یک اندیشکده امریکایی به شکست غرب در برابر راهبرد ایران در آرایش جدید منطقه اذعان کرد
بازدارندگی نامتقارن ایران، امریکا را از منطقه فراری داد
گروه سیاست: مؤسسه صلح و دیپلماسی طی گزارشی از «حسن احمدیان» استاد «مرکز امور بینالملل» در «دانشگاه هاروارد» و عضو «مرکز تحقیقات راهبردی تهران» نوشت که روندهای راهبردی در حال تغییر در غرب آسیا، فرصتها و چالشهای تازهای در سراسر منطقه و بهطور کلیتر در سراسر جهان پدید آورده است.
به گزارش این اندیشکده امریکایی، ایران در قامت «وزنه سنگین منطقهای»، از سال ۱۳۵۷ در «نظم جهانی» به سرکردگی امریکا مشارکت نداشت. جمهوری اسلامی دههها است برای غلبه بر محدودیتهای اعمالشده و مقابله با تهدیدهای نظامی غرب تلاش میکند. ازاینرو، ایران در برابر اولویت قدرتهای بزرگ ازجمله امریکا، خواهان ایجاد نوعی «نظم منطقهای بومیتر» بوده و هست. نویسنده شرح داد که تحولات سالهای اخیر همچون مذاکرات وین، «پیمان آبراهام»، تحریکات رژیم صهیونیستی برای «تغییر موازنه قدرت» در منطقه، عقبنشینی یا همان اخراج امریکا از غرب آسیا، تشدید رقابتهای قدیمی بین قدرتهای منطقهای و جهانی، شرایط کاملاً جدیدی در غرب آسیا رقم زده و بهسرعت در حال «شکلدهی به ساختار امنیتی جدید منطقه» است. به نظر این اندیشکده امریکایی، در چند دهه گذشته کسب توان بازدارندگی در مرکز «نظریه راهبردی منطقهای» (دکترین) ایران بوده است. جمهوریاسلامی بهمنظور مقابله با اقدامات غرب برای منزوی کردن بینالمللی ایران، تلاشی چندبعدی در بخشهای نظامی، امنیتی، اقتصادی و غیره آغاز کرد. احمدیان توضیح داد که دستیابی به توان بازدارندگی، بهعنوان راهبرد کلان ایران بهتدریج تکامل یافت و جمهوریاسلامی توانست «کاستیهای راهبردی» خود برای مقابله با فشار غرب را شناسایی و برطرف کند. راهبرد بازدارندگی ایران پس از یورش امریکا به افغانستان و عراق بهسرعت شکل گرفت. چرا که ایران خود را در محاصره «ارتش متخاصم و قدرتمندی» میدید که قصد داشت با براندازی، نظام جمهوریاسلامی را تغییر دهد. نگارنده سپس افزود که با گذشت زمان، این راهبرد شکل منطقهای به خود گرفت و منجر به ظهور «محور مقاومت» شد. هدف مشترک گروههای مقاومت در سراسر منطقه «بازدارندگی در برابر تهدیدهای امریکا و اسرائیل» بود.
به تشریح این مؤسسه، نظریه بازدارندگی ایران دو ماهیت «نامتقارن و متعارف» دارد. توجه به ماهیت نامتقارن این بازدارندگی بهموجب فاصله بین قابلیتهای نظامی امریکا و ایران، امری ضروری بود. پیشتر، تهران در مقاطعی کوشید با تعامل (مثل همکاری با واشنگتن علیه طالبان در سال ۲۰۰۱)، خطر امریکا را دفع کند؛ اما این سیاست «نتیجه معکوس» داد و ایران بهعنوان بخشی از «محور شرارت» توسط «جورج دبلیو بوش» رئیسجمهور وقت امریکا جا زده شد.
به ادعای نویسنده، این اقدام کاخسفید برای تصمیمگیران جمهوریاسلامی، ازجمله سردار شهید «حاجقاسم سلیمانی» که انتظار داشتند «همکاری ایران و امریکا در افغانستان به ثمر بنشیند!» بهتآور بود. در ادامه تشریح شد که ایران کوشید با تکیه بر «ظرفیت مردمی منطقه»، غرب آسیا را برای امریکاییها به باتلاق بدل کند و اشغالگری آنها در همسایگی ایران پرهزینه شود. به این ترتیب، جبهه مقاومت در سراسر منطقه استحکام پیدا کرد.
در واقع، راهبرد جمهوریاسلامی از باز کردن راهگذر (کریدور) زمینی بهسمت مدیترانه به تشکیل «هلال شیعی» تغییر یافت. به اذعان نگارنده، آنها که راهبرد بازدارندگی ایران را «استیلاگر (هژمونیک) یا فرقهگرا» جا میزنند، نگرانیهای امنیتی ایران را نادیده میگیرند یا کماهمیت جلوه میدهند. این مؤسسه توضیح داد که دههها است «پویاییهای منطقهای» تحت تأثیر «نفوذ بینالمللی» و «رقابتهای درونمنطقهای» بوده است. پس از «جنگ جهانی دوم» مبادله «نفت در برابر امنیت»، منطق تعامل بینالمللی در غربآسیا را شکل داد. احمدیان افزود که پس از دوران جنگ سرد، امریکا بهعنوان «اصلیترین قدرت خارجی درگیر در منطقه»، موقعیت منطقهای خود را بیشتر تقویت کرد. اما اکنون واشنگتن طی راهبردی جدید، بر تهدیدهای کلان از سوی چین و روسیه علیه سرکردگی امریکا در صحنه جهانی تمرکز کرده است. این راهبرد که بهعنوان «چرخش به آسیا» شناخته میشود، توسط رؤسایجمهور امریکا از هر طیف سیاسی اتخاذ و اولویتبندی شد.
به اعتراف این کارشناس، سیاست «چرخش به آسیا» حضور امریکا در غرب آسیا را تحت تأثیر قرار داد. عقبنشینی امریکا از منطقه، رژیمهای متحدش را شدیداً نگران کرد. حال این رژیمها باید با «نیازهای امنیتی» خود کنار بیایند یا شرکای جدیدی برای خود دستوپا کنند. بهعلاوه، در خلأ حضور امریکا، رقبایی همچون روسیه در منطقه نقشآفرینی میکنند.
به نظر مؤلف، هماکنون رقابتهای منطقهای با حضور ایران، رژیمسعودی، ترکیه و دیگر قدرتهای منطقه شکل گرفته و «رویارویی منطقهای بیسابقهای» پدید آمده است. جنگ به سرکردگی ریاض علیه یمن، محاصره قطر، حضور مستقیم نظامی ایران و ترکیه در سوریه و عراق، ازجمله مواردی است که بیش از همیشه فضای غرب آسیا را نظامی کرده است.
سپس با مروری بر ظهور دیپلماسی منطقهای و مذاکرات بازیگران غرب آسیا با یکدیگر در سالهای اخیر، اذعان شد که غرب آسیا همزمان شاهد «افول قدرت امریکا و کاهش رقابتهای منطقهای» است. «مؤسسه صلح و دیپلماسی» یادآوری کرد که پس از امضای توافق هستهای در سال ۲۰۱۵، رژیمهای عربی حاشیه خلیجفارس بهشدت نگران پیامدهای آن در منطقه بهخصوص بهبود شرایط اقتصادی ایران شدند. سپس ادعا شد که از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ (که امریکا توافق هستهای را پاره کرد)، یکی از «صلحآمیزترین دورهها بین ایران، امریکا و بازیگران عرب منطقه» در دهههای اخیر بوده است(!) سپس تشریح شد که با نقض توافق هستهای توسط امریکاییها، روابط مذکور بهسرعت تیره شد و منطقه را دستخوش دور جدیدی از حوادث خطرناک کرد و تا آستانه رویارویی گسترده طرفها پیش رفت. به نظر مؤلف، احتمال تکرار مجدد چنین اوضاع (سناریوهای) مخاطرهآمیزی در منطقه همچنان وجود دارد. از منظر این اندیشکده، رژیمهای عرب منطقه در کل مایل نیستند بار دیگر (همچون سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰) پیامدهای منفی مرگ توافق هستهای در منطقه را تجربه کنند. ازاینرو، این رژیمها بهخصوص رژیمسعودی و امارات درصدد هستند پس از احیای احتمالی این توافق، راهی برای جلوگیری از آن سناریوی پرهزینه و برقراری تعامل قویتر با ایران بیابند.
در این حالت، رژیمصهیونیستی بهعنوان تنها طرف مخالف، کنار گذاشته میشود. این رژیم با دو روش زیر درصدد بوده که جمهوریاسلامی ایران را در پرونده هستهای تحت فشار قرار دهد:
1- بخشی از صهیونیستها در مخالفت با توافق هستهای، شدیداً در واشنگتن و دیگر پایتختهای غربی فعال بودند. آنها همچنان القای نگرانی میکنند که «احیای این توافق برای صلح و ثبات منطقه فاجعهبار خواهد بود!»
2- صهیونیستها همزمان در تقلا بودند که ائتلاف منطقهای علیه ایران شکل دهند و طرح عادیسازی (آشکارسازی) روابط با رژیمهای عربی منطقه را توسعه دهند. با وجود این، نویسنده اعتراف کرد که غرب هیچ جایگزینی برای توافق هستهای ندارد و جریانهای سیاسی رژیم صهیونیستی نیز توافق هستهای با ایران را ابزاری برای رسیدن به مقاصد سیاسی داخلی و نیز اهرمی برای گرفتن امتیازات بیشتر از امریکا میدانند.
بسیاری از سران رژیم صهیونیستی بهشدت با احیای این توافق مخالفاند. مثلاً «تامیر هیمن» رئیس پیشین ضداطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی مدعی شد: «بازگشت غرب به توافق هستهای با ایران، بدترین گزینه برای اسرائیل است!». نگارنده با اشاره به تقلاهای منطقهای رژیم اشغالگر قدس علیه ایران، نوشت که اساساً «بازدارندگی متعارف منطقهای» ایران برای ایجاد توازن در برابر «قابلیتهای هستهای غیرمتعارف اسرائیل» پدیدار شد.
رژیم صهیونیستی دههها است میکوشد با «پیمان آبراهام» و تقلا برای تشکیل ائتلاف امنیتی در منطقه، خود را به مرزهای ایران نزدیکتر کند. سپس خاطرنشان شد که ایران تلویحاً به رژیمهای منطقه هشدار داد که در روابط با رژیم صهیونیستی زیادهروی نکنند. همزمان، جمهوریاسلامی هرجا لازم شد به «قدرت سخت» متوسل شد تا «زیرساختهای نظامی- امنیتی جدید اسرائیل» در کشورهای همسایه را هدف قرار دهد.
این اندیشکده در ادامه چهار توصیه برای برقراری ثبات در منطقه به زمامداران جهانی و منطقهای ارائه کرد:
1- تشویق رقبای منطقهای به ادامه تعاملات دیپلماتیک که در «کاهش سطح تنش در غرب آسیا» مؤثر است.
2- با تمرکز بر احیای توافق هستهای بهعنوان «ستون امنیت و ثبات منطقه»، میتوان رقابتهای غرب آسیا را مدیریت کرد و فضای مطلوبی برای گفتوگوهای منطقهای فراهم کرد. در نتیجه، پایههای ساختار امنیتی صلحآمیز در غرب آسیا گذاشته میشود. مهمتر از آن، با احیای توافق هستهای میتوان از اجرای «طرح ب» خطرناکتر در منطقه جلوگیری کرد.
3- تقویت اولویتهای منطقهای از طریق «انجمنهای گفتوگوی منطقهای» که معمولاً در تضاد با اولویتهای بینالمللی است که اغلبشان «تقابلی» هستند.
4- جلوگیری از اقدامات تحریکآمیز رژیم صهیونیستی بهعنوان تنها مخالف توافق هستهای که سابقه اقدامات تروریستی و خرابکارانه علیه ایران و متحدانش را دارد. این رژیم میتواند آینده توافق هستهای و حرکت منطقه بهسمت تنشزدایی را به خطر اندازد.
نویسنده در ادامه پیشبینی کرد که به موازات «تغییر نظم جهانی»، غرب آسیا شاهد روندها و تحولات جدیدی است که منطقه را به مسیرهای مختلف سوق خواهد داد. به نظر وی، بسیاری از این تحولات هنوز به روابط ایران با امریکا و متحدان کاخسفید در منطقه مربوط نمیشود. به اذعان این مؤسسه طی دهههای گذشته، جمهوریاسلامی ایران توانست سیاست واشنگتن مبنی بر مهار ایران را به ایجاد بازدارندگی در برابر امریکا بدل کند. بهزعم او هماکنون منطقه پذیرای احیای توافق هستهای است و بازیگران مربوطه نسبت به عواقب فروپاشی احتمالی آن نگران هستند. در پایان، بار دیگر به سران کاخسفید هشدار داده شد که باید رژیم صهیونیستی را مهار کنند که دست به اقدامات زیانبار و تنشزا نزند.
بـــرش
ایران در برابر اولویت قدرتهای بزرگ ازجمله امریکا، خواهان برقراری نظم منطقهای بومی است
غرب آسیا شاهد افول قدرت امریکا و کاهش رقابتهای منطقهای است
ساختار جدید امنیتی منطقه بهسرعت در حال شکلگیری است
رسیدن به توان بازدارندگی، همواره در مرکز نظریه راهبردی منطقهای ایران بوده و هست
جمهوریاسلامی برای مقابله با اقدامات غرب تلاشی چندبعدی در بخشهای نظامی، امنیتی، اقتصادی و غیره آغاز کرد
جمهوریاسلامی توانست ملزومات خود برای مقابله با فشار غرب را شناسایی و تقویت کند
راهبرد بازدارندگی ایران بهسرعت شکل منطقهای به خود گرفت و منجر به ظهور محور مقاومت شد
نظریه بازدارندگی ایران دو ماهیت نامتقارن و متعارف دارد
جمهوریاسلامی ایران توانست سیاست واشنگتن مبنی بر مهار ایران را به ایجاد بازدارندگی در برابر امریکا بدل کند
اکنون منطقه پذیرای احیای توافق هستهای است و همه از فروپاشی احتمالی آن نگراناند
کاخسفید باید رژیم صهیونیستی را مهار کند که دست به اقدامات زیانبار و تنشزا نزند
سیاست «چرخش به آسیا» در واشنگتن، حضور امریکا در غرب آسیا را تحت تأثیر قرار داده است
تعامل بینالمللی در غرب آسیا پس از جنگ جهانی دوم، بر مبادله نفت در برابر امنیت استوار بوده است
تشویق رقبای منطقهای به ادامه تعاملات دیپلماتیک در کاهش سطح تنش در غرب آسیا مؤثر است
هسته نظریه راهبردی ایران، بازدارندگی منطقهای است
بررسی ابعاد ناکامی استراتژی های ایالات متحده از نگاه یک تحلیلگر امریکایی
تحریم ایران و روسیه جبهه مقابل غرب را تقویت می کند
دانیل لاریسون، سردبیر سایت آنتی وار و سردبیر سابق مجله امریکایی کنسرواتور
مترجم: راضیه خوئینی
اگر امریکاییها میخواهند برای مردم این کشورها، نمایشی از همبستگی نشان دهند، بهترین راه آن است که پا را از روی گلوی آنها بردارند؛ چرا که غرب به مشارکتی بیثبات کننده علیه خود دامن میزند، آنقدر که ممکن است از لحظه به اجرا درآمدن مشارکتها به منظور تحت فشار قرار دادن تهران و مسکو، دیگر برای مهار این بحران خیلی دیر شده باشد.در دهههای اخیر واشنگتن برای رفع نگرانیهای امنیتی خود و به منظور رویارویی با روسیه و ایران بیش از پیش به تحریمهای اقتصادی متوسل شده است، اما گویا این ابتکارات همچون تیغه شمشیر دارای دولبه بوده و فشارهای شدیدتر بازتاب متقابل داشته است؛ طوری که به جای افزایش امنیت برای ایالات متحده و منطقه، شرایطی خطرناک و معکوس را برای غرب رقم زده است. در ایران، تحریمهای اعمال شده از سوی واشنگتن به ظاهر عامل فلج کردن اقتصاد تهران به نظر میرسد؛ اما غرب ناخواسته عامل ایجاد نوعی مقاومت داخلی در برابر مذاکرات جاری شده و تلاشهای دیپلماتیک به منظور محدود کردن برنامه هستهای مورد مناقشه در این کشور را مختل کرده است.به همین ترتیب تحریمهای اعمال شده علیه روسیه پس از حمله به اوکراین، گرچه ابتدا تولید ناخالص داخلی این کشور را کاهش داد، اما مدتی نگذشت که مسکو به یافتن متحدان و بازارهای جدید ترغیب شد، در نتیجه تأثیرگذاری تحریمها کاهش یافت. این روند باعث حسنه شدن روابط کرملین با شرکایی شد که مشتاق تضعیف غرب و بیاثر کردن تلاشهای آنها در راستای منزوی کردن برخی کشورها هستند. بنابراین تلاشهای تحریمی، بهطور غیرارادی به دو کشوری که به (ادعای واشنگتن) از مهمترین تهدیدات علیه صلح منطقه هستند، انگیزه داد تا همکاریهای اقتصادی و امنیتی خود را شدیداً افزایش دهند.
ایرانیان حامی افزایش فعالیت های هسته ای کشورشان هستند
دولت ترامپ در سال 2018 با پاره کردن توافق برجام، تحریمهایی جهانی علیه ایران تحمیل و با گسترش محدودیتها در سالهای 2019 و 2020 اقدام به بلوکه کردن میلیاردها دلار از داراییهای خارجی جمهوری اسلامی کرد. این تحولات کاهش چشمگیر درآمدهای حاصل از صادرات نفت را که تهران به آن متکی بود در بر داشت و اقتصاد ایران دچار رکود شد اما این روند نیز موقتی بود، زیرا فشارها به جای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی، به شکلی متناقض عمل کرد و علاوه بر تقویت قدرت سیاسی جریانات اصولگرا در تهران، حمایت افکارعمومی از افزایش میزان فعالیتهای هستهای را که بر اساس توافقنامه سال 2015 ممنوع شده بود، به همراه داشت. بر اساس نظرسنجی مرکز مطالعات بینالمللی و امنیتی دانشگاه مریلند در سال 2021، سهچهارم مردم ایران حامی افزایش فعالیتهای هستهای تهران هستند؛ این حمایت مردمی به دولت امکان میدهد راحتتر فعالیتهای غنیسازی و ذخیره مواد هستهای را حتی باوجود مواجهه با فشارهای بینالمللی تداوم ببخشد.نتیجه آن شد که از زمان اعمال مجدد تحریمها، ایران ذخایر اورانیوم غنیشده و ظرفیت غنیسازی خود را گسترش داد و سیاستمدارانی که هیچگونه تمایلی به روابط با غرب و واشنگتن ندارند در رأس قدرت قرار گرفتند. فضای سیاسی و مقاومت فزاینده ایران در مقابل تحریمها، باعث ایجاد شرایطی شد که روسیه بر میزان همکاریهای دوجانبه در زمینه تولید انرژی افزود، همچنین با توافق در مورد ایجاد مسیری جدید برای تجارت مستقیم و انتقال فناوری نظامی، امکان دورزدن تحریمها و تضعیف تلاشهای امریکا در هر دو جبهه فراهم آمد.
روسیه تمایل دارد روابطش را با کشورها تقویت کند
مدت کوتاهی پس از آخرین دور از سرگیری مذاکرات در وین میان گروه 1+5 (امریکا، انگلیس، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه به اضافه آلمان) با دولت ایران، روسیه به اوکراین حمله کرد و باعث ایجاد بحرانی به ظاهر نامرتبط با مهرههای کلیدی توافق برجام شد. سپس ایالات متحده تلاشی بینالمللی با حمایت 40 کشور از سراسر جهان با هدف اعمال تحریمهای گسترده علیه مسکو را رهبری کرد. تحریمهای ترکیبی واشنگتن و سازمان ملل علیه روسیه در ابتدا باعث اُفت تولید ناخالص داخلی روسیه تا حدود 11 درصد و در نتیجه کاهش قابل توجه ارزش روبل شد. این تلاشها در ابتدا به دلیل سرعتی که متحدان غربی و کشورهای صنعتی در اجماع علیه حمله روسیه به اوکراین نشان دادند، احتمال داشت که مانع از تلاشهای جنگی روسیه شود، ولی در نهایت به بنبست رسید.
همکاری با ایران نه تنها کمکی مساعد به روسیه با هدف مبارزه با تحریمهاست بلکه منافع امنیتی طرفین نیز تأمین میشود. حمله نظامی روسیه به اوکراین بر خلاف انتظارات هم پرهزینه و هم پرتلفاتتر از پیشبینیها از آب درآمد. بنابراین با خط خوردن شرکای غربی، روسیه تمایل بیشتری به تقویت روابط با سایر کشورهایی دارد که منافع مشترکی را دنبال میکنند. با وجودی که همکاریها، حتی همکاری هستهای میان تهران و مسکو تازگی ندارد، اما در سالهای اخیر شکل و رنگ دیگری به خود گرفته است. در واقع، گفته میشود که پس از تحریمهای 1+5 علیه ایران در سال 2012، روسیه نقشی کلیدی در انعقاد برجام داشت؛ اما با رجوع به سوابق تاریخی این احتمال تداعی میشود که مسکو چندان هم حامی توافق هستهای بینالمللی با ایران نبوده است، چرا که در نتیجه فشارهای ژئوپلیتیکی نوسانی، ممکن است گرایش روسیه به یک ایران در حال گسترش و در تضاد با واشنگتن بیشتر باشد.به عنوان مثال، سرویسهای اطلاعاتی امریکا ادعا کردهاند که روسیه در دهه 1990 و اوایل دهه 2000، فناوری هستهای با کاربرد دوگانه (قابلیت استفاده برای ساخت سلاح) را تحت عنوان انرژی غیرنظامی در اختیار ایران قرار داده است؛ ازجمله ساخت رآکتور هستهای بوشهر، آنچه که به اذعان واشنگتن باعث نگرانیاش از سرعت بخشیدن به یک برنامه تسلیحاتی بوده است. اکنون که تحولات اخیر، روسیه و ایران را همزمان در تیررس تحریمهای امریکا قرار داده، دو کشور قطعاً راههای جدید همکاری به منظور دورزدن نظارت ایالات متحده و کشورهای غربی را یافته و جایگزین خواهند کرد؛ بنابراین بزودی شاهد تضعیف نفوذ واشنگتن در هر دو جبهه خواهیم بود.جوانههای همکاری میان تهران و مسکو در ماههای اخیر بیش از پیش نمایان گردیده است؛ طوری که دو کشور در پایان ماه مه، توافقنامهای به منظور گسترش همکاریها در زمینه انرژی امضا کردند. با این توافق، تجارت دوجانبه تنها در طول سه ماهه اول سال 2022 بیش از 10 درصد رشد داشت. طوری که سرگئی لاوروف، وزیر امورخارجه روسیه در جریان سفر اخیرش به تهران تأکید کرد که دو کشور تحت تحریمهای گسترده امریکا قرار گرفتهاند و افزایش همکاریها میتواند در مقابله با مواضع خودخواهانه ایالات متحده و حامیانش به منظور خنثیسازی تحریمها مؤثر باشد.به ادعای سایت کریز، گزارشها حاکی از آن است که ایران در ماه ژوئیه با روسیه درخصوص تحویل صدها پهپاد با قابلیتهای تجسسی و توان حمل تسلیحات توافق کرده است، آنچه که ممکن است نشان دهد منظور لاوروف از همکاریها تنها به گزینههای غیرنظامی محدود نمیشود. مشارکت میان مسکو و تهران بر اساس عزم مشترک با هدف مخالفت با نفوذ غرب میتواند تهدیدی جدی علیه منافع امنیتی امریکا و غرب، بویژه در خاورمیانه باشد. در حقیقت تحریمهایی که واشنگتن به طور فزاینده به بهانه مقابله با تهدیدات امنیتی به آن متوسل شده، ممکن است به مسیرهای جدیدی ختم شود که ناخواسته گریبانگیر خود و تضعیف اهداف بلندمدت آن شود. تحریمهایی که باعث نزدیکی کشورهایی میشود که تحت تأثیر محدودیتها قرار گرفتهاند و در نهایت شاید منجر به خطر گسترش سلاحهای هستهای و ایجاد یک ابرقدرت اتمی جدید بشود.کلمت ترمه، از کارشناسان خاورمیانه در مرکز مطالعات پیشرفته رابرت شومان در سایت کانورسیشن در همین زمینه نوشت: از زمان تشدید تحریمهای غرب علیه روسیه در سال 2022 روابط نظامی و امنیتی تهران - مسکو جهشی کیفی به خصوص در حوزههای فضایی، هوانوردی و هواپیماهای بدون سرنشین یافت. در سطح اقتصادی نیز جنگ اوکراین دو کشور را وادار به راهاندازی سازکارهایی با هدف دورزدن تحریمها کرده است تا از فشارهای غرب در راستای به حاشیه راندن خود بکاهند؛ همچنین همکاریهای دوجانبه را در حوزههای منطقهای و امنیتی به خصوص در قفقاز جنوبی، سوریه و افغانستان گسترش دادهاند.
به گفته این نویسنده، مبانی روابط دوجانبه یعنی برقراری تعامل به دنبال نیازها با توجه به شرایط جدید بینالمللی سؤالبرانگیز نیست اما آنچه که تغییر کرده اولویتی است که مسکو به روابط خود با تهران در بحبوحه تنشها با غرب داده است. توجه به سفر اخیر ولادیمیر پوتین به تهران در ژوئیه 2022 به منظور دیداری سهجانبه با رؤسای جمهور ایران و ترکیه بسیار حائزاهمیت است. از طرفی دو شریک برای تعمیق روابط خود مجبور به مواجهه با چالشهایی از جمله دلارزدایی از تبادلات اقتصادی و مشکل روابط بانکی دشوار هستند.
این محقق در ادامه نوشت: از مسائلی که ایران سرمایهگذاری روی روابط با روسیه را حائزاهمیت میداند، این است که از هرگونه مذاکره مستقیم با واشنگتن اجتناب میکند. دلیل اصلی عدم تمایل ایرانیان به گفتوگوی مستقیم با امریکا نیز به میراث ایدئولوژیک انقلاب اسلامی باز میگردد، چرا که ایالات متحده را تهدید اصلی امنیت ملی خود میدانند. علاوه بر این تجربه دیپلماتیک ایران نیز نشان داده است که نمی تواند به آمریکا اعتماد کند. در آخر شاید روسیه مخالف تبدیل شدن ایران به یک قدرت هستهای نظامی باشد، اما از تحریمهای اقتصادی یکجانبه غرب علیه ایران نیز تبعیت نمیکند و مخالف هرگونه توسل به گزینه نظامی برای دستیابی به این هدف است. در نتیجه شاهدیم که تضعیف نفوذ اقتصادی روسیه در جهان، بر اثر اعمال تحریمها، قطعاً میتواند مسکو را به جستوجوی جایگزینهایی برای رهایی از وابستگی به سیستم مالی امریکا وا دارد و این روش به ظهور نظم بینالمللی پساغربی منجر خواهد شد؛ آنچه که رهبران ایران از مدتها قبل به دنبالش هستند، زیرا قطع وابستگی به غرب و امریکا از اهداف ایدئولوژیک و اصول بنیادین جمهوری اسلامی است.