ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم(ص):
هرکس مشتاق بهشت است، به سوى نیکىها مىشتابد و هرکس از جهنم بترسد، ازهوا و هوس روى مىگرداند. نهج الفصاحه، ح ۲۷۶۸
هرکس مشتاق بهشت است، به سوى نیکىها مىشتابد و هرکس از جهنم بترسد، ازهوا و هوس روى مىگرداند. نهج الفصاحه، ح ۲۷۶۸
درامنویسی در کشورمان ظرفیت خوبی دارد
شهرام کرمی: متون پیشنهادی چهل و یکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر چند ویژگی داشت. حدود ششصد نمایشنامه از هنرمندان و درامنویسان بخصوص نویسندههای جوان، با سبک و شیوه متفاوت ویژگی خاص این دوره بود. در این دوره جشنواره، رویکرد اصلی ایجاد امکان حضور تعداد بیشتر هنرمندان در این رویداد هنری بود و باید اذعان کنم از خواندن خیلی از نمایشنامهها لذت بردم. حضور این تعداد نویسنده و نمایشنامههای خلق شده نشان میدهد که درام و درامنویسی چقدر ظرفیت خوبی در کشور ما دارد. بیشتر از صد نمایشنامه از نگاه من آثار قابل و ارزشمند بود که مطابق ظرفیت جشنواره فقط امکان انتخاب تعدادی نمایشنامه مقدور بود که توسط سه نفر اعضای شورا بیشترین امتیاز را کسب کردهاند. در بین آثار پیشنهادی نمایشنامههای خام و کامل نشده هم وجود داشت که طرح و یا مضمون خوب و یا حتی نو و خلاق در نوشتهها مشهود بود اما در پرداخت اثر نمایشنامهها هنوز به تکامل نرسیده بود. بخشی از این آثار شاید با تجربه بیشتر نویسندههای جوان و صرف وقت و زمان بیشتر در پرداخت و حتی بهره از نظرات مخاطبان و اهل فن میتواند به آثار قابل قبول تبدیل شود.
بخشی از گفتههای عضو هیأت انتخاب آثار در بخش رقابت صحنهای جشنواره تئاتر فجر با ایلنا
بخشی از گفتههای عضو هیأت انتخاب آثار در بخش رقابت صحنهای جشنواره تئاتر فجر با ایلنا
آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی!
نفیسه سادات موسوی
پژوهشگر حوزه کودک
حدود یک دهه پیش و همزمان با اقبال کاربران ایرانی به حضور در شبکه اجتماعی تصویرمحورِ اینستاگرام، تمایل به نمایشِ «شام چی داریم» و «یهناهار خوشمزه با رفقای جان» به شدت بالا گرفت. کار تا آنجا پیش رفت که از فرط تکرار قاب ثابت وعده غذایی خانواده، دیگر غذا به تنهایی نمیتوانست نظر مخاطب را به خود جلب کند. به هر حال بعد از مدتی، سفره خانواده ناچار بود میهمان غذاهای تکراری شود و نمیشد پستها را عدل از سر با برنامه غذایی ماه پیش پر کرد. به همین بهانه کاربرانی که محتوای غالب صفحهشان غذای روزمرهشان بود نیاز به تغییر استراتژی برای جذب و نگه داشتن مخاطب را احساس کردند و به اعتیاد جدیدی روی آوردند: استفاده از تنوع در ظروف و سفره و رومیزی. بالاخره قرمه سبزی در ظروف چینی گل سرخی یک جور چشم را پر میکند و در ظروف نقره برند ایکس، یک جور دیگر! نمای بشقاب کشک و بادمجان هم روی سفره ترمه و حصیر، زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد.
اما این تغییر به ظاهر راهبردی، با مشکل بزرگی مواجه بود که به همه گروه قبلی اجازه پیوستن به گروه جدید را نمیداد؛ مشکلی به نام اقتصاد! درصد زیادی از آدمهایی که تمرکز فعالیت اینستاگرامیشان نمایش شام و ناهار و صبحانهشان بود، نمیتوانستند دائم برای خرید ظروف و وسایل جدید هزینه کنند. این شد که عطای این کار را به لقایش بخشیدند و صنعت شوآف غذایی در انحصار مایهدارها قرار گرفت. دسته دوم که سرخورده از تفریحِ جدیدِ از دست رفتهشان بودند، جایگزین فوری آن را پیدا کردند: حضور در کافیشاپ و پرکردن صفحه با عکس انواع قهوه و دمنوش و شیک و شربت.
این رویه هم گرچه در آغاز پراکندگی یکسانی داشت و در صفحات مردم هم به وفور دیده میشد اما رفته رفته به همان علت قبلی از سبد انتخاب مردم برای نمایش کنار رفت و در انحصار قشر اول به علاوه قشر جدیدی به نام بلاگر (که کارکردش در ایران با معنا و هویت جهانی اش ارتباطی ندارد!) قرار گرفت.
به این ترتیب که مردم با لایک کردن قهوه خوردن آنها در کافه باعث سفارش تبلیغ گرفتن آنها می شدند و همان پول سفارشها خرج کافیشاپهای بعدی و بعدی میشد. مرحله بعدی کوچ دسته جمعی کاربران اینستاگرام، با رونمایی از قابلیت جدید داستان (story) رقم خورد. تمایل به خودافشایی زمانی و مکانی و مشغولیتی در بین جماعتی که تا دیروز بعضی برنامکها را تحریم میکردند تنها به این دلیل که متوجه میشدند آنها حسب اجازه کاربران موقع نصب، در صورت لزوم به مختصات مکانی کاربر دسترسی دارند. هشتگهای #همین_الان_یهویی و «خودعکس»ها مثل علف هرز سرتاسر اینستاگرام را درنوردید. این تمایل به خودافشایی تا آنجا پیش رفت که برخی زندگیها دچار چالش و تنش شد. همسرانی که تمایل نداشتند همه جنبههای زندگیشان در ویترین عمومی باشد، مادرپدرهایی که برای ثبت یک قاب بینقصِ «ما خیلی خوشبختیم» همکاری نمیکردند و از یک جایی به بعد سمنهایی که درباره نقض حریم کودک با نمایش دائم چهره و شیرینکاریهایشان به مقابله برخاستند، دست به دست هم دادند تا این موج هم فروکش کند و از شدت اولیه آن کاسته شود. اما آخرین موجی که در حال حاضر همچنان روی بورس است و روز به روز به طرفدارانش هم افزوده می شود، موج «ادای کتابخوان بودن درآوردن» است.
موجی که با اعلام «من رفتم کتاب فروشی» و «من کتاب خریدم» شروع شد و هرچه جلوتر آمد بیشتر تبلیغ قهوه و نسکافه و چای بود تا کتاب خواندن، اما در یکی از آخرین به روز رسانیهایش چنبره زده بر گلوی کودکان! از رشد قارچگونه کارگاههای «چگونه بچه خود را کتابخوان کنیم» گرفته که خروجیشان بیش از آنکه کودک کتاب خوان باشد، صفحه اینستاگرامی مادرانی است که برای کودکشان (بدون در نظر گرفتن تمایل خودش یا بدون اطلاع از علاقه خودش و خلاصه بدون اینکه خود کودک موضوعیت داشته باشد) کتاب میخرند و با هشتگهای مرتبط به اشتراک میگذارند تا رشد خودکارشناسِ کتابِ کودک پندارهایی که بدون برخورداری از مطالعه و سواد حداقلی در زمینه ادبیات کودک، تصویرگری کودک، جریان شناسی و تکنیکهای مفید و مضر برای کودک و هر مسأله مرتبط دیگری، هر چه خوششان بیاید و جلد قشنگی داشته باشد یا کتابفروش بهعنوان پرفروشترین اثر ماه بهشان غالب کرده باشد و یا ناشر با هدف تبلیغ شدن به آنها داده باشد را با عنوان معرفی کتاب کودک در صفحهشان میگذارند و با خرج صدها کاراکتر به تعریف و تمجید غلو شده و غیر متخصصانه از آنها میپردازند. این وسط وای به حال آنهایی است که به توصیه این دسته برای کودک خود کتاب انتخاب میکنند؛ و وای به حال کودکانی که علاقه و سلیقه و میلشان بیاهمیت انگاشته میشود و صرفاً کتابهایی برای مطالعه در دسترسشان قرار میگیرد که سفارش ناشر برای تبلیغ است یا علاقه شخصی پدرومادر است و البته وای به حال گزارشهایی که قرار است با رصد این موج و این تصاویر کتاب و این هشتگهای مرتبط با کودک کتابخوان من، سرانه مطالعه کشور را بالاتر از قبل اعلام کنند و خلاصه وای به حال فرهنگ کتاب و کتابخوانی.
هفته کتاب و کتابخوانی مبارک!
پژوهشگر حوزه کودک
حدود یک دهه پیش و همزمان با اقبال کاربران ایرانی به حضور در شبکه اجتماعی تصویرمحورِ اینستاگرام، تمایل به نمایشِ «شام چی داریم» و «یهناهار خوشمزه با رفقای جان» به شدت بالا گرفت. کار تا آنجا پیش رفت که از فرط تکرار قاب ثابت وعده غذایی خانواده، دیگر غذا به تنهایی نمیتوانست نظر مخاطب را به خود جلب کند. به هر حال بعد از مدتی، سفره خانواده ناچار بود میهمان غذاهای تکراری شود و نمیشد پستها را عدل از سر با برنامه غذایی ماه پیش پر کرد. به همین بهانه کاربرانی که محتوای غالب صفحهشان غذای روزمرهشان بود نیاز به تغییر استراتژی برای جذب و نگه داشتن مخاطب را احساس کردند و به اعتیاد جدیدی روی آوردند: استفاده از تنوع در ظروف و سفره و رومیزی. بالاخره قرمه سبزی در ظروف چینی گل سرخی یک جور چشم را پر میکند و در ظروف نقره برند ایکس، یک جور دیگر! نمای بشقاب کشک و بادمجان هم روی سفره ترمه و حصیر، زمین تا آسمان با هم تفاوت دارد.
اما این تغییر به ظاهر راهبردی، با مشکل بزرگی مواجه بود که به همه گروه قبلی اجازه پیوستن به گروه جدید را نمیداد؛ مشکلی به نام اقتصاد! درصد زیادی از آدمهایی که تمرکز فعالیت اینستاگرامیشان نمایش شام و ناهار و صبحانهشان بود، نمیتوانستند دائم برای خرید ظروف و وسایل جدید هزینه کنند. این شد که عطای این کار را به لقایش بخشیدند و صنعت شوآف غذایی در انحصار مایهدارها قرار گرفت. دسته دوم که سرخورده از تفریحِ جدیدِ از دست رفتهشان بودند، جایگزین فوری آن را پیدا کردند: حضور در کافیشاپ و پرکردن صفحه با عکس انواع قهوه و دمنوش و شیک و شربت.
این رویه هم گرچه در آغاز پراکندگی یکسانی داشت و در صفحات مردم هم به وفور دیده میشد اما رفته رفته به همان علت قبلی از سبد انتخاب مردم برای نمایش کنار رفت و در انحصار قشر اول به علاوه قشر جدیدی به نام بلاگر (که کارکردش در ایران با معنا و هویت جهانی اش ارتباطی ندارد!) قرار گرفت.
به این ترتیب که مردم با لایک کردن قهوه خوردن آنها در کافه باعث سفارش تبلیغ گرفتن آنها می شدند و همان پول سفارشها خرج کافیشاپهای بعدی و بعدی میشد. مرحله بعدی کوچ دسته جمعی کاربران اینستاگرام، با رونمایی از قابلیت جدید داستان (story) رقم خورد. تمایل به خودافشایی زمانی و مکانی و مشغولیتی در بین جماعتی که تا دیروز بعضی برنامکها را تحریم میکردند تنها به این دلیل که متوجه میشدند آنها حسب اجازه کاربران موقع نصب، در صورت لزوم به مختصات مکانی کاربر دسترسی دارند. هشتگهای #همین_الان_یهویی و «خودعکس»ها مثل علف هرز سرتاسر اینستاگرام را درنوردید. این تمایل به خودافشایی تا آنجا پیش رفت که برخی زندگیها دچار چالش و تنش شد. همسرانی که تمایل نداشتند همه جنبههای زندگیشان در ویترین عمومی باشد، مادرپدرهایی که برای ثبت یک قاب بینقصِ «ما خیلی خوشبختیم» همکاری نمیکردند و از یک جایی به بعد سمنهایی که درباره نقض حریم کودک با نمایش دائم چهره و شیرینکاریهایشان به مقابله برخاستند، دست به دست هم دادند تا این موج هم فروکش کند و از شدت اولیه آن کاسته شود. اما آخرین موجی که در حال حاضر همچنان روی بورس است و روز به روز به طرفدارانش هم افزوده می شود، موج «ادای کتابخوان بودن درآوردن» است.
موجی که با اعلام «من رفتم کتاب فروشی» و «من کتاب خریدم» شروع شد و هرچه جلوتر آمد بیشتر تبلیغ قهوه و نسکافه و چای بود تا کتاب خواندن، اما در یکی از آخرین به روز رسانیهایش چنبره زده بر گلوی کودکان! از رشد قارچگونه کارگاههای «چگونه بچه خود را کتابخوان کنیم» گرفته که خروجیشان بیش از آنکه کودک کتاب خوان باشد، صفحه اینستاگرامی مادرانی است که برای کودکشان (بدون در نظر گرفتن تمایل خودش یا بدون اطلاع از علاقه خودش و خلاصه بدون اینکه خود کودک موضوعیت داشته باشد) کتاب میخرند و با هشتگهای مرتبط به اشتراک میگذارند تا رشد خودکارشناسِ کتابِ کودک پندارهایی که بدون برخورداری از مطالعه و سواد حداقلی در زمینه ادبیات کودک، تصویرگری کودک، جریان شناسی و تکنیکهای مفید و مضر برای کودک و هر مسأله مرتبط دیگری، هر چه خوششان بیاید و جلد قشنگی داشته باشد یا کتابفروش بهعنوان پرفروشترین اثر ماه بهشان غالب کرده باشد و یا ناشر با هدف تبلیغ شدن به آنها داده باشد را با عنوان معرفی کتاب کودک در صفحهشان میگذارند و با خرج صدها کاراکتر به تعریف و تمجید غلو شده و غیر متخصصانه از آنها میپردازند. این وسط وای به حال آنهایی است که به توصیه این دسته برای کودک خود کتاب انتخاب میکنند؛ و وای به حال کودکانی که علاقه و سلیقه و میلشان بیاهمیت انگاشته میشود و صرفاً کتابهایی برای مطالعه در دسترسشان قرار میگیرد که سفارش ناشر برای تبلیغ است یا علاقه شخصی پدرومادر است و البته وای به حال گزارشهایی که قرار است با رصد این موج و این تصاویر کتاب و این هشتگهای مرتبط با کودک کتابخوان من، سرانه مطالعه کشور را بالاتر از قبل اعلام کنند و خلاصه وای به حال فرهنگ کتاب و کتابخوانی.
هفته کتاب و کتابخوانی مبارک!
نقش آثار مکتوب بر رشد هنر تئاتر
رضا آشفته
منتقد
کتاب یکی از ارکان فرهنگساز است که رشد فرهنگی را هم سبب میشود. بخشی از تأثیر آن در عرصه هنر را میتوان در تئاتر یکی دو دهه اخیر دید که با رشد قابل توجهی روبهرو شده است. همانا بخشی از این رشد و توسعه را مدیون ترجمه و تألیف کتابهای مرتبط با هنر تئاتر هستیم. در واقع توجه ناشران فعال در زمینه ادبیات نمایشی، چنین بستر و امکانی را فراهم کردهاند که در کنار آموزش در دانشکدهها و آموزشگاهها و اجراهای همگانی با نشر کتاب بتوانند توجه علاقهمندان و هنرجویان را به اصول حرفهای این هنر و تکنیکها دوچندان کنند.
از طریق این آثار به نوعی امکان مطالعات تئاتری جدی بیش از پیش فراهم میشود، کتابهایی که درباره کلیه عوامل و عناصر نمایشی هستند. هر کتابی که در زمینه تئاتر منتشر میشود به گونهای این قابلیت را دارد که فرصت مطالعاتی برای فعالان این عرصه فراهم کند یا رشد زمینهای که بر آن اساس نوشته شده را ممکنتر سازد. چنانچه ترجمه و تألیف کتابهای بازیگری استادان و مربیان، علاقهمندان و فعالان این رشته را متبحرتر میکند. ادامه این روند در نهایت کار دانشجویان و هنرجویان بازیگری را با کسب دانش و مهارتهای بیشتری همراه خواهد کرد. تنوع نگاه و چگونگی پرداختن به تئاتر و بازیگری قادر است زمینهساز توسعه هنر بازیگری شود که این کیفیت تولیدات نمایشی را افزایش خواهد داد و از طرفی زمینه رشد بهتر فرهنگی را ایجاد میکند.
کتاب را میتوان در حکم یک پل و پیوند دوسویه بین هنر و روند توسعهاش دانست. با افزایش نمایشنامهها و کتابهای آموزشی و مطالعاتی بتدریج جلوه بهتری از این هنر به صحنه آورده میشود، چراکه دانش و مهارت هنری از طریق کتاب یکی از راههای اساسی بهبود و پیشرفت در مسیر یادشده است. با این حال تفکر مذکور متأسفانه در سالهای پیش از دهه ۷۰ چندان پذیرفته نمیشد. اما پس از افزایش قابل توجه تعداد ناشران تخصصی حوزه تئاتر، شاهد شکلگیری رقابت جدی بین آنان نیز شدیم؛ اتفاقی که سبب شد آنان بتوانند تولیدات باکیفیتتر و متنهای متنوعتری را در اختیار مخاطبان قرار دهند. در آغاز ناشرانی چون قطره، نیلا، سمت و بعدها هم نشر بیدگل، نیماژ، یکشنبه و... گوی سبقت را از رقبا ربودند و روزبهروز بر تعداد کتابهای مرتبط افزوده شد و ما شاهد انتشار مجموعهای از کتابهای خواندنی و ماندنی شدهایم. اتفاقی که در گذشته کمتر شاهد آن بودیم و برای رشتهها و گرایشهای مختلف هنری- تئاتر آثار چندانی در اختیار هنرجویان قرار نمیگرفت. حالا ما به ازای هر رشته و گرایش دهها کتاب ارزشمند و اثرگذار در اختیار داریم که نه فقط بر دانشجویان، بلکه بر استادان هم اثرگذار هستند.
خوشبختانه شرایط این بخش از حوزه کتاب به گونهای شده که حتی در حوزه پژوهشی و تألیفی نیز بهدلیل افزایش دانشجویان شاهد اتفاقات قابل تأمل و چشمگیری بودهایم و برخی از استادان برای کرسی دانشگاهیای که به عهده گرفتهاند بهتر دیدهاند که کتاب بنویسند و بنا به ضرورتهایی نیز کتاب ترجمه کنند و همچنین دانشجویان مقاطع بالای تحصیلی نیز پایان نامههای خود را در حد یک کتاب مستقل و قابل نشر ارتقا دادهاند.
با این رویکرد فرهنگی که افزایش ناشران حوزه تئاتر را رقم زده، ما امیدوارانهتر میتوانیم چشمانداز قابل درک و لمسی را مقابل دیدگانمان داشته باشیم، با این نکته باریکبینانه که تئاتر به هر تقدیر دارد مسیر رشد و شکوفایی خود را پشت سر میگذارد. البته با این حسرت و دریغ که ای کاش زودتر از اینها در زمینه نشر کتابهای تئاتری، هنرمندان و نویسندگان و مترجمان ما اقدام میکردند. شاید فعال نبودن تئاتر در سالهای آغازین انقلاب مانع از تحقق این مسأله شده بود که البته آن هم دلایل خاص و طبیعی خود را داشت؛ از جمله بحث وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله و تبعاتی که سبب شد. با این حال از یک مقطعی به بعد تئاتر مورد توجه قرار گرفت و همین اتفاق منجر به تشویق اهالی این هنر به تألیف و ترجمه آثار بیشتر شد. مواردی که اشاره شد مصادیق بسیاری دارد که درستی آن در گذشت زمان بر جامعه هنری روشنتر شده است. انتشار هرچه بیشتر آثار مکتوب باکیفیت، زمینهساز توسعه و رشد تئاتر میشود؛ اتفاقی که گویای آن است که تعالی فرهنگی در مسیر درستی قرار گرفته است.
منتقد
کتاب یکی از ارکان فرهنگساز است که رشد فرهنگی را هم سبب میشود. بخشی از تأثیر آن در عرصه هنر را میتوان در تئاتر یکی دو دهه اخیر دید که با رشد قابل توجهی روبهرو شده است. همانا بخشی از این رشد و توسعه را مدیون ترجمه و تألیف کتابهای مرتبط با هنر تئاتر هستیم. در واقع توجه ناشران فعال در زمینه ادبیات نمایشی، چنین بستر و امکانی را فراهم کردهاند که در کنار آموزش در دانشکدهها و آموزشگاهها و اجراهای همگانی با نشر کتاب بتوانند توجه علاقهمندان و هنرجویان را به اصول حرفهای این هنر و تکنیکها دوچندان کنند.
از طریق این آثار به نوعی امکان مطالعات تئاتری جدی بیش از پیش فراهم میشود، کتابهایی که درباره کلیه عوامل و عناصر نمایشی هستند. هر کتابی که در زمینه تئاتر منتشر میشود به گونهای این قابلیت را دارد که فرصت مطالعاتی برای فعالان این عرصه فراهم کند یا رشد زمینهای که بر آن اساس نوشته شده را ممکنتر سازد. چنانچه ترجمه و تألیف کتابهای بازیگری استادان و مربیان، علاقهمندان و فعالان این رشته را متبحرتر میکند. ادامه این روند در نهایت کار دانشجویان و هنرجویان بازیگری را با کسب دانش و مهارتهای بیشتری همراه خواهد کرد. تنوع نگاه و چگونگی پرداختن به تئاتر و بازیگری قادر است زمینهساز توسعه هنر بازیگری شود که این کیفیت تولیدات نمایشی را افزایش خواهد داد و از طرفی زمینه رشد بهتر فرهنگی را ایجاد میکند.
کتاب را میتوان در حکم یک پل و پیوند دوسویه بین هنر و روند توسعهاش دانست. با افزایش نمایشنامهها و کتابهای آموزشی و مطالعاتی بتدریج جلوه بهتری از این هنر به صحنه آورده میشود، چراکه دانش و مهارت هنری از طریق کتاب یکی از راههای اساسی بهبود و پیشرفت در مسیر یادشده است. با این حال تفکر مذکور متأسفانه در سالهای پیش از دهه ۷۰ چندان پذیرفته نمیشد. اما پس از افزایش قابل توجه تعداد ناشران تخصصی حوزه تئاتر، شاهد شکلگیری رقابت جدی بین آنان نیز شدیم؛ اتفاقی که سبب شد آنان بتوانند تولیدات باکیفیتتر و متنهای متنوعتری را در اختیار مخاطبان قرار دهند. در آغاز ناشرانی چون قطره، نیلا، سمت و بعدها هم نشر بیدگل، نیماژ، یکشنبه و... گوی سبقت را از رقبا ربودند و روزبهروز بر تعداد کتابهای مرتبط افزوده شد و ما شاهد انتشار مجموعهای از کتابهای خواندنی و ماندنی شدهایم. اتفاقی که در گذشته کمتر شاهد آن بودیم و برای رشتهها و گرایشهای مختلف هنری- تئاتر آثار چندانی در اختیار هنرجویان قرار نمیگرفت. حالا ما به ازای هر رشته و گرایش دهها کتاب ارزشمند و اثرگذار در اختیار داریم که نه فقط بر دانشجویان، بلکه بر استادان هم اثرگذار هستند.
خوشبختانه شرایط این بخش از حوزه کتاب به گونهای شده که حتی در حوزه پژوهشی و تألیفی نیز بهدلیل افزایش دانشجویان شاهد اتفاقات قابل تأمل و چشمگیری بودهایم و برخی از استادان برای کرسی دانشگاهیای که به عهده گرفتهاند بهتر دیدهاند که کتاب بنویسند و بنا به ضرورتهایی نیز کتاب ترجمه کنند و همچنین دانشجویان مقاطع بالای تحصیلی نیز پایان نامههای خود را در حد یک کتاب مستقل و قابل نشر ارتقا دادهاند.
با این رویکرد فرهنگی که افزایش ناشران حوزه تئاتر را رقم زده، ما امیدوارانهتر میتوانیم چشمانداز قابل درک و لمسی را مقابل دیدگانمان داشته باشیم، با این نکته باریکبینانه که تئاتر به هر تقدیر دارد مسیر رشد و شکوفایی خود را پشت سر میگذارد. البته با این حسرت و دریغ که ای کاش زودتر از اینها در زمینه نشر کتابهای تئاتری، هنرمندان و نویسندگان و مترجمان ما اقدام میکردند. شاید فعال نبودن تئاتر در سالهای آغازین انقلاب مانع از تحقق این مسأله شده بود که البته آن هم دلایل خاص و طبیعی خود را داشت؛ از جمله بحث وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله و تبعاتی که سبب شد. با این حال از یک مقطعی به بعد تئاتر مورد توجه قرار گرفت و همین اتفاق منجر به تشویق اهالی این هنر به تألیف و ترجمه آثار بیشتر شد. مواردی که اشاره شد مصادیق بسیاری دارد که درستی آن در گذشت زمان بر جامعه هنری روشنتر شده است. انتشار هرچه بیشتر آثار مکتوب باکیفیت، زمینهساز توسعه و رشد تئاتر میشود؛ اتفاقی که گویای آن است که تعالی فرهنگی در مسیر درستی قرار گرفته است.
«فرهنگ» به مثابه «هویت»
مهدی رمضانی
دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور
نقل است هنگامی که در عصرِ شاهعباس یکم، تبریز در اشغال عثمانی بود، قوای متجاوز هر لحظه بیم آن داشت تا از سوی شاه صفوی مورد تهاجم قرار گیرد. وقتی شایعه عزیمتِ قزلباش به تبریز قوت گرفت، حاکم عثمانی به دلهره افتاد. اسکندر بیک ترکمان در «تاریخ عالمآرای عباسی» در شرح ماجرا مینویسد: «بهحسب اتفاق، دیوانِ لسانالغیب در میان بوده، در این باب تفأل کردهاند... بعد از تفأل، در اولِ صفحه یمنی این مقطع آمده:
عراق و فارس گرفتی به شعر خود حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقتِ تبریـــز است»
قابل تصور است که این بیت، چه اثری بر روحیه فرمانده دشمن برجای گذاشت و در پی آن، قوای عثمانی در نبرد با لشکر ایران به سختی شکست خورد و به تعبیر اسکندر بیک، ارتش ایران به آسانی «ظفر یافت». بلی! پیش از آنکه عباس با شمشیر خویش تبریز را از وجود قوای متجاوز خالی کند، حافظ با شعر خود دشمن را از پا درآورده بود.
این تنها یک نمونه از تأثیر «فرهنگ ایرانی» در حراست از «حریم ایران» است؛ فرهنگی که با ورود اسلام به ایران، در امتزاج با این فرهنگ پویا، بیش از پیش بارور شده بود و کیست که انکار کند همین فرهنگ ایرانی- اسلامی بود که پس از حمله مغولان به خاکِ ایران، کشور ما را حفظ کرد؟ یا پس از حمله تیمور، ایران را از گزندِ نابودی در امان نگاه داشت؟ در سدههای میانه، اگر خاکِ ایران توسط قوای بیگانه مورد تهاجم قرار گرفت، این فرهنگ ایرانی- اسلامی بود که توانست دشمن را مجذوب و شیفته خویش ساخته و سرانجام، همان حکام جنگطلبِ به ظاهر غالب را نیز مغلوب کند. به تعبیر دیگر، آنجا که زورِ سرنیزه دشمن بر سپر مدافعان وطن چربید، این فرهنگِ ایرانی بود که قد علم کرد و در برابر خصم ایستاد.
به همین خاطر است که امروزه صاحبنظران در کنار مفاهیمی چون «ایرانِ جغرافیایی»، «ایرانِ سیاسی» و «ایرانِ تاریخی» از مفهوم بااهمیت «ایرانِ فرهنگی» یاد میکنند؛ «ایران فرهنگــــی» چند تفاوت عمده با مفاهیم نامبرده دارد: برای «ایران فرهنگی» نمیتوان حد و مرزی متصور بود؛ قلمروی مشخصی ندارد و از قدرت نفوذ بالایی برخوردار است.
کوتاهسخن اینکه، امروز ما سرمایه ارزشمندی در اختیار داریم که همیشه تاریخ تأثیر خود را بر جای گذاشته است؛ این سرمایه بیبدیل، از میان طوفانها و سیلابهای تاریخی گذشته، از لابهلای شمشیرها و سرنیزهها گذر کرده و چون ققنوس از خاکستر خویش بال برافراشته است.
این دارایی ارزشمند، بهرغم تمام دشمنیها و عداوتها، ریشه زده و همچنان بالیده است. کسان بسیاری به امید نابودی این درخت تنومند و کهنسال تبر برداشته و بر تنه آن ضرباتی فرود آوردهاند تا شاید این عنصر حیاتی و اثرگذار را نابود کنند؛ به تعبیر رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی: «تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همهجا است. چرا؟ بهخاطر تأثیر زیادی که فرهنگ دارد.»
تجربه تاریخی نشان داده، امروز نیز بیش از هر چیز، این فرهنگ ایرانی- اسلامی است که میتواند بر هجمهها و دشمنیها فائق آید؛ چنان که پیش از این برتری یافته است. اگر امروز دشمن بیش از هر چیز، فرهنگ را مورد تهاجم قرار داده، حکایت از اهمیت این مقوله خطیر دارد.
امروز و در این شبیخون فرهنگی - یا بهتر بگوییم: ضد فرهنگی - دشمنان، وظیفه تمام نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، تقویت فرهنگ ایرانی - اسلامی است؛ متولیان امر فرهنگ در کشور عزیزمان باید نهایت تلاش خویش را صرفه اعتلای فرهنگ ایرانی - اسلامی کنند، چرا که هویت ما به عنوان مردمان مسلمان ایرانزمین، بر پایههای آن استوار است.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «فرهنگ، هویّت یک ملّت است. ارزشهای فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملّت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگ اند...»
در این میان، نقش «کتاب» بسی بااهمیت است؛ در شرایطی که دشمن، با نیرنگهای گوناگون، فرهنگ و هویت ما را نشانه گرفته، کتاب میتواند یکی از شیوههای حفظ و انتقال این فرهنگ هویتساز به نسل نو باشد؛ نسلی که آینده این سرزمین توسط آنان رقــم خواهد خورد و هویت ایرانی بهوسیله ایشان بارور خواهد شد.
حال در روز 24 آبان، روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار میخواهم همه کسانی که این یادداشت را میخوانند، دعوت به کتابخوانی کنم. مطمئناً مسأله کتاب و کتابخوانی باید از مسائل اول کشور باشد. ضروری است که باید تلاشهای انجام شده در این حوزه برای اینکه فرزندان ایران اسلامی اهتمام عملی به کتاب و کتابخوانی داشته باشند را ارج نهیم و آن را مقدس بدانیم. ما وقتی میتوانیم مسأله کتاب و کتابخوانی را در کشور به سرمنزل مقصود و شرایط مطلوب و آنچه که مدنظر رهبر فرهیخته و فرزانه انقلاب اسلامی است برسانیم که در همه برنامهریزیها و نیازهایی که در جامعه مطرح میشود مسأله کتاب به عنوان مسأله اساسی مطرح باشد.
اگر کتاب و کتابخوانی در کشور رونق بگیرد ما امکان گفتوگوی بهتر با هم را خواهیم داشت و اگر کتاب و کتابخوانی در کشور فراگیر شود سواد اطلاعاتیمان بالا میرود و هر اطلاعاتی را نمیپذیریم. ریشه بسیاری از مشکلات و مسائلی که در کشور با آن دست به گریبان هستیم پایین بودن سواد و دانش در این سطوح بخصوص سواد مطالعاتی است. خیلی از مسائل و مشکلاتی که امروز تبدیل به بحران میشود با اهتمام به مطالعه و بالا بردن سواد رسانهای، سواد سیاسی و سواد عمومی برطرف میشود.
نمیشود از کتاب و کتابخوانی گفت و از همکاران زحمتکش و خدومم که بیهیچ هیاهویی در راستای گسترش، فرهنگ مطالعه و کتاب و کتابخوانی تلاش میکنند، یاد نکرد.
دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور
نقل است هنگامی که در عصرِ شاهعباس یکم، تبریز در اشغال عثمانی بود، قوای متجاوز هر لحظه بیم آن داشت تا از سوی شاه صفوی مورد تهاجم قرار گیرد. وقتی شایعه عزیمتِ قزلباش به تبریز قوت گرفت، حاکم عثمانی به دلهره افتاد. اسکندر بیک ترکمان در «تاریخ عالمآرای عباسی» در شرح ماجرا مینویسد: «بهحسب اتفاق، دیوانِ لسانالغیب در میان بوده، در این باب تفأل کردهاند... بعد از تفأل، در اولِ صفحه یمنی این مقطع آمده:
عراق و فارس گرفتی به شعر خود حافظ
بیا که نوبت بغداد و وقتِ تبریـــز است»
قابل تصور است که این بیت، چه اثری بر روحیه فرمانده دشمن برجای گذاشت و در پی آن، قوای عثمانی در نبرد با لشکر ایران به سختی شکست خورد و به تعبیر اسکندر بیک، ارتش ایران به آسانی «ظفر یافت». بلی! پیش از آنکه عباس با شمشیر خویش تبریز را از وجود قوای متجاوز خالی کند، حافظ با شعر خود دشمن را از پا درآورده بود.
این تنها یک نمونه از تأثیر «فرهنگ ایرانی» در حراست از «حریم ایران» است؛ فرهنگی که با ورود اسلام به ایران، در امتزاج با این فرهنگ پویا، بیش از پیش بارور شده بود و کیست که انکار کند همین فرهنگ ایرانی- اسلامی بود که پس از حمله مغولان به خاکِ ایران، کشور ما را حفظ کرد؟ یا پس از حمله تیمور، ایران را از گزندِ نابودی در امان نگاه داشت؟ در سدههای میانه، اگر خاکِ ایران توسط قوای بیگانه مورد تهاجم قرار گرفت، این فرهنگ ایرانی- اسلامی بود که توانست دشمن را مجذوب و شیفته خویش ساخته و سرانجام، همان حکام جنگطلبِ به ظاهر غالب را نیز مغلوب کند. به تعبیر دیگر، آنجا که زورِ سرنیزه دشمن بر سپر مدافعان وطن چربید، این فرهنگِ ایرانی بود که قد علم کرد و در برابر خصم ایستاد.
به همین خاطر است که امروزه صاحبنظران در کنار مفاهیمی چون «ایرانِ جغرافیایی»، «ایرانِ سیاسی» و «ایرانِ تاریخی» از مفهوم بااهمیت «ایرانِ فرهنگی» یاد میکنند؛ «ایران فرهنگــــی» چند تفاوت عمده با مفاهیم نامبرده دارد: برای «ایران فرهنگی» نمیتوان حد و مرزی متصور بود؛ قلمروی مشخصی ندارد و از قدرت نفوذ بالایی برخوردار است.
کوتاهسخن اینکه، امروز ما سرمایه ارزشمندی در اختیار داریم که همیشه تاریخ تأثیر خود را بر جای گذاشته است؛ این سرمایه بیبدیل، از میان طوفانها و سیلابهای تاریخی گذشته، از لابهلای شمشیرها و سرنیزهها گذر کرده و چون ققنوس از خاکستر خویش بال برافراشته است.
این دارایی ارزشمند، بهرغم تمام دشمنیها و عداوتها، ریشه زده و همچنان بالیده است. کسان بسیاری به امید نابودی این درخت تنومند و کهنسال تبر برداشته و بر تنه آن ضرباتی فرود آوردهاند تا شاید این عنصر حیاتی و اثرگذار را نابود کنند؛ به تعبیر رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی: «تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همهجا است. چرا؟ بهخاطر تأثیر زیادی که فرهنگ دارد.»
تجربه تاریخی نشان داده، امروز نیز بیش از هر چیز، این فرهنگ ایرانی- اسلامی است که میتواند بر هجمهها و دشمنیها فائق آید؛ چنان که پیش از این برتری یافته است. اگر امروز دشمن بیش از هر چیز، فرهنگ را مورد تهاجم قرار داده، حکایت از اهمیت این مقوله خطیر دارد.
امروز و در این شبیخون فرهنگی - یا بهتر بگوییم: ضد فرهنگی - دشمنان، وظیفه تمام نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، تقویت فرهنگ ایرانی - اسلامی است؛ متولیان امر فرهنگ در کشور عزیزمان باید نهایت تلاش خویش را صرفه اعتلای فرهنگ ایرانی - اسلامی کنند، چرا که هویت ما به عنوان مردمان مسلمان ایرانزمین، بر پایههای آن استوار است.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی «فرهنگ، هویّت یک ملّت است. ارزشهای فرهنگی روح و معنای حقیقی یک ملّت است. همه چیز مترتب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل فرهنگ اند...»
در این میان، نقش «کتاب» بسی بااهمیت است؛ در شرایطی که دشمن، با نیرنگهای گوناگون، فرهنگ و هویت ما را نشانه گرفته، کتاب میتواند یکی از شیوههای حفظ و انتقال این فرهنگ هویتساز به نسل نو باشد؛ نسلی که آینده این سرزمین توسط آنان رقــم خواهد خورد و هویت ایرانی بهوسیله ایشان بارور خواهد شد.
حال در روز 24 آبان، روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار میخواهم همه کسانی که این یادداشت را میخوانند، دعوت به کتابخوانی کنم. مطمئناً مسأله کتاب و کتابخوانی باید از مسائل اول کشور باشد. ضروری است که باید تلاشهای انجام شده در این حوزه برای اینکه فرزندان ایران اسلامی اهتمام عملی به کتاب و کتابخوانی داشته باشند را ارج نهیم و آن را مقدس بدانیم. ما وقتی میتوانیم مسأله کتاب و کتابخوانی را در کشور به سرمنزل مقصود و شرایط مطلوب و آنچه که مدنظر رهبر فرهیخته و فرزانه انقلاب اسلامی است برسانیم که در همه برنامهریزیها و نیازهایی که در جامعه مطرح میشود مسأله کتاب به عنوان مسأله اساسی مطرح باشد.
اگر کتاب و کتابخوانی در کشور رونق بگیرد ما امکان گفتوگوی بهتر با هم را خواهیم داشت و اگر کتاب و کتابخوانی در کشور فراگیر شود سواد اطلاعاتیمان بالا میرود و هر اطلاعاتی را نمیپذیریم. ریشه بسیاری از مشکلات و مسائلی که در کشور با آن دست به گریبان هستیم پایین بودن سواد و دانش در این سطوح بخصوص سواد مطالعاتی است. خیلی از مسائل و مشکلاتی که امروز تبدیل به بحران میشود با اهتمام به مطالعه و بالا بردن سواد رسانهای، سواد سیاسی و سواد عمومی برطرف میشود.
نمیشود از کتاب و کتابخوانی گفت و از همکاران زحمتکش و خدومم که بیهیچ هیاهویی در راستای گسترش، فرهنگ مطالعه و کتاب و کتابخوانی تلاش میکنند، یاد نکرد.
عکس نوشت
رقابتهای بخش منطقهای بیستوچهارمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با برگزاری آیینی در اصفهان کار خود را آغاز کرد. علاوهبر اصفهان، به ترتیب شهرهای مشهد، اهواز، تهران و تبریز نیز تا ۳ آذر میزبان رقابتهای ۴ جشنواره دیگر منطقهای قصهگویی هستند. این جشنواره در آستانه ۲۵ آبان «روز حماسه و ایثار مردم اصفهان» و تشییع پیکر پاک ۳۷۰ شهید والامقام دفاع مقدس در یک روز و اعزام باشکوه نیروهای مردمی در همان روز به جبهههای نبرد در حال برگزاری است./ ایبنا
هنرمندان در فضای مجازی
یادی از مرتضی پاشایی به بهانه سالروز درگذشتاش، بلایی که در فرش قرمز سر تیموتی شالامی آمد، کتاب سال قیصر امینپور پشت سد مشکلات مالی و دردسر این روزهای هنرمندانی که تئاتر روی صحنه دارند در ایجاد فضای تبلیغاتی، بازتاب اخبار بخشی از اتفاقات روز در فضای مجازی و رسانههای رسمی کشور است که برشی از آنها را در ادامه میخوانید.
یاد روز
23 آبانماه سالروز درگذشت مرتضی پاشایی بود؛ خوانندهای که طی ۵ سال فعالیت حرفهای خود، به یکی از محبوبترین خوانندگان دوران معاصر کشور تبدیل شد. ایرنا به بهانه در گذشت او در گزارشی به دلایل محبوبیت او و پدیده پاشایی پرداخته است. در بخشی از این متن آمده است: «مگر تاریخ فراموش میکند به محض اینکه اخباری غیررسمی، حکایت از بستری شدن پاشایی در بیمارستان بهمن داشتند، از همان دقایق نخست، جمعیتی نسبتاً زیاد در خیابان ایرانزمین شهرک غرب تجمع کرده و با نگرانی، برای سلامتی ستاره خود دعا کردند. متأسفانه ۲۳ آبانماه ۱۳۹۳، مرتضی پاشایی به ابدیت پیوست و تاریخ شاهد مراسم باشکوهی در رثای او بود؛ تجمعاتی که آنقدر وسیع بود که آسیبشناسان و جامعهشناسان را واداشت تا دست به تحلیل بزنند و دلیل این رخداد را پدیده پاشایی بنامند.»
چهره روز
تیموتی شالامی و لوکا گوادانینو پس از فیلم «مرا با نامت صدا کن»، برای روایت عاشقانه دیگری در فیلم «استخوانها و همه» (بونزاند آل) همکاری کردهاند و این فیلم نیز از رمانی نوشته «کامیل دیآنجلیس» اقتباس شده است. اولین نمایش فیلم عاشقانه آدمخواری ساخته «لوکا گوادانینو» با نام «استخوانها و همه» در شهر میلان ایتالیا برگزار شد، اما مراسم فرش قرمز این فیلم بهدلیل حضور جمعیت عظیمی از طرفداران «تیموتی شالامی» ستاره این فیلم، تعلیق شد. آن طور که ایسنا گزارش داده است، پلیس محلی فرش قرمز بیرون سالن سینمای اودئون را پس از آنکه تجمع به حدی افزایش یافت که نگرانیهای ایمنی را برانگیخت، بستند.
چالش روز
کتاب سال قیصر امینپور بهدلیل مشکلات مالی برگزار نشد؛ این خبر را مدیرعامل دفتر شعر جوان اعلام کرده است. به گفته او امسال با وجود تلاش دستاندرکاران دفتر، بهدلیل مشکلات مالی برگزاری جایزه کتاب سال قیصر میسر نشده است. بیوک ملکی در گفتوگو با ایرنا با تأکید بر اینکه اصل و مبنای کارِ دفتر شعر جوان (از سال ۶۸) جذب و آموزش شاعران جوان بوده و همراستا با این فعالیت، برنامههای دیگری را نیز دنبال کرده است، ابراز امیدواری کرده جایی که یادگار زندهیادان قیصر امینپور، حسن حسینی و... است و با تلاش دوستان آنها و دوستداران شعر و ادب این سرزمین تا امروز نفس کشیده، بتواند به حیات خود ادامه دهد و همچنان حامی شاعران جوان باشد.
سخن روز
پویا ششپری که این روزها نمایش «شاهزاده خانم و کلاغهای تاج طلا» را در تالار هنر اجرا میکند، میگوید: با توجه به فضای فعلی و میزان استقبال از تئاترها، بهتر است که تلویزیون برای تبلیغ تئاتر، پای کار بیاید. این کارگردان تئاتر که در حوزه تئاتر کودک فعال است، به ایسنا گفته: «دو هفته پیش از شروع اجرایمان تراکت پخش کردیم چون تنها راه اطلاعرسانی است. اعضای گروه در خیابان یا در اطراف مدارس تراکت پخش کردند. در سالهای اخیر بخش بزرگی از زندگی ما به فضای مجازی رفته است. تبلیغات تئاتر و خرید بلیت هم در این فضا انجام میشد اما حالا که اینستاگرام و واتساپ فیلتر شده، ای کاش مرکز هنرهای نمایشی دستکم با تلویزیون مذاکره کند تا بتوان از طریق زیرنویس در شبکه پویا برای نمایشهای کودک اطلاعرسانی کرد، اما متأسفانه در این زمینه هم هیچ حمایتی از گروهها انجام نمیشود.»
کتاب روز
کتاب «روشنفکری و بنیادهای فکری فرهنگ مدرن» نوشته لویی دوپره بهتازگی با ترجمه سیدمسعود آذرفام توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب سال ۲۰۰۴ توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده است. کتاب پیشرو شرحی توصیفی و انتقادی بر جنبش روشنگری است و تقریباً به تمام جوانب آن پرداخته و تأثیرش را در مقولههای مختلفی چون فلسفه، هنر، ادبیات، تاریخ، سیاست، اخلاق و دین مشخص میکند. نویسنده این کتاب در مطالب خود نشان میدهد چگونه مؤلفههای روشنگری بر بنیادهای فکری فرهنگ مدرن سایه انداختهاند. طبق گزارش مهر، «روشنفکری و بنیادهای فکری فرهنگ مدرن» با ۵۳۶ صفحه، شمارگان 1100 نسخه و قیمت ۲۱۰ هزار تومان منتشر شده است.
یاد روز
23 آبانماه سالروز درگذشت مرتضی پاشایی بود؛ خوانندهای که طی ۵ سال فعالیت حرفهای خود، به یکی از محبوبترین خوانندگان دوران معاصر کشور تبدیل شد. ایرنا به بهانه در گذشت او در گزارشی به دلایل محبوبیت او و پدیده پاشایی پرداخته است. در بخشی از این متن آمده است: «مگر تاریخ فراموش میکند به محض اینکه اخباری غیررسمی، حکایت از بستری شدن پاشایی در بیمارستان بهمن داشتند، از همان دقایق نخست، جمعیتی نسبتاً زیاد در خیابان ایرانزمین شهرک غرب تجمع کرده و با نگرانی، برای سلامتی ستاره خود دعا کردند. متأسفانه ۲۳ آبانماه ۱۳۹۳، مرتضی پاشایی به ابدیت پیوست و تاریخ شاهد مراسم باشکوهی در رثای او بود؛ تجمعاتی که آنقدر وسیع بود که آسیبشناسان و جامعهشناسان را واداشت تا دست به تحلیل بزنند و دلیل این رخداد را پدیده پاشایی بنامند.»
چهره روز
تیموتی شالامی و لوکا گوادانینو پس از فیلم «مرا با نامت صدا کن»، برای روایت عاشقانه دیگری در فیلم «استخوانها و همه» (بونزاند آل) همکاری کردهاند و این فیلم نیز از رمانی نوشته «کامیل دیآنجلیس» اقتباس شده است. اولین نمایش فیلم عاشقانه آدمخواری ساخته «لوکا گوادانینو» با نام «استخوانها و همه» در شهر میلان ایتالیا برگزار شد، اما مراسم فرش قرمز این فیلم بهدلیل حضور جمعیت عظیمی از طرفداران «تیموتی شالامی» ستاره این فیلم، تعلیق شد. آن طور که ایسنا گزارش داده است، پلیس محلی فرش قرمز بیرون سالن سینمای اودئون را پس از آنکه تجمع به حدی افزایش یافت که نگرانیهای ایمنی را برانگیخت، بستند.
چالش روز
کتاب سال قیصر امینپور بهدلیل مشکلات مالی برگزار نشد؛ این خبر را مدیرعامل دفتر شعر جوان اعلام کرده است. به گفته او امسال با وجود تلاش دستاندرکاران دفتر، بهدلیل مشکلات مالی برگزاری جایزه کتاب سال قیصر میسر نشده است. بیوک ملکی در گفتوگو با ایرنا با تأکید بر اینکه اصل و مبنای کارِ دفتر شعر جوان (از سال ۶۸) جذب و آموزش شاعران جوان بوده و همراستا با این فعالیت، برنامههای دیگری را نیز دنبال کرده است، ابراز امیدواری کرده جایی که یادگار زندهیادان قیصر امینپور، حسن حسینی و... است و با تلاش دوستان آنها و دوستداران شعر و ادب این سرزمین تا امروز نفس کشیده، بتواند به حیات خود ادامه دهد و همچنان حامی شاعران جوان باشد.
سخن روز
پویا ششپری که این روزها نمایش «شاهزاده خانم و کلاغهای تاج طلا» را در تالار هنر اجرا میکند، میگوید: با توجه به فضای فعلی و میزان استقبال از تئاترها، بهتر است که تلویزیون برای تبلیغ تئاتر، پای کار بیاید. این کارگردان تئاتر که در حوزه تئاتر کودک فعال است، به ایسنا گفته: «دو هفته پیش از شروع اجرایمان تراکت پخش کردیم چون تنها راه اطلاعرسانی است. اعضای گروه در خیابان یا در اطراف مدارس تراکت پخش کردند. در سالهای اخیر بخش بزرگی از زندگی ما به فضای مجازی رفته است. تبلیغات تئاتر و خرید بلیت هم در این فضا انجام میشد اما حالا که اینستاگرام و واتساپ فیلتر شده، ای کاش مرکز هنرهای نمایشی دستکم با تلویزیون مذاکره کند تا بتوان از طریق زیرنویس در شبکه پویا برای نمایشهای کودک اطلاعرسانی کرد، اما متأسفانه در این زمینه هم هیچ حمایتی از گروهها انجام نمیشود.»
کتاب روز
کتاب «روشنفکری و بنیادهای فکری فرهنگ مدرن» نوشته لویی دوپره بهتازگی با ترجمه سیدمسعود آذرفام توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این کتاب سال ۲۰۰۴ توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده است. کتاب پیشرو شرحی توصیفی و انتقادی بر جنبش روشنگری است و تقریباً به تمام جوانب آن پرداخته و تأثیرش را در مقولههای مختلفی چون فلسفه، هنر، ادبیات، تاریخ، سیاست، اخلاق و دین مشخص میکند. نویسنده این کتاب در مطالب خود نشان میدهد چگونه مؤلفههای روشنگری بر بنیادهای فکری فرهنگ مدرن سایه انداختهاند. طبق گزارش مهر، «روشنفکری و بنیادهای فکری فرهنگ مدرن» با ۵۳۶ صفحه، شمارگان 1100 نسخه و قیمت ۲۱۰ هزار تومان منتشر شده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
درامنویسی در کشورمان ظرفیت خوبی دارد
-
آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی!
-
نقش آثار مکتوب بر رشد هنر تئاتر
-
«فرهنگ» به مثابه «هویت»
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین