نمایش «متساویالساقین»
جذابیتهای رئالیسم معمایی عیانتر میشود
سید حسین رسولی
نمایش «متساویالساقین» به نویسندگی و کارگردانی عمادالدین رجبلو یکی از کارهای دیدنی جشنواره سیوهشتم فجر است؛ البته مشکلهایی در روایت خود دارد ولی نویسنده بخوبی تلاش کرده است یک اتفاق واقعی در استان گلستان را به شکلی دراماتیک و معمایی روایت کند. ماجرا از این قرار است که در یک مدرسه دخترانه قرار داریم و معلم دختران نیامده است و بچهها هم در حال شیطانی هستند. یکی از بچهها با زنی که دربان مدرسه است دچار مشکل میشود ولی دلیل آن را نمیدانیم اما مشاجره آنان به درگیری فیزیکی میانجامد. کارگردان از همان پرده اول نمایش تمام تلاش خود را میکند تا فضایی رئالیستی بسازد. دکور نمایش با جزئیات کامل طراحی شده است. دیوارهای کلاس درس رنگ و رو رفته است و تخته و گچ هم هست. راهروهای پشتی کلاس را هم در انتهای صحنه به گونهای طراحی کردهاند که گاهی دانشآموزانی از آنجا عبور میکنند تا بر فضای رئالیستی نمایش تأکید شود؛ پس ما با یک نمایش قصهگوی رئالیستی طرف هستیم. کلیت داستان گرد پیدا شدن یک جنین در دستشویی میگردد چون یکی از دختران این جنین را میبیند و سپس دچار تشنج میشود. مسئول مدرسه از دانشآموزان قول میگیرد به کسی چیزی نگویند ولی چون تنها دانشآموزانی بودند که جمعه در مدرسه حضور داشتند پس مظنونان اصلی هستند. این راز باید حل شود و وقت زیادی نیست چون از مدرسه دزدی هم شده است وهمه چیز گره خورده است. بازیگرن این نمایش بخوبی از پس نقشهای خود برمیآیند و در دام تیپسازیهای کلیشهای گرفتار نمیشوند. من همیشه در تحلیل و بررسی رئالیسم به گئورگ لوکاچ بازمیگردم و پرسش اساسی این نویسنده هم این است که «قهرمان مسألهدار» چگونه بازنمایی شده است؟ او در کتاب «پژوهشی در رئالیسم اروپایی» و دیگر کتابهای خود به رئالیسم در آثار بالزاک، استاندال، زولا، تولستوی، گورکی، کافکا و توماسمان میپردازد. لوکاچ مینویسد: «رئالیسم راستین، انسان و جامعه را از دیدگاهی صرفاً انتزاعی و ذهنی به نمایش نمیگذارد، بلکه آنها را در تمامیت پویا و عینیشان به روی صحنه میآورد. بر مبنای این معیار، گرایش به درونی ساختن صرف و گرایش به بیرونی ساختن صرف، هر دو به شیوهای واحد موجب فروکاستن و تباهی همه انواع هنر میشود. در مقابل، رئالیسم مستلزم انعطافپذیری، ترسیم همهجانبه اشخاص، زندگی مستقل انسانها و روابط آنان با یکدیگر است. رئالیسم بههیچ وجه به معنای رد صرف رنگ آمیزیهای مختلف که در دل زندگی مدرن گسترش مییابد و رد پویایی خلق و خوها و حالتهای روانی نیست». رئالیسمی که رجبلو روی صحنه میآورد تلاش میکند به جزئیات توجه کند و شخصیتهایش را در موقعیت وادار به واکنش کند و خالی از دیدگاه طبقاتی نیست. حتی بخوبی تفاوتها نشان داده میشود. قهرمان این نمایش یک فرد نیست بلکه جمعی از دختران هستند. یکی از دانشآموزان از مدرسه غیرانتفاعی تبعید شده به مدرسه رسمی که خالی از امکانات است. دختر دیگری هم به زور به عقد مردی درآمده است و در پایان دست به خودکشی میزند. با این تفاسیر رجبلو در ارائه رئالیسم خود موفقیتهای جالبی کسب کرده و کارش انضمامی و انتقادی است. او حتی دست به «هستیشناسی اکنون» هم زده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه