ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص):
هرکس مىخواهد دعایش مستجاب شود وغمش از بین برود، باید گره از کارتنگدستى باز کند.
نهجالفصاحه، ح ۲۹۶۱
هرکس مىخواهد دعایش مستجاب شود وغمش از بین برود، باید گره از کارتنگدستى باز کند.
نهجالفصاحه، ح ۲۹۶۱
هنرمندان در فضای مجازی
یادی از کامبیز درمبخش در اولین سالگرد درگذشتاش، تجربه بینالمللی تازه نماینده سینمای ایران در اسکار، جنجال تازه دعوای حقوقی اصغر فرهادی و آزاده مسیح زاده پیرامون ایده «قهرمان» در کنار معرفی کتابی با روایتی تازه از ازدواج مسعود و مریم رجوی، برگزیده اخبار امروز فضای مجازی و رسانهای است که برشی از آنها را در ادامه میخوانید.
چهره روز
پرونده بحثبرانگیز مجله نیویورکر درباره دعوای حقوقی اصغر فرهادی و آزاده مسیحزاده بر سر ایده فیلم «قهرمان»، بازار حرف و حدیثها پیرامون این پرونده جنجالی را داغ کرده است. این مجله به تازگی در گزارشی با تیتر «روز حسابرسی: آیا کارگردان برنده اسکار اصغر فرهادی ایده دزدی میکند؟» با جزئیات فراوان تک تک اتفاقات این دعوای حقوقی را مورد بررسی قرار داده و در کنارش به گذشته این کارگردان مطرح ایرانی پرداخت. ریچل اویو نویسنده این مقاله مصاحبه مفصلی با آزاده مسیحزاده، اصغر فرهادی، مانی حقیقی، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی، نگار اسکندرفر و حتی شاگردان مختلف فرهادی و همکاران قدیمی او انجام داده بود. کانال تلگرامی سینمادیلی در روزهای پایانی هفته گذشته بخشهای برگزیده این گفتوگوها را منتشر کرد. پس از بالا گرفتن حرف و حدیثها، بالاخره جاناتان گاردنر وکیل اصغر فرهادی به مطالب موجود در این گزارش پاسخ داد: «نویسنده مقاله، تقریباً تمام نظرات و اسنادی را که آقای فرهادی در مورد ادعاهای مطرح شده در اختیار وی گذاشته بود نادیده گرفته و حذف کرده است. آقای فرهادی بیست و پنج سال است که با هنرمندان دیگر همکاری داشته است و نگارنده گزارش تعداد انگشتشماری از افراد را کشف کرده که از آنها به اندازه کافی تشکر نشده است.» گاردنر روایت آزاده مسیحزاده از وقایع را رد کرده و به استدلال فرهادی مبنی بر اینکه او به شاگردانش، ازجمله مسیحزاده در وهله اول برای ساخت مستند ایده میدهد اشاره کرده است. آنطور که ایسنا گزارش داده از سوی دیگر سخنگوی نشریه نیویورکر در پاسخ به اظهارات وکیل اصغر فرهادی با بیانیهای در دفاع از گزارش خود به وبسایت «والچر» گفته: «راشل آویو (نویسنده گزارش) گزارشی منصفانه و واقعی بر اساس منابع متعددی نوشته است که توسط بررسیکنندگان، واقعیت آن تأیید شد. او به طور گسترده با آقای فرهادی صحبت کرده (بیش از دوازده ساعت مصاحبه) و مقاله دیدگاه او را، بهطور مفصل بررسی میکند و نظرات قابل توجه او را منعکس میکند. نیویورکر پای این گزارش ایستاده است.»
یاد روز
یک سال از نبود کامبیز درمبخش در فضای هنری میگذرد؛ جای خالیاش واضح حس میشود اما علاقه گالریدارها به نمایش آثارش، باعث شده که در این ۳۶۵ روز، کمتر زمانی دیوارها خالی از آثار این هنرمند باشد. ایسنا در گزارشی تصویری به بهانه سالگرد درگذشت این هنرمند حوزه تجسمی با مرور برنامههای یک سال گذشته که در آنها از کامبیز درمبخش یاد شده، یاد او را گرامی داشته است.
اتفاق روز
فیلم «جنگ جهانی سوم» ساخته هومن سیدی در بخش «بهترینهای جشنواره بینالمللی فیلمهای شبهای سیاه تالین در کشور استونی» به نمایش گذاشته میشود. این فیلم که اخیراً جایزه ویژه هیأت داوران سی و پنجمین جشنواره فیلم توکیو را کسب کرده، نماینده رسمی سینمای ایران در شاخه بهترین فیلم بینالمللی اسکار ۲۰۲۳ است و نخستین نمایش جهانی خود را در بخش افقهای جشنواره ونیز تجربه کرد و جایزه بهترین فیلم و بازیگر مرد (محسن تنابنده) را نیز به خود اختصاص داد.
کتاب روز
«تهران تا تیرانا» خاطرات مسعود خدابنده، سرتیم حفاظت از مسعود رجوی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. این کتاب اطلاعاتی جدید و تاکنون گفته نشده از منافقین را در اختیار مخاطبان میگذارد. انتشارات شهید کاظمی کتاب «تهران تا تیرانا: خاطرات مسعود خدابنده، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی» با تدوین محمد جعفربگلو را با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه، ۱۶۰ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان منتشر کرد. بدون تردید، روایت و واگویههای تاریخی از سوی اعضای سازمان میتواند گرههای تاریخی متعددی را بگشاید. مسعود خدابنده یکی از همین شخصیتهاست. او سابقه دو دهه حضور در جمع منافقین را در کارنامه دارد. این حضور دو دههای در سازمان مجاهدین خلق و ارتباط نزدیک با سران سازمان، وی را به گونهای به جعبه سیاه مجاهدین خلق تبدیل کرده است. خدابنده بهدلیل مسئولیتش در سازمان (سرتیم حفاظت از رجوی، عضو شورای مرکزی و فرمانده ارتش آزادیبخش) اطلاعاتی بدیع از درون سازمان مجاهدین خلق دارد. آن طور که مهر گزارش کرده، خدابنده اطلاعات و تحلیلهای جالبی درباره حیات یا ممات کشمیری و کلاهی دارد. اطلاعات خدابنده از پیشینه سازمان، روابط تشکیلاتی، طرحهای عملیاتی گوناگون، کمپ اشرف، منابع مالی سازمان مجاهدین خلق و پشتپرده روابط مسعود رجوی با افراد و گروههای مختلف، خواندنی و جالب است. روایتهای او از جلسات داخلی سازمان، بدیع و خواندنی است. مثلاً او ذیل مبحثی با عنوان «نشست معاصی» میگوید: «من جزو اولین کسانی بودم که در نشستهای طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی و ازدواجش با مسعود رجوی شرکت کردم. آن زمان این جلسات بهعنوان «نشست معاصی» مشهور بود. جوانترین اعضای حاضر در آن جلسات من بودم و لذا بیشتر ناظر بودم تا فعال. جوهره این نشستها این بود که مسعود با همسر دوستش یعنی مهدی رابطه جنسی برقرار کرده ولی این معصیت و گناه نیست. چون مسعود رهبر است…»
پرونده بحثبرانگیز مجله نیویورکر درباره دعوای حقوقی اصغر فرهادی و آزاده مسیحزاده بر سر ایده فیلم «قهرمان»، بازار حرف و حدیثها پیرامون این پرونده جنجالی را داغ کرده است. این مجله به تازگی در گزارشی با تیتر «روز حسابرسی: آیا کارگردان برنده اسکار اصغر فرهادی ایده دزدی میکند؟» با جزئیات فراوان تک تک اتفاقات این دعوای حقوقی را مورد بررسی قرار داده و در کنارش به گذشته این کارگردان مطرح ایرانی پرداخت. ریچل اویو نویسنده این مقاله مصاحبه مفصلی با آزاده مسیحزاده، اصغر فرهادی، مانی حقیقی، ترانه علیدوستی، گلشیفته فراهانی، نگار اسکندرفر و حتی شاگردان مختلف فرهادی و همکاران قدیمی او انجام داده بود. کانال تلگرامی سینمادیلی در روزهای پایانی هفته گذشته بخشهای برگزیده این گفتوگوها را منتشر کرد. پس از بالا گرفتن حرف و حدیثها، بالاخره جاناتان گاردنر وکیل اصغر فرهادی به مطالب موجود در این گزارش پاسخ داد: «نویسنده مقاله، تقریباً تمام نظرات و اسنادی را که آقای فرهادی در مورد ادعاهای مطرح شده در اختیار وی گذاشته بود نادیده گرفته و حذف کرده است. آقای فرهادی بیست و پنج سال است که با هنرمندان دیگر همکاری داشته است و نگارنده گزارش تعداد انگشتشماری از افراد را کشف کرده که از آنها به اندازه کافی تشکر نشده است.» گاردنر روایت آزاده مسیحزاده از وقایع را رد کرده و به استدلال فرهادی مبنی بر اینکه او به شاگردانش، ازجمله مسیحزاده در وهله اول برای ساخت مستند ایده میدهد اشاره کرده است. آنطور که ایسنا گزارش داده از سوی دیگر سخنگوی نشریه نیویورکر در پاسخ به اظهارات وکیل اصغر فرهادی با بیانیهای در دفاع از گزارش خود به وبسایت «والچر» گفته: «راشل آویو (نویسنده گزارش) گزارشی منصفانه و واقعی بر اساس منابع متعددی نوشته است که توسط بررسیکنندگان، واقعیت آن تأیید شد. او به طور گسترده با آقای فرهادی صحبت کرده (بیش از دوازده ساعت مصاحبه) و مقاله دیدگاه او را، بهطور مفصل بررسی میکند و نظرات قابل توجه او را منعکس میکند. نیویورکر پای این گزارش ایستاده است.»
یاد روز
یک سال از نبود کامبیز درمبخش در فضای هنری میگذرد؛ جای خالیاش واضح حس میشود اما علاقه گالریدارها به نمایش آثارش، باعث شده که در این ۳۶۵ روز، کمتر زمانی دیوارها خالی از آثار این هنرمند باشد. ایسنا در گزارشی تصویری به بهانه سالگرد درگذشت این هنرمند حوزه تجسمی با مرور برنامههای یک سال گذشته که در آنها از کامبیز درمبخش یاد شده، یاد او را گرامی داشته است.
اتفاق روز
فیلم «جنگ جهانی سوم» ساخته هومن سیدی در بخش «بهترینهای جشنواره بینالمللی فیلمهای شبهای سیاه تالین در کشور استونی» به نمایش گذاشته میشود. این فیلم که اخیراً جایزه ویژه هیأت داوران سی و پنجمین جشنواره فیلم توکیو را کسب کرده، نماینده رسمی سینمای ایران در شاخه بهترین فیلم بینالمللی اسکار ۲۰۲۳ است و نخستین نمایش جهانی خود را در بخش افقهای جشنواره ونیز تجربه کرد و جایزه بهترین فیلم و بازیگر مرد (محسن تنابنده) را نیز به خود اختصاص داد.
کتاب روز
«تهران تا تیرانا» خاطرات مسعود خدابنده، سرتیم حفاظت از مسعود رجوی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. این کتاب اطلاعاتی جدید و تاکنون گفته نشده از منافقین را در اختیار مخاطبان میگذارد. انتشارات شهید کاظمی کتاب «تهران تا تیرانا: خاطرات مسعود خدابنده، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق و سرتیم حفاظت از مسعود رجوی» با تدوین محمد جعفربگلو را با شمارگان ۱۲۵۰ نسخه، ۱۶۰ صفحه و بهای ۵۰ هزار تومان منتشر کرد. بدون تردید، روایت و واگویههای تاریخی از سوی اعضای سازمان میتواند گرههای تاریخی متعددی را بگشاید. مسعود خدابنده یکی از همین شخصیتهاست. او سابقه دو دهه حضور در جمع منافقین را در کارنامه دارد. این حضور دو دههای در سازمان مجاهدین خلق و ارتباط نزدیک با سران سازمان، وی را به گونهای به جعبه سیاه مجاهدین خلق تبدیل کرده است. خدابنده بهدلیل مسئولیتش در سازمان (سرتیم حفاظت از رجوی، عضو شورای مرکزی و فرمانده ارتش آزادیبخش) اطلاعاتی بدیع از درون سازمان مجاهدین خلق دارد. آن طور که مهر گزارش کرده، خدابنده اطلاعات و تحلیلهای جالبی درباره حیات یا ممات کشمیری و کلاهی دارد. اطلاعات خدابنده از پیشینه سازمان، روابط تشکیلاتی، طرحهای عملیاتی گوناگون، کمپ اشرف، منابع مالی سازمان مجاهدین خلق و پشتپرده روابط مسعود رجوی با افراد و گروههای مختلف، خواندنی و جالب است. روایتهای او از جلسات داخلی سازمان، بدیع و خواندنی است. مثلاً او ذیل مبحثی با عنوان «نشست معاصی» میگوید: «من جزو اولین کسانی بودم که در نشستهای طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی و ازدواجش با مسعود رجوی شرکت کردم. آن زمان این جلسات بهعنوان «نشست معاصی» مشهور بود. جوانترین اعضای حاضر در آن جلسات من بودم و لذا بیشتر ناظر بودم تا فعال. جوهره این نشستها این بود که مسعود با همسر دوستش یعنی مهدی رابطه جنسی برقرار کرده ولی این معصیت و گناه نیست. چون مسعود رهبر است…»
جشنوارهها اثرگذارند، زینتی نیستند
هادی مقدمدوست: فیلم کوتاه ساختن به فیلمساز جرأت میدهد. فیلمسازی برای فیلمساز اصولاً امری شفابخش است و فیلم کوتاه و بویژه فیلم ۱۰۰ ثانیهای که ساخت آن دنگ و فنگ کمتری دارد و میشود سالانه چند تا از آن را ساخت، باعث بهبود حال روحی فیلمساز نسبت به فیلمسازی میشود. جمله خلاصه شده من این است؛ هر وقت از فیلم ساختن ترسیدید یک فیلم ۱۰۰ ثانیهای بسازید. مطمئن باشید فیلم درجه یکی از آب در میآید. درباره تأثیر برگزاری جشنوارهها هم معتقدم که جشنواره فیلم کوتاه نقش مهمی در ادامه مسیر فیلمسازان ایفا میکند، جشنواره بر خلاف نظر خیلیها که گمان میکنند یک امر زینتی یا یک اسرافکاری محض است، یک نیاز واقعی برای فیلمسازان است. این واقعاً نیاز به توضیح ندارد که یک فیلمساز لازم است اسم و رسمی به هم بزند. شاید گفتن این حرف به صراحت قدری باعث خجالت آدم بشود، اما فیلمساز برای موفق شدن نیاز دارد معروف شود. این سرشت فیلمسازی و عرصه نمایش است. فیلمسازی احتیاج به شهرت دارد و جشنوارهها این کمک را تا حد زیادی به فیلمسازان میکنند. اصطلاح رسمیتر این شهرتبخشی، واژه معرفی کردن است. اگر مایل باشیم میتوانیم از لفظ معرفی کردن هم استفاده کنیم. فیلمسازان در جشنوارهها معرفی میشوند و جایزه، سند با استعداد بودن آنها و باعث اعتبارشان است.
بخشی از گفتههای این کارگردان سینما در مهر
بخشی از گفتههای این کارگردان سینما در مهر
آرتین همچنان سراغ پـدر و مـادر را میگـیرد
فاطمه سرایداران خواهر آرتین جانباز حمله تروریستی شاهچراغ گفت: آرتین در حال حاضر پیش من زندگی میکند؛ او هماکنون پسر من است؛ او وابستگی زیادی به من دارد و من و همسرم او را فرزند خودمان میدانیم.همسرم خودش پیشنهاد داده است تا حضانت آرتین را به عهده بگیریم. او پس از این حادثه مدام به من میگوید: «آرتین مال ماست و کسی حق ندارد او را از ما بگیرد. آرتین پسر ماست و من خودم برای آرتین، پدری خواهم کرد.»
آرتین همچنان سراغ پدر و مادر را میگیرد
فاطمه سرایداران در رابطه با وضعیت کنونی آرتین گفت: آرتین از نظر روحی در شرایط بهتری است و وقتی اقوام و آشنایان به دیدارمان میآیند و دورمان شلوغ است، حرف میزند، میخندد و بازی میکند اما گاهی هم احساس دلتنگی میکند و سراغ پدر و مادرم را میگیرد. آرتین در شب حادثه همه اتفاقات را از نزدیک دیده بود؛ و حتی در روزهای نخستی که در بیمارستان بستری بود، هر بار که به او میگفتم که حال مامان و بابا خوب است، پاسخ میداد که نه من خودم دیدم که آنها تیر خوردند و شهید شدند.
داغ بزرگ جنایت بر دل خانواده سرایداران
خواهر «آرتین» اضافه کرد: آرتین حتی جزئیات اتفاقات آن شب را با چشم خود دیده بود و برایمان تعریف میکرد؛ میگفت اول بابا تیر خورد، بعد آرشام و مامان تیر خوردند و بعد تیر به دست من خورد.آرتین تصوراتی کودکانه دارد و فکر میکند پدر و مادرمان برمیگردند و دوباره پیش ما زندگی میکنند.آرتین یک پسر است و نیاز زیادی به وجود تکیهگاهی مانند پدر و حتی برادر دارد اما حالا فقط یک داغ بزرگ و «ایکاشها» برای ما باقی مانده؛ ایکاش پدر، مادر و برادرم هنوز در کنار ما بودند.
دیدار با رهبر معظم انقلاب
فاطمه سرایداران با تشکر از ابراز همدردی مسئولان و ملت ایران گفت: آرتین طی روزهای اخیر، دیداری با رهبر معظم انقلاب داشت؛ رهبری در این دیدار «آرتین» را مورد تفقد قرار دادند و بوسیدند و با ما ابراز همدردی کردند. جواد فروغی قهرمان تیراندازی نیز در دیدار با او، مدال طلای مسابقات آزاد کشوری را که در سال ۱۴۰۰ کسب کرده بود و همچنین پیراهن تیم ملی تیراندازی را به نمایندگی از ورزشکاران این کشور به آرتین هدیه داد.
روزی که آرتین فرزند نیروی دریایی شد
فاطمه سرایداران با بیان اینکه پدرم بازنشسته نیروی دریایی سپاه بود، روایتی از دیدار خود و آرتین برادرش با فرمانده این نیرو را بیان کرد.
وی ادامه داد: روز شنبه چهاردهم آبانماه ۱۴۰۱ سردار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه دیداری با آرتین داشت؛ آرتین وقتی در مقابل در، عکس آرشام و پدر و مادرم را دید یکی یکی آنها را بوسید. فرمانده نیروی دریایی سپاه در این دیدار هدیهای به آرتین داد و با او ابراز همدردی کرد.
غروب چهارشنبه چهارم آبانماه ۱۴۰۱، فردی مسلح با حمله به حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع)، زائران این حرم را به رگبار بست. این حمله تروریستی بنا بر آخرین اعلام مسئولان استان فارس، ۱۳ شهید و ۳۰ مجروح در پی داشته است.
آرتین همچنان سراغ پدر و مادر را میگیرد
فاطمه سرایداران در رابطه با وضعیت کنونی آرتین گفت: آرتین از نظر روحی در شرایط بهتری است و وقتی اقوام و آشنایان به دیدارمان میآیند و دورمان شلوغ است، حرف میزند، میخندد و بازی میکند اما گاهی هم احساس دلتنگی میکند و سراغ پدر و مادرم را میگیرد. آرتین در شب حادثه همه اتفاقات را از نزدیک دیده بود؛ و حتی در روزهای نخستی که در بیمارستان بستری بود، هر بار که به او میگفتم که حال مامان و بابا خوب است، پاسخ میداد که نه من خودم دیدم که آنها تیر خوردند و شهید شدند.
داغ بزرگ جنایت بر دل خانواده سرایداران
خواهر «آرتین» اضافه کرد: آرتین حتی جزئیات اتفاقات آن شب را با چشم خود دیده بود و برایمان تعریف میکرد؛ میگفت اول بابا تیر خورد، بعد آرشام و مامان تیر خوردند و بعد تیر به دست من خورد.آرتین تصوراتی کودکانه دارد و فکر میکند پدر و مادرمان برمیگردند و دوباره پیش ما زندگی میکنند.آرتین یک پسر است و نیاز زیادی به وجود تکیهگاهی مانند پدر و حتی برادر دارد اما حالا فقط یک داغ بزرگ و «ایکاشها» برای ما باقی مانده؛ ایکاش پدر، مادر و برادرم هنوز در کنار ما بودند.
دیدار با رهبر معظم انقلاب
فاطمه سرایداران با تشکر از ابراز همدردی مسئولان و ملت ایران گفت: آرتین طی روزهای اخیر، دیداری با رهبر معظم انقلاب داشت؛ رهبری در این دیدار «آرتین» را مورد تفقد قرار دادند و بوسیدند و با ما ابراز همدردی کردند. جواد فروغی قهرمان تیراندازی نیز در دیدار با او، مدال طلای مسابقات آزاد کشوری را که در سال ۱۴۰۰ کسب کرده بود و همچنین پیراهن تیم ملی تیراندازی را به نمایندگی از ورزشکاران این کشور به آرتین هدیه داد.
روزی که آرتین فرزند نیروی دریایی شد
فاطمه سرایداران با بیان اینکه پدرم بازنشسته نیروی دریایی سپاه بود، روایتی از دیدار خود و آرتین برادرش با فرمانده این نیرو را بیان کرد.
وی ادامه داد: روز شنبه چهاردهم آبانماه ۱۴۰۱ سردار علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه دیداری با آرتین داشت؛ آرتین وقتی در مقابل در، عکس آرشام و پدر و مادرم را دید یکی یکی آنها را بوسید. فرمانده نیروی دریایی سپاه در این دیدار هدیهای به آرتین داد و با او ابراز همدردی کرد.
غروب چهارشنبه چهارم آبانماه ۱۴۰۱، فردی مسلح با حمله به حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع)، زائران این حرم را به رگبار بست. این حمله تروریستی بنا بر آخرین اعلام مسئولان استان فارس، ۱۳ شهید و ۳۰ مجروح در پی داشته است.
عکس نوشت
دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار یک گزارش آمار مجوزهای صادره از این مجموعه در مهرماه ۱۴۰۱ را اعلام کرد. در این ماه مجوز ۱۵۴ تکآهنگ و ۱۶ آلبوم موسیقی صادر شده است. در مهرماه چهار نماهنگ و ۶۴۸ شعر مجوز گرفتند و مجوز ۹ استودیوی صدابرداری و مرکز تولید و تکثیر آثار صوتی و تصویری صادر شد. برای این آثار صرفاً مجوزهای انتشار صادر شده و زمان انتشار آن در اختیار مالک اثر است. همچنین دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مهرماه امسال گزارشی از آمار مجوزهای صادره در ماههای مرداد و شهریور را منتشر کرد که براساس این گزارش، مجوز ۸۰ تکآهنگ، یک آلبوم صوتی و ۲ آلبوم تصویری در شهریورماه، مجوز ۲۹۶ تکآهنگ، ۱۸ آلبوم صوتی و یک آلبوم تصویری صادر شده است./ ایرنا
روایتی خواندنی درباره یک مدیر فرهنگی عالِم
میثم لطیفی
معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی
هر انسان بزرگی حُکماً سرسلسلهای در اولیای الهی دارد. سعید کاظمی آشتیانی «داستان رویان» ما هم از این قاعده مستثنی نیست. لابد سرسلسلهاش میرسد به عیسی بن مریم (علیهماالسلام). مسیحی که عبدالله بود؛ هرچه داشت از حضرت حق بود و به خود دعوت نمیکرد و چنین شد که خداوند او را مجرای فیضش قرار داد؛ اعجاز میکرد در زنده کردن مُردگان و بینا کردن نابینایان. عیسیای که در عظمت روح و افق دید، سقفی نداشت و در دلبستگی دنیا به هیچچیز دل نبسته بود. روی زمین میخوابید، اما رواندازش آسمان بود. (خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه) خستگیناپذیر بود و مجاهد و در این راه هر مصیبتی را به جان میخرید. عاقبتالامر نیز آسمانی شد و چه فرقی میکند برای اهل آسمان که کشته شوند یا عروج کنند که نهایت مقصد، آسمان است و زمین، حفره تنگی است برای شهیدانه زیستن. داستان دکتر کاظمی آشتیانی را اینگونه باید خواند، داستان شهیدانه زیستن در راه علم...
یکی از کتابهای خیلی خوب در حوزه تجربه جمعی کار در جهاد دانشگاهی، «داستان رویان» است. مدتها بود دنبال این کتاب میگشتم؛ اوصافش را شنیده بودم ولی متنش را ندیده بودم. به کتابفروشیهای متعددی هم مراجعه کردم و حتی به صورت اینترنتی هم تلاش کردم آن را تهیه کنم که نشد که نشد. میخواستم به یکی از دانشآموزان نخبه کلاس دوازدهمی رشته تجربی هدیه بدهم برای روز تولدش؛ قسمت نشد. کتاب «خط مقدم»، خاطرات شهید تهرانی مقدم را هدیه دادم که آن هم در نوع خودش، کمنظیر است. باری، بعد از ناامیدی و گذر ایام، یکی از دوستان، کتاب «داستان رویان» را به من رساند که برای مجلهمان از آن بنویسم. پس نکته اول در همین مقدمه نوشتارم اینکه ما هنوز در شبکه توزیع کتاب مفید مشکل داریم و باید علاوه بر تولید کتاب خوب، برای توزیع کتاب هم تدبیر داشته باشیم.
این کتاب هم مثل کتاب «رسم جهاد» ماحصل تلاش خودجوش و ارجمند بچههای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسیده است. سبک نگارش کتاب، تاریخ شفاهینویسی است با قلم گفتوگوکنندگان (آقای بهنام باقری و محمدعلی زمانیان) و برخی نقلقولها از مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی و دوستانش. کتاب با ضمائم و عکسهای رنگیاش حدود ۲۰۰ صفحه است که در یازده بخش تبویب شده است.
از نقاط قوت کتاب این است که عکسهای رنگی با کیفیت نسبتاً مناسب، لابهلای متن و متناسب با موضوع آمده که برای مخاطب عادی هم جذابیتآفرین است. به علاوه سعی بر سادهنویسی بوده همچنین اصطلاحات تخصصی پزشکی و حوزه سلولهای بنیادین و جنینشناسی نیز در پاورقیها شرح داده شده است. علاوه بر این، در بخش ضمائم نیز نوشتاری کوتاه و علمی اما به زبان ساده در خصوص شبیهسازی ارائه شده است.
اگرچه کتاب به نام مرحوم کاظمی آشتیانی است اما واقعیت این که بیشتر درباره «رویان» و تحولات این مرکز علمی است. شاید این هم از عظمت روحی انسان والا است که باز خودش را کنار کشیده تا مجموعه رویان بیشتر دیده شود؛ لذا در کل کتاب کمتر درباره زندگی شخصی دکتر میخوانیم و حتی یک مصاحبه هم با خانواده وی در کتاب وجود ندارد.
فصول کتاب از انقلاب فرهنگی در ابتدای دهه شصت شروع شده و از انگیزه راهاندازی رویان در آن سالها است؛ انگیزهای که موجب تغییر مسیر علمی و پژوهشی دکتر کاظمی آشتیانی از توانبخشی به جنینشناسی شده است. به نظر میرسد چنین تغییر جهتی بیش از آنکه صرفاً به دلیل نگاههای علمی باشد، ماحصل نگاه فرهنگی دکتر به علم است. او دغدغه حفظ ناموس دارد، او دغدغه اعتلای ایران اسلامی دارد، او به گفته خودش به دنبال «به دریازدنی برای افتخار ملی» است.
کتاب «داستان رویان»؛ داستان مدیریتی از جنس رشد بدون سقف است. او سقفی برای کارهای آموزشی و پژوهشی و درمانی قائل نیست و این سقف را برای همکارانش هم برداشته است. با دست خالی وارد میدان شده و از کمبودها هراسی ندارد. اگر لازم باشد در سرمای زمستان، برای تهیه گازوئیل موتورخانه مؤسسه رویان، پیت ۲۰ لیتری را در کوچههای سربالایی برفی زعفرانیه به دست میگیرد تا گرمای مؤسسه، به سردی نکشد. او به گرمای خانههای بیفرزند میاندیشد و این همت بلندش منجر به تولد «سیمین» در سال ۱۳۷۱، اولین کودک ایرانی برای خانوادهای نابارور میشود و شنیدن گریه این کودک چقدر شیرین است برای مادر و پدر سیمین و برای بچههای مؤسسه رویان و دکتر کاظمی آشتیانی. این در حالی است که راهاندازی و افتتاح رویان کمتر از یک سال قبل و در خرداد ۱۳۷۰ بوده است.
کتاب «داستان رویان»؛ داستان یک مدیر فرهنگی عالِم است با سابقه کار فرهنگی در جهاد دانشگاهی و نگاه فرهنگی به علم. او به دنبال بلند کردن پرچم علمی دانشمند پرتلاش ایرانی است. او وقتی داوطلبی ایران را برای برگزاری کنگره خاورمیانهای نازایی طرح میکند و مسخره شدنش را میشنود و تحقیر بیرونی و خارجیها را به خاطر حجاب اسلامی زن مسلمان میشنود، تمام غیرتش را جمع میکند و طرحی نو درمیاندازد و به جای کنگره، اولین جشنواره بینالمللی را در سال ۱۳۷۹ راه میاندازد، راهکاری که منجر به مرجعیت علمی و تبادل دانش و عرضه دستاوردهای بدیع دانشمند ایرانی در عرصه بینالمللی میشود؛ راهکاری که فقط به ذهن دیوانگانِ قوم میرسد به قول خودش!
آزمودم عقل دوراندیش را/عاقبت دیوانه سازم خویش را
او و همکارانش در دارالمجانین رویان جمع شدهاند که عاشقانه برای علم و پیشرفت علمی کشور کار کنند و هرگاه که به پیشرفتی نائل میشوند، سجده شکر میگزارند و دو رکعت نماز عاشقانه میخوانند و اگر سلولهای بنیادینشان با مشکل مواجه میشوند نذر ۱۰ هزار صلوات میکنند.
در سفر حج هم که هست، هرشب در بعثه مقام معظم رهبری، نشستهای علمی درباره مسائل جنینشناسی با علما دارد و با همسنگرانش در همه روزهای سال در این جبهه علمی، جهاد میکند. او در مکتب اسلام یاد گرفته هرجا اخلاص نباشد، کار پیش نمیرود و به تعبیر خودش میگوید که خدا گوش ما را گرفته و میکشد جلو!
تو مپندار که من شعر به خود میگویم/تا که هُشیارم و بیدار، یکی دم نزنم
در نگاه دکتر کاظمی آشتیانی، مدیرعامل رویان، خداست و همه بچههای رویان، کارمند خدا هستند. او برای کار سقفی تعریف نکرده بود و میگفت «عَسَلک بازی نکنید. دیدید بچهها گِلبازی میکنند؟ میگفت از این کارها نکنید، بلکه به کارهای بزرگ فکر کنید و جلو بروید.» او آن قدر بلندبلند فکر میکرد و کار میکرد که حتی مسئولان کشور در سال ۱۳۸۲ قبول نداشتند رویانِ ایران توانسته سلولهای بنیادین تولید کند و تا استاد آلمانی، دکتر شولر نیامد و ندید و نگفت برخی مسئولان وطنیمان زیر بار این موفقیت بزرگ رویان نرفتند. کار به جایی رسید که برخی مسئولان نظام به رهبر حکیم و بصیر انقلاب که از سالها قبل حامی این حرکت خاموش جهادی بود توصیه کردند در سخنرانیها به این پیشرفتها اشاره نکنند!
کتاب «داستان رویان»، داستان یک جهاد علمی با صبغه و بُنمایه فرهنگی است. فرهنگ کار خستگیناپذیر، فرهنگ ما میتوانیم، فرهنگ غلبه بر کمبودها، فرهنگ خودباوری در میانه ناباوری برخی مسئولان، فرهنگ جهاد علمی و فرهنگ اخلاص و کار تیمی مستمر.
خواندن این کتاب را به دانشآموزان و دانشجویان نخبه کشورم توصیه میکنم و امیدوارم بتوانیم با همین الگوها در عرصههای گوناگون علمی، شاهد پیشرفتهای خیرهکننده و دستاوردهای بزرگ برای انقلاب شکوهمند اسلامی ایران باشیم.
و سَلامٌ عَلیه یومَ وُلِدَ و یومَ یموتُ وَ یومَ یبعَثُ حَیاً.
معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی
هر انسان بزرگی حُکماً سرسلسلهای در اولیای الهی دارد. سعید کاظمی آشتیانی «داستان رویان» ما هم از این قاعده مستثنی نیست. لابد سرسلسلهاش میرسد به عیسی بن مریم (علیهماالسلام). مسیحی که عبدالله بود؛ هرچه داشت از حضرت حق بود و به خود دعوت نمیکرد و چنین شد که خداوند او را مجرای فیضش قرار داد؛ اعجاز میکرد در زنده کردن مُردگان و بینا کردن نابینایان. عیسیای که در عظمت روح و افق دید، سقفی نداشت و در دلبستگی دنیا به هیچچیز دل نبسته بود. روی زمین میخوابید، اما رواندازش آسمان بود. (خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه) خستگیناپذیر بود و مجاهد و در این راه هر مصیبتی را به جان میخرید. عاقبتالامر نیز آسمانی شد و چه فرقی میکند برای اهل آسمان که کشته شوند یا عروج کنند که نهایت مقصد، آسمان است و زمین، حفره تنگی است برای شهیدانه زیستن. داستان دکتر کاظمی آشتیانی را اینگونه باید خواند، داستان شهیدانه زیستن در راه علم...
یکی از کتابهای خیلی خوب در حوزه تجربه جمعی کار در جهاد دانشگاهی، «داستان رویان» است. مدتها بود دنبال این کتاب میگشتم؛ اوصافش را شنیده بودم ولی متنش را ندیده بودم. به کتابفروشیهای متعددی هم مراجعه کردم و حتی به صورت اینترنتی هم تلاش کردم آن را تهیه کنم که نشد که نشد. میخواستم به یکی از دانشآموزان نخبه کلاس دوازدهمی رشته تجربی هدیه بدهم برای روز تولدش؛ قسمت نشد. کتاب «خط مقدم»، خاطرات شهید تهرانی مقدم را هدیه دادم که آن هم در نوع خودش، کمنظیر است. باری، بعد از ناامیدی و گذر ایام، یکی از دوستان، کتاب «داستان رویان» را به من رساند که برای مجلهمان از آن بنویسم. پس نکته اول در همین مقدمه نوشتارم اینکه ما هنوز در شبکه توزیع کتاب مفید مشکل داریم و باید علاوه بر تولید کتاب خوب، برای توزیع کتاب هم تدبیر داشته باشیم.
این کتاب هم مثل کتاب «رسم جهاد» ماحصل تلاش خودجوش و ارجمند بچههای دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است که در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسیده است. سبک نگارش کتاب، تاریخ شفاهینویسی است با قلم گفتوگوکنندگان (آقای بهنام باقری و محمدعلی زمانیان) و برخی نقلقولها از مرحوم دکتر سعید کاظمی آشتیانی و دوستانش. کتاب با ضمائم و عکسهای رنگیاش حدود ۲۰۰ صفحه است که در یازده بخش تبویب شده است.
از نقاط قوت کتاب این است که عکسهای رنگی با کیفیت نسبتاً مناسب، لابهلای متن و متناسب با موضوع آمده که برای مخاطب عادی هم جذابیتآفرین است. به علاوه سعی بر سادهنویسی بوده همچنین اصطلاحات تخصصی پزشکی و حوزه سلولهای بنیادین و جنینشناسی نیز در پاورقیها شرح داده شده است. علاوه بر این، در بخش ضمائم نیز نوشتاری کوتاه و علمی اما به زبان ساده در خصوص شبیهسازی ارائه شده است.
اگرچه کتاب به نام مرحوم کاظمی آشتیانی است اما واقعیت این که بیشتر درباره «رویان» و تحولات این مرکز علمی است. شاید این هم از عظمت روحی انسان والا است که باز خودش را کنار کشیده تا مجموعه رویان بیشتر دیده شود؛ لذا در کل کتاب کمتر درباره زندگی شخصی دکتر میخوانیم و حتی یک مصاحبه هم با خانواده وی در کتاب وجود ندارد.
فصول کتاب از انقلاب فرهنگی در ابتدای دهه شصت شروع شده و از انگیزه راهاندازی رویان در آن سالها است؛ انگیزهای که موجب تغییر مسیر علمی و پژوهشی دکتر کاظمی آشتیانی از توانبخشی به جنینشناسی شده است. به نظر میرسد چنین تغییر جهتی بیش از آنکه صرفاً به دلیل نگاههای علمی باشد، ماحصل نگاه فرهنگی دکتر به علم است. او دغدغه حفظ ناموس دارد، او دغدغه اعتلای ایران اسلامی دارد، او به گفته خودش به دنبال «به دریازدنی برای افتخار ملی» است.
کتاب «داستان رویان»؛ داستان مدیریتی از جنس رشد بدون سقف است. او سقفی برای کارهای آموزشی و پژوهشی و درمانی قائل نیست و این سقف را برای همکارانش هم برداشته است. با دست خالی وارد میدان شده و از کمبودها هراسی ندارد. اگر لازم باشد در سرمای زمستان، برای تهیه گازوئیل موتورخانه مؤسسه رویان، پیت ۲۰ لیتری را در کوچههای سربالایی برفی زعفرانیه به دست میگیرد تا گرمای مؤسسه، به سردی نکشد. او به گرمای خانههای بیفرزند میاندیشد و این همت بلندش منجر به تولد «سیمین» در سال ۱۳۷۱، اولین کودک ایرانی برای خانوادهای نابارور میشود و شنیدن گریه این کودک چقدر شیرین است برای مادر و پدر سیمین و برای بچههای مؤسسه رویان و دکتر کاظمی آشتیانی. این در حالی است که راهاندازی و افتتاح رویان کمتر از یک سال قبل و در خرداد ۱۳۷۰ بوده است.
کتاب «داستان رویان»؛ داستان یک مدیر فرهنگی عالِم است با سابقه کار فرهنگی در جهاد دانشگاهی و نگاه فرهنگی به علم. او به دنبال بلند کردن پرچم علمی دانشمند پرتلاش ایرانی است. او وقتی داوطلبی ایران را برای برگزاری کنگره خاورمیانهای نازایی طرح میکند و مسخره شدنش را میشنود و تحقیر بیرونی و خارجیها را به خاطر حجاب اسلامی زن مسلمان میشنود، تمام غیرتش را جمع میکند و طرحی نو درمیاندازد و به جای کنگره، اولین جشنواره بینالمللی را در سال ۱۳۷۹ راه میاندازد، راهکاری که منجر به مرجعیت علمی و تبادل دانش و عرضه دستاوردهای بدیع دانشمند ایرانی در عرصه بینالمللی میشود؛ راهکاری که فقط به ذهن دیوانگانِ قوم میرسد به قول خودش!
آزمودم عقل دوراندیش را/عاقبت دیوانه سازم خویش را
او و همکارانش در دارالمجانین رویان جمع شدهاند که عاشقانه برای علم و پیشرفت علمی کشور کار کنند و هرگاه که به پیشرفتی نائل میشوند، سجده شکر میگزارند و دو رکعت نماز عاشقانه میخوانند و اگر سلولهای بنیادینشان با مشکل مواجه میشوند نذر ۱۰ هزار صلوات میکنند.
در سفر حج هم که هست، هرشب در بعثه مقام معظم رهبری، نشستهای علمی درباره مسائل جنینشناسی با علما دارد و با همسنگرانش در همه روزهای سال در این جبهه علمی، جهاد میکند. او در مکتب اسلام یاد گرفته هرجا اخلاص نباشد، کار پیش نمیرود و به تعبیر خودش میگوید که خدا گوش ما را گرفته و میکشد جلو!
تو مپندار که من شعر به خود میگویم/تا که هُشیارم و بیدار، یکی دم نزنم
در نگاه دکتر کاظمی آشتیانی، مدیرعامل رویان، خداست و همه بچههای رویان، کارمند خدا هستند. او برای کار سقفی تعریف نکرده بود و میگفت «عَسَلک بازی نکنید. دیدید بچهها گِلبازی میکنند؟ میگفت از این کارها نکنید، بلکه به کارهای بزرگ فکر کنید و جلو بروید.» او آن قدر بلندبلند فکر میکرد و کار میکرد که حتی مسئولان کشور در سال ۱۳۸۲ قبول نداشتند رویانِ ایران توانسته سلولهای بنیادین تولید کند و تا استاد آلمانی، دکتر شولر نیامد و ندید و نگفت برخی مسئولان وطنیمان زیر بار این موفقیت بزرگ رویان نرفتند. کار به جایی رسید که برخی مسئولان نظام به رهبر حکیم و بصیر انقلاب که از سالها قبل حامی این حرکت خاموش جهادی بود توصیه کردند در سخنرانیها به این پیشرفتها اشاره نکنند!
کتاب «داستان رویان»، داستان یک جهاد علمی با صبغه و بُنمایه فرهنگی است. فرهنگ کار خستگیناپذیر، فرهنگ ما میتوانیم، فرهنگ غلبه بر کمبودها، فرهنگ خودباوری در میانه ناباوری برخی مسئولان، فرهنگ جهاد علمی و فرهنگ اخلاص و کار تیمی مستمر.
خواندن این کتاب را به دانشآموزان و دانشجویان نخبه کشورم توصیه میکنم و امیدوارم بتوانیم با همین الگوها در عرصههای گوناگون علمی، شاهد پیشرفتهای خیرهکننده و دستاوردهای بزرگ برای انقلاب شکوهمند اسلامی ایران باشیم.
و سَلامٌ عَلیه یومَ وُلِدَ و یومَ یموتُ وَ یومَ یبعَثُ حَیاً.
کارکردهای طراحی لباس در تئاتر را فراموش نکنیم
رضا آشفته
منتقد
طراحی لباس فقط برای زیبا کردن صحنه و به عبارت بهتر، فضاسازی احتمالی نمایشی که روی صحنه میرود و اجرا دارد، نیست! لباس نقش مهمی در هویتبخشی به آدمهای نمایش و در راستای حفظ موجودیت کلی یک متن ایفا میکند. بنابراین در هر نمایش باید طراحی لباس، حضوری پررنگ و مفید در القای منویات متن به مخاطبان داشته باشد. تحقق این مسأله، هم سواد بصری میخواهد و هم آگاهی تاریخی، فرهنگی و مردمشناسی طلب میکند و این گونه است که طراح لباس نیازمند مطالعات بسیاری در رابطه با زمینههایی است که به برخی از آنها اشاره شد. هر کسی باری به هر جهت نمیتواند تنها به اتکای ایدههای برآمده از متن برای آدمها و موقعیتهای آنان دست به طراحی بزند. افزون بر موارد یاد شده، باید که کشف و شهود نیز در این طراحیها موج بزند تا خلق بهتر و از طرفی خلاقیت هنری در کلیت اثر نمود عینی و ملموسی پیدا کند. با وجود نکاتی که درباره اهمیت طراحی لباس اشاره شد، هنوز در تئاترمان به این مسأله آنطور که باید پرداخته نشده است. شاید هزینهبر بودن طراحی و دوخت و تهیه انواع پارچه، کلاه و کفش و مانند اینها را بتوان یکی از دلایل انکار این مسأله دانست، با این حال حتی در رئالیستیترین آثار نمایشی هم نمیتوان از هر لباسی برای نقشها استفاده کرد چرا که لباس خانه و کار رایج افراد، تفاوت زیادی با تعاریف موجود در متن و ضرورتهای ارائه شخصیتهای نمایشی دارد. این در حالی است که حتی در یک خوانش نمایشی ساده نیز باید به ترکیب رنگها و چگونگی بافت و مدل لباسها توجه نشان داد. نخستین نکته بارز هر نمایشی همین بحث لباس و طراحی صحنه است که زیر نورها نمایان میشوند چرا که نباید فکر مخاطب را به انحراف کشاند و این بیتوجهی عاملی در تخریب بصری اثر نمایشی به شمار آید. حتی اگر این اصل مهم فراموش هم نشود، متأسفانه طراحانی به کار گرفته میشوند که از سواد کافی بصری و آگاهی لازم برای یک طراحی راستین برخوردار نیستند. این یکی از ضعفهای عمدهای است که هر نمایشی را با بحران درک درست مواجه میسازد چرا که به شیوه درستی در خدمت درک بهتر آدمها و موقعیت مورد نظر در معرض دید تماشاگران قرار نمیگیرد. در حالی که مخاطب باید تئاتری را ببیند که برای هر نکته ریز و درشت آن بهدرستی اندیشیده شده باشد و هیچ چیزی علیالسویه نباشد.
تئاتر متعارف چه در بیانی فرمگرایانه و چه در بیان واقعگرایانه باید همه چیز را برای بازاندیشی اصولی نسبت به دادههای نمایشی به کار گیرد. این یعنی دادهپردازیها از سوی کارگردان و طراح لباس به ماهیت متن و هویت آدمها و بیان یک موقعیت تاریخی، قومی، فرهنگی و... پاسخگو باشد.
در بیان فرمگرایانه باید دلیل لباس فرم بر ما عیان شود و بدانیم چرا باید مدل و رنگ و پوشش ویژهای شکل گرفته و هماهنگی بین گروهها و تقابل نمایشی آنان نیز در همین فرم مشخص شده باشد. در غیر این صورت فرم در لباس گویای آنچه باید نیست و باز هم مسیر ریلگذاری شده برای درک مطلب اشتباه انجام شده است.
در بسامانی لباسهای واقعگرایانه نیز باید همه چیز در مدار همان روانشناسی و جامعهشناسی اشخاص در یک بستر و موقعیت مشخص تاریخی اتفاق افتاده باشد وگرنه باز هم سردرگمی مخاطب باعث ضعیف جلوه کردن و در واقع دیر فهمیده شدن اصل مطلب خواهد شد.
نمی شود در داستان قرن نوزدهم چخوف و روسیه، لباس امروزی یا ایرانی تنشان کرد، مگر اینکه روال خاصی در پیش گرفته شده باشد و دراماتورژی متن بخواهد درک تازهای از متن چخوف را بر ما معلوم کند. یک داستان در لرستان پوشش نسبتاً متفاوتی با یک داستان در جنوب خراسان دارد و باید شاخصها و دلایل مبرهن برای این مناطق جغرافیایی، بنابر باورها و فرهنگ عمومی هر منطقه جغرافیایی در نظر گرفته شود.
بنابراین لباس عنصری پویا و خلاقه است و باید که با درنگ و صرف هزینه و ساعتها بحث و جدل، بنابر مستندات عینی و دلایل نمایشی در اختیار هر گروه نمایشی قرار بگیرد تا سبب متبلور شدن یک متن نمایشی شود. غفلت از این مسأله مهم در نهایت به ضرر هر نمایشی تمام میشود که با نگاه هنرمندانه و درایت اندیشمندانه به دنبال جذب مخاطب حقیقی تئاتر نیست.
منتقد
طراحی لباس فقط برای زیبا کردن صحنه و به عبارت بهتر، فضاسازی احتمالی نمایشی که روی صحنه میرود و اجرا دارد، نیست! لباس نقش مهمی در هویتبخشی به آدمهای نمایش و در راستای حفظ موجودیت کلی یک متن ایفا میکند. بنابراین در هر نمایش باید طراحی لباس، حضوری پررنگ و مفید در القای منویات متن به مخاطبان داشته باشد. تحقق این مسأله، هم سواد بصری میخواهد و هم آگاهی تاریخی، فرهنگی و مردمشناسی طلب میکند و این گونه است که طراح لباس نیازمند مطالعات بسیاری در رابطه با زمینههایی است که به برخی از آنها اشاره شد. هر کسی باری به هر جهت نمیتواند تنها به اتکای ایدههای برآمده از متن برای آدمها و موقعیتهای آنان دست به طراحی بزند. افزون بر موارد یاد شده، باید که کشف و شهود نیز در این طراحیها موج بزند تا خلق بهتر و از طرفی خلاقیت هنری در کلیت اثر نمود عینی و ملموسی پیدا کند. با وجود نکاتی که درباره اهمیت طراحی لباس اشاره شد، هنوز در تئاترمان به این مسأله آنطور که باید پرداخته نشده است. شاید هزینهبر بودن طراحی و دوخت و تهیه انواع پارچه، کلاه و کفش و مانند اینها را بتوان یکی از دلایل انکار این مسأله دانست، با این حال حتی در رئالیستیترین آثار نمایشی هم نمیتوان از هر لباسی برای نقشها استفاده کرد چرا که لباس خانه و کار رایج افراد، تفاوت زیادی با تعاریف موجود در متن و ضرورتهای ارائه شخصیتهای نمایشی دارد. این در حالی است که حتی در یک خوانش نمایشی ساده نیز باید به ترکیب رنگها و چگونگی بافت و مدل لباسها توجه نشان داد. نخستین نکته بارز هر نمایشی همین بحث لباس و طراحی صحنه است که زیر نورها نمایان میشوند چرا که نباید فکر مخاطب را به انحراف کشاند و این بیتوجهی عاملی در تخریب بصری اثر نمایشی به شمار آید. حتی اگر این اصل مهم فراموش هم نشود، متأسفانه طراحانی به کار گرفته میشوند که از سواد کافی بصری و آگاهی لازم برای یک طراحی راستین برخوردار نیستند. این یکی از ضعفهای عمدهای است که هر نمایشی را با بحران درک درست مواجه میسازد چرا که به شیوه درستی در خدمت درک بهتر آدمها و موقعیت مورد نظر در معرض دید تماشاگران قرار نمیگیرد. در حالی که مخاطب باید تئاتری را ببیند که برای هر نکته ریز و درشت آن بهدرستی اندیشیده شده باشد و هیچ چیزی علیالسویه نباشد.
تئاتر متعارف چه در بیانی فرمگرایانه و چه در بیان واقعگرایانه باید همه چیز را برای بازاندیشی اصولی نسبت به دادههای نمایشی به کار گیرد. این یعنی دادهپردازیها از سوی کارگردان و طراح لباس به ماهیت متن و هویت آدمها و بیان یک موقعیت تاریخی، قومی، فرهنگی و... پاسخگو باشد.
در بیان فرمگرایانه باید دلیل لباس فرم بر ما عیان شود و بدانیم چرا باید مدل و رنگ و پوشش ویژهای شکل گرفته و هماهنگی بین گروهها و تقابل نمایشی آنان نیز در همین فرم مشخص شده باشد. در غیر این صورت فرم در لباس گویای آنچه باید نیست و باز هم مسیر ریلگذاری شده برای درک مطلب اشتباه انجام شده است.
در بسامانی لباسهای واقعگرایانه نیز باید همه چیز در مدار همان روانشناسی و جامعهشناسی اشخاص در یک بستر و موقعیت مشخص تاریخی اتفاق افتاده باشد وگرنه باز هم سردرگمی مخاطب باعث ضعیف جلوه کردن و در واقع دیر فهمیده شدن اصل مطلب خواهد شد.
نمی شود در داستان قرن نوزدهم چخوف و روسیه، لباس امروزی یا ایرانی تنشان کرد، مگر اینکه روال خاصی در پیش گرفته شده باشد و دراماتورژی متن بخواهد درک تازهای از متن چخوف را بر ما معلوم کند. یک داستان در لرستان پوشش نسبتاً متفاوتی با یک داستان در جنوب خراسان دارد و باید شاخصها و دلایل مبرهن برای این مناطق جغرافیایی، بنابر باورها و فرهنگ عمومی هر منطقه جغرافیایی در نظر گرفته شود.
بنابراین لباس عنصری پویا و خلاقه است و باید که با درنگ و صرف هزینه و ساعتها بحث و جدل، بنابر مستندات عینی و دلایل نمایشی در اختیار هر گروه نمایشی قرار بگیرد تا سبب متبلور شدن یک متن نمایشی شود. غفلت از این مسأله مهم در نهایت به ضرر هر نمایشی تمام میشود که با نگاه هنرمندانه و درایت اندیشمندانه به دنبال جذب مخاطب حقیقی تئاتر نیست.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
جشنوارهها اثرگذارند، زینتی نیستند
-
آرتین همچنان سراغ پـدر و مـادر را میگـیرد
-
عکس نوشت
-
روایتی خواندنی درباره یک مدیر فرهنگی عالِم
-
کارکردهای طراحی لباس در تئاتر را فراموش نکنیم
اخبارایران آنلاین