واقعیت های جاری در مسائل اوراسیا از دیدگاه یک تحلیلگر برزیلی
ایران «فشار حداکثری» را در هم شکسته است
راضیه خوئینی/ پپه اسکوبار، روزنامهنگار مشهور و تحلیلگر ژئوپلیتیک برزیلی با انتشار مقالهای در سایت تحلیلی خبری «ژئوپلیتیکا» به تحلیل وقایع اخیر در آسیا پرداخت و اتحاد چهار کشور روسیه، ایران، چین و هند را امری اجتناب ناپذیر و بسیار حائز اهمیت دانسته است. در این مطلب بخشهایی از تحلیل او را میخوانید؛
جنوب شرقی آسیا، یک هفته تمام در مرکز روابط بینالملل قرار داشت و شاهد برگزاری سه نشست متوالی مهم بود؛ از جمله اجلاس سران اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا «آسهآن» در شهر پنومپن، اجلاس گروه بیست «جی20» در بالی و اجلاس همکاری اقتصادی آسیا و اقیانوسیه «اپک» در شهر بانکوک. هجده کشور که حدود نیمی از اقتصاد جهان را در دست دارند، در اولین اجلاس سران «آسهآن» پس از پاندمی کووید 19 در کامبوج 18 کشور حضور دارند؛ 10 کشور عضو «آسهآن» به همراه هشت کشور ژاپن، کره جنوبی، چین، هند، ایالات متحده، روسیه، استرالیا و نیوزیلند.
هون سن، نخستوزیر کامبوج و رئیس اجلاس، با آن نزاکت معمول آسیایی، گفت که جلسه عمومی تا حدودی طوفانی بود، اما جو متشنج نشد و «رهبران با پختگی صحبت کردند، هیچکس جلسه را ترک نکرد.»
سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه در پایان اجلاس اظهاراتی را مطرح کرد که واقعاً معنادار بود. لاوروف ضمن تمجید از ساختار فراگیر، باز و امنیت و همکاری برابر در آسهآن، تأکید کرد که چگونه اروپا و ناتو میخواهند منطقه را به منظور مهار منافع روسیه و چین در اقیانوس آرام وهند نظامی کنند.
لاوروف با اشاره به اینکه «جلوهای از این سیاست، روشی است که ائتلاف آکوس «AUKUS» به رویارویی آشکارا در دریای چین جنوبی میپردازد»، بیان کرد: غرب از طریق اتحاد نظامی ناتو، «آسهآن »( ASEAN) را فقط در حد یک اسم میپذیرد و در عین حال دستور کاری کاملاً «گیجکننده» را ترویج میدهد. با این حال واضح است که چگونه ناتو در چندین نوبت به سوی مرزهای روسیه حرکت کرده و اکنون در نشست مادرید اعلام کرده که مسئولیت (پیامدهای) جهانی آن را بر عهده گرفته است.
لاوروف تأکید کرد: ما به این نتیجه میرسیم که ناتو خط دفاعی خود را به دریای چین جنوبی منتقل میکند و پکن نیز همین ارزیابی را دارد. در اینجا، به طور خلاصه، پرده از راز ژئوپلیتیک فعلی برداشته میشود. اولویت شماره یک واشنگتن مهار چین است که این امر مستلزم جلوگیری از نزدیکتر شدن اتحادیه اروپا به موتورهای اصلی اوراسیا؛ (یعنی چین، روسیه و ایران) است که متعهد به ساختن بزرگترین محیط تجارت آزاد و اتصال به جهان شدهاند. علاوه بر جنگ هیبریدی چندین دههای علیه ایران، نظامیسازی بیپایان در سیاهچاله اوکراین نیز بخشی از مراحل اولیه نبرد است.
از طرفی ایران دیگر نمیتواند یک تأمینکننده انرژی ارزان و باکیفیت برای اتحادیه اروپا باشد، در عین حال، روسیه باید با اتحادیه اروپا قطع رابطه کند و گام بعدی قطع ارتباط اجباری اروپا با چین است. همه اینها در وحشیترین و تحریفشدهترین رؤیاهای اشتراوس- نئومحافظهکاران خلاصه شده است؛ جسارت بخشیدن به تایوان به منظور حمله به چین. ولی ابتدا باید روسیه را از طریق ابزارسازی و تخریب از طریق اوکراین تضعیف کرد و به سادگی طی این سناریو اروپا دیگر آژانسی نخواهد داشت.
پوتین، رئیسی و مسیر اردوغان
واقعیت جاری در گرههای کلیدی اوراسیا تصویری کاملاً متفاوت را به نمایش میگذارد. برای مثال دیدار دوستانه نیکولای پاتروشف، مقام ارشد امنیتی روسیه و علی شمخانی، همتای ایرانی او در تهران را در نظر بگیرید. آنها نه تنها در مورد مسائل امنیتی، بلکه درباره تقویت روابط تجاری جدی مانند تجارت توربو شارژ تبادلنظر کردند. شرکت ملی نفت ایران نیز بزودی قراردادی به ارزش 40 میلیارد دلار با گازپروم امضا خواهد کرد که ضمن دور زدن تحریمهای امریکا، شامل توسعه دو میدان گازی و شش میدان نفتی، تجارت گاز طبیعی و فرآوردههای نفتی، پروژههای LNG و ساخت خطوط لوله گاز میشود.
به گفته کرملین، بلافاصله پس از دیدار پاتروشف و شمخانی، ولادیمیر پوتین از آیتالله رئیسی درخواست کرد تا «تعامل در سیاست، تجارت و اقتصاد، از جمله حمل و نقل و لجستیک» را حفظ کنند.
پاتروشف نیز با حمایت از جمهوری اسلامی، ماجراجوییهای اخیر «انقلابهای رنگی» در ایران را بخشی از جنگ هیبریدی بیپایان امریکا علیه ایران دانست. ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EAEU) یا (EEU) در کنار امضای قراردادهای مبادله با نفت روسیه درحال مذاکره بر سر توافقنامه تجارت آزاد (FTA) هستند. بهزودی، SWIFT بهطور کامل دور زده میشود و «جنوب جهان» تنها به تماشا مینشیند.
همزمان رجب طیب اردوغان که به تازگی از نشست سران کشورهای ترک در سمرقند بازگشته بود طی تماس تلفنی با پوتین، تأکید کرد که ایالات متحده و جبهه غربی «تقریباً بدون محدودیت» به روسیه حمله میکنند. اردوغان تصریح کرد که روسیه یک کشور «قدرتمند» است و «مقاومت بزرگ» آن را ستود.
اظهارات اردوغان بیپاسخ نماند و دقیقاً 24 ساعت بعد حملهای تروریستی در محل پرازدحام عابران پیاده در خیابان استقلال استانبول رخ داد. سرویسهای اطلاعاتی ترکیه مستقیماً سر اصل مطلب رفتند و تأکید کردند که کوبانی، واقع در شمال سوریه طراح اصلی این حمله بوده است؛ منطقهای که عمدتاً تحت سلطه امریکاست. یک اقدام جنگی واقعی که ممکن است منجر به عواقب جدی، از جمله بازنگری عمیق درباره حضور ترکیه در ناتو شود.
استراتژی چندبعدی ایران
اتحاد استراتژیک روسیه و ایران عملاً به عنوان امری اجتنابناپذیر رخ خواهد داد. با رجوع به تاریخ باید یادآور شد که اتحاد جماهیر شوروی سابق نیز پس از محاصره ایران از سوی امریکا و اروپا به ایران کمک کرد. پوتین و آیتالله رئیسی قطعاً تمامی مسائل را به سطحی بالاتر برده و استراتژی مشترکی برای شکست نظامیسازی تحریمها از سوی جبهه غرب در پیش خواهند گرفت. به هرحال ایران رکوردی کاملاً درخشان درخصوص درهم شکستن انواع «فشار حداکثری» در هر زمینهای به ثبت رسانده است. علاوه بر این تهران به یک چتر استراتژیک هستهای مرتبط شده است که از سوی روسیه، هند و چین از گروه بریکس «اقتصادهای پیشرو جهان شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی» ارائه شده است.
بنابراین، تهران اکنون میتواند به توسعه پتانسیل اقتصادی عظیم خود در چهارچوب BRI (برزیل، روسیه و هند)، سازمان همکاری شانگهای، کریدور حمل و نقل بینالمللی شمال-جنوب (INSTC)، اتحادیه اقتصادی اوراسیا(EAEU) و مشارکت برای اوراسیای بزرگتر به رهبری روسیه فکرکند. بازی مسکو یک پیچیدگی محض است: مشارکت در یک اتحاد استراتژیک نفتی سطح بالا با عربستان ودر عین حال تعمیق مشارکت استراتژیک با ایران.
بلافاصله پس از سفر پاتروشف، تهران از توسعه موشک بالستیک مافوق صوت کاملاً ساخت داخل خبر داد و از طرف دیگر از اتصال مهم راهها رونمایی کرد. تکمیل بخشی از راهآهنی که بندر استراتژیک چابهار را به مرز ترکمنستان متصل میکند؛ یعنی اتصال مستقیم ریلی قریبالوقوع با حوزههای آسیای مرکزی، روسیه و چین. از دیگر رویدادهای مهم باید به نقش غالب اوپک پلاس، توسعه بریکس پلاس، پویایی قیمتگذاری تجارت اوراسیا، بیمه، امنیت، سرمایهگذاری براساس روبل، یوان و ریال نیز اشاره کرد.
همچنین تهران دیگر به تعلل دسته جمعی بیپایان غرب نسبت به توافق هستهای (برجام) اهمیتی نمیدهد چراکه اکنون تعمیق روابط با «ریکس از گروه بریکس- شامل روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی» برایش حائز اهمیت است.
تهران از امضای پیشنویس تقلبی توافق هستهای با اتحادیه اروپا در وین امتناع ورزید. بروکسل خشمگین بود، چرا که نفت ایران، اروپا را «نجات نخواهد داد» و جایگزینی نفت روسیه با قیمتی دیوانهکننده بهزودی اعمال خواهد شد. خشم واشنگتن نیز برانگیخته شد، چراکه روی تنشهای داخلی برای ایجاد شکاف در اوپک شرط بندی کرده بود.
صف کشورها برای پیوستن به بریکس
در نشست سران سازمان همکاری شانگهای (SCO) در سمرقند که سپتامبر گذشته برگزار شد، بر همگان عیان شد که امریکا چگونه سر نزدیک ترین متحدان خود را زیر آب میکند. اکنون مقایسه کنید که شی جین پینگ، رئیسجمهور چین در سمرقند چطور چین و روسیه را با هم به عنوان اصلیترین «قدرتهای جهانی مسئول» معرفی میکند؛ کسی که مصمم است از ظهور جهان چند قطبی اطمینان حاصل کند. سمرقند همچنین بر شراکت استراتژیک سیاسی روسیه و هند تأکید کرد (آنچه که نارندرا مودی، نخستوزیر هند «دوستی ناگسستنی» خواند.)
دیدار اخیر لاوروف و سوبرهمانیام جایشانکار همتای هندی او در مسکو مهر تأییدی بر این موضع است. وزیرخارجه روسیه از مشارکت راهبردی در همه زمینههای حیاتی از جمله سیاست، تجارت و اقتصاد، سرمایهگذاری و فناوری و «اقدامات هماهنگ شده» در شورای امنیت سازمان ملل، بریکس، سازمان همکاری شانگهای و گروه 20 تمجید کرد. لاوروف با اشاره به اینکه «بیش از دوازده کشور» از جمله ایران برای عضویت در سازمان بریکس درخواست دادهاند، گفت: «ما انتظار داریم کار هماهنگ کردن معیارها و اصولی که باید زیربنای گسترش بریکس باشد، زمان زیادی نگیرد. اما ابتدا، پنج عضو باید پیامدهای تحولات و توسعه BRICS و پیوستن اعضای جدید را مورد تحلیل قرار دهند.»
اما واکنش اتحادیه اروپا به این تحولات قابل توجه است؛ پیشنهاد بسته تحریمی جدید علیه ایران، هدف قرار دادن مقامات و نهادهای «مرتبط با امور امنیتی» همچنین شرکتها، به بهانه «خشونت و سرکوب» مورد ادعای آنها. در واقع «دیپلماسی» به سبک غربی ارعاب را به عنوان بخشی از سیاست خود ثبت کرده است.
بازگشت به اقتصاد واقعی - مانند جبهه گاز - منافع ملی روسیه، ایران و ترکیه بهطور فزایندهای درهم تنیده شده است و این مطمئناً بر تحولات سوریه، عراق و لیبی تأثیر خواهد گذاشت و عاملی کلیدی در تسهیل انتخاب مجدد اردوغان در سال آینده خواهد بود.
در وضعیت فعلی، ریاض از طریق اوپک پلاس برای دستیابی به همه اهداف عملی، یک مانور شگفتانگیز با چرخش 180 درجهای علیه واشنگتن انجام داده است. آنچه ممکن است در مفهومی پیچیده، آغاز روند اتحاد منافع اعراب به رهبری مسکو باشد.
در تاریخ معاصر اتفاقات عجیبتری نیز رخ داده است و به نظر میرسد اکنون زمان آن رسیده که جهان عرب بالاخره آماده پیوستن به چهارگانهای باشد که مهمترین است: یعنی روسیه، هند، چین و ایران.
تحلیلی پیرامون روابط چین و عربستان سعودی
ظرفیت ژئوپلیتیکی ایران در منطقه جایگزین ندارد
سبحان محمدی
کارشناس مسائل بینالملل
انرژی و سرمایهگذاری، مهمترین اهدافی است که چین در غرب آسیا بهدنبال آن است. سفر اخیر رئیس جمهور چین به عربستان را باید متغیری از شرایط جدید بینالمللی دانست. این رویداد را میتوان دلیلی مضاعف بر تغییر در نظم سنتی نظام بینالملل تفسیر کرد. عربستان سعودی سالهاست که در حوزههای نظامی، حملونقل و توسعه زیرساختهای انرژی از کمکهای چین بهره میبرد و متعاقباً عربستان سعودی هم با حمایت از مواضع چین در قبال مسائلی منطقهای و داخلی مانند تایوان و سین کیانگ، همچنین سرمایهگذاریها در چین، به این حمایتها پاسخ داده است.
اما نکته مهم در تقویت این روابط، مواضع اخیر عربستان سعودی در قبال امریکا در بحث سیاست اوپک پلاس است. سعودیها که با درخواست امریکا مبنی بر افزایش تولید (در جهت تضعیف موقعیت روسیه در بازار انرژی) همراهی نکردند، بهدنبال تنوع بخشی در صادرات خود هستند. از طرف دیگر، چین هم بهعنوان بزرگترین واردکننده نفت در جهان در قبال عربستان سعودی، قصد دارد این شراکت را ادامه و تقویت کند.
سفر اخیر شی جین پینگ به ریاض، بخشی از برنامه بزرگ اقتصادی چینیها در قبال غرب آسیاست که سال های گذشته نیز پیگیری شده است (برای مثال سفر سال ۲۰۱۶ رئیس جمهـور چین به عربستان و متعاقباً، بازدید بن سلمان از پکن در ۲۰۱۹). چینیها که یک دوره رکود اقتصادی پیرامون پاندمی کرونا را پشت سر گذاشتهاند، علاقهمندند با سرمایهگذاری بیشتر در حوزههای جدید، مسیر و هدف برنامهریزی شده بلندمدت و بینالمللی اقتصادی خود را که دچار وقفهای کوتاه شده است سریعتر به پیش ببرند.
سایر حوزههای علاقهمندیهای مشترک دو کشور عبارتند از:
۱- تکنولوژیهای جدید در حوزه انرژی و ارتباطات
۲- پیرامون برنامه «افق ۲۰۳۰» عربستان سعودی، نقش جدیتر عربستان در طرح کمربند و جاده
۳- علاقهمندی عربستان به ارتقای وضعیت خود در سازمان شانگهای از شریک گفتوگو به عضو ناظر
۴- توسعه زیرساختهای هستهای عربستان از جمله توان و ظرفیت غنیسازی
۵- حضور جدیتر غیرنظامی چین در خلیج فارس
۶- مواضع سیاسی نزدیک به هم دو کشور در قبال مسائل داخلی و تمایل شورای هماهنگی خلیج فارس به رهبری عربستان به مسأله گسترش روابط با شرق
به نظر میآید بیانیه اخیر پیرامون توافقهای راهبردی حضور رئیس جمهـور چین در عربستان بیش از آنکه مخاطب منطقهای داشته باشد، پیامی بینالمللی است، چرا که بسیاری از کارشناسان افزایش حضور چین در غرب آسیا و خلیج فارس را، پیامد مستقیم تیرگی روابط عربستان سعودی و امریکا میدانند که از زمان حضور بایدن در کاخ سفید تشدید شد.
از سوی دیگر، باید توجه داشت که اعلام مواضع مثبت بن فرحان، وزیر خارجه سعودی در حاشیه نشست شورای همکاری خلیج فارس مبنی بر تمایل به تجدید روابط با ایران و دست دراز کردن به سوی تهران را میتوان یک سیگنال ایجابی از سوی این کشور پس از برگزاری نشستهای چندگانه گفتوگوهای امنیتی ایران و عربستان دانست و این موضوع در کنار حضور اخیر رئیس جمهور چین در ریاض دارای اهمیت است. برخی تحلیلها به اشتباه سوء برداشتهایی از این همراهی داشتند و آن را نوعی اعلام موضع مشترک در قبال ایران تلقی کردند؛ در حالی که چین به قطعنامه اخیر حقوق بشر مجمع عمومی سازمان ملل علیه ایران رأی منفی داد.
چین شریک راهبردی ایران است. کشوری که در بحبوحه تحریمها به خرید نفت از ایران ادامه داد و در دوران پاندمی کرونا با کمکهای فنی خود، در کنار ایران ایستاد. چین بهتر از هر موجودیت سیاسی دیگری میداند که ظرفیت ژئوپلیتیکی ایران قابل جایگزینی با هیچ کشوری در منطقه نیست.
نیم نگاه
چند نکته درباره سفر رئیسجمهور چین به عربستان
اول اینکه روابط کشورها با یکدیگر در مقیاس کلان باید مورد ارزیابی قرار بگیرد، مثلاً روسیه حملات ایران به عراق را محکوم میکند، یا ایران در جنگ اوکراین الحاق مناطق جداشده از اوکراین و الحاق آن به روسیه را نپذیرفت، اما هیچ یک از این کنشگریها منجر به پایان روابط راهبردی این دو کشور نشده و هرچه جلوتر برویم این روابط راهبردی عمیقتر میشود.
دوم اینکه چینیها بخوبی میدانند که در مسیر دگرگونی نظم جهانی چالشهای مختلفی وجود دارد که همسویی و همگرایی شرکای راهبردی خود در بلوک شرق یعنی روسیه و ایران را میطلبد، بنابراین هرگز نقد را با نسیه معاوضه نخواهد کرد.
اتفاقات بزرگی که در جهان شاهد آن هستیم این نکته را به ما یادآوری میکند که کشورهای قدرتمند و تأثیرگذار جهان هرگز دست از شرکای راهبردی خود بر نمیدارند.چینیها در مسیر کریدور شرق به غرب ،تنها از راه ایران عبور خواهند کرد. این یعنی چینیها در سطح کلان هرگز به دنبال تغییر راهبرد خود نسبت به ایران نیستند.
سوم اینکه هر کشوری این حق را دارد که متناسب با منافع راهبردی خود با سایر کشورها ارتباط برقرار کند، چین نیز از این قاعده مستثنی نیست، چینیها در راهاندازی روابط راهبردی با عربستان درصدد تضعیف رقیب سنتی خود یعنی امریکا برآمده اند نه ایران، البته سعودیها و رسانههای آنها سفر رئیسجمهور چین را در ابعاد دیگری وارد کرده اند و آن را برای تضعیف ایران مصادره میکنند.
نکته پایانی اینکه مقامات کشور باید متناسب با سطح اظهارات چینیها موضعگیری کنند؛ اظهاراتی که فاقد ضمانت اجرایی است نباید روابط راهبردی را تحت الشعاع قرار دهد.