ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جواد(ع): انجام دهنده ظلم، کمکدهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هرسه شریک خواهند بود.
بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: کالاهای فرهنگ ایرانی با روح ایرانی همساز است
کالای ایرانی کالایی است که با روح ایرانی تولید میشود. روح ایرانی دارای ویژگیهایی از جمله ترکیبسازی است. در کالای ایرانی ترکیب مادیت، ریشه در خاک، معنویت و عروج به آسمان را داریم. ترکیبی از ظرافت و صلابت، ترکیبی از هنر و صنعت، ترکیبی از نوآوری و سنت است. دوگانهها و چندگانههایی که ترکیب میشوند و کالایی با روح ایرانی میسازند که میتوان کالایی را ساخت که رنگ و بوی ایرانی را داشته باشد. کالاهای فرهنگ ایرانی هم داریم. کالاهای فرهنگ ایرانی علاوه بر اینکه با روح ایرانی همساز است، کالایی است که تأثیراتش سطحی نیست و به عمق جان نفوذ میکند. عروسک کودکی از خاطرات فراموش نمیشود. ترانه لالایی مادر و همنوازان دوره کودکی هم اینچنین است و کالایی است که تأثیرات ماندگار دارد.
بخشی از سخنان سیدعباس صالحی در آیین پایانی ششمین جشنواره جایزه فیروزه که با محوریت کالاهای فرهنگی و با هدف فرهنگسازی تولید و مصرف داخلی برگزار میشود.
بخشی از سخنان سیدعباس صالحی در آیین پایانی ششمین جشنواره جایزه فیروزه که با محوریت کالاهای فرهنگی و با هدف فرهنگسازی تولید و مصرف داخلی برگزار میشود.
در هشتاد و هشتمین زادروز هوشنگ گلشیری
معلمی که ادبیات را عاشقانه زیست
فرخنده آقایی
نویسنده
هوشنگ گلشیری (1316- 1379) اگر آنقدر زود با زندگی بدرود نگفته بود امروز 83 سالگیاش بود. مردی که نمیتوان او را تنها به نویسندگیاش محدود کرد؛ چنین کاری هم بیانصافی است و هم تعریف ناقصی درباره او خواهد بود. در میان نویسندگان ایرانی با چهرههای شاخصی طرف هستیم که برخی از آنان همه عمر خود را بر سر نوشتن گذاشتهاند و آثار ماندگاری هم خلق کردهاند. اما کمتر کسی را میتوان یافت که همچون گلشیری همه زندگی و هستیاش را صرف ادبیات کرده باشد. او هم میتوانست خیلی راحت نظیر اغلب اهالی کتاب همه درها را ببندد و در خلوت خود دست به تألیف بزند، اما گلشیری یک پدیده نادر فرهنگی بود که نقشی بسزا در پیشبرد ادبیات داستانیمان در دوره معاصر ایفا کرد. زندگی حرفهای او که البته از دنیای شخصیاش هم جدا نبود وجوه مختلفی داشت؛ هم نویسنده بود، هم مدرس داستاننویسی و هم منتقد ادبی. افزون بر اینها به معنای واقعی کلمه معلم هم بود. هیچگاه در خانهاش را به روی علاقهمندان نبست؛ همواره به دنبال حمایت از نویسندگان جوان بود و کم نبودند افرادی که از سراسر ایران با راهنمایی و حتی کمک او موفق به انتشار نوشتههای خود و حتی معرفی به جامعه ادبی شدند. حتی در معرفی ادبیات ایران به خارج از کشور و از سویی آشنایی جوانان با داشتههای ادبیات کلاسیکمان هم تلاش بسیاری به خرج داد. من در زمره شاگردان گلشیری نبودم اما چند مرتبهای سر کلاسهای او رفته بودم. کتابهای شاخص جهان را با نگاه تازهای نقد میکرد. حضورش آنقدر مؤثر بود که اغراق نیست اگر او را همچون چراغی در مسیر ادبیات آن دوران بدانیم که به سکون رسیده بود. شبیه شرایطی که هماکنون بهنوعی ادبیاتمان گرفتار آن شده اما دیگر فردی همچون گلشیری را نداریم که عاشقانه به فکر ارتقای آن باشد. حالا که سالها از درگذشت گلشیری میگذرد حتی آنهایی که او را قبول ندارند هم نمیتوانند منکر اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم او بر طیف گستردهای از فعالان این عرصه بشوند. همه دغدغهاش ادبیات بود و بیراه نیست اگر بگویم او ادبیات را به معنای واقعی زیست و شاید همین مسأله یکی از مهمترین رازهای ماندگاری ابدیاش بر تاریخ ادبیات معاصر ایران باشد. درگذشت زودهنگام او خسران بزرگی بر ادبیاتمان وارد کرد. حالا که بحث این معلم و نویسنده بزرگ به میان آمد پیشنهادی هم برای نوجوانان و جوانانی دارم که بهتازگی قدم به دنیای ادبیات گذاشتهاند. با آنکه انتخاب میان نوشتههای او کار راحتی نیست اما به عقیده من داستانهای کوتاهی که پیش از انقلاب نوشته آثار بسیار شاخصی هستند. خواندن رمانهای جننامه و آینههای دردار هم میتواند افزون بر لذتبخشی نکات بسیاری را به علاقهمندان و آنهایی که نوشتن را تازه شروع کردهاند،بیاموزد.
