
گفت و گو با دکتر مجتبی مقصودی(استاد علومسیاسی)
مسئولیت اجتماعی نخبگان در انتخابات 1400
مهسا رمضانی
خبرنگار
امروز بیش از چهار دهه است که از پیروزی «کلان گفتمان انقلاب اسلامی» در جامعه ما میگذرد. در این چهار دهه، در ذیل این کلان گفتمان، خرده گفتمانهایی در دورههای مختلف، قد علم کردند و مسیر حرکت جامعه را بهدست گرفتند؛ از آن جمله میتوان به خرده گفتمانهای «سازندگی»، «اصلاحات»، «عدالت» و «اعتدال» اشاره کرد. اکنون که در آستانه برگزاری انتخابات ریاستجمهوری 1400 هستیم، این پرسش، هم از سوی اهالی نظر و نخبگان سیاسی و اجتماعی جامعه و هم از سوی عامه مردم طرح میشود که این بار چه خرده گفتمانی میتواند مورد اقبال جامعه امروز ایران قرار گیرد و سکان حرکت جامعه را چنان بهدست گیرد که از یک طرف، نیاز و مطالبات امروز مردم را برطرف نماید و از طرف دیگر، کشور را در مسیر درست توسعه و پیشرفت ریلگذاری کند. در واقع میخواهیم بدانیم امروزه با توجه به مطالباتی که مردم ما دارند کدام گفتمان میتواند قدرت بسیجگری بیشتری داشته باشد؟ چه مفاهیمی میتواند «مردم» و «نخبگان» را توأمان، با خود همراه کند؟ برای تدقیق در این بحث، با دکتر مجتبی مقصودی، استاد علومسیاسی، به گفتوگو نشستیم. او در این نشست به نکات قابل تأملی اشاره میکند از جمله اینکه «صلح با جهان و توسعه مهمترین مطالبه اجتماعی و ملی امروز جامعه ایران است و خرده گفتمانی که بتواند این مفاهیم را صورتبندی کند، احتمالاً در جامعه امروز ما قدرت بسیجگری بیشتری خواهد داشت.»
جناب دکتر مقصودی، شما در مقام یک استاد علومسیاسی، «گفتمان» را چگونه به تعریف مینشینید؟ یک گفتمان چگونه شکل میگیرد و با چه ابزارهایی ساخته و پرداخته میشود؟
«گفــــــــــــــــتمان» یا «دیسکورس» یک مفهوم بینرشتهای است و در فلسفه، زبانشناسی، انسان شناسی، جامعهشناسی و علومسیاسی جایگاه برجستهای دارد. در ایران هم تقریباً از دهه 60 به بعد، بویژه از دهه 70 مورد توجه قرار گرفت.
در واقع گفتمان، ترکیبی از «عنصر زبان» و «عناصر سیاسی-اجتماعی» است؛ بهعنوان مثال «جامعه مدنی» یک مفهوم است که در مقاطعی بسیار برجسته شد. این برجسته شدن تنها به خاطر مفهوم زبانی یا کلامیاش نبود، بلکه بسترهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در این برجستهسازی نقش مهمی ایفا میکردند. به این اعتبار میتوان گفت واژگان کلیدی که بهعنوان «دالهای مرکزی» در مفهوم گفتمان تجلی پیدا میکنند در بسترهای سیاسی- اجتماعی ریشه دارند.
دو عامل در گفتمان ذیمدخل است. میشل فوکو گفتمان را محل تلاقی دو عنصر «دانش» و «قدرت» میداند. به زعم او، اگر این دو، توأم شوند «گفتمان» ساخته میشود. بر این اساس، گفتمان، یک دستگاه بینشی است که از طریق «واژگان» در یک «شرایط سیاسی-اجتماعی» بر اذهان اثر میگذارد.
برخی تحلیلگران علومسیاسی و حتی گروهی از جامعهشناسان بر این باورند که گفتمانهای سیاسی در پی نیازها و مطالبات مردم است که ساخته و پرداخته میشوند. به تعبیر دیگر، ساخته شدن یک گفتمان سیاسی را «امری پروسهای» تفسیر میکنند، برای مثال «گفتمان سازندگی» در شرایطی طرح شد که ما جنگ تحمیلی را از سرگذرانده بودیم و نیاز به بازسازیهایی داشتیم. یا در دوره اصلاحات، طبقه متوسط و نیازهایی که در خصوص طرحریزی جامعه مدنی داشتند «گفتمان اصلاحات» را برجسته کرد و سپس «گفتمان عدالت» و در نهایت بهدنبال افراطهایی که در این دوره صورت گرفت، «گفتمان اعتدال» مطرح و مورد اقبال جامعه قرار گرفت. آیا شما هم از ظهور یک گفتمان چنین تحلیلی دارید و چنین فرایندی را برایش قائل هستید؟
همانطور که اشاره کردید، در ساخته شدن یک گفتمان، نخستین عنصر، «الزامات و بسترهای اجتماعی» است. این الزامات و بسترهای اجتماعی میتواند بحرانها، خرده بحرانها، نیازها یا حتی ظرفیتها باشد. اما علاوه بر این، ما به یک سری نخبگان هم نیاز داریم که بتوانند شرایط، الزامات و بسترها را فراهم کنند و متناسب با این مشکلات و مسائل، مفاهیم و موضوعات و پارادایمهای جدید خلق کنند چنانکه بتواند در تودهها نفوذ پیدا کند. در واقع، پذیرش از سوی عموم مردم بسیار مهم است. به تعبیر دیگر، گفتمان باید «ظرفیت بسیجگری» داشته باشد. هر گفتمانی که «قدرت بسیجگری» بیشتری داشته باشد «ظرفیت پیروز شدن» بیشتری هم خواهد داشت.
توماس اسپریگنز کتابی تحت عنوان «فهم نظریههای سیاسی» دارد و در آن عنوان میکند که «گفتمانها» محصول یک شرایط بحرانی، ناتوانی گفتمانهای قبلی از پاسخگویی به مسائل و مشکلات، ناامیدی اجتماعی از گفتمانهای قبلی و استقبال و آمادگی جامعه از گفتمان جدید است. به این ترتیب، ما باید نخبگانی داشته باشیم که بخوبی مسائل و نیازهای جامعه را مشاهده و شناسایی کنند و علل بحرانها را تحلیل و جامعه آرمانی را بازسازی نمایند. اگر میان «نخبگان» و «شرایط سیاسی - اجتماعی» تناسب وجود داشته باشد منطقاً گفتمانسازی بهتر انجام میشود. البته ناگفته نماند که در گفتمانسازی، فضای بینالمللی هم مهم است.
با بررسی مهمترین مطالبات امروز جامعه ایران، از نظر شما «گفتمان مطلوب و کارآمد» که زیر مجموعه کلان گفتمان انقلاب اسلامی باشد برای شرایط امروز ما چیست؟
مهمترین مطالبات جامعه امروز ایران «توسعه»، «رفاه»، «صلح» و «تعامل سازنده با جهان» است. به نظر میرسد صلح با جهان و توسعه مهمترین مطالبه اجتماعی و ملی امروز جامعه ایران باشد و بر این باورم که خردهگفتمانی که بتواند این مفاهیم را صورتبندی کند، احتمالاً قدرت بسیجگری بیشتری خواهد داشت.
در این شرایط، چقدر به نقش نخبگان، در این خردهگفتمانسازی امید دارید؟
معتقدم در نهایت ما باید نگاهمان به نخبگان باشد؛ هیچ راهی جز این نداریم. در هر حالت «نخبگان» باید بتوانند طرحهای نویی بدهند. اما در عین حال، نخبه هم در تولید ایدهاش مستلزم شرایطی است؛ اگر نخبگان بیایند طرح و ایده بدهند اما ظرفیت عملیاتی در آن جامعه فراهم نباشد، عملاً اعتماد اجتماعی به جامعه نخبگان، تحتالشعاع قرار میگیرد. گفتمان و خردهگفتمانها باید ظرفیت تغییر و تحول داشته باشند. بنابراین، مادامی میتوانیم به آمدن خردهگفتمان جدیدی که قدرت بسیجگری داشته باشد در ذیل کلان گفتمان انقلاب امید داشته باشیم که ساختارها را منعطفتر کنیم.
نيم نگاه
میشل فوکو گفتمان را محل تلاقی دو عنصر «دانش» و «قدرت» میداند. به زعم او، اگر این دو، توأم شوند «گفتمان» ساخته میشود. بر این اساس، گفتمان، یک دستگاه بینشی است که از طریق «واژگان» در یک «شرایط سیاسی-اجتماعی» بر اذهان اثر میگذارد.
گفتمان باید «ظرفیت بسیجگری» داشته باشد. هرگفتمانی که قدرت بسیجگری بیشتری داشته باشد ظرفیت پیروز شدن بیشتری خواهد داشت.
مهمترین مطالبات جامعه امروز ایران «توسعه»، «رفاه»، «صلح» و «تعامل سازنده با جهان» است. خرده گفتمانی که بتواند این مفاهیم را صورتبندی کند، احتمالاً قدرت بسیجگری بیشتری خواهد داشت.
معتقدم در نهایت ما باید نگاهمان به نخبگان باشد؛ هیچ راهی جز این نداریم. در هر حالت «نخبگان» باید بتوانند طرحهای نویی بدهند. ما باید نخبگانی داشته باشیم که بخوبی مسائل و نیازهای جامعه را مشاهده و شناسایی کنند و علل بحرانها را تحلیل و جامعه آرمانی را بازسازی نمایند. اگر میان «نخبگان» و «شرایط سیاسی - اجتماعی» تناسب وجود داشته باشد منطقاً گفتمانسازی بهتر انجام میشود.
ما در ایران چهار «کلان گفتمان» را تجربه کردهایم؛ نخست، «گفتمان ایرانگرایی و ملیگرایانه ناسیونالیستی» که تقریباً از یک صد و پنجاه سال پیش شروع شد اما عملاً با انقلاب مشروطه در 1285 تبلور یافت. دوم، «گفتمانِ چپگرایی» است که از دهه بیست یعنی با رشد و گسترش طبقه کارگر در دوره رضاشاه، بتدریج با طرح موضوعاتی همچون «عدالت» و «برابری اجتماعی» در جامعه ما کلید خورد. سوم، «گفتمان اسلامگرایی» بود که تجلی آن را در انقلاب اسلامی شاهد هستیم و چهارم «گفتمان مدرن» بود.
قدرت نفوذ رسانه های تعاملی
دکتر هادی خانیکی
استاد ارتباطات و هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
رو آوردن جامعه نخبگی، سیاسی و رسانهای ایران به پلتفرم «کلابهاوس» را میتوان پدیده جدید ارتباطی دانست؛ شبکهای که افراد میتوانند در قالب اتاقهای مجازی آن بهصورت زنده و از طریق صدا به گفتوگو بنشینند و درغیاب زمینهها و ظرفیتهای بالفعل اجتماعی و میدانهای واقعی گفتوگویی، امکان جدیدی برای با هم نشستن، همدیگر را تحمل کردن، به سخن دیگری گوش دادن، کوتاه سخن گفتن- هرچند هنوز در سطوحی محدود و نخبهگرایانه- را فراهم کنند. این نحوه اقبال کاربران و کنشگران ایرانی به کلابهاوس و احتمال روی آوردن نزدیک آنان به ظرفیتهای صوتی شبکههای دیگر از جمله تلگرام و توئیتر نشان میدهد که «نیاز به گفتوگو» و «قدرت ارتباط شبکهای» نمیتواند در پشت دیوارهای محدودیت و ممنوعیت سیاسی محصور بماند؛ «چو در بندی، ز روزن ره گشاید»
گفتوگو در همه زمینههای معرفتی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی، ضرورت زمانه ما و گمشده جامعه ماست و مساعد شدن حوزه عمومی، جامعه سیاسی و فضای ارتباطی، برای بالا بردن قدرت، ظرفیت و مهارت گفتوگو به معنای غلبه بر یکی از مهمترین آسیبها و تنگناهای اندیشه ورزی و کنشگری اجتماعی در ایران است. حتی برای برون شد کشور از وضعیت دشوار اقتصادی و سیاسی پیشرو و افقگشایی برای جامعهای که شایسته داشتن آیندهای بهتر است، رویکردی مناسبتر و مؤثرتر از «گفتوگو» نیست و به این سبب باید به استقبال هر فرصت و امکان و ابزاری رفت که راه را بر تجربهها و گونههای مختلف گفتوگو باز کند.
کلاب هاوس، یک ظرفیت شبکهای مساعد و مناسب برای گفتوگو است؛ البته هنوز بیشتر برای گفتوگوهایی است که صورت نخبگانی دارند ولی میتوانند در زمینهها و افقهای پیشرو و نیز در پیوند با شبکهها و رسانههای دیگر دامنههای وسیع حضور، مشارکت و تأثیرگذاری اجتماعی و سیاسی را در بر گیرند.
کلابهاوس را بهلحاظ رسانهای میتوان - با وام گرفتن تعبیر از مارشال مک لوهان- امتداد قدرت «صدا» و به میدان آمدن «رادیوی تعاملی» دانست که میتواند ابتدا در حوزه «سیاستورزی رسانهای شده» و بعد از آن در عرصههای واقعی سیاست و اجتماع و فرهنگ نقشآفرین باشد. طبیعتاً از آنجا که نخستین کنشگران و کاربران کلابهاوس را چهرههای شاخص، سلبریتیها و فعالان سیاسی و فرهنگی و رسانهای تشکیل میدهند و حد استفاده از آن هم هنوز متأثر از محدودیت های دسترسی عمومی است، لذا توجه به اولویت اصل «گفت وگو»های واقعی و الزامات و آثار اجتماعی و سیاسی مترتب بر آن ضروری است. نه گفت وگو امری انتزاعی و تزئینی و نخبه گرایانه است؛ نه اثربخشی قدرت صدا و تعاملی بودن رسانه کلابهاوس باید تحت الشعاع سست کوشـــــــــــــیهای سیاسی و ذوقزدگی در دنیای سیاستورزی مجازی شود.
برای بازاندیشی در این مسأله و مسائلی از این دست و برخورداری از فرصت ها و فوایدی که رسانه های تعاملی و گفت وگویی خلق می کنند، هم باید به زمینههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقبال به آنها توجه داشت، هم به جهتیابی و اثرپذیری این قبیل رسانهها از تحولات کنونی و آینده جامعه و جهان ما.
فضای واقعی و مجازی در میدان های معرفت و سیاست را باید نه در برابر هم و نه مستقل از هم قلمداد کرد و این واقعیت «کلابهاوس» و ظرفیت های شبکه ای نظیر آن را هم شامل می شود. جامعه ما نه تنها در سطح نخبگی بلکه در سطح عامه نیز با اعمال محدودیتهای رسانه ای و سیاسی مواجه است که با تحولات فرهنگی و فناورانه جهانی و تغییرات پردامنه اجتماعی و سیاسی کشور سازگار نیست. فناوریهای جدید ارتبــــــــــــــاطی و رسانههای نوین، عرصههای فرهنگی را به سوی گشودگی و موضوعیت با متن «پولی لوگ» -گفت وگوهای چند جانبه- کشانده است؛ اما محدودیت ها و محرومیت های رسانهای، ضعف های تاریخی، ناپایداری نهادهای مدنی، شکنندگی کار سیاسی و حتی چیرگی وضعیت کرونایی، وزن روی آوری به شبکه هایی از جنس «کلاب هاوس» را بیشتر کرده است.
اینکه کلاب هاوس، بهعنوان پدیده جدید ارتباطی و رسانه های خودگزین، بخش درخور توجهی از جامعه نخبگی را به گفتوگوی جمعی کشانده است، در فضای تضعیف مرجعیت رسانههای رسمی و غلبه مشارکت ستیزی و گفت وگو گریزی در شبکه ها و رسانههای مخالف سیاست ورزی های اصلاح طلبانه، رخدادی مهم و ارزیابی درباره نقاط قوت و ضعف و آینده اجتماعی و سیاسی آن نیازمند تأملاتی همه جانبه است که امید میرود صاحبنظران حوزههای مختلف به دور از شتابزدگی و افتادن در ورطه تهدیدانگاری یا ذوقزدگی به این مهم بپردازند.