
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مرصاد در آیینه ادبیات
زینب زارع
خبرنگار
در سال 1367 اندکی پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، اعضای پناهنده شده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به ارتش متجاوز صدام، با جمعآوری دیگر عناصر ضدانقلاب از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی فراهم و با بهرهگیری از جنگافزارهای اهدایی صدام از «تنگه پاتاق» در غرب کشور به ایران حمله کردند. نیروی هوایی صدام با حمایت مقدماتی، منافقان را برای ورود به عمق خاک ایران ترغیب کرد اما از سوی ایران، عملیات مرصاد در پنجم مرداد سال 1367 و به منظور مقابله با منافقین در مناطق «اسلامآباد» و «کرند غرب» آغاز شد. در این عملیات با فرماندهی سپاه پاسداران و پشتیبانی هوانیروز ارتش، رزمندگان از سه محور «چهارزبر»، «جاده قلاجه» و «جاده اسلامآباد ـ پلدختر» وارد عمل شدند و نیروهای ضد انقلاب را در دو مرحله سرکوب کردند.
در سی و چهارمین سالروز عملیات افتخارآفرین «مرصاد» به مهمترین کتابهای منتشر شده درباره آن از نشر سوره مهر پرداختهایم.
«در کمین گل سرخ» محسن مؤمنی شریف؛ روایت نقش صیادشیرازی در عملیات مرصاد
محسن مؤمنی قصهنویس است. به همینخاطر روایت زندگی صیادشیرازی را کاملاً غیرمنتظره و با تعلیق آغاز میکند؛ از آنجا که یک سرهنگ حکم بازداشت صیادشیرازی را صادر میکند و نمیداند چند روز بعد او ضامن جانش میشود. بعد قصه را از پدر صیادشیرازی که نظامی بوده شروع میکند تا برسد به کودکی و نوجوانی و جوانی او. حالا او بهعنوان یک نظامی در آستانه انقلاب، فعالیتهای انقلابی میکند و سرهنگ شعیبی او را به همین جرم به بازداشت میفرستد. چند روز بعد که انقلاب به ثمر میرسد جوانان انقلابی اصفهان میخواهند سرهنگ را اعدام کنند که صیاد شیرازی شفاعتش را میکند. باقی قصه خواندنی مؤمنی، به خواباندن غائله کردستان و پاکسازی بانه و مریوان به دست صیاد شیرازی، رسیدنش به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، فرماندهی عملیاتهای بزرگ جنگ، حضور مؤثر در آزادسازی هویزه و خرمشهر، انجام عملیات مرصاد و بعد شهادت گل سرخ داستان پرداخته است.
«سفر به قلهها»ی مرتضی سرهنگی؛ برشهایی از واقعیتهای تاریخی
گزارشنویسی از جمله شیوههایی است که میتواند یکی از دقیقترین زبانها برای بیان یک حادثه باشد و این زبان دقیق، همان شیوهای است که در نگارش کتاب «سفر به قلهها» بهکار گرفته شده است. پنج گزارش جنگی که در این کتاب آمده به استثنای یک مورد در سالهای 67 و 66 به رشته تحریر درآمده است. صاحبان گزارشها بهبودی، سرهنگی و هشترودی هستند. آنها بهعنوان شاهدان عینی به مناطقی که رژیم بعث بمباران شیمیایی داشته سر میزنند و دیدههایشان را در قالب گزارشها منعکس میکنند. گزارش آنها در این کتاب، مستندهایی است که با زبان و بیان نرم و دلنشین نگاشته شده است و از آنجا که قدرت توصیف تصاویر را به شکلی مطلوب دارند، توانستهاند برشهایی از این واقعیت تاریخی را نشان دهند. شیوههای گزارشنگاری در این کتاب حکایت از پختگی دارد و در بسیاری از قسمتها به مرزهای داستان نزدیک شده و جاذبهای دوچندان ایجاد میکند. در پنج گزارش این کتاب درباره عملیات آزادسازی حلبچه، منطقه عملیاتی بیتالمقدس 6، عملیات مرصاد و بازدید خبرنگاران داخلی و خارجی از مناطق آزاد شده میخوانید.
بررسی دلایل شکست منافقین در عملیات «فروغ جاویدان» در نوشتههای ناصر شعبانی
مؤلف در این کتاب با توجه به اسناد قطعی، مصاحبهها، سندهای به دست آمده از منافقین و همچنین تجربههایی در عرصه فرماندهی دفاع مقدس، به بررسی دلایل و عوامل شکست منافقین در عملیات «فروغ جاویدان» (مرصاد) پرداخته است که تاکنون بیان نشده بود.
«فرنگیس» مهناز فتاحی و وقایعی که در عملیات مرصاد افتاد
خاطرات فرنگیس حیدرپور اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس به قلم مهناز فتاحی است که به روایت خاطرات زنی شجاع که در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی دشمن را به خاک و خون بکشاند، میپردازد. رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تأکید داشتند. فرنگیس حیدرپور زنی کرمانشاهی است که از قضا در روستایی نزدیک گیلانغرب زندگی میکند.در سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به درههای اطراف فرار میکنند. فرنگیس که در آن زمان ۱۸ سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز میگردند. اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته میشوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر میکند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد.با توجه به موقعیت جغرافیایی محل سکونت فرنگیس و خانوادهاش، او صحنههایی از دوران دفاع مقدس را روایت میکند که جزو وقایع اصلی جنگ در آن دوران محسوب میشدند. از جمله بمبارانهای بیوقفه روستاهای اطراف گیلانغرب، حمله منافقین به اسلام آباد و عملیات مرصاد و دیگر وقایعی که جزو حوادث فراموش نشدنی آن دوران هستند؛ همچون سفر رهبر معظم انقلاب به استان کرمانشاه که در آن سفر رهبر معظم انقلاب به شهر گیلانغرب هم میروند و فرنگیس موفق میشود با رهبر معظم انقلاب دیدار کند.
«لشکر خوبان» معصومه سپهری پر از جزئیاتی شگفتانگیز از عملیاتهای موسوم به شناسایی
نویسنده در این کتاب به کوشش ذهن تیز و حافظه قوی خود جزئیاتی شگفتانگیز و جذاب از عملیاتهای موسوم به شناسایی را در دوران دفاع مقدس روایت کرده و صحنههایی را توصیف میکند که در کمتر اثری از این دست میتوان دید. این خاطرات اما از سوی دیگری نیز قابل توجه است. رزمندگان دفاع مقدس در واحد اطلاعات عملیات به اصطلاح چشم رزمندگان بودهاند و مسئولیت هدایت نیروهای خط شکن را بر عهده داشتهاند و در اوج گمنامی و غربت به شهادت رسیدهاند و «لشکر خوبان» راوی این صحنههاست. کتاب «لشکر خوبان» در ۲۷ فصل تدوین شده است. راوی در ابتدا پس از شرح نحوه حضورش در جبهه که یکی از شیرینترین بخشهای کتاب به شمار میرود، به شرح حضورش در عملیات فتحالمبین و مسلم ابن عقیل میپردازد و در ادامه پس از بیان چگونگی ورودش به واحد اطلاعات عملیات به شرح عملیاتهای شناسایی که در آن حضور داشته، پرداخته است که از وقوع عملیات بدر تا مرصاد را در بر میگیرد. این کتاب همچنین در بخش پایانی خود تصاویری از حضور رضایی در جبههها را نیز نشان میدهد.
خبرنگار
در سال 1367 اندکی پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، اعضای پناهنده شده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به ارتش متجاوز صدام، با جمعآوری دیگر عناصر ضدانقلاب از کشورهای مختلف اروپایی، نیرویی فراهم و با بهرهگیری از جنگافزارهای اهدایی صدام از «تنگه پاتاق» در غرب کشور به ایران حمله کردند. نیروی هوایی صدام با حمایت مقدماتی، منافقان را برای ورود به عمق خاک ایران ترغیب کرد اما از سوی ایران، عملیات مرصاد در پنجم مرداد سال 1367 و به منظور مقابله با منافقین در مناطق «اسلامآباد» و «کرند غرب» آغاز شد. در این عملیات با فرماندهی سپاه پاسداران و پشتیبانی هوانیروز ارتش، رزمندگان از سه محور «چهارزبر»، «جاده قلاجه» و «جاده اسلامآباد ـ پلدختر» وارد عمل شدند و نیروهای ضد انقلاب را در دو مرحله سرکوب کردند.
در سی و چهارمین سالروز عملیات افتخارآفرین «مرصاد» به مهمترین کتابهای منتشر شده درباره آن از نشر سوره مهر پرداختهایم.
«در کمین گل سرخ» محسن مؤمنی شریف؛ روایت نقش صیادشیرازی در عملیات مرصاد
محسن مؤمنی قصهنویس است. به همینخاطر روایت زندگی صیادشیرازی را کاملاً غیرمنتظره و با تعلیق آغاز میکند؛ از آنجا که یک سرهنگ حکم بازداشت صیادشیرازی را صادر میکند و نمیداند چند روز بعد او ضامن جانش میشود. بعد قصه را از پدر صیادشیرازی که نظامی بوده شروع میکند تا برسد به کودکی و نوجوانی و جوانی او. حالا او بهعنوان یک نظامی در آستانه انقلاب، فعالیتهای انقلابی میکند و سرهنگ شعیبی او را به همین جرم به بازداشت میفرستد. چند روز بعد که انقلاب به ثمر میرسد جوانان انقلابی اصفهان میخواهند سرهنگ را اعدام کنند که صیاد شیرازی شفاعتش را میکند. باقی قصه خواندنی مؤمنی، به خواباندن غائله کردستان و پاکسازی بانه و مریوان به دست صیاد شیرازی، رسیدنش به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، فرماندهی عملیاتهای بزرگ جنگ، حضور مؤثر در آزادسازی هویزه و خرمشهر، انجام عملیات مرصاد و بعد شهادت گل سرخ داستان پرداخته است.
«سفر به قلهها»ی مرتضی سرهنگی؛ برشهایی از واقعیتهای تاریخی
گزارشنویسی از جمله شیوههایی است که میتواند یکی از دقیقترین زبانها برای بیان یک حادثه باشد و این زبان دقیق، همان شیوهای است که در نگارش کتاب «سفر به قلهها» بهکار گرفته شده است. پنج گزارش جنگی که در این کتاب آمده به استثنای یک مورد در سالهای 67 و 66 به رشته تحریر درآمده است. صاحبان گزارشها بهبودی، سرهنگی و هشترودی هستند. آنها بهعنوان شاهدان عینی به مناطقی که رژیم بعث بمباران شیمیایی داشته سر میزنند و دیدههایشان را در قالب گزارشها منعکس میکنند. گزارش آنها در این کتاب، مستندهایی است که با زبان و بیان نرم و دلنشین نگاشته شده است و از آنجا که قدرت توصیف تصاویر را به شکلی مطلوب دارند، توانستهاند برشهایی از این واقعیت تاریخی را نشان دهند. شیوههای گزارشنگاری در این کتاب حکایت از پختگی دارد و در بسیاری از قسمتها به مرزهای داستان نزدیک شده و جاذبهای دوچندان ایجاد میکند. در پنج گزارش این کتاب درباره عملیات آزادسازی حلبچه، منطقه عملیاتی بیتالمقدس 6، عملیات مرصاد و بازدید خبرنگاران داخلی و خارجی از مناطق آزاد شده میخوانید.
بررسی دلایل شکست منافقین در عملیات «فروغ جاویدان» در نوشتههای ناصر شعبانی
مؤلف در این کتاب با توجه به اسناد قطعی، مصاحبهها، سندهای به دست آمده از منافقین و همچنین تجربههایی در عرصه فرماندهی دفاع مقدس، به بررسی دلایل و عوامل شکست منافقین در عملیات «فروغ جاویدان» (مرصاد) پرداخته است که تاکنون بیان نشده بود.
«فرنگیس» مهناز فتاحی و وقایعی که در عملیات مرصاد افتاد
خاطرات فرنگیس حیدرپور اثر برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس به قلم مهناز فتاحی است که به روایت خاطرات زنی شجاع که در مقام دفاع توانست سرباز دشمن را اسیر کند و نیروی دشمن را به خاک و خون بکشاند، میپردازد. رهبر انقلاب در سفرشان به کرمانشاه به این بانوی بزرگ اشاره کرده بودند و بر ثبت خاطراتش تأکید داشتند. فرنگیس حیدرپور زنی کرمانشاهی است که از قضا در روستایی نزدیک گیلانغرب زندگی میکند.در سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به روستای اوازین، مردم به درههای اطراف فرار میکنند. فرنگیس که در آن زمان ۱۸ سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز میگردند. اما در طول راه پدر و برادر فرنگیس ضمن درگیری با عوامل عراقی کشته میشوند و فرنگیس در پی برخورد با دو سرباز عراقی بدون داشتن سلاح گرم، با تبر پدرش با سربازان درگیر شده، یکی را کشته و دیگری را با تمام تجهیزات جنگی اسیر میکند و به مقر فرماندهی ارتش ایران تحویل میدهد.با توجه به موقعیت جغرافیایی محل سکونت فرنگیس و خانوادهاش، او صحنههایی از دوران دفاع مقدس را روایت میکند که جزو وقایع اصلی جنگ در آن دوران محسوب میشدند. از جمله بمبارانهای بیوقفه روستاهای اطراف گیلانغرب، حمله منافقین به اسلام آباد و عملیات مرصاد و دیگر وقایعی که جزو حوادث فراموش نشدنی آن دوران هستند؛ همچون سفر رهبر معظم انقلاب به استان کرمانشاه که در آن سفر رهبر معظم انقلاب به شهر گیلانغرب هم میروند و فرنگیس موفق میشود با رهبر معظم انقلاب دیدار کند.
«لشکر خوبان» معصومه سپهری پر از جزئیاتی شگفتانگیز از عملیاتهای موسوم به شناسایی
نویسنده در این کتاب به کوشش ذهن تیز و حافظه قوی خود جزئیاتی شگفتانگیز و جذاب از عملیاتهای موسوم به شناسایی را در دوران دفاع مقدس روایت کرده و صحنههایی را توصیف میکند که در کمتر اثری از این دست میتوان دید. این خاطرات اما از سوی دیگری نیز قابل توجه است. رزمندگان دفاع مقدس در واحد اطلاعات عملیات به اصطلاح چشم رزمندگان بودهاند و مسئولیت هدایت نیروهای خط شکن را بر عهده داشتهاند و در اوج گمنامی و غربت به شهادت رسیدهاند و «لشکر خوبان» راوی این صحنههاست. کتاب «لشکر خوبان» در ۲۷ فصل تدوین شده است. راوی در ابتدا پس از شرح نحوه حضورش در جبهه که یکی از شیرینترین بخشهای کتاب به شمار میرود، به شرح حضورش در عملیات فتحالمبین و مسلم ابن عقیل میپردازد و در ادامه پس از بیان چگونگی ورودش به واحد اطلاعات عملیات به شرح عملیاتهای شناسایی که در آن حضور داشته، پرداخته است که از وقوع عملیات بدر تا مرصاد را در بر میگیرد. این کتاب همچنین در بخش پایانی خود تصاویری از حضور رضایی در جبههها را نیز نشان میدهد.

توهم پرانی در مرصاد
حسن عبدالله زاده/ در پی حمایتهای بیدریغ سیاسی- تسلیحاتی قدرتهای بزرگ و اقمارشان از رژیم بعث عراق از سویی و اعمال تحریمهای همه جانبه علیه کشورمان ازسوی دیگر، جنگ تحمیلی به سوی فرسایشی شدن پیش رفت و با چراغ سبز حامیان بینالمللی صدام، استفاده گسترده طرف عراقی از سلاحهای شیمیایی در جبههها و بمباران و موشکباران شهرهای بیدفاع و مراکز اقتصادی مجاز و درنتیجه توازن جنگی میان ایران وعراق درمقطعی نیز برهم ریخت. در چنین شرایطی دیکتاتورعراق با برخورداری ازحمایتهای منطقهای و فرامنطقهای توانست ضمن تقویت کمی و کیفی قدرت نظامی خود، در بهار ۱۳۶۷، مناطق فاو، شلمچه و جزایر مجنون را ازقوای ایرانی پس گرفته و درصدد اشغال مجدد شهرهای استان خوزستان از جمله خرمشهر برآید. رژیم بعث عراق به منظور تسهیل در تأمین اهداف شوم خود در خوزستان، به موازات تحرکات آفندی در جبهه جنوب، عملیات دیگری را در جبهه میانی با مسئولیت گروه خیانتکار رجوی و نفراتش سامان داد تا ضمن کاهش و به تحلیل بردن توان پدافندی نیروهای ایران، هرچه سریع تر و راحتتر و قبل از استقرار نیروهای حائل از سوی سازمان ملل متحد به هدفهای نامشروع خود نائل آمده و در مذاکرات دست بالا را داشته باشد.
عملیاتی که گروه رجوی عهدهدار اجرای آن بود از سوی همانان«فروغ جاویدان» نامیده شد و برایش کارناوالهای متعددی اینجا و آنجا به راه افتاد تا عده بیشتری پای کار بیایند. این عملیات از سوی عراقیها که طراح و تدارک کننده اصلی آن بودند، عملیاتی فرعی و پوششی محسوب میشد. اما گروه رجوی آن را عملیاتی بزرگ و سرنوشتساز به شمار آورده وهدف از اجرای آن را فتح تهران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی آن هم ظرف یک هفته تبلیغ مینمود! ازهمان ابتدا پیدا بود که این عملیات دامی برای خلاصی از شر مزاحمتهای سیاسی و دیپلماتیک گروه رجوی در چشم انداز پس از جنگ از سوی دولت بغداد است. اما رأس سازمان مجاهدین(منافقین) آنچنان تشنه قدرت و اسیر وسوسههای آن بودند که بدون هیچ تأملی با پای خود به دامگاه آمدند. رجوی در توهم فرماندهی لشکری پیروز وفاتح با بلاهتی شگفت انگیز در نمایشی که چند شب قبل از عملیات برپا کرد خطاب به نفرات سازمان خود اعلام کرد که بهزودی درتهران جشن دیگری را برپا خواهند کرد و از مردم ایران خواست تا در میدان آزادی به استقبالش بیایند!!! رؤیای سفر به تهران با نفربرهای اهدایی صدام، آنچنان رجوی و نفراتش را در خود فرو برده بودکه حاضر نبودند چشم بر واقعیتها بگشایند و با پای خود به دامگاه نروند.
ابتکار عمل ایران با طراحی پیشدستانه
این عملیات قرار بود در شهریور 1367 سالگرد رجزخوانی صدام و هجوم سرتاسری ارتش عراق به ایران کلید بخورد تا ضمن یادآوری خاطره پاره کردن توافقنامه الجزایر از سوی صدام در مقابل دوربینهای تلویزیونی، از دیکتاتور بغداد بهعنوان چهرهای قدرتمند، با اراده و در قد و قواره ژاندارم منطقه رونمایی شده و رجوی نیز به نوایی برسد، ولو در نکبت خیانتی ننگین بیش از پیش غوطه ور شود. اما با پذیرش قطعنامه از سوی ایران و احتمال استقرار نیروهای سازمان ملل و ایجاد خط حائل میان قوای نظامی ایران و عراق اجرای عملیات جلو افتاده و در دستور کار قرار گرفت. با پیگیری افسران ارتش عراق شش روز پس از پذیرش قطعنامه نفرات گروهک منافقین در 3 مرداد 1367 با بدرقه ارتش بعث عراق از مرز قصر شیرین وارد خاک ایران شدند؛ این در حالی بود که نیروی زمینی ارتش عراق آنان را تا گیلانغرب همراهی کرده و طراحان عملیات، حمایت از نفرات گروه رجوی از این مقطع به بعد را برعهده نیروی هوایی ارتش عراق گذاشته بودند.ادامه جنگ بعد از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد میتوانست عواقب حقوقی بسیاری برای طرف عراقی که یک سال قبل آن را پذیرفته بود در برداشته باشد. اما دیکتاتور عراق خیالش از هر جهت راحت بود و میدانست با عکسالعملی جدی مواجه نخواهد شد، لذا با خیالی آسوده طرح عملیاتی خود را به اجرا درآورد و برای اجرای این عملیات چه کسانی مناسبتر از افراد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که در خیانت و دشمنی با مردم خود گوی سبقت از جنایتکاران بعثی ربوده بودند.
عملیات در شرایطی پس از پذیرش قطعنامه و تبعات روحی و روانی آن و با غافلگیری نیروهای ایران در جبهه میانی آغاز شد و نفرات منافقین به همراه یگانهایی از نیروی زمینی ارتش عراق توانستند فاصله قصر شیرین تا گیلانغرب را بدون مقاومت جدی پشتسر بگذارند که سه روز پیش از آن مسعود رجوی سرکرده منافقین در نشستی در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷در قرارگاه اشرف، هدف از این عملیات را فتح تهران اعلام کرده بود. نیروهای سازماندهی شده برای این عملیات ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر برآورد میشد که در قالب ۲۵تیپ رزمی (استعداد هر تیپ ۱۶۰ تا ۱۸۰ نفر) سازماندهی و برای اجرا در پنج محور به کار گرفته شدند.
محور یکم: به فرماندهی مهدی براعی با 3 تیپ تحت امر، برای اشغال شهرهای کرند و اسلامآباد غرب. محور دوم: به فرماندهی ابراهیم ذاکری با 5 تیپ تحت امر، برای اشغال کرمانشاه.محور سوم: به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، برای اشغال همدان. محور چهارم: به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، برای اشغال قزوین. محور پنجم: به فرماندهی محمود عطایی و معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، برای اشغال تهران.در این عملیات، عراق نیروهای مجاهدین خلق (منافقین) را به امکانات گوناگون از جمله تانک، نفربر، خمپاره انداز، تیربار، توپهای ۱۲۲ و ۱۰۶م م، کامیون و خودرو تجهیز کرده بود. همچنین نیروی هوایی عراق در کنار آتشباری سنگین توپخانه، همزمان با پیشروی منافقین در خاک کشور برای جلوگیری از عملیات هوایی ایران علیه قوای دشمن، پایگاههای هوایی همدان، دزفول و نیز پادگان تیپ 2 سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمباران کرد.
در ساعات اولیه عملیات چه گذشت؟
در تحـولات پایانـی جنـگ تحمیلـی، بیشـتر فرماندهـان ایـران بـر پدافنـد از جبهههای جنـوب متمرکـز شـده و بخـش زیـادی از نیروهـای سـپاه در حـال عزیمـت بـه آن جبههها بودنـد. در ایـن شـرایط، سـاعت ۱۶ روز 3 مـرداد ۱۳۶۷، منافقیـن در پنـاه ارتـش عـراق و بـا گـذر از خـط پدافنـدی یگانهای لشـکر یک زرهــی از مــرز خســروی، تــا ســرپل ذهاب پیــش آمدند و از آنجــا نیــز پیشــروی بــه ســمت کرمانشــاه را ادامــه دادنــد.عناصــر ســازمان در حالــی وارد کرنــد شــدند کــه مــردم این شهر وحشــت زده میگریختنــد. همزمــان بــا آتشـباری سـنگین توپخانـه عـراق، تـا گردنـه پاتـاق گلولـه توپ میباریـد کـه بـه شـهادت عـدهای از روسـتاییان انجامیـد. در ادامــه، اســلام آباد نیــز بــه اشــغال نیروهــای مهاجم درآمــد.در پیشــروی دشــمن، منطقــه مــرزی گیلانغــرب شــاهد کشــتارهای گســتردهای بــود. مجاهدیــن خلــق (منافقیــن) بــا راهیابــی بــه مراکــز دولتــی جنایــات وحشــتناکی مرتکــب شــدند. ازجمله در بیمارســتان اســلام آباد، زخمیها را تیــر خلاص میزدنـد و هـرکـس کـه مقاومـت میکـرد، بـا هـدف ایجـاد رعـب و وحشـت میسـوزاندند.خبــر حملــه، جلســه آیتالله هاشمی رفســنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا با فرماندهــان جبهــه غربــی را برهــم زد. ایشــان فرماندهــان را مأمور کـرد تـا راه را بـر دشـمنان ببندنـد.ســتون متجــاوزان بــا تیرانــدازی پیوســته و بــا پیشــروی خطــی، پــس از گذشــتن از اســلام آباد بــه گردنــه حســن آباد رســیده بودند. در این مقطع تعداد کمی از نیروهای سپاهی بــا قوای دشمن درگیــرشده وهمه آنان بجز یک نفر به شهادت میرسند.
آن یک نفر در راه برگشـت، سـه اتوبـوس از نیروهـای لشـکر 9 بـدر را میبینـد و آنان را از حمله دشمن مطلع میسازد. بـه ایـن ترتیـب، نیروهای عراقـی مخالـف صـدام که دوشادوش رزمندگان ایرانی با بعثیون میجنگیدند، نخسـتین گروهـی بودنـد کـه بـا منافقیـن درگیـرشدند. در ادامـه مسـیر، نیروهـای مردمـی پراکنـده و یگانهایی همچــون لشــکر 6 ویــژه پاســداران، لشــکر ۲۷ محمــد رســول الله(ص)، لشــکر 32 انصارالحســین(ع)و تیپهای قائــم، 29نبی اکــرم(ص)، مقــداد و... نیــز بــا دشــمن درگیــر شــدند.
منافقیــن، خوشــحال از پیشــرویهای مقدماتــی، شــتابزده راهـی کرمانشـاه بودند. رادیـو مجاهدیـن بـا ارسـال پیـام از مـردم میخواسـت کـه زمینـه را بـرای ورود آنان آمــاده و جذب شــان شــوند. منافقیــن فاصلــه تنگــه پاتــاق تــا چهارزبـر (۳۴ کیلومتـری کرمانشـاه) را تـا غـروب همان روز طــی کردنــد. در ایــن تنگــه بــه خــط پدافنــدی لشــکر 32انصارالحسـین(ع) و دیگـر نیروهـای مردمـی برخوردنـد. ایـن خـط پدافنـدی از بامـداد ۴ مـرداد ۱۳۶۷ سـرآغاز مقاومـت و درگیــری ســازمان یافته بــا دشــمن شــد.سازمان رزم ایران در نبرد مرصاد پس از بستن راه پیشروی نیروهای منافقین در تنگه چهارزبر، قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) با هدف سرکوب و انهدام دشمن اقدام به طراحی و سازماندهی فوری یگانهای رزم نمود. هوانیروز و نیروی هوایی ارتش نیز بیشترین توانمندی خود را برای پشتیبانی خودی و بمباران ستونهای نیروهای دشمن به کار گرفتند.
بسته شدن راه پیشروی منافقین و انهدام آنها
تــا پایــان روز ۳ مــرداد ۱۳۶۷، راه پیشــروی منافقیــن در تنگــه چهارزبــر بســته شــد. ســپس روز چهـارم مردادمـاه، رزمندگانـی از یگانهای لشـکرهای32 انصارالحســین(ع)، 6 ویــژه پاســداران، ۹ بــدر، ۷۱روحالله از کمیتــه انقــلاب و تیپهای ۱۲ قائــم و ۵۷ظفـر از محـور چهارزبـر، رزمندگانـی از قـرارگاه رمضـان وتیــپ ۲۹ نبی اکــرم(ص) از محــور قلاجــه تــا ســیلو و یــک گــردان از لشــکر ۷۱ روحالله و ۲۷ محمــد رســول الله(ص) از محــور ســه راه اســلام آباد ـ پلدختــر و هلی بــرد یــک گــردان از لشــکر بــدر در بلندیهای تنگــه حســنآباد بـرای انهـدام منافقیـن اقـدام بـه پاتـک کردنـد. سـاعت ۵، رزمندگانــی از لشــکر ۷۱، منطقــه ســه راهی را آزاد کردنــد.در ادامــه، رزمنــدگان لشــکر ۲۷ موفــق بــه انهــدام 30خــودروی دشــمن شــدند. منافقیــن بــا پاتــک ســاعت ۷، منطقــه ســه راهی را پــس گرفتنــد و در محــور قلاجــه نیــز پاتـک خـودی راه بـه جایـی نبـرد. در ایـن شـرایط، بـا ورود بالگردهــای هوانیــروز بــه صحنــه نبــرد، بخشــی از ســتون خودرویــی دشــمن منهــدم شــد.
در مرحله بعد نبرد، بالگردهــای ترابــری در کرنــد بــه زمیــن مینشــینند. با ورود بالگردها نیروهای منافقین از شــهر فــرار میکننــد. در ایــن مرحله، ســپاه پاســداران بــا به کارگیــری یگانهای تحــت امــر قرارگاههای نجــف، مقـدم نیـروی زمینـی و سـپاه هشـتم از محورهـای چهارزبـر، جــاده پلدختــر ـ اســلام آباد و جــاده قلاجــه اقــدام بــه پاتــک کرد کــه بیشــترین درگیریها و تعقیــب و گریــز در این مرحله شکل میگیرد. در ســاعات آغازیــن دومین روز نبرد در حالی کــه بالگردهــای عراقــی بــه کمــک منافقیــن شــتافته بودنــد، نیروهــای رجوی بــا امیــد بــه پیشــروی بــه ســمت کرمانشــاه، بــرای گرفتــن تنگــه چهارزبــر بــه آن منطقــه هجــوم آوردند. درگیــری شــدیدی بــرای گرفتــن تنگــه آغــاز شــد کــه بــا شکســت نخســتین تهاجمها، نیروهــای منافقین اقـدام بـه فـرار کردنـد. نیروهـای تازه نفس دشمن بـا تصـور بازشـدن راه بـه سـمت جلـو در حرکـت بودنـد کـه بـا نیروهـای در حــال فــرار روبــه رو شــدند. در ایــن وضعیــت، نیروهــای تــازه وارد نیــز بــا رفتــن بــه صحنــه درگیــری حتی از حرکــت بــه ســمت عقــب نیز بازمی مانند. بــا یــورش هوایــی و زمینــی رزمنــدگان اسلام، تــوان ســازماندهی دشـمن از بیـن رفـته و نیروهایـش بـا خودروهایـی پـر از نیـرو کـه حتـی بـه آن آویـزان شـده بودنـد، سراسـیمه عقبنشـینی میکنند. بدین ترتیب نیروهای منافقیــن که با توهمات مسعود رجوی قبل از عملیات که میگفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما میخواهیم انجام دهیم، در حد توان واِشل یک ابرقدرت است، چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند...» در پــی شکســتن محاصــره و فرار بودنــد و برخــی نیــز بــه بلندیهــای اطــراف جــاده پنــاه بردنــد.
سرانجام با تسلط نیروهای خودی در 5مرداد و محاصره کامل دشمن در فردای آن روز نفرات سازمان مجاهدین (منافقین) فرار را بر قرار ترجیح داده و به زحمت تعدادی از آنها توانستند به پشت مرزها برگشته و به شکست مفتضحانه تن در دهند.
عملیاتی که گروه رجوی عهدهدار اجرای آن بود از سوی همانان«فروغ جاویدان» نامیده شد و برایش کارناوالهای متعددی اینجا و آنجا به راه افتاد تا عده بیشتری پای کار بیایند. این عملیات از سوی عراقیها که طراح و تدارک کننده اصلی آن بودند، عملیاتی فرعی و پوششی محسوب میشد. اما گروه رجوی آن را عملیاتی بزرگ و سرنوشتساز به شمار آورده وهدف از اجرای آن را فتح تهران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی آن هم ظرف یک هفته تبلیغ مینمود! ازهمان ابتدا پیدا بود که این عملیات دامی برای خلاصی از شر مزاحمتهای سیاسی و دیپلماتیک گروه رجوی در چشم انداز پس از جنگ از سوی دولت بغداد است. اما رأس سازمان مجاهدین(منافقین) آنچنان تشنه قدرت و اسیر وسوسههای آن بودند که بدون هیچ تأملی با پای خود به دامگاه آمدند. رجوی در توهم فرماندهی لشکری پیروز وفاتح با بلاهتی شگفت انگیز در نمایشی که چند شب قبل از عملیات برپا کرد خطاب به نفرات سازمان خود اعلام کرد که بهزودی درتهران جشن دیگری را برپا خواهند کرد و از مردم ایران خواست تا در میدان آزادی به استقبالش بیایند!!! رؤیای سفر به تهران با نفربرهای اهدایی صدام، آنچنان رجوی و نفراتش را در خود فرو برده بودکه حاضر نبودند چشم بر واقعیتها بگشایند و با پای خود به دامگاه نروند.
ابتکار عمل ایران با طراحی پیشدستانه
این عملیات قرار بود در شهریور 1367 سالگرد رجزخوانی صدام و هجوم سرتاسری ارتش عراق به ایران کلید بخورد تا ضمن یادآوری خاطره پاره کردن توافقنامه الجزایر از سوی صدام در مقابل دوربینهای تلویزیونی، از دیکتاتور بغداد بهعنوان چهرهای قدرتمند، با اراده و در قد و قواره ژاندارم منطقه رونمایی شده و رجوی نیز به نوایی برسد، ولو در نکبت خیانتی ننگین بیش از پیش غوطه ور شود. اما با پذیرش قطعنامه از سوی ایران و احتمال استقرار نیروهای سازمان ملل و ایجاد خط حائل میان قوای نظامی ایران و عراق اجرای عملیات جلو افتاده و در دستور کار قرار گرفت. با پیگیری افسران ارتش عراق شش روز پس از پذیرش قطعنامه نفرات گروهک منافقین در 3 مرداد 1367 با بدرقه ارتش بعث عراق از مرز قصر شیرین وارد خاک ایران شدند؛ این در حالی بود که نیروی زمینی ارتش عراق آنان را تا گیلانغرب همراهی کرده و طراحان عملیات، حمایت از نفرات گروه رجوی از این مقطع به بعد را برعهده نیروی هوایی ارتش عراق گذاشته بودند.ادامه جنگ بعد از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد میتوانست عواقب حقوقی بسیاری برای طرف عراقی که یک سال قبل آن را پذیرفته بود در برداشته باشد. اما دیکتاتور عراق خیالش از هر جهت راحت بود و میدانست با عکسالعملی جدی مواجه نخواهد شد، لذا با خیالی آسوده طرح عملیاتی خود را به اجرا درآورد و برای اجرای این عملیات چه کسانی مناسبتر از افراد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که در خیانت و دشمنی با مردم خود گوی سبقت از جنایتکاران بعثی ربوده بودند.
عملیات در شرایطی پس از پذیرش قطعنامه و تبعات روحی و روانی آن و با غافلگیری نیروهای ایران در جبهه میانی آغاز شد و نفرات منافقین به همراه یگانهایی از نیروی زمینی ارتش عراق توانستند فاصله قصر شیرین تا گیلانغرب را بدون مقاومت جدی پشتسر بگذارند که سه روز پیش از آن مسعود رجوی سرکرده منافقین در نشستی در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷در قرارگاه اشرف، هدف از این عملیات را فتح تهران اعلام کرده بود. نیروهای سازماندهی شده برای این عملیات ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر برآورد میشد که در قالب ۲۵تیپ رزمی (استعداد هر تیپ ۱۶۰ تا ۱۸۰ نفر) سازماندهی و برای اجرا در پنج محور به کار گرفته شدند.
محور یکم: به فرماندهی مهدی براعی با 3 تیپ تحت امر، برای اشغال شهرهای کرند و اسلامآباد غرب. محور دوم: به فرماندهی ابراهیم ذاکری با 5 تیپ تحت امر، برای اشغال کرمانشاه.محور سوم: به فرماندهی محمود مهدوی با 2 تیپ تحت امر، برای اشغال همدان. محور چهارم: به فرماندهی مهدی افتخاری با 2 تیپ تحت امر، برای اشغال قزوین. محور پنجم: به فرماندهی محمود عطایی و معاونت مهدی ابریشمچی با 13 تیپ تحت امر، برای اشغال تهران.در این عملیات، عراق نیروهای مجاهدین خلق (منافقین) را به امکانات گوناگون از جمله تانک، نفربر، خمپاره انداز، تیربار، توپهای ۱۲۲ و ۱۰۶م م، کامیون و خودرو تجهیز کرده بود. همچنین نیروی هوایی عراق در کنار آتشباری سنگین توپخانه، همزمان با پیشروی منافقین در خاک کشور برای جلوگیری از عملیات هوایی ایران علیه قوای دشمن، پایگاههای هوایی همدان، دزفول و نیز پادگان تیپ 2 سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمباران کرد.
در ساعات اولیه عملیات چه گذشت؟
در تحـولات پایانـی جنـگ تحمیلـی، بیشـتر فرماندهـان ایـران بـر پدافنـد از جبهههای جنـوب متمرکـز شـده و بخـش زیـادی از نیروهـای سـپاه در حـال عزیمـت بـه آن جبههها بودنـد. در ایـن شـرایط، سـاعت ۱۶ روز 3 مـرداد ۱۳۶۷، منافقیـن در پنـاه ارتـش عـراق و بـا گـذر از خـط پدافنـدی یگانهای لشـکر یک زرهــی از مــرز خســروی، تــا ســرپل ذهاب پیــش آمدند و از آنجــا نیــز پیشــروی بــه ســمت کرمانشــاه را ادامــه دادنــد.عناصــر ســازمان در حالــی وارد کرنــد شــدند کــه مــردم این شهر وحشــت زده میگریختنــد. همزمــان بــا آتشـباری سـنگین توپخانـه عـراق، تـا گردنـه پاتـاق گلولـه توپ میباریـد کـه بـه شـهادت عـدهای از روسـتاییان انجامیـد. در ادامــه، اســلام آباد نیــز بــه اشــغال نیروهــای مهاجم درآمــد.در پیشــروی دشــمن، منطقــه مــرزی گیلانغــرب شــاهد کشــتارهای گســتردهای بــود. مجاهدیــن خلــق (منافقیــن) بــا راهیابــی بــه مراکــز دولتــی جنایــات وحشــتناکی مرتکــب شــدند. ازجمله در بیمارســتان اســلام آباد، زخمیها را تیــر خلاص میزدنـد و هـرکـس کـه مقاومـت میکـرد، بـا هـدف ایجـاد رعـب و وحشـت میسـوزاندند.خبــر حملــه، جلســه آیتالله هاشمی رفســنجانی، جانشین فرماندهی کل قوا با فرماندهــان جبهــه غربــی را برهــم زد. ایشــان فرماندهــان را مأمور کـرد تـا راه را بـر دشـمنان ببندنـد.ســتون متجــاوزان بــا تیرانــدازی پیوســته و بــا پیشــروی خطــی، پــس از گذشــتن از اســلام آباد بــه گردنــه حســن آباد رســیده بودند. در این مقطع تعداد کمی از نیروهای سپاهی بــا قوای دشمن درگیــرشده وهمه آنان بجز یک نفر به شهادت میرسند.
آن یک نفر در راه برگشـت، سـه اتوبـوس از نیروهـای لشـکر 9 بـدر را میبینـد و آنان را از حمله دشمن مطلع میسازد. بـه ایـن ترتیـب، نیروهای عراقـی مخالـف صـدام که دوشادوش رزمندگان ایرانی با بعثیون میجنگیدند، نخسـتین گروهـی بودنـد کـه بـا منافقیـن درگیـرشدند. در ادامـه مسـیر، نیروهـای مردمـی پراکنـده و یگانهایی همچــون لشــکر 6 ویــژه پاســداران، لشــکر ۲۷ محمــد رســول الله(ص)، لشــکر 32 انصارالحســین(ع)و تیپهای قائــم، 29نبی اکــرم(ص)، مقــداد و... نیــز بــا دشــمن درگیــر شــدند.
منافقیــن، خوشــحال از پیشــرویهای مقدماتــی، شــتابزده راهـی کرمانشـاه بودند. رادیـو مجاهدیـن بـا ارسـال پیـام از مـردم میخواسـت کـه زمینـه را بـرای ورود آنان آمــاده و جذب شــان شــوند. منافقیــن فاصلــه تنگــه پاتــاق تــا چهارزبـر (۳۴ کیلومتـری کرمانشـاه) را تـا غـروب همان روز طــی کردنــد. در ایــن تنگــه بــه خــط پدافنــدی لشــکر 32انصارالحسـین(ع) و دیگـر نیروهـای مردمـی برخوردنـد. ایـن خـط پدافنـدی از بامـداد ۴ مـرداد ۱۳۶۷ سـرآغاز مقاومـت و درگیــری ســازمان یافته بــا دشــمن شــد.سازمان رزم ایران در نبرد مرصاد پس از بستن راه پیشروی نیروهای منافقین در تنگه چهارزبر، قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) با هدف سرکوب و انهدام دشمن اقدام به طراحی و سازماندهی فوری یگانهای رزم نمود. هوانیروز و نیروی هوایی ارتش نیز بیشترین توانمندی خود را برای پشتیبانی خودی و بمباران ستونهای نیروهای دشمن به کار گرفتند.
بسته شدن راه پیشروی منافقین و انهدام آنها
تــا پایــان روز ۳ مــرداد ۱۳۶۷، راه پیشــروی منافقیــن در تنگــه چهارزبــر بســته شــد. ســپس روز چهـارم مردادمـاه، رزمندگانـی از یگانهای لشـکرهای32 انصارالحســین(ع)، 6 ویــژه پاســداران، ۹ بــدر، ۷۱روحالله از کمیتــه انقــلاب و تیپهای ۱۲ قائــم و ۵۷ظفـر از محـور چهارزبـر، رزمندگانـی از قـرارگاه رمضـان وتیــپ ۲۹ نبی اکــرم(ص) از محــور قلاجــه تــا ســیلو و یــک گــردان از لشــکر ۷۱ روحالله و ۲۷ محمــد رســول الله(ص) از محــور ســه راه اســلام آباد ـ پلدختــر و هلی بــرد یــک گــردان از لشــکر بــدر در بلندیهای تنگــه حســنآباد بـرای انهـدام منافقیـن اقـدام بـه پاتـک کردنـد. سـاعت ۵، رزمندگانــی از لشــکر ۷۱، منطقــه ســه راهی را آزاد کردنــد.در ادامــه، رزمنــدگان لشــکر ۲۷ موفــق بــه انهــدام 30خــودروی دشــمن شــدند. منافقیــن بــا پاتــک ســاعت ۷، منطقــه ســه راهی را پــس گرفتنــد و در محــور قلاجــه نیــز پاتـک خـودی راه بـه جایـی نبـرد. در ایـن شـرایط، بـا ورود بالگردهــای هوانیــروز بــه صحنــه نبــرد، بخشــی از ســتون خودرویــی دشــمن منهــدم شــد.
در مرحله بعد نبرد، بالگردهــای ترابــری در کرنــد بــه زمیــن مینشــینند. با ورود بالگردها نیروهای منافقین از شــهر فــرار میکننــد. در ایــن مرحله، ســپاه پاســداران بــا به کارگیــری یگانهای تحــت امــر قرارگاههای نجــف، مقـدم نیـروی زمینـی و سـپاه هشـتم از محورهـای چهارزبـر، جــاده پلدختــر ـ اســلام آباد و جــاده قلاجــه اقــدام بــه پاتــک کرد کــه بیشــترین درگیریها و تعقیــب و گریــز در این مرحله شکل میگیرد. در ســاعات آغازیــن دومین روز نبرد در حالی کــه بالگردهــای عراقــی بــه کمــک منافقیــن شــتافته بودنــد، نیروهــای رجوی بــا امیــد بــه پیشــروی بــه ســمت کرمانشــاه، بــرای گرفتــن تنگــه چهارزبــر بــه آن منطقــه هجــوم آوردند. درگیــری شــدیدی بــرای گرفتــن تنگــه آغــاز شــد کــه بــا شکســت نخســتین تهاجمها، نیروهــای منافقین اقـدام بـه فـرار کردنـد. نیروهـای تازه نفس دشمن بـا تصـور بازشـدن راه بـه سـمت جلـو در حرکـت بودنـد کـه بـا نیروهـای در حــال فــرار روبــه رو شــدند. در ایــن وضعیــت، نیروهــای تــازه وارد نیــز بــا رفتــن بــه صحنــه درگیــری حتی از حرکــت بــه ســمت عقــب نیز بازمی مانند. بــا یــورش هوایــی و زمینــی رزمنــدگان اسلام، تــوان ســازماندهی دشـمن از بیـن رفـته و نیروهایـش بـا خودروهایـی پـر از نیـرو کـه حتـی بـه آن آویـزان شـده بودنـد، سراسـیمه عقبنشـینی میکنند. بدین ترتیب نیروهای منافقیــن که با توهمات مسعود رجوی قبل از عملیات که میگفت: «براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما میخواهیم انجام دهیم، در حد توان واِشل یک ابرقدرت است، چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند...» در پــی شکســتن محاصــره و فرار بودنــد و برخــی نیــز بــه بلندیهــای اطــراف جــاده پنــاه بردنــد.
سرانجام با تسلط نیروهای خودی در 5مرداد و محاصره کامل دشمن در فردای آن روز نفرات سازمان مجاهدین (منافقین) فرار را بر قرار ترجیح داده و به زحمت تعدادی از آنها توانستند به پشت مرزها برگشته و به شکست مفتضحانه تن در دهند.

خاکریزی که ملائک زدند
سمیه مظاهری/ آخرین نبرد در کارنامه هشت سال جنگ تحمیلی نقطه اوج مبارزات بود.عملیاتی که پس از آتشبس انجام شد و چهره پر تزویر دشمن را آشکار ساخت.گرچه یگانها و قشرهای متعددی در عملیات غرورآفرین مرصاد به رویارویی با دشمن پرداختند، اما مهمترین یگانی که تأخیر لازم را به وجود آورد تا سایر یگانها برسند، لشکر 32 انصارالحسین(ع) همدان بود.آن روزها نیروهای همدان در 200 کیلومتری خطوط مرزی غرب کشور مستقر بودند که خبر رسید افرادی ناشناس از مرز عبور کرده و به سمت سرپل ذهاب در حرکتند. با شناسایی نیروهای واحد اطلاعات، عملیات لشکر انصار مشخص شد که آنها اعضای سازمان موسوم به مجاهدین خلق هستند که با تجهیزات کامل نظامی وارد خاک ایران شدهاند.آنها بسرعت در حال پیشروی بوده و قصد داشتند از کرمانشاه به همدان و سپس تهران رهسپار شوند. این تنها نقطه امید دشمنان نظام جمهوری اسلامی پس از شکست هشت ساله و آخرین تیر در ترکش آنها بود.اطلاعات به پایتخت مخابره شد و همه یگانهای زمینی و هوانیروز حتی مردم عادی برای مقابله با دشمن بسیج شدند، اما تا آنها برسند باید جلوی پیشروی منافقان گرفته میشد.
تعدادی از نیروهای لشکر انصار برای جلوگیری از ورود دشمن به شهر کرمانشاه به سمت اسلام آباد حرکت کرده و در بین راه با آنها که از منطقه کرِند عبور کرده بودند، درگیر شدند.تعداد دیگری هم، همقسم شدند تا نگذارند نقشه دشمن عملی شود و شبانه در تنگه چهارزبر خاکریز زدند. کاری که فرماندهان ارشد جنگ را شگفتزده کرد و وقتی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آن را دید، گفت: «این خاکریز را ملائکه زدهاند و اگر این ملائکه اینجا نبودند، منافقان به کرمانشاه میرسیدند.»نیروهای لشکر انصار 4 مرداد 1367 تا رسیدن نیروی کمکی با ایجاد سدی آهنین، منافقان را زمینگیر کردند. نبردی سخت که ساعتها ادامه یافت و رزمندگان تا آخرین قطره خون پای دفاع از وطن ایستادگی کردند.در این نبرد 120 نفر از نیروهای لشکر انصار استان همدان و چند فرمانده زبده آنها به شهادت رسیدند آنها در آخرین نبرد به آرزوی شیرین خود رسیده و آسمانی شدند.ایستادگی در چهارزبر، فصل درخشانی از کارنامه مبارزاتی دارالمجاهدین همدان در دفاع از انقلاب اسلامی و وطن به شمار میرود و به گفته محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، این افراد «شهدای پیروزی» هستند.مرصاد براستی کمینگاه بود و چهارزبر پلی که جاماندگان از قافله شهدا را به بلندای ملکوت رساند. آنها که شوکران زهر را با امضای قطعنامه در کام داشتند در مرصاد شربت وصال نوشیدند.چهارزبر نقطه ناامیدی دشمن بود، نقطه تلاقی عشق و ایمان، جایی که عقل متحیر شد و به تماشا ایستاد. خاکریز چهارزبر روایت استواری مردان الوند بود در سختترین روزهای سخت جنگ، مردانی که از نخستین روزهای هجوم رژیم بعثی عراق با حضور در مناطق جنگی از وطن دفاع کردند.از کمک به شهید چمران در جنگهای نامنظم گرفته تا حضور در قراویز، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، کربلاها و والفجرها، از الوند تا قراویز و از قراویز تا مرصاد.
تعدادی از نیروهای لشکر انصار برای جلوگیری از ورود دشمن به شهر کرمانشاه به سمت اسلام آباد حرکت کرده و در بین راه با آنها که از منطقه کرِند عبور کرده بودند، درگیر شدند.تعداد دیگری هم، همقسم شدند تا نگذارند نقشه دشمن عملی شود و شبانه در تنگه چهارزبر خاکریز زدند. کاری که فرماندهان ارشد جنگ را شگفتزده کرد و وقتی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی آن را دید، گفت: «این خاکریز را ملائکه زدهاند و اگر این ملائکه اینجا نبودند، منافقان به کرمانشاه میرسیدند.»نیروهای لشکر انصار 4 مرداد 1367 تا رسیدن نیروی کمکی با ایجاد سدی آهنین، منافقان را زمینگیر کردند. نبردی سخت که ساعتها ادامه یافت و رزمندگان تا آخرین قطره خون پای دفاع از وطن ایستادگی کردند.در این نبرد 120 نفر از نیروهای لشکر انصار استان همدان و چند فرمانده زبده آنها به شهادت رسیدند آنها در آخرین نبرد به آرزوی شیرین خود رسیده و آسمانی شدند.ایستادگی در چهارزبر، فصل درخشانی از کارنامه مبارزاتی دارالمجاهدین همدان در دفاع از انقلاب اسلامی و وطن به شمار میرود و به گفته محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران، این افراد «شهدای پیروزی» هستند.مرصاد براستی کمینگاه بود و چهارزبر پلی که جاماندگان از قافله شهدا را به بلندای ملکوت رساند. آنها که شوکران زهر را با امضای قطعنامه در کام داشتند در مرصاد شربت وصال نوشیدند.چهارزبر نقطه ناامیدی دشمن بود، نقطه تلاقی عشق و ایمان، جایی که عقل متحیر شد و به تماشا ایستاد. خاکریز چهارزبر روایت استواری مردان الوند بود در سختترین روزهای سخت جنگ، مردانی که از نخستین روزهای هجوم رژیم بعثی عراق با حضور در مناطق جنگی از وطن دفاع کردند.از کمک به شهید چمران در جنگهای نامنظم گرفته تا حضور در قراویز، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، کربلاها و والفجرها، از الوند تا قراویز و از قراویز تا مرصاد.

شکست توطئه دشمنان در آخرین نبرد جنگ تحمیلی
مرجان قندی/ مرداد ماه سال ۶۷ بود، شش روز پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت توسط ایران (27 تیرماه 1367)، نیروهای عراقی توافقهای این قطعنامه را زیر پا گذاشتند؛ منافقین با بهرهوری علنی و وقیحانه از چتر حمایتی نیروهای عراقی با عبور از خط مرزی تهاجم کور خود را آغاز کردند. این در حالی بود که نیروی هوایی دشمن چهار روز قبل از آغاز عملیات فروغ جاویدان با وحشیانهترین بمبارانهای شیمیایی مناطق نظامی و مسکونی راه را برای عبور ستون منافقین باز کرد تا آنها پیشروی خود را به داخل سرزمینمان آغاز کنند.
نیروی هوایی رژیم بعث با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب روستاهایی در غرب استان کرمانشاه ازجمله روستاهای زرده، نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلانغرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو را بمباران کرد. این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروحیت چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی انجامید. دامها و زمینهای کشاورزی که محل معیشت مردم بود، نابود و تا مدتها آلوده شد. بسیاری از مجروحان این روستا بهدلیل آثار بمبهای شیمیایی به بیماریهای اعصاب، سرطان و… مبتلا شدند و کودکانی با انواعی از مشکلات و بیماریهای مادرزادی در این روستاها به دنیا آمدند.
این تهاجمات در شرایطی اتفاق افتاد که با پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸، ایران ابتکار عمل را در صحنههای سیاسی جنگ به دست گرفته بود و چهره واقعی دشمن را به رغم همه ادعاهای دروغیناش برملا کرده بود. در این شرایط ویژه بود که منافقین بهعنوان آخرین برگ، نقش پیشمرگ صدام را ایفا کردند و در تاریخ دوشنبه شب سوم مردادماه سال ۱۳۶۷ پس از عبور از منطقه کرند وارد شهر اسلام آباد شدند.
اولین قربانیان تهاجم مزدوران استکبار جهانی، مردم بیپناهی بودند که هراسان از حملات دشمن بعثی به سمت مناطق امن مهاجرت کردند. در این غائله هم تازیانه تهاجم بر گردههای مردم محرومی نشست که در طول بیش از هشت سال جنگ تحمیلی شدیدترین لطمهها را صبورانه تحمل کرده بودند اما این بار حکایت، حکایت دیگری بود.
آنان این بار با دشمنی رو در رو بودند که با نقاب دوستی مردم از هیچ جنایتی ابا نداشت و برای رسیدن به مقاصد شوم اش بهرهوری از تمام وسایل نامشروع را نهتنها مباح بلکه واجب میشمرد.
در این وضعیت بیانیهای از سوی ستاد فرماندهی کل قوا صادر شد که متن آن بدین شرح بود:«ستاد فرماندهی کل قوا از ملت شریف و مقاوم ایران میخواهد که هوشیارانه آمادگی کامل خود را برای مقابله با تجاوزهای اخیر رژیم بعث حفظ کنند و با تقویت هرچه بیشتر جبهههای دشمن را از ادامه شرارتها مأیوس کنند.» با پخش اولین اخبار تهاجم دشمن به جنوب و غرب میهنمان جامعه را هیجانی تازه در برگرفت و بار دیگر سیل غیورمردان ایران دعوت فرماندهان را لبیک گفتند.
عشق جهاد فی سبیلالله صحنههای نبرد را دوباره مشحون شور و نشاط بیسابقهای کرد؛ بهطوری که در طول هشت سال دفاع مقدس نظیر آن دیده نشده بود.در آن سال رزمندگان در آستانه عید ولایت غدیرخم با امام خمینی ( ره) بزرگمردی از سلاله مولایشان علی(ع) پیمان خون بستند و با استعانت از نام مبارک امیرمؤمنان تهاجم مشترک کفر و نفاق را درهم کوبیدند و انتقام مردم مظلوم و بیدفاع غرب کشور را از بیشرم سپاهی گرفتند که برای رضایت اربابشان از هیچ جنایتی فروگذار نکرده بودند.
در نهایت عملیات مرصاد آخرین نبرد در جنگ ایران و عراق شد و شهدای زیادی داشت اما بار دیگر نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و همه رزمندگان بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شدند و یک بار دیگر صحنههای نبرد غرب کشور تجلیگاه این کلام الهی شد؛ اِنّ رَبَّک لَبِالْمِرْصادِ.
نیروی هوایی رژیم بعث با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب روستاهایی در غرب استان کرمانشاه ازجمله روستاهای زرده، نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلانغرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو را بمباران کرد. این بمبارانها به مرگ صدها غیرنظامی و مجروحیت چندین هزار نفر از افراد غیرنظامی انجامید. دامها و زمینهای کشاورزی که محل معیشت مردم بود، نابود و تا مدتها آلوده شد. بسیاری از مجروحان این روستا بهدلیل آثار بمبهای شیمیایی به بیماریهای اعصاب، سرطان و… مبتلا شدند و کودکانی با انواعی از مشکلات و بیماریهای مادرزادی در این روستاها به دنیا آمدند.
این تهاجمات در شرایطی اتفاق افتاد که با پذیرفتن قطعنامه ۵۹۸، ایران ابتکار عمل را در صحنههای سیاسی جنگ به دست گرفته بود و چهره واقعی دشمن را به رغم همه ادعاهای دروغیناش برملا کرده بود. در این شرایط ویژه بود که منافقین بهعنوان آخرین برگ، نقش پیشمرگ صدام را ایفا کردند و در تاریخ دوشنبه شب سوم مردادماه سال ۱۳۶۷ پس از عبور از منطقه کرند وارد شهر اسلام آباد شدند.
اولین قربانیان تهاجم مزدوران استکبار جهانی، مردم بیپناهی بودند که هراسان از حملات دشمن بعثی به سمت مناطق امن مهاجرت کردند. در این غائله هم تازیانه تهاجم بر گردههای مردم محرومی نشست که در طول بیش از هشت سال جنگ تحمیلی شدیدترین لطمهها را صبورانه تحمل کرده بودند اما این بار حکایت، حکایت دیگری بود.
آنان این بار با دشمنی رو در رو بودند که با نقاب دوستی مردم از هیچ جنایتی ابا نداشت و برای رسیدن به مقاصد شوم اش بهرهوری از تمام وسایل نامشروع را نهتنها مباح بلکه واجب میشمرد.
در این وضعیت بیانیهای از سوی ستاد فرماندهی کل قوا صادر شد که متن آن بدین شرح بود:«ستاد فرماندهی کل قوا از ملت شریف و مقاوم ایران میخواهد که هوشیارانه آمادگی کامل خود را برای مقابله با تجاوزهای اخیر رژیم بعث حفظ کنند و با تقویت هرچه بیشتر جبهههای دشمن را از ادامه شرارتها مأیوس کنند.» با پخش اولین اخبار تهاجم دشمن به جنوب و غرب میهنمان جامعه را هیجانی تازه در برگرفت و بار دیگر سیل غیورمردان ایران دعوت فرماندهان را لبیک گفتند.
عشق جهاد فی سبیلالله صحنههای نبرد را دوباره مشحون شور و نشاط بیسابقهای کرد؛ بهطوری که در طول هشت سال دفاع مقدس نظیر آن دیده نشده بود.در آن سال رزمندگان در آستانه عید ولایت غدیرخم با امام خمینی ( ره) بزرگمردی از سلاله مولایشان علی(ع) پیمان خون بستند و با استعانت از نام مبارک امیرمؤمنان تهاجم مشترک کفر و نفاق را درهم کوبیدند و انتقام مردم مظلوم و بیدفاع غرب کشور را از بیشرم سپاهی گرفتند که برای رضایت اربابشان از هیچ جنایتی فروگذار نکرده بودند.
در نهایت عملیات مرصاد آخرین نبرد در جنگ ایران و عراق شد و شهدای زیادی داشت اما بار دیگر نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و همه رزمندگان بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شدند و یک بار دیگر صحنههای نبرد غرب کشور تجلیگاه این کلام الهی شد؛ اِنّ رَبَّک لَبِالْمِرْصادِ.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
مرصاد در آیینه ادبیات
-
توهم پرانی در مرصاد
-
خاکریزی که ملائک زدند
-
شکست توطئه دشمنان در آخرین نبرد جنگ تحمیلی

اخبارایران آنلاین