ابراهیم حقیقی آثار روزهای کرونا را در معرض نمایش میگذارد
بهتازگی گالری گلستان اعلام کرده است که قرار است آثار ابراهیم حقیقی هنرمند گرافیست پیشکسوت که در روزهای کرونا خلق شدهاند بهصورت آنلاین از اول خرداد منتشر شود.
حقیقی که ترجیح میدهد، گالریها باز شود و آثارش روی دیوار دیده شود، در مورد انتشار آثارش بهصورت آنلاین به «ایران» میگوید: «هنوز معلوم نیست تا اول خرداد همه کارها به اتمام برسند. امیدوارم تا اول خرداد گالریها باز شوند. قصدم این بود که آثارم را در گالری به نمایش بگذارم، چرا که دیدن آثار روی دیوار با دیدن آن بهصورت آنلاین بسیار متفاوت است.»
او در ادامه میگوید: «آثارم را در صفحه اینستاگرام که همه متأثر از ویروس کروناست منتشر کردم. اکنون که درقرنطینه خانگی به سر میبریم، تنها گزینه انتشار آثار بهصورت آنلاین است.
البته باید این آثار تست بدهند و من منتظر نتیجه آن هستم که آیا قابلیت انتشار در فضای مجازی را دارد یا نه؟» این هنرمند پیشکسوت بسیار پرکار است. چرا که در این روزهای قرنطینه روزی 2 اثر کار کرده است و تاکنون به 100 اثر رسیده است. حالا او با خلق آثاری با نمادهای ویروس کرونا مثل ماسک، ژل ضدعفونیکننده و دستمال کاغذی کرونا را به دنیای هنرهای خود برده است.
گفتوگوی «ایران» با عبدالحکیم بهار، نامزد ایرانی جایزه جهانی «آسترید لیندگرن»
آرزویم، کتابخوان شدن همه کودکان این سرزمین است
مریم شهبازی
خبرنگار
16 سال از آن روزی که تصمیم گرفت یکی از اتاقهای خانهاش را به کتابخانه تبدیل کند میگذرد؛ طی این سالها نه تنها کتابخانه را گسترش داده، بلکه تقریباً نیمی از جمعیت هفت هزار نفری روستای محل زندگیاش را هم عضو فعال این کتابخانه کرده؛ حتی آن 400 جلد کتاب اولیه، به 7 هزار جلد کتاب کودک و نوجوان و چهارهزار جلد کتاب بزرگسال افزایش پیدا کردهاند. عبدالحکیم بهار طی این سالها، هم روستای رمین و اهالیاش را به الگویی برای کتابخوان شدن دیگر روستاها تبدیل کرده و هم با همراهی بچهها برای دورهای عنوان یکی از 10 روستای برتر دوستدار مطالعه را برای «رمین» به ارمغان آورده است. نام این مروج کتابخوانی برای سالها فعالیت ترویجی در میان نامزدهای دریافت جایزه جهانی «آسترید لیندگرن» جای گرفته، گپ و گفتمان را با این فعال فرهنگی چابهاری میخوانید؛ مردی که مهمترین آرزوی زندگیاش این است که دیگر هیچ کودکی، در هیچ کجای کشورمان در حسرت دسترسی به کتاب نباشد.
علاقهمندیتان به مطالعه که فعالیتهای ترویجی کتابخوانی را هم بهدنبال داشته از کجا نشأت گرفت؟
تا قبل از کلاس دوم-سوم دبستان حتی نمیدانستم کتاب غیر درسی چیست! اما بهلطف ماجرایی که به اختصار میگویم این علاقهمندی آنقدر در وجودم ریشه دواند که بخشی از زندگیام شد. نه تنها دوران کودکی من، بلکه حتی همین حالا هم شرایط بچههای روستا خیلی متفاوت از بچههای شهرهای بزرگ است؛ با سختی بسیاری موفق به خرید کتابهای مورد علاقهام میشدم و در نهایت آنقدر برایم عزیز بودند که دلم نمیآمد بعد از مطالعه گوشهای پرتشان کنم و همه آنها را با دقت نگهداری میکردم.
بحث خانواده و شرایط فرهنگی حاکم بر آن مطرح بوده؟
نه تنها پدر و مادرم سواد نداشتند، بلکه حتی در اطرافیانم هم ندیده بودم کسی کتاب بخواند که بگویم آنجا دیده و علاقهمند شدهام. برای دیدار با مادربزرگم به یکی از روستاهای اطراف رفتیم، سالهای ابتدایی دبستان بودم که از بچههای آن روستا شنیدم معلم مدرسهشان کتابخانهای کوچک درست کرده و تازه متوجه شدم کتابهای غیر درسی هم وجود دارند.
و همین سرآغاز علاقهمندیتان به مطالعه شد؟
کار معلم آن روستا برای من عجیبترین اتفاق ممکن بود! کمی که از آشناییام با کتابخوانی گذشت حول و حوش سال 64 با کیهان بچهها آشنا شدم و مطالعه بخش معرفی کتاب آن منجر به اطلاعم از آثار خوب شد و من از طریق پست و برخی آشنایان آنها را تهیه میکردم. این روند ادامه داشت تا اوایل دهه 70 که به اجبار شرایط ناچار به ترک تحصیل شده و همچون دیگر مردان روستا مشغول فعالیت روی لنج شدم. ملوان شده بودم و درگیر سفرهای طولانی روی آب. از غروب آفتاب به بعد تقریباً بیکار بودم و به فکرم افتادم که اوقاتم را با مطالعه بگذرانم اما فرهنگ غالب برای تفکرات آن روزگار مانعم شد. ناخدا و دیگر ملوانان به محض آنکه متوجه کتابهای من شدند واکنش نشان دادند و گفتند که این لنج برای کسب روزی است و تو حق نداری جز قرآن و کتابهای مذهبی چیزی بیاوری. نگاه خوبی به کتابهای داستانی نداشتند، بخشی از کتابهایم را به دریا انداختند و آنها را از دست دادم هر چند که به مرور آنها هم علاقهمند به مطالعه شدند. چند سالی به همین منوال ادامه یافت تا اینکه خدمت رفتم و بعد هم مشغول کار در جامعه بهورزی شدم.
ماجرای تأسیس کتابخانهتان به این دوران باز میگردد؟
بله، در شغل تازهام هر 15 روز یک مرتبه برای سرکشی یا بررسی وضعیت بیماران بهخانه آنها میرفتم؛ آنقدر عاشق مطالعه بودم که به هرخانوادهای سرمیزدم کتابی هم برای مطالعه به آنان میدادم. کاری هم نداشتم که نتیجه بخش است یا نه تا اینکه روزی صدای همسرم درآمد که فکری بهحال کتابهای قدیمیات کن. کتابها را جمع کردم و به مدرسه روستا رفتم تا به کمک مدیر، کتابخانهای دایر کنیم؛ متأسفانه نپذیرفت. بچهها متوجه شدند و بهدنبالم آمدند که پشیمان نشوم. اما بدون اجازه مدیر که کاری از من ساخته نبود. چند روزی فکرم ناراحت این مسأله و خواسته بچهها بود تا در نهایت با همسرم قرار گذاشتیم یکی از اتاقهای خانه را به کتابخانهای با 400 جلد کتاب تبدیل کنیم.
استقبال بچهها چطور بود؟
آنقدر خوب که کل کتابها را چند ماهه خواندند؛ تعداد اعضای کتابخانه در دوران اولیهاش در نهایت 60-70 نفری میشد، این اولین قدم برای کتابخانه دار شدن روستای «رمین» بود که اتفاقی در سال 84-83 برداشته شد. چند ماهی که گذشت بهلطف دوستان شورای کتاب کودک اداره کتابخانه قدری اصولیتر شد، خب من که از کتابداری سردرنمی آوردم! نزدیک 15 کارتن کتاب برای بچهها هدیه آوردند که رنگ و بوی بیشتری به کتابخانه داد.
علاقهمندی بچهها برای مطالعه را تحت تأثیر چه عاملی میدانید؛ آن هم در شرایطی که بچهها حتی به کتابهای غیردرسی دسترسی نداشتند!
نکتهای که نباید فراموش کرد شرایط حاکم بر روستاها، آن هم در مناطق محروم است. وقتی بچهها هیچ سرگرمی دیگری نداشته باشند توجهشان بههر امکان یا گزینه تازهای جلب میشود. آن زمان هم مثل حالا نبود که خبری از موبایل و تبلت باشد؛ هرچند که حتی همین حالا هم کمتر کودکی در روستای ما به اینها دسترسی دارد و حتی برای آموزش آنلاین این روزها بهناچار باید خانه آنهایی که موبایل یا کامپیوتر دارند جمع شوند و درس بخوانند. این استقبال تنها خاص بچهها نبود حتی بزرگسالان هم میآمدند و اگر خواهان کتاب خاصی بودند از من کمک میخواستند.
کتابها را سرموقع برمی گرداندند؟
اغلب بله، اما گاهی پیش میآمد که بچهای کتابی را سه- چهار مرتبه میبرد و در بازپس دادن آن تعلل میکرد، آنجا بود که متوجه میشدم کتابی که امانت گرفته را دوست دارد که دلش نمیخواهد آن را پس بدهد. در مواقع اینچنینی از خیر کتاب میگذشتم. این ماجرا تا سال 93 به همین شکل ادامه پیدا کرد تا اینکه بحث روستاهای دوستدار کتاب به میان آمد؛ نمیدانستم چنین جشنوارهای برپا شده و حتی خبر نداشتم کاری که انجام میدهم فعالیت ترویجی است! دوستان فرمهای جشنواره را برای من ارسال کردند آن هم در شرایطی که هنوز نه اینترنت درستی داشتیم و نه حتی موبایل. به مرور بسیاری از دوستان اهل کتاب را از طریق وبلاگ کتابخانهمان پیدا کردیم.
انتخاب «رمین» بهعنوان یکی از روستاهای برتر دوستدار کتاب کشور تأثیری در فعالیتهای بچهها داشت؟
این انتخاب وقتی رخ داد که اعضای اولیه کتابخانه به سن 16-17 سالگی رسیده بودند، وقتی دیدند فعالیتهای آنان دیده شده اشتیاق بیشتری نشان دادند و حتی بخشی از کارها را به دست گرفتند. دایره فعالیتهای بچهها کم کم از کتابخوانی هم فراتر رفت و بهدیگر کارهای اجتماعی هم کشید. در همین ماجرای سیل، اعضای کتابخانه همراهی زیادی کردند. ما هم برنامهریزیها برای کتابخانه را گسترش دادیم، وقتی اعضا کتابی را میخواندند آنان را به انجام تحقیقی هم تشویق میکردیم.
همراهی خانوادهها در این سالها چطور بود؟
با اینکه خانوادهها از امکان همراهی مالی برخوردار نبودند اما تا حد توان در برخی فعالیتها کمک میکردند؛ هر چند که ابتدای کار باورشان نمیشد کارمان سرانجامی پیدا کند. بگذارید به نکتهای اشاره کنم، در برنامههای هفتگی کتابخانه به تولد نویسندگان ایرانی و جهانی هم توجه داشته و داریم تا از این طریق بچهها بیشتر با آنان آشنا شوند. در یکی از سالروزها به تولد هوشنگ مرادی کرمانی رسیدیم، بچهها برای او تولد گرفتند و کتابهایش را خواندند. ماجرا به گوش مرادی کرمانی رسید او هم برای بچهها پیام تصویری و نامهای پرمهر فرستاد؛ این قبیل اتفاقات تأثیر بسیاری در علاقهمندی بیشتر بچهها دارد.
این علاقهمندی به مطالعه میان بزرگسالان روستا هم کشیده شد؟
بله، از آنجایی که اغلب مردان روستای رمین صیاد هستند و به سفرهای یکی- دوماهه به دریا میروند بنابراین مخاطبان جدی کتابهای ما از میان خانوادهها، زنان و دختران هستند.
در این سالها از همراهی مسئولان هم برخوردار شدید؟
از وقتی روستای «رمین» مطرح شده از نهاد کتابخانهها هم پیشنهاد اداره مشارکتی کتابخانهمان را داشتیم، که نپذیرفتیم و گفتیم دلمان نمیخواهد کاری که اینقدر برای آن زحمت کشیدهایم رنگ و بوی اداری و دولتی به خودش بگیرد. در آن سالهای ابتدایی نهایت کمکی که از آن برخوردار شدیم دریافت کانکسی نیمه خراب بود که آن را به کتابخانه تبدیل کردیم. کتابهای کودک و نوجوان و بزرگسالمان هردو در همین کانکس بودند، از آنجایی که بزرگسالان حوصله سر و صدای بچهها را نداشتند تصمیم گرفتیم فکری برای جداسازی کتابهای این دو گروه سنی کنیم. خوشبختانه خانه بهداشت ساختمان بدون استفاده خود را در اختیارمان گذاشت که آنجا را به کتابهای بزرگسال اختصاص دادیم. البته طی این سالها مسئولان زیادی به روستای ما سفر کردند، از وزیر گرفته تا رئیس منطقه آزاد چابهار و... قول حمایتهایی هم دادند که هنوز هیچ کدام عملی نشده است.
و امید شما بهعنوان مروج کتابخوانی؟
امیدوارم شرایطی فراهم شود که همه بچهها، در هر شهر و روستایی که هستند به کتاب دسترسی پیدا کنند و این دیگر برای هیچ بچهای، همچون روزگار کودکی خودم یک آرزو نباشد. انتخاب شدن در یک جایزه شیرین است اما اتفاق مهمی نیست، من مهمترین جایزه زندگیام را از بچهها گرفتهام.
همه آرزوهای نامزد جایزه آسترید لیندگرن
اولین روزی که یکی از اتاقهای خانه را کتابخانه کردیم نه چیزی از جشنواره روستاها میدانستیم و نه از این جایزه جهانی! این کار را بهخاطر بچههای روستا انجام دادم و حالا هم مهمترین آرزوی من این است از این طریق همه روستاهای استانمان کتابخوان شوند و این فعالیتها را زنجیروار بههمه کشور گسترش بدهیم.
شاید جالب باشد که بدانید از بدو راهاندازی روستاهای دوستدار کتاب موفق به هماهنگ کردن شبکهای فعالیتهای 70 روستا شدهایم و بههمین منظور شورایی هم تشکیل دادهایم که من هم در آن حضور دارم.
این شبکه روستایی سال 97 تشکیل شده که اعضا کارها را بهشکل داوطلبانه انجام میدهند؛ هدفمان راهاندازی کتابخانههایی است که بهحال خود رها شدهاند و دایر کردن کتابخانههای جدید و کمک به تجهیز آنهاست.
انتخابی که انگیزهای میشود برای دیگران
محمود آموزگار
نویسنده و ناشر
انجمن نویسندگان کتــــاب کـــــــــودک و نوجــــــــــــوان عبدالحکیم بهار مروج کتابخوانی و بنیانگذار کتابخانه روستای دوستدار کتاب در رمین چابهار را بهعنوان یکی ازنامزدهای دریافت جایزه آسترید لیندگرن معرفی کرد. این اقدام نگاهها را به سمت ترویج کتابخوانی در روستاها معطوف کرد و کارنامه بهار تأکیدی بر نگاه درست انجمن در این انتخاب است. عبدالحکیم در نوجوانی به وسیله انس با کیهان بچهها و خواندن داستانهای دنباله دار مجذوب قصه و داستان شد و به این ترتیب به دنیای کتابخوانی قدم نهاد. از اواخر دوران دبیرستان همچون سایر جوانان منطقه به شغل ماهیگیری پرداخت؛ ماهیگیران در چند لنج به میان آبهای اقیانوس میرفتند و در نقطهای متوقف میشدند. هرشب تور را به دریا میانداختند و صبح روز بعد آن را بالا میکشیدند. تخلیه ماهیها ١٠ صبح انجام میشد و تا شب که دوباره تور را به دریا بیندازند اوقات فراغتی بود که عموماً با تعریف خاطره و لطیفه و بازی سپری میشد. عبدالحکیم اما با کتابهایش مشغول بود. کنجکاوی ماهیگیران باعث میشد که از محتوای کتابها برایشان تعریف کند و وقتی متوجه اشتیاق آنها شد کتابهای بیشتری به همراه خود میبرد. حالا عده بیشتری در اوقات فراغت کتاب میخواندند و در تجربیات یکدیگر شریک میشدند. عبدالحکیم در اداره بهداشت استخدام شد و کتابها را با خود به خانهاش در روستای رمین آورد و اینگونه خانهاش را به محلی برای مراجعه کودکان و نوجوانان علاقهمند کتابخوانی تبدیل کرد. افزایش کودکان، عبدالحکیم را بر آن داشت که با تهیه یک کانکس فعالیت کتابخوانی را به محل بزرگ تری منتقل کند. امروزه فعالیتهای عبدالحکیم وسعت یافته است و روستاهای بسیاری در منطقه با الگو قراردادن روستای رمین به ترویج کتابخوانی در بین کودکان پرداختهاند. انتخاب عبدالحکیم بهار برای نامزدی جایزه آسترید لیندگرن از سوی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان اقدامی شایسته است که دست کم انگیزههای این عزیزان را خواهد افزود.
فرماندار نیویورک جور رئیسجمهوری خطاکار را میکشد
حمله تازه دنیرو به ترامپ
وصال روحانی
خبرنگار
رابرت دنیرو هنرپیشه مشهور هالیوود که طی سالهای زمامداری دونالد ترامپ در امریکا او را بارها سرزنش و از کاستیهای بزرگش گفته، دوباره ترامپ را به باد انتقادات تازه گرفت. او با تحسین عملکرد اندرو کومو، فرماندار ایالت نیویورک در مبارزه با کرونا و عواقب هولناک این اپیدمی که بیشاز هرمکانی در نیویورک قربانی گرفته، متذکر شد وی دارد کاری را انجام میدهد که قانوناً و عرفاً جزو وظایف رئیسجمهوری است. بازیگر برنده دو جایزه اسکار که سال پیش در «ایرلندی» مارتین اسکورسیسی هم درخشید، در گفتوگو با استیفن کولبرت مجری و طراح برنامه «Lonte show» که از «تاک شوهای» معروف شبکههای تلویزیونی امریکاست، اظهار داشت: «کوموبسیار خوب عمل کرده اما واقعیت امر این است که او در حال انجام کارهایی است که یک رئیسجمهوری باید انجام بدهد. کومو دارد جور ترامپ و کوتاهیهای او را میکشد. ما از عملکرد کومو بهعنوان یک فرماندار توانا راضی هستیم اما از ترامپ چهبگویم که کنار نشسته و فقط ناظر انجام کارهایی توسط کومو در محدوده نیویورک است که باید بهوسیله خود او مدیریت و انجام میشد.» دنیرو با «احمق» خواندن ترامپ که میکوشد در اواسط پاییز امسال ریاست جمهوریاش را تکرار و برای چهارسال دیگر حاکم امریکا شود، گفت: «اگر ترامپ قدری عقل و همت داشت، ما در تقابل با این اپیدمی (کووید19) بسیار موفقتر عمل میکردیم. به او اخطارهای زیادی در مورد جدی و خطیر بودن اوضاع امریکا بر اثر جولان کرونا داده شد اما او با تکبر و غرور هرچه بیشتر آنها را نادیده گرفت و حالا ملت امریکا در حال پسدادن تقاص جهالت ترامپ به بدترین و شدیدترین وضع هستند. او فقط به تجدید پیروزیاش در انتخابات امریکا فکر میکند و مسائل دیگر و سرنوشت مردم اصلاً برایش مهم نیست. من طرفدار جو بایدن رقیب ترامپ در انتخابات امسال امریکا هستم اما حقیقت امر این است که هر فرد دیگری و بخصوص اگر کومو روبهروی ترامپ میایستاد، از او نیز حمایت میکردم. من حتی مایلم در فیلمی که قرار است بهزودی درباره ضایعات کرونا در امریکا تهیه شود، نقش کومو را بازی کنم. بدتر از همه اینکه سایر جمهوریخواهان نشستهاند و فقط جنایات تازه ترامپ را تماشا میکنند. آنها با فروش روح خود با این شیطان همکاری میکنند.» شایان ذکر است که دنیرو ستاره فیلمهای «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «رفقای خوب»، «شکارچی گوزن» و «میسیون» پس از پیروز شدن ترامپ در انتخابات 2016 امریکا وی را بارها کوبیده و القابی مثل «دیوانه محض»، «هنرمند مزخرف»، «گانگستر آماتور» و «نژادپرست افراطی» را به وی داده و گفته حیف است ترامپ فقط بمیرد و درستتر آن است که بهخاطر اعمال زیانبارش سالها به زندان برود و رنج ببرد.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اطلاعیهای اعلام کرد مهلت ثبت اطلاعات کسب و کارهای آسیبدیده در بحران کرونا تمدید شد. براساس این اطلاعیه فرصت ثبت و ویرایش اطلاعات متقاضیان در روزهای دوشنبه و سهشنبه (۲۲ و ۲۳ اردیبهشت) برای هر سه رسته تمدید شده است.
کانون فیلمنامهنویسان سینمای ایران در پی اتفاقات صنفی و درونخانوادهای سینما پس از وقوع کرونا، با انتشار بیانیهای، نسبت به آنچه تلاشهای ساختارشکنانه برای تضعیف اجماع صنفی در خانه سینما میداند هشدار داد و خواستار ایجاد ساز و کار حمایتی فراتر از ظرفیتهای موجود از سوی نهادهای مسئول برای اعضای خانواده سینما شد.
سری جدید مجموعه حدیث سرو در 15 قسمت 30 دقیقهای با نگاهی به زندگی و احوال مرحوم آیتالله العظمی سید محمد هادی میلانی آماده پخش شد. این مجموعه که پخش آن از شامگاه شنبه 20 اردیبهشت ماه آغاز شده به مدت 15 شب ساعت 17 روی آنتن شبکه یک سیما میرود.
نمایش «پچپچههای پشت خط نبرد» به کارگردانی اشکان خیلنژاد و بازی نوید محمدزاده در قالب فیلم ـ تئاتر منتشر شد. این نمایش به نویسندگی علیرضا نادری هماکنون از سوی سایت تیوال با بهای ۱۰ هزار تومان به صورت آنلاین به مردم علاقهمند عرضه شده است.
بیستویکمین مسابقه بینالمللی نقاشی نوازاگورا کشور بلغارستان در سال ۲۰۱۹ که با موضوع «آزاد» برگزار شد، از بین ۳۲۱۸ اثر از ۳۹ کشور جهان ۱۵ کودک و نوجوان ایرانی دیپلم افتخار این دوره از مسابقه را کسب کردند که در بین آنها نام هشت عضو مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بهچشم میخورد.
حسامالدین سراج با انتشار اذان (با صدای خودش)در اینستاگرام، گفته صدا و سیما اجازه پخش این اثر را نداده است. حسامالدین سراج پیش از این در ارتباط با این اثر نیز چنین توضیح داده بود: این اذان با درآمدی در گوشه بوسلیک آغاز میشود و سپس در اوج و یکی دو پرده پایین در حجاز ادامه مییابد و نهایتاً در فرود با بوسلیک به پایان میرسد.
جوایز «دیوید دی دوناتلو» ایتالیا که معادل اسکار خوانده میشود، شامگاه جمعه بهصورت مجازی برگزار شد. در مراسم امسال که شصتوپنجمین سالگرد اهدای این جوایز بود، فیلم درام جنایی «خائن» ساخته مارکو بلوچیو برنده بزرگ بود. این فیلم برنده شش جایزه از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و همچنین چند جایزه برای بازیگران شد. این فیلم جایزه بهترین فیلمنامه غیراقتباسی را نیز برای بلوچیو٬ لودوویکا رامپولدی و وایلا سانتلا برد و بهعنوان برنده جایزه بهترین تدوین هم معرفی شد.
انجمن مطبوعات خارجی هالیوود که برگزارکننده جوایز سینمایی گلدن گلوب است اعلام کرد امسال و بهدلیل بحران شیوع ویروس کرونا در اغلب کشورهای جهان، امتیازهایی را بهصورت موقت برای شرکتکنندگان در شاخه بهترین فیلم خارجی این جوایز در نظر گرفته که براساس آن فیلمهای غیرانگلیسیزبان دیگر نیاز نیست در فاصله زمانی ۱۵ ماهه از اول اکتبر تا ۳۱ دسامبر پیش از برگزاری مراسم اعطای جوایز، در کشور مبدأ اکران سینمایی داشته باشند و اکران در هر کشوری و در هر شکلی شامل سینما، سرویسهای آنلاین ویدئو درخواستی (VOD)، شبکههای کابلی، تلویزیون و... نیز واجد شرایط رقابت در شاخه بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب خواهد بود.