ایران مدیون رشادت شهید لشکری است
سیده مریم سادات گوشه
روزنامهنگار
«6410 روز اسارت» یکی از مستندهای موفق جشنواره حقیقت به لحاظ موضوع است؛ مستندی با داستانی قوی با اوج و فرودی از دل یک حقیقت تلخ.روایتی است از انتظار یک زن جوان که بعد از یک سال و نه ماه زندگی با همسرش به خاطر جنگ از او جدا میشود؛ جدایی ناخواسته که با اسارت همسرش آغاز میشود و 18 سال ادامه پیدا میکند و این زن کسی نیست جز همسر خلبان شهید سرلشکر حسین لشکری.زهره نجفزاده کارگردان این فیلم مستند داستانی بهخوبی این واقعه را روایت کرده است. داستان از یک سلول کوچک انفرادی در دل زندان بعثیهای عراق شروع میشود. سلولی که تنهاییاش مثل خوره روح آدم را ذره ذره به انزوا میبرد. اما حسین با اراده و جدیت این انزوا را از بین میبرد و تلاش میکند تا زنده بماند.
کارگردان این فیلم سعی بسیاری کرده تا مشکلات حسین در زندان را به روایت همبندیهایش به تصویر بکشد. زندان است و اسارت و درد و شکنجه. اما شاید حق مطلب در خصوص رنجهای حسین تمام و کمال به تصویر کشیده نشد. یعنی رنجهای اسارت حسین در فیلم نهفته ماند. رنجهایی که نیاز است مخاطب به خصوص نسل جوان بداند که یک اسیر ایرانی در زندانی مثل ابوغریب چه زجرها و شکنجههایی تحمل کرده است. بهترین عیدی حسین یک لیوان آب خنک از طرف زندانبانش بود و این تنها گوشهای از مرارتهای این شهید بزرگوار است که در فیلم با زبان شهید به تصویر کشیده شده است. فیلمی که در انتهایش میخواهد حرفهای اصلی و اساسیاش را بزند و در حقیقت با همان رنجها کامل میشود.
رنجهایی که در انتهای فیلم به بغضی عظیم در گلوی حسین و همسرش منتهی شد. حسین 10 سال بیشتر از سایر اسرا در عراق نگهداری و شکنجه میشود. آن هم به خاطر اینکه در رسانههای عراقی عنوان کند که او با هلیکوپترش به مرزهای عراق تجاوز کرده و همین عامل جنگ ایران و عراق شده است و در حقیقت ایران شروعکننده جنگ بوده است. اما حسین با مردانگی و رشادت زیر بار نمیرود و همین عاملی میشود که او 10 سال بیشتر درد بکشد و از طرفی رنج جدایی برای همسر و فرزندش هم مضاعف شود.شاید تعلیق قوی در این فیلم نقطه قوتش باشد و البته داستان زندگی مردی که پیشتر خود خاطراتش را بعد از اسارت به رشته تحریر درآورده که همه اینها دست به دست هم داده و فیلم از منظری توانسته فضایی ایجاد کند تا مخاطب با شخصیتهای داستان بهخوبی همذاتپنداری کند. بیشک اگر کارگردان 84دقیقه مستندش را به روایتهای بیشتری از افراد مربوط به حسین لشکری اختصاص داده بود قطعاً فیلم کاملتری داشتیم.
آنچه در فیلم «6410 روز اسارت» به زبانی ساده روایت میشود، فقط دردها و رنجهای یک اسیر ایرانی و قصه عشقی نافرجام برای همسرش نیست؛ بلکه در آنسوی این روایت دردهایی را میبینیم که منجر به سکته قلبی و شهادت حسین در 19 مردادماه 88 میشود.
وقتی او با این همه مرارت از اسارت آزاد میشود و توسط رهبر انقلاب به مقام سرلشکری میرسد برخی از دوستان و همکارانش ناراحت میشوند و این رتبه را برای حسین بحق نمیدانند. رتبهای که شاید کمترین و ناچیزترین کار برای تشکر از حماسه حسین محسوب میشد و این یعنی چقدر همان زمان هم آدمها از درک و فهم رنجهای یک اسیر غافل بودهاند. از طرفی حقوق بسیار ناچیز و اندک حسین رنج و درد مضاعفی برای او و خانوادهاش بوده است. به قول همسرش، ما که در ایران بودیم اما هیچگاه کسی به ما نرسید. خود شهید لشکری هم در زمان حیاتش اذعان کرده بود که اسیر واقعی همسرم بود که با کمبودها و مشکلات بسیاری زندگی کرد.کارگردان اما حرف اصلی فیلم را بهخوبی مطرح کرده است که ایران به حسین مدیون است. به همسر مرحومش که دو بار فراق 18 ساله در نبود حسین را تحمل کرده است. یکبار 18 سال فراق اسارت و بار دیگر فراق شهادت و بعد هم به همسر شهیدش پیوسته است.
این فیلم نماد زنان و مردانی است که زندگیشان به پای جنگ گذاشته شد و جنگ از آنها مردان و زنانی دیگر ساخت. آدمهایی که شأن و منزلتشان بعد از جنگ آنطور که شایسته و بایستهشان بود حفظ نشد و اکنون هم یا غریبانه و مظلوم در گوشهای بدون ادعایی زندگی میکنند یا رخ در نقاب خاک کشیدهاند. یاد و نام شهدای وطن گرامی باد.
روزنامهنگار
«6410 روز اسارت» یکی از مستندهای موفق جشنواره حقیقت به لحاظ موضوع است؛ مستندی با داستانی قوی با اوج و فرودی از دل یک حقیقت تلخ.روایتی است از انتظار یک زن جوان که بعد از یک سال و نه ماه زندگی با همسرش به خاطر جنگ از او جدا میشود؛ جدایی ناخواسته که با اسارت همسرش آغاز میشود و 18 سال ادامه پیدا میکند و این زن کسی نیست جز همسر خلبان شهید سرلشکر حسین لشکری.زهره نجفزاده کارگردان این فیلم مستند داستانی بهخوبی این واقعه را روایت کرده است. داستان از یک سلول کوچک انفرادی در دل زندان بعثیهای عراق شروع میشود. سلولی که تنهاییاش مثل خوره روح آدم را ذره ذره به انزوا میبرد. اما حسین با اراده و جدیت این انزوا را از بین میبرد و تلاش میکند تا زنده بماند.
کارگردان این فیلم سعی بسیاری کرده تا مشکلات حسین در زندان را به روایت همبندیهایش به تصویر بکشد. زندان است و اسارت و درد و شکنجه. اما شاید حق مطلب در خصوص رنجهای حسین تمام و کمال به تصویر کشیده نشد. یعنی رنجهای اسارت حسین در فیلم نهفته ماند. رنجهایی که نیاز است مخاطب به خصوص نسل جوان بداند که یک اسیر ایرانی در زندانی مثل ابوغریب چه زجرها و شکنجههایی تحمل کرده است. بهترین عیدی حسین یک لیوان آب خنک از طرف زندانبانش بود و این تنها گوشهای از مرارتهای این شهید بزرگوار است که در فیلم با زبان شهید به تصویر کشیده شده است. فیلمی که در انتهایش میخواهد حرفهای اصلی و اساسیاش را بزند و در حقیقت با همان رنجها کامل میشود.
رنجهایی که در انتهای فیلم به بغضی عظیم در گلوی حسین و همسرش منتهی شد. حسین 10 سال بیشتر از سایر اسرا در عراق نگهداری و شکنجه میشود. آن هم به خاطر اینکه در رسانههای عراقی عنوان کند که او با هلیکوپترش به مرزهای عراق تجاوز کرده و همین عامل جنگ ایران و عراق شده است و در حقیقت ایران شروعکننده جنگ بوده است. اما حسین با مردانگی و رشادت زیر بار نمیرود و همین عاملی میشود که او 10 سال بیشتر درد بکشد و از طرفی رنج جدایی برای همسر و فرزندش هم مضاعف شود.شاید تعلیق قوی در این فیلم نقطه قوتش باشد و البته داستان زندگی مردی که پیشتر خود خاطراتش را بعد از اسارت به رشته تحریر درآورده که همه اینها دست به دست هم داده و فیلم از منظری توانسته فضایی ایجاد کند تا مخاطب با شخصیتهای داستان بهخوبی همذاتپنداری کند. بیشک اگر کارگردان 84دقیقه مستندش را به روایتهای بیشتری از افراد مربوط به حسین لشکری اختصاص داده بود قطعاً فیلم کاملتری داشتیم.
آنچه در فیلم «6410 روز اسارت» به زبانی ساده روایت میشود، فقط دردها و رنجهای یک اسیر ایرانی و قصه عشقی نافرجام برای همسرش نیست؛ بلکه در آنسوی این روایت دردهایی را میبینیم که منجر به سکته قلبی و شهادت حسین در 19 مردادماه 88 میشود.
وقتی او با این همه مرارت از اسارت آزاد میشود و توسط رهبر انقلاب به مقام سرلشکری میرسد برخی از دوستان و همکارانش ناراحت میشوند و این رتبه را برای حسین بحق نمیدانند. رتبهای که شاید کمترین و ناچیزترین کار برای تشکر از حماسه حسین محسوب میشد و این یعنی چقدر همان زمان هم آدمها از درک و فهم رنجهای یک اسیر غافل بودهاند. از طرفی حقوق بسیار ناچیز و اندک حسین رنج و درد مضاعفی برای او و خانوادهاش بوده است. به قول همسرش، ما که در ایران بودیم اما هیچگاه کسی به ما نرسید. خود شهید لشکری هم در زمان حیاتش اذعان کرده بود که اسیر واقعی همسرم بود که با کمبودها و مشکلات بسیاری زندگی کرد.کارگردان اما حرف اصلی فیلم را بهخوبی مطرح کرده است که ایران به حسین مدیون است. به همسر مرحومش که دو بار فراق 18 ساله در نبود حسین را تحمل کرده است. یکبار 18 سال فراق اسارت و بار دیگر فراق شهادت و بعد هم به همسر شهیدش پیوسته است.
این فیلم نماد زنان و مردانی است که زندگیشان به پای جنگ گذاشته شد و جنگ از آنها مردان و زنانی دیگر ساخت. آدمهایی که شأن و منزلتشان بعد از جنگ آنطور که شایسته و بایستهشان بود حفظ نشد و اکنون هم یا غریبانه و مظلوم در گوشهای بدون ادعایی زندگی میکنند یا رخ در نقاب خاک کشیدهاند. یاد و نام شهدای وطن گرامی باد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه