جنگ با معایب جامعه در صحنه تئاتر
مرگ؛ آخرین نقش زندگی پدر تئاتر ایران
فرزانه قبادی/ تا پیش از آنکه شاه شهید، مزینالدوله نقاش باشی دربار را مأمور کند که در دارالفنون نمایش به پا کند و او هم برای اطاعت از اوامر ملوکانه دست به دامن نمایشنامهای از مولیر شود و نمایشی روی صحنه ببرد، هنر نمایش در ایران بیشتر محدود به سیاه بازی و روحوضی بود. آنچه شاهان قاجار در فرنگ از نمایش و تئاتر دیده بودند، حرکات و داستانی برای سرگرمی و تفریح بود. تئاتر در اروپا اما وجوه دیگری هم داشت که مسافران دربار قاجار چندان به آن توجه نداشتند.
موج مشروطهخواهی ابعاد دیگری از این هنر را برای جامعه ایران نمایان کرد. تئاترهایی با مضامین اجتماعی که در انجمن اخوت، شرکت علمیه فرهنگ و تئاتر ملی به نمایش در میآمد حاصل همین جریان بود. سال 1290 بود که محققالدوله «تئاتر ملی» را که نخستین گروه مستقل نمایش در ایران بود در طبقه فوقانی مطبعه فاروس در خیابان لاله زار تأسیس کرد. عنایتالله شیبانی و سید علی نصر از جمله کسانی بودند که با این گروه همکاری داشتند. بعد از آن بود که سیدعلی نصر تبدیل به یکی از افراد تأثیرگذار در تئاتر ایران شد، تا جایی که به او لقب «پدر تئاتر نوین ایران» را دادند. نصر دانش آموخته تئاتر در اروپا بود و به خوبی با اصول هنر تئاتر روز دنیا آشنا بود. او پنج سال بعد از شروع به کار تئاتر ملی، «کمدی ایران» را با امتیاز رسمی از وزارت معارف تأسیس کرد. گروهی که برای نخستین بار در ایران، تئاتر اصولی و ساختارمند را روی صحنه بردند و از بازیگر زن در نمایش استفاده کردند. سال 1317 که رضاشاه دستور تأسیس «سازمان پرورش افکار» را صادر کرد، سیدعلی نصر که فرد صاحب نفوذی بود توانست مدیریت کمیسیون هنرپیشگی (نمایش) را در این سازمان به عهده بگیرد. هنرستان هنرپیشگی تهران هم بهعنوان زیرمجموعه این سازمان و با الگوبرداری از کنسرواتوار هنرهای دراماتیک پاریس در همین سال تأسیس شد.یک سال بعد علی منصور سکان وزارت پیشه و هنر را به دست گرفت و نصر را بهعنوان معاون خود انتخاب کرد. منصور که نخستوزیر شد، علی نصر بهعنوان سرپرست وزارتخانه منصوب شد. اما مناصب سیاسی او به اینجا ختم نشد، او لباس دیپلماتها را پوشید و مدتی سفیر ایران در پاکستان و چین شد. در مقطعی هم نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود.
سال 1319 بود که تماشاخانه تهران در سینمای گراند هتل با تلاشهای علی نصر و احمد دهقان شروع به کار کرد. بنایی پر ماجرا که تاریخی از شادی و خشم و حسرتها را در قلب لاله زار تهران پشت سر گذاشته است. بنایی که امروز نه با نام «تماشاخانه تهران» که اغلب با نام «تئاتر نصر» شناخته میشود.
نصر به تئاتر تنها بهعنوان یک هنر نگاه نمیکرد، او معتقد بود صحنه نمایش و قلم میتواند ابزار مبارزه باشد: «مجاهدین در سنگرها با تفنگ و گلوله برای به دست آوردن آزادی و اصلاح نقایص اجتماعی و تأمین سعادت مردم میجنگیدند ولی ما روی صحنه تئاتر به کمک قلم و نمایش به جنگ معایب جامعه رفته بودیم، اما قلب من به من میگفت پیروزی ما قطعیتر و وسیعتر از پیروزیهای باروت است». چهل سال بعد وقتی خبرنگار روزنامه اطلاعات از او پرسید چهار دهه برای تئاتر ایران زحمت کشیدید حالا نسبت به شرایط فعلی چه احساسی دارید؟ گفت: «هر وقت در مواقع گردش و تنهایی از مقابل درِ تئاترهای کوچک شهر خودمان میگذرم و صدای بلندگوهای آنها را میشنوم و ویترینهای مملو از عکس آنها را میبینم، ناگهان دلم از فرط شوق میتپد و حس میکنم پس از آن روزهای پرمشقت و رنج که بر جمعی از هنردوستان گذشت تا هنر تئاتر در ایران جان گرفت، امروز به منزله نور امیدی است که قلبهای ما را روشن میکند و یادگار رنجهای گذشته را از بین میبرد. در چنین لحظاتی است که به یاد سخنان تولستوی نویسنده بزرگ میافتم که در آخرین لحظات حیات گفت: «کوشیدن، جستن، یافتن و هرگز تسلیم نشدن». 26 بهمن 1340 بود که روزنامهها در صفحه نخست خود نوشتند: «سیدعلی نصر؛ پدر تئاتر ایران درگذشت.»
آخرین روزها و آخرین فرصت برای بازکردن حساب ذخیره بانک اصناف ایران
تبعید، زندان و سرانجام مرگ
پایان سال ها مبارزه
لیلا ابراهیمیان/ روز بیستوسوم اسفندماه 1340، تیتر اول روزنامه کیهان این بود: «حضرت آیتالله کاشانی درگذشت»؛ یکهفته مانده به پایان اسفندماه، پخش موسیقی رادیو بمدت یکروز قطع شد، مغازههای خیابان پامنار تعطیل و به نوشته روزنامه کیهان بیش از دو هزار نفر در مسجد سپهسالار در تشییعجنازه آیتالله کاشانی شرکت کردند.
فرزند آیتالله حاج سیدمصطفی کاشانی، متولد 1264 شمسی، شاگرد آیتالله محمدکاظم خراسانی (آخوند خراسانی )و آیتالله حاجمیرزاحسین خلیلی تهرانی، در ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد رسیده بود؛ اگرچه مبارزات سیاسیاش بر بعد علمی کارنامه او سایه افکند و سیمایش پشت غبار سیاست پنهان شد. مؤسس مدرسه «نوین علوی» در نجف اشرف، از زمان جنگ جهانی اول در عرصه سیاست ثابتقدم ایستاد، اگرچه سیاستورزیاش همیشه با حاشیه و نقدهایی همراه بود. شاید اولین کنشگریاش با جنگ اول جهانی گره بخورد؛ آن زمان که قوای انگلیس به عراق حمله کرد، علمای بزرگ فتوای جهاد دادند، پدر آیتالله کاشانی و خود او همراه این قیام شدند. بعداً علیه قرارداد 1919 با همکاری علمای بزرگ و عشایر عرب هم فتوای جهاد داد؛ علیه نیروهای استعماری اشغالگر به همراه مرحوم آیتالله آقاسیدمحمدتقی خوانساری سلاح برداشت و به میدان جنگ رفت. او عضو «هیأت عالی انقلابیون» بود و یکی از چهار عضو «کمیته عالی جنگ حکومت انقلاب» شد؛ جنگی که بیش از شش ماه طول کشید. آیتالله مدتها در عراق زندگی کرد و زمانی که به تهران رسید سه روز مانده بود به کودتای رضاخانی؛ در خیابان پامنار ساکن شد تا اینکه از همین خیابان زندگیاش بار دیگر به سیاست گره خورد. نمایندهای فعال در مجلس که مخالف جمهوری رضاخانی بود و بعدها هم چندین بار به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. پس از شهریور 1320، زمانی که رضاشاه به تبعید رفت، انگلیسیها از علی سهیلی نخستوزیر وقت خواستند آیتالله را به تبعید بفرستد. کاشانی در ۲۷ خرداد ۱۳۲۳در«گلاب دره» شمیران دستگیر و بازداشت شد و به ۲۸ ماه زندان نیروهای متفقین و نیروهای اشغالگر در رشت، اراک و کرمانشاه رفت. بااینکه در زمان انتخابات مجلس چهاردهم در تبعید بود، به نمایندگی مجلس انتخاب شد. اما به دستور ستاد ارتش متفقین، اسمش از فهرست اسامی نمایندگان مجلس حذف و به زندان روسها در رشت فرستاده شد. در سال 1324 با تلگراف دولت آزاد شد و در ۲۷ شهریور ۱۳۲۴ وارد تهران شد و حدود 10 ماه بعد در ۲۶ تیرماه ۱۳۲۵ در پی زدوخوردی که بین کارگران هوادار حزب توده و کارگران مخالف آنها رخ داد کاشانی، مسبب بلوا شناخته و بازداشت شد. دکتر محمد مصدق بهدلیل بازداشت آیتالله به احمدقوامالسلطنه نخستوزیر اعتراض کرد. بعدها جبهه ملی اسمش را در فهرست نامزدهای خود منتشر کردند و از همینجا مودت بین دو مرد روحانی و سیاسی برقرار شد، دوستی که کم حاشیه نبود.آیتالله کاشانی بار دیگر از زندان به مجلس شورای ملی رفت و در زمان حادثه تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمنماه ۱۳۲۷ او و دامادش را بازداشت و به قلعه فلکالأفلاک خرمآباد و سپس به بیروت لبنان تبعید کردند. اما در ۲۱ فروردینماه ۱۳۲۹، وکالت مردم تهران را برای دوره شانزدهم پذیرفت. آن زمان محمد مصدق به نخستوزیری رسید و اولین تقاضایش از دولت آزادی کاشانی بود. کاشانی هم بارها برای تأیید دکتر مصدق سخنرانی کرده، از ملی شدن نفت گفته و از منتقدانش انتقاد کرده؛ اوج این همراهی در قیام تیرماه 1331 بود. اگرچه بهگفته خیلیها این رفاقت در زمان کودتای 28 مرداد 1332 به رقابت بدل شد؛ عوامل کودتا هم به کوره تفرقه میدمیدند به امید پیروزی خود در ماه سوزان مرداد1332.
حضرت آیت الله کاشانی درگذشت
امروز با کمال تأسف اطلاع یافتیم که حضرت آیتالله حاج سیدابوالقاسم کاشانی برحمت ایزدی پیوستهاند. حضرت آیتالله کاشانی بهعلت عارضه ذاتالریه در بیمارستان دکتر طرفه بستری بودند وتحت درمان قرار داشتند و با اینکه نسبت به یکی دو روز گذشته حال ایشان بهتر شده بود، متأسفانه معالجات پزشکان مؤثر نیفتاد و حضرت آیتالله ساعت 5 بامداد امروز در بیمارستان بدرود زندگی گفتند.کسالت حضرت آیتالله کاشانی از مردادماه امسال آغاز شد و معظمله روز 11 مرداد دربیمارستان طرفه بستری شدند.کسالت حضرت آیتالله ناراحتی قلبی، تنگی نفس و ضعف مفرط بود و یکبار هم قبل از معالجه تحت عمل جراحی قرار گرفته بودند و چند روز بعد بهدنبال معالجات مداوم پزشکان بهبود نسبی یافتند و سرانجام روز ششم شهریور بیمارستان طرفه را ترک گفتند....تا دو ماه حضرتآیتالله در منزل استراحت میکردند ولی از آبانماه مجدداً کسالت ایشان شدت یافت و به بیمارستان بازرگانان انتقال یافتند. دو روز قبل کسالت حضرت آیتالله باز هم شدت یافت و برای آخرین بار به بیمارستان دکتر طرفه منتقل شدند، این بار کسالت معظم له شدیدتر از پیشبود و 39.5 درجه تب داشتند. پس از معالجات لازم درجه تب پایین آمد اما ریهها گرفته بود و تنفس آیتالله بسختی انجام میگرفت و نظر اکثر آقایان پزشکان این بود که حضرت آیتالله به ذتالریه سختی مبتلا شدهاند. بعداز ظهر دیروز تب بالا رفت و نیمهشب به 39 درجه و نیم رسید و برای افتادن تب آقا اقدامات زیادی شد اما نتیجهای حاصل نگردید و فشار خون از 15 به 14 رسید. آقا با تب شدیدی که داشتند از نارسایی ریه رنج میبردند و بسختی نفس می کردند و با لوله اکسیژن تنفس انجام میگرفت. تا صبح امروز فشار خون و ضربان قلب خوب و منظم بود ولی در ساعت 5 و 45 دقیقه صبح امروز ناگهان فشار خون حضرت آیتالله پایین آمد و قلب معظمله ازکار افتاد.
روزنامه کیهان- چهارشنبه 23 اسفند 1340
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
روستاهای رزکان، واریان و کوشک بالا زیر آب ماندند
سد کرج افتتاح شد
«سد کرج ساعت 9 صبح روز 3 آبان سال ۱۳۴0 با حضور شاهپور غلامرضا و عبدالرضا پهلوی، دکتر علی امینی نخست وزیر و اعضای هیأت دولت، نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا، شخصیت های کشوری و لشکری، روزنامه نگاران و مهندس محمد صفی اصفیا سرپرست سازمان سد کرج، توسط محمد رضا پهلوی افتتاح و به بهره برداری رسید.»کار احداث سد، پس از تخلیه سه روستای رزکان ، واریان و کوشک بالا که در پشت سد قرار داشتند و با آغاز آبگیری به زیر آب می رفتند و انعقاد قرارداد با کارخانه سیمان تهران و تهیه ماشین آلات و سایر تجهیزات که از طریق مناقصه، از کشورهای مختلف اروپا و آمریکا و ژاپن خریداری شده بود، با همکاری دو شرکت «موریسن نودسن» و «هارزا» در سال ۱۳۳۷ آغاز و اولین سد چند منظوره کشور به ارتفاع ۱۸۰ متر، ۳۹۰ متر طول تاج، ضخامت 30 متر در زیربنا و گنجایش 205 میلیون متر مکعب آب در یک دریاچه 14 کیلومتری و با هدف تأمین آب شرب تهران و تولید انرژی شبکه سراسری برق، با هزینه 4500 میلیون ریال در ۲۵ کیلومتری جاده کرج - چالوس، ساخته شد.
روزنامه کیهان - چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۴۰
ازبرعلی حاجوی چگونه به تاریخ پیوست
ماجرای دهقان فداکار
شب 13 آبان سال 1340 ازبرعلی حاجوی متولد ۵ اسفند ۱۳۰۹ شهر میانه [درگذشت 11 آذر 1396]، معروف به ریزعلی خواجوی، دهقان فداکار کتاب فارسی سوم دبستان که در آن سال ۳۲ ساله بود، متوجه ریزش کوه و مسدود شدن مسیر قطار شد. او کت خود را آتش زد، در هوا تکان داد و به سمت قطار دوید تا به این وسیله لکوموتیوران را متوجه این حادثه کند. فداکاری این دهقان جان بیش از 2000 مسافر قطار را نجات داد.
ëفداکاری یک دهقان جان صدها مسافر را نجات داد
«فداکاری یک دهقان ایرانی در محال هشترود و در حدود ایستگاههای راهآهن «قرنقو و شیخ صفی» که از صعبالعبورترین مناطق کوهستانی و سنگلاخ راهآهن تهران - تبریز است موجب نجات جان صدها نفر از مسافران قطار مسافربری تبریز- تهران شده است. ... قطار مسافربری تبریز- تهران با بیش از 2000 نفر مسافر روز سیزدهم ماه جاری در ساعت مقرر از تبریز به تهران حرکت کرد... قطار مسافربری