نویسنده
هوشنگ گلشیری (1316- 1379) اگر آنقدر زود با زندگی بدرود نگفته بود امروز 83 سالگیاش بود. مردی که نمیتوان او را تنها به نویسندگیاش محدود کرد؛ چنین کاری هم بیانصافی است و هم تعریف ناقصی درباره او خواهد بود. در میان نویسندگان ایرانی با چهرههای شاخصی طرف هستیم که برخی از آنان همه عمر خود را بر سر نوشتن گذاشتهاند و آثار ماندگاری هم خلق کردهاند. اما کمتر کسی را میتوان یافت که همچون گلشیری همه زندگی و هستیاش را صرف ادبیات کرده باشد. او هم میتوانست خیلی راحت نظیر اغلب اهالی کتاب همه درها را ببندد و در خلوت خود دست به تألیف بزند، اما گلشیری یک پدیده نادر فرهنگی بود که نقشی بسزا در پیشبرد ادبیات داستانیمان در دوره معاصر ایفا کرد. زندگی حرفهای او که البته از دنیای شخصیاش هم جدا نبود وجوه مختلفی داشت؛ هم نویسنده بود، هم مدرس داستاننویسی و هم منتقد ادبی. افزون بر اینها به معنای واقعی کلمه معلم هم بود. هیچگاه در خانهاش را به روی علاقهمندان نبست؛ همواره به دنبال حمایت از نویسندگان جوان بود و کم نبودند افرادی که از سراسر ایران با راهنمایی و حتی کمک او موفق به انتشار نوشتههای خود و حتی معرفی به جامعه ادبی شدند. حتی در معرفی ادبیات ایران به خارج از کشور و از سویی آشنایی جوانان با داشتههای ادبیات کلاسیکمان هم تلاش بسیاری به خرج داد. من در زمره شاگردان گلشیری نبودم اما چند مرتبهای سر کلاسهای او رفته بودم. کتابهای شاخص جهان را با نگاه تازهای نقد میکرد. حضورش آنقدر مؤثر بود که اغراق نیست اگر او را همچون چراغی در مسیر ادبیات آن دوران بدانیم که به سکون رسیده بود. شبیه شرایطی که هماکنون بهنوعی ادبیاتمان گرفتار آن شده اما دیگر فردی همچون گلشیری را نداریم که عاشقانه به فکر ارتقای آن باشد. حالا که سالها از درگذشت گلشیری میگذرد حتی آنهایی که او را قبول ندارند هم نمیتوانند منکر اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم او بر طیف گستردهای از فعالان این عرصه بشوند. همه دغدغهاش ادبیات بود و بیراه نیست اگر بگویم او ادبیات را به معنای واقعی زیست و شاید همین مسأله یکی از مهمترین رازهای ماندگاری ابدیاش بر تاریخ ادبیات معاصر ایران باشد. درگذشت زودهنگام او خسران بزرگی بر ادبیاتمان وارد کرد. حالا که بحث این معلم و نویسنده بزرگ به میان آمد پیشنهادی هم برای نوجوانان و جوانانی دارم که بهتازگی قدم به دنیای ادبیات گذاشتهاند. با آنکه انتخاب میان نوشتههای او کار راحتی نیست اما به عقیده من داستانهای کوتاهی که پیش از انقلاب نوشته آثار بسیار شاخصی هستند. خواندن رمانهای جننامه و آینههای دردار هم میتواند افزون بر لذتبخشی نکات بسیاری را به علاقهمندان و آنهایی که نوشتن را تازه شروع کردهاند،بیاموزد.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
روزهای پایان سال است و هرسال این روزها مردم در شور و شوق رسیدن سال جدید بودند. امسال اما دومین سالی است که نوروز با کرونا میگذرد. به این بهانه کاربران زیادی از حال هوای خودشان و شهرشان در این روزها مینویسند و اتفاقاتی را که با کرونا رقم خورد یادآوری میکنند: «مردم هیچ کشوری، جز ایران، به دلیل کرونا «دو سال» تعطیلات سال نو خود را در خانه و دور از همنشینی، تفریح و سفر نگذراندند.»، «حالا هیچ سالی حوصله شلوغی قبل عید رو نداشتما! اصلاً هم جایی نمیرفتم اما این دو سال که بهخاطر کرونا نمیشه جایی رفت دلم برای خیابونا و اون شلوغی و بازارهای شب عید یه ذره شده»، «دیدی پارسال به خودت میگفتی سال دیگه کرونا تموم شده راحت میریم مسافرت؟ آفرین؛ بقیه چیزا هم همینطوری نمیشه.»، «عروس خانم بهدلیل شیوع کرونا تصمیم گرفته میهمانی و مراسم نگیرد. لذا با آقای داماد راه افتاده و یکی یکی به منزل تمام اقوام رفتهاند. حالا تقریباً تمام فامیل و خود عروس خانم کرونا گرفته و افتادهاند و حال دایی بزرگهشان هم اصلاً خوب نیست»، «پارسال این موقع طلبه جهادی محمد مداح که در قم به بخشهای کرونایی برای کمک به مدافعان سلامت رفته بود همسرش را که ۶ ماهه باردار بود از دست داد. از امروز به بعد کرونا برایمان عکسها و خبرهای تلخی را به جا گذاشت»، «من پارسال همین موقعها رفتم یه پازل ۱۰۰۰ تایی خریدم که حوصلهام توی دو سه هفتهای که قراره خونه باشیم تا کرونا بره سر نره»، «آقای نمکی وعده داده بود تا پایان سال یک میلیون و 300 هزار نفر واکسینه میشن، هفت روز مانده به پایان سال، چند نفر واکسینه شدن؟»، «پارسال همین موقع دغدغه همه دنیا کرونا بود. حالا دغدغه همه نوبت واکسنش، ما همچنان خود کرونا.»، «پارسال این موقع عاطفه میرسیدی، پزشک و مجری خبرهای پزشکی صداوسیما درباره شیوع ویروس کرونا: ۳ اسفند ۹۸: نگران نباشید عین سرماخوردگی میاد میره.من خودم مبتلا شدم کاملاً خوب شدم مشکلی هم ندارم. ۴فروردین ۹۹: دارم با کرونا مچ میاندازم. واقعاً تضمینی نیست، خیلی میتونه سخت باشه. مردم جدی بگیرن»، «تغییر رفتار و خلقیاتمو اون موقعی متوجه شدم که عید سال پیش واسه کرونا جایی نرفتیم و من ناراحت بودم ولی امسال قراره بریم و من اصرار دارم که خونه بمونم»، «کاش این باد قبل عید، کرونا رو هم میبرد و میبرد و میبرد...»، «ما الان بیشتر از یک ساله که بجز دوتا مامانبزرگام، هیچ کدوم از عمهها، خاله و عمو اینا رو ندیدیم. چند وقت پیش عمهام میگفت دیگه ببینیم امسال همو. حالا دونه دونه و جدا ولی ببینیم. که خب الان چند روز مونده به عید برادرم کرونا گرفته و هممونم در حال حاضر ناقلیم. تعطیل شد خلاصه»، «بازار رشت که دیروز رفتم حال و هوای شب عید رو نداشت دلیلش فکر نمیکنم کرونا باشه، دلیلش گرانی بیش از اندازه کالاهاست و پایین آمدن قدرت خرید مردم.»
حداقل دستمزد
تعیین پایه حقوق کارگران بازتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت. خبرها از افزایش ۳۹ درصدی پایه حقوق حاکی است اما حقوقی که ۲ میلیون و ۶۵۵ هزار تومان تعیین شده به نظر بسیاری از کاربران جوابگوی هزینههای زندگی نیست. خیلیها از مشکلات کارگران نوشتند و در مقابل کارفرماهایی هم از مشکلاتشان برای پرداخت این حقوق نوشتند: «حداقل دستمزد دو میلیون و 655 هزار تومنه. با سایر «مزایای مستمر» برای متأهلین بچه دار میشه چهار میلیون و 190 و برای مجردها سه میلیون و 790.»، «به میمنت و مبارکی. حالا چه کاری میشه باهاش کرد»، «واقعاً کمه، ولی مطمئن باشید همین عدد سال آینده باعث تعدیل گسترده نیروی کار میشه.»، «الان من یه جا کار میکنم با حدود ۸۰۰ نفر پرسنل ماهی ۲ میلیون حقوق میده. نه اداره کار نه هیچ جای دیگه هیچ نظارتی روش نداره. سال بعد به تعداد این کارفرماها اضافه خواهد شد»، «حداقل دستمزد ۴ میلیون و ۱۹۰ هزار تومان شد. هر چند فاصله تا حداقل درآمد و حداقلهای زندگی بسیار بیشتر است.»، «افزایش ۳۹ درصد دستمزد کارگران خبر خیلی خوبیه اما امیدوارم به تعدیل نیرو ختم نشه. هرگونه سیاست انقباضی، ادامه سیاست قیمتگذاری دستوری و دخالت دولت در اقتصاد، اخراج گسترده نیروها رو در پی داره. اگر اصلاحات ساختار بودجه انجام نشه، دولت سیزدهم بحرانهای بزرگی خواهد داشت»، «از خبرهای دستمزد مصوب ۱۴۰۰ حس دوگانهای دارم: امید به اینکه از تنگنای معیشتی کارگران کم بشه و نگرانی از اینکه کارگاههای کوچک کشش نداشته باشن و تعطیل بشن. کاش این بیم و امیدها کم بشه و به قول ملت برسیم به یک زندگی نرمال؛ بدون اقتصاد ناکارآمد و رانتی، بدون سیاستخارجی بحرانزای.»، «الان که همه پشت کارگران و افزایش حقوقشان در میآیند دقیقاً زمانی که این ٣٩ درصد رشد دستمزد تازه 25 درصد از تورم هم عقب است این را نمیگویند که کارگاهها و کسب و کارهای کوچک و متوسط و غیر رانتی در صورت استمرار عدم رشد اقتصادی دقیقاً از کجا باید این رشد حقوقی را جبران کنند؟»، «به همین رئیسا ۳ تومن بدین ببینم چیکار میکنن»، «اقتصاد یه سیستمه، به این سادگی نیست که مثلاً حداقل نرخ دستمزد رو بکنیم ۵ میلیون و مشکلات مردم یه شبه حل بشه. افزایش پایه حقوق، بدون رشد اقتصادی کشور، فقط یه نتیجه داره: تورم و هرچه بیارزشتر شدن پول.»، «حداقل دستمزد که مقدارش خیلی کمه اما همین مقدار رو هم خیلی جاها و به بعضی مشاغل نمیدن بخصوص خصوصیها یا خیلی از خانومهایی که سر کار میرند مثلاً فروشندههای خانوم مبلغ خیلی خیلی کمتری میگیرند.»
عمو نوروز در راه است، ننه سرما خوابت نبرد
نلی محجوب
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
نوروز برای ما پر بود از خاطرات خوش دید و بازدید، خرید و عید دیدنی، بازیهای دورهمی، خانههای بزرگ و جمع شدن دور سفره هفتسین. عیدی گرفتن و لذت جمع کردن عیدیها. لباس نو و بازیهای محلی و... این روزها اما خیلی چیزها تغییر کرده. نه خانه بزرگی مانده نه حال و حوصلهای. بچهها یکسال است که در محدودیت قرار گرفتهاند از پارک رفتن و تفریح، دورهمی دوستانه و از جمع دوستان دورماندهاند، زندگیها پر شده از محدودیت. دیگر خرید عید نه تنها بهدلیل کووید19 که بهدلیل وضع معیشت محدود شده است. دید و بازدید و دیدن مادربزرگها و پدربزرگها محدود شده و به حداقل رسیده است. اما در هر شرایطی بهار میآید، نوروز در راه است و بچهها چشم انتظار. انگار ما همه ننه سرما هستیم منتظر عمو نوروز و باید حواسمان باشد موقع آمدنش خوابمان نبرد و حسرت یکبار دیگر به دلمان نماند. امسال منتظر بهار بودیم تا بیاید و شادی بیاورد. این روزها میتوانیم اشعار کودکانه بهاری را با بچهها زمزمه کنیم و با هم بخوانیم و با شادی به استقبال بهار برویم. این شعر از پروین دولت آبادی را بخوانید. پر از امید است:
بهار آمد، گل آمد / نسرین و سنبل آمد / گلهای سرخ و زیبا / در باغ خانه آمد / چشمها را باز کردند / با خنده ناز کردند / بنفشه دسته دسته / کنار جو نشسته / در روز آفتابی / در آسمان آبی / پرنده خوش آواز / پر زد و کرد پرواز / بهار آمد، گل آمد / نسرین و سنبل آمد
یا اشعار دیگری که با جستوجو براحتی میشود پیدا کرد و بچهها را تشویق کرد به فراگرفتن و خواندن آنها. میتوانیم برای بچهها از نوروز بگوییم از داستان امید به زایش؛ نو شدن. از هفت سین بگوییم و اینکه هر کدام نماد چیست. از نمادها بگوییم و از آداب کهن. شاید بد نباشد از افراد قدیمیتر و اقوام دور و نزدیک از رسوم محلی بپرسیم. در کنار بچهها کارهای تحقیقی انجام دهیم. بچهها را تشویق کنیم به جستوجو و کارهای خلاقه. تهیه یادداشت و گزارش. مبادله این تحقیقها با هم درباره ایران و فرهنگها و سنتهای کهن. میتوانیم بچهها را تشویق کنیم به ساخت کاردستیهای نوروزی. تهیه سفره هفت سین با سلیقه خودشان، رنگ آمیزی تخم مرغ وساخت هدیههای عید دست ساز. خوب است بچهها آشنا بشوند که در هر منطقه جغرافیایی سنتهای مختلفی در شب عید وجود دارد و در برگزاری مراسم شیوه و آیینی جذاب نهفته است و اینکه همه ما بهعنوان ایرانی مشترکاتی داریم. همه ما پای هفت سینی مشترک مینشینیم به انتظار رویشی دوباره. اینکه باید در هر شرایطی امید را زنده نگه داریم و بدانیم بعد از هر زمستان بهاری خواهد بود و شکوفه و طراوتی. مثلاً در میان زرتشتیان مراسم نوروز اینگونه بود که پدربزرگ آتش روشن میکرد و روشن نگاه میداشت و نیایش میخواند. هیزم و تودههای خار و خاشاک را بچهها کنار بیل بزرگش مینهادند و او هیمه را باید چنان میسوزاند که تا دمیدن سپیده بتواند آتش را روشن نگه دارد.*
این نوروز هم بهدلیل محدودیتها دید و بازدید مرسوم انجام نمیشود اما میتوانیم برای شادی و سرگرمی بازیهای محلی را در خانه اجرا کنیم مثل تخم مرغ بازی و... میتوانید از بزرگترها کمک بگیرید و آنها را هم سرگرم کنیم. همینطور میتوانیم زمانی را به خواندن داستان و کتابهایی با موضوع نوروز و عمو نوروز با بچهها بگذرانیم. کتابهای «گل اومد بهار اومد» اثری از منوچهر نیستانی و تصویرگری پرویز کلانتری، «عمونوروز» نوشته جمالالدین اکرمی، «عمو نوروز» نوشته فریده فرجاد و م. آزاد و تصویرگری فرشاد مثقالی و «بنفشههای عمو نوروز» به قلم محمد هادی محمدی از دسته کتابهای نوروزی خوب و ارزشمند هستند.
کمکم صدای نوروزخوانها شنیده میشود. سر و کله حاجی فیروزها پیدا شده است. هدیههای نوروزی را آماده میکنیم و منتظریم تا دور هفت سین امسال بنشینیم به امید رسیدن بهار و تازه شدن دلها.در این تازه شدن کتاب را فراموش نکنیم و به بچهها کتاب هدیه بدهیم و با آنها وقت بگذرانیم به امید شادی و نو شدن.
*برگرفته از ketabak.org
فعال حوزه ادبیات کودک و نوجوان
نوروز برای ما پر بود از خاطرات خوش دید و بازدید، خرید و عید دیدنی، بازیهای دورهمی، خانههای بزرگ و جمع شدن دور سفره هفتسین. عیدی گرفتن و لذت جمع کردن عیدیها. لباس نو و بازیهای محلی و... این روزها اما خیلی چیزها تغییر کرده. نه خانه بزرگی مانده نه حال و حوصلهای. بچهها یکسال است که در محدودیت قرار گرفتهاند از پارک رفتن و تفریح، دورهمی دوستانه و از جمع دوستان دورماندهاند، زندگیها پر شده از محدودیت. دیگر خرید عید نه تنها بهدلیل کووید19 که بهدلیل وضع معیشت محدود شده است. دید و بازدید و دیدن مادربزرگها و پدربزرگها محدود شده و به حداقل رسیده است. اما در هر شرایطی بهار میآید، نوروز در راه است و بچهها چشم انتظار. انگار ما همه ننه سرما هستیم منتظر عمو نوروز و باید حواسمان باشد موقع آمدنش خوابمان نبرد و حسرت یکبار دیگر به دلمان نماند. امسال منتظر بهار بودیم تا بیاید و شادی بیاورد. این روزها میتوانیم اشعار کودکانه بهاری را با بچهها زمزمه کنیم و با هم بخوانیم و با شادی به استقبال بهار برویم. این شعر از پروین دولت آبادی را بخوانید. پر از امید است:
بهار آمد، گل آمد / نسرین و سنبل آمد / گلهای سرخ و زیبا / در باغ خانه آمد / چشمها را باز کردند / با خنده ناز کردند / بنفشه دسته دسته / کنار جو نشسته / در روز آفتابی / در آسمان آبی / پرنده خوش آواز / پر زد و کرد پرواز / بهار آمد، گل آمد / نسرین و سنبل آمد
یا اشعار دیگری که با جستوجو براحتی میشود پیدا کرد و بچهها را تشویق کرد به فراگرفتن و خواندن آنها. میتوانیم برای بچهها از نوروز بگوییم از داستان امید به زایش؛ نو شدن. از هفت سین بگوییم و اینکه هر کدام نماد چیست. از نمادها بگوییم و از آداب کهن. شاید بد نباشد از افراد قدیمیتر و اقوام دور و نزدیک از رسوم محلی بپرسیم. در کنار بچهها کارهای تحقیقی انجام دهیم. بچهها را تشویق کنیم به جستوجو و کارهای خلاقه. تهیه یادداشت و گزارش. مبادله این تحقیقها با هم درباره ایران و فرهنگها و سنتهای کهن. میتوانیم بچهها را تشویق کنیم به ساخت کاردستیهای نوروزی. تهیه سفره هفت سین با سلیقه خودشان، رنگ آمیزی تخم مرغ وساخت هدیههای عید دست ساز. خوب است بچهها آشنا بشوند که در هر منطقه جغرافیایی سنتهای مختلفی در شب عید وجود دارد و در برگزاری مراسم شیوه و آیینی جذاب نهفته است و اینکه همه ما بهعنوان ایرانی مشترکاتی داریم. همه ما پای هفت سینی مشترک مینشینیم به انتظار رویشی دوباره. اینکه باید در هر شرایطی امید را زنده نگه داریم و بدانیم بعد از هر زمستان بهاری خواهد بود و شکوفه و طراوتی. مثلاً در میان زرتشتیان مراسم نوروز اینگونه بود که پدربزرگ آتش روشن میکرد و روشن نگاه میداشت و نیایش میخواند. هیزم و تودههای خار و خاشاک را بچهها کنار بیل بزرگش مینهادند و او هیمه را باید چنان میسوزاند که تا دمیدن سپیده بتواند آتش را روشن نگه دارد.*
این نوروز هم بهدلیل محدودیتها دید و بازدید مرسوم انجام نمیشود اما میتوانیم برای شادی و سرگرمی بازیهای محلی را در خانه اجرا کنیم مثل تخم مرغ بازی و... میتوانید از بزرگترها کمک بگیرید و آنها را هم سرگرم کنیم. همینطور میتوانیم زمانی را به خواندن داستان و کتابهایی با موضوع نوروز و عمو نوروز با بچهها بگذرانیم. کتابهای «گل اومد بهار اومد» اثری از منوچهر نیستانی و تصویرگری پرویز کلانتری، «عمونوروز» نوشته جمالالدین اکرمی، «عمو نوروز» نوشته فریده فرجاد و م. آزاد و تصویرگری فرشاد مثقالی و «بنفشههای عمو نوروز» به قلم محمد هادی محمدی از دسته کتابهای نوروزی خوب و ارزشمند هستند.
کمکم صدای نوروزخوانها شنیده میشود. سر و کله حاجی فیروزها پیدا شده است. هدیههای نوروزی را آماده میکنیم و منتظریم تا دور هفت سین امسال بنشینیم به امید رسیدن بهار و تازه شدن دلها.در این تازه شدن کتاب را فراموش نکنیم و به بچهها کتاب هدیه بدهیم و با آنها وقت بگذرانیم به امید شادی و نو شدن.
*برگرفته از ketabak.org
از «سرهمبندی نکن» تا «جهان با من برقص»
بهنام ناصح
نویسنده
کتاب «سرهمبندی نکن» نوشته گری هیدن و ترجمه شهابالدین عباسی که توسط نشر خزه به بازار کتاب آمد، جستارهایی در مورد مغالطههایی است که ممکن است در فلسفه رخ دهد. کتابی است که برای عموم خواندنش لازم است و نیاز به دانش فلسفی بهصورت تخصصی ندارد. این کتاب مخاطب را با فلسفه برخی فیلسوفها آشنا میکند و تفکر خواننده را عمیقتر میکند تا دستخوش مغلطه نشوند. این کتاب فروش خوبی هم داشته است و به چاپ سوم هم رسیده است.
فیلم «جهان با من برقص» به کارگردانی سروش صحت به نظرم فیلم بسیار خوبی است. هم از لحاظ داستانی و نیز ریتم داستان که در کل فیلم حفظ شده و برای مخاطب خسته کننده نیست. با اینکه مضمون فیلم به مرگ مربوط میشود، اما فیلم مفرحی است. با بازیهای خوب. به نظر میرسد فیلم استانداردی بود. با توجه به اینکه سینمای ایران در این دوسال گذشته کمی با افت مواجه شده و روند تولید فیلم کم شده بود اما این فیلم با اینکه اولین کار کارگردانی صحت بود فیلم خوبی بود و توقع مخاطب را برای دیدن فیلم بعدی این کارگردان بالا میبرد.
بازی علی مصفا در نقش جهانگیر بر جذابیت این فیلم افزوده است. «جهان با من برقص» داستان ماههای پایانی عمر جهانگیر است. او که تهران را رها کرده و با دخترش در یکی از روستاهای شمالی کشور زندگی میکند و هنوز کسی از مرگ زودهنگامش خبری ندارد در تنهایی روزگارش را میگذراند. دوستانش که هرکدام چالشها و مشاجرههای بین خود را دارند برای آخرین تولد جهانگیر دور هم جمع میشوند تا شاید به او نشان دهند که تنها نیست اما در این فیلم می بینیم که تنها همدم جهانگیر گاوش است و....
نویسنده
کتاب «سرهمبندی نکن» نوشته گری هیدن و ترجمه شهابالدین عباسی که توسط نشر خزه به بازار کتاب آمد، جستارهایی در مورد مغالطههایی است که ممکن است در فلسفه رخ دهد. کتابی است که برای عموم خواندنش لازم است و نیاز به دانش فلسفی بهصورت تخصصی ندارد. این کتاب مخاطب را با فلسفه برخی فیلسوفها آشنا میکند و تفکر خواننده را عمیقتر میکند تا دستخوش مغلطه نشوند. این کتاب فروش خوبی هم داشته است و به چاپ سوم هم رسیده است.
فیلم «جهان با من برقص» به کارگردانی سروش صحت به نظرم فیلم بسیار خوبی است. هم از لحاظ داستانی و نیز ریتم داستان که در کل فیلم حفظ شده و برای مخاطب خسته کننده نیست. با اینکه مضمون فیلم به مرگ مربوط میشود، اما فیلم مفرحی است. با بازیهای خوب. به نظر میرسد فیلم استانداردی بود. با توجه به اینکه سینمای ایران در این دوسال گذشته کمی با افت مواجه شده و روند تولید فیلم کم شده بود اما این فیلم با اینکه اولین کار کارگردانی صحت بود فیلم خوبی بود و توقع مخاطب را برای دیدن فیلم بعدی این کارگردان بالا میبرد.
بازی علی مصفا در نقش جهانگیر بر جذابیت این فیلم افزوده است. «جهان با من برقص» داستان ماههای پایانی عمر جهانگیر است. او که تهران را رها کرده و با دخترش در یکی از روستاهای شمالی کشور زندگی میکند و هنوز کسی از مرگ زودهنگامش خبری ندارد در تنهایی روزگارش را میگذراند. دوستانش که هرکدام چالشها و مشاجرههای بین خود را دارند برای آخرین تولد جهانگیر دور هم جمع میشوند تا شاید به او نشان دهند که تنها نیست اما در این فیلم می بینیم که تنها همدم جهانگیر گاوش است و....
به نام تاریخ
25 اسفند
براساس منابع معتبر تاریخی سرایش شاهنامه سال 400 هجری قمری در چنین روزی به پایان رسید. زمانی که فردوسی پس از 35 سال کار روی این اثر بزرگ 71 ساله شده بود.
تولدها
پروین اعتصامی: پرآوازهترین شاعر زن ایران سال 1285 در چنین روزی به دنیا آمد. پروین اعتصامی فرزند یوسف اعتصامی آشتیانی نویسنده و مترجم بود و از کودکی با مشروطه خواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد. او ادبیات را از چهرههایی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت و سرودن شعر را از 7 سالگی آغاز کرد. مجموعه اشعار پروین اعتصامی پس از ازدواجش در سال 1314 منتشر شد، چون پدرش با توجه به فرهنگ آن زمان، مخالف انتشار اشعار دخترش بود. این دیوان با مقدمهای از ملک الشعرای بهار چاپ شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. اشعار اعتصامی بهدلیل انتقاد از شرایط زمان و ظلم بسیار شهرت دارد و «اشک یتیم» و «ای مرغک» از مشهورترین آثار اعتصامی است. او سال 1320 و پیش از انتشار دومین نوبت از دیوان اشعارش درگذشت.
سیروس گرجستانی: بازیگر تئاتر و سینما و تلویزیون اگر زنده بود امروز 76 ساله میشد. سیروس گرجستانی کارش را از سال 1345 با بازی در فیلمهای «بیست سال انتظار» و «مأمور دوجانبه» آغاز کرد و پس از آن وارد تئاتر و تلویزیون شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی کارش را با بازی در فیلم «فریاد مجاهد» و «چوپانان کویر» ادامه داد و پس از آن گرجستانی را در فیلمهای «دادشاه»، «راه دوم»، «تیغ و ابریشم»، «تنوره دیو»، «خانه ابری»، «زرد قناری»، «شکار خاموش»، «آپارتمان شماره 13»، «آدم برفی»، «طوفان شن»، «ساحره»، «سیزده گربه روی شیروانی داغ»، «یکی بود یکی نبود»، «مسافر ری»، «نطفه شوم»، «نهنگ عنبر 2» و «ما همه با هم هستیم» دیدیم. گرجستانی در تلویزیون و سریالهای مختلفی بازی کرد که با آنها بیشتر به شهرت رسید. سریالهایی چون «کوچک جنگلی»، «آلبوم خانوادگی»، «امام علی(ع)»، «همسران»، «شلیک نهایی»، «کیف انگلیسی»، «یادداشتهای کودکی»، «رانت خوار کوچک»، «متهم گریخت»، «روزگار خوش حبیب آقا»، «زن بابا» و «گاو صندوق». او تیرماه امسال بهدلیل سکته قلبی درگذشت.
فرخ لقا هوشمند بازیگر، محمد حسین لطیفی کارگردان، سروش خلیلی بازیگر و مهدی قاسمی شاعر هم متولد امروز هستند.
درگذشتها
سیروس طاهباز: نویسنده و مترجم مطرح سال 1377 درگذشت. سیروس طاهباز متولد 1318 بود و از سال 1349 تا 1357 مدیریت انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برعهده داشت. از او کتابهایی چون «شاعر آفتاب»، «بچهها و کبوترها»، «باغ همیشه بهار»، «پیروزی بر شب»، «یادگار دوست» و «پردرد کوهستان» منتشر شد و «دره طویل» و «اسب سرخ» نوشته جان اشتاین بک هم توسط او ترجمه شد. طاهباز در طول سالها بیش از 20 هزار برگ از دستنوشتههای نیما یوشیج را جمعآوری کرد و در طول 35 سال توانست 23 دفتر از مجموعه اشعار نیما و آثاری درباره او منتشر کند.
افشین یداللهی: شاعر و ترانه سرای مطرح سالهای گذشته 4 سال پیش در چنین روزی درگذشت. افشین یداللهی متولد 1347 بود و ترانه سرایی را سال 1376 با نوشتن ترانههایی برای خشایار اعتمادی آغاز کرد. او شاعر ترانه تیتراژ بسیاری از سریالهای تلویزیونی بود که مورد توجه مردم قرار گرفتند. ترانه سریالهایی چون «شب آفتابی»، «مسافری از هند»، «خوش رکاب»، «فقط به خاطر تو» «کمکم کن»، «غریبانه»، «شب دهم»، «میوه ممنوعه» و «مدار صفر درجه». از افشین یداللهی مجموعه اشعار «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزلهای من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرفهایی که باید میگفتم و...تو باید میشنیدی» و «مشتری میکدهای بسته» هم منتشر شده اند.
سالروز درگذشت پرویز اتابکی مترجم و محقق ادبی و آرتور آدامف نمایشنامه نویس ارمنی هم امروز است.
عکس نوشت
پیکر هوشنگ میرزایی مستندساز دیروز در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد. میرزایی چند روز پیش در اینستاگرامش خبر داده بود که برای یک دستمزد ۵ میلیون تومانی در یک ورک شاپ شرکت کرده و کرونا گرفته است. او گفته بود حال خوبی ندارد و بالاخره هم بر اثر همین بیماری درگذشت. میرزایی کارگردان مستندهایی چون «با خدا میرقصم»، «مرثیهای برای خاک»، «شهر خاموش»، «تفتان»، «روناک»، «چیزی شبیه چشمهایم» و «ژین، سپیدار، فاصله» بود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: کالاهای فرهنگ ایرانی با روح ایرانی همساز است
-
معلمی که ادبیات را عاشقانه زیست
-
شهروند مجـــازی
-
عمو نوروز در راه است، ننه سرما خوابت نبرد
-
از «سرهمبندی نکن» تا «جهان با من برقص»
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین