفکر خلاقانهتر
بدون تردید، کار برای رسانههای جریان سوم به عنوان جریان اقلیت اطلاعرسانی در افکارعمومی جهان، سختتر از همیشه شده و شاید در ادامه سختتر از این هم بشود. بنابراین، تلویزیون ایران با شبکههای داخلی و خارجی به عنوان یکی از این رسانهها، بیش از هر زمان دیگری نیازمند دوراندیشی و مدیریت خلاقانه برای عبور از این تحریمهای فرهنگی است.
درحالی که بیش از پیش به ابزارهایی برای دیالوگ با مردم جهان و خصوصاً کشورهای متحد و همسو نیازمندیم تا نوع نگاه و تحلیلها و استدلالهای خودمان را با آنها در میان بگذاریم، بیش از پیش راههای متداول و متعارف در حال محدود شدن هستند و شاید زمان آن رسیده باشد که به جایگزینهای خلاقانهتر، تهاجمیتر فکر کنیم و البته راههای مبتنی بر مشارکت عمومی نیروهای مردمی در بسترهای غیرقابل تحریمتری چون شبکههای اجتماعی را جدیتر از قبل مورد بررسی قرار دهیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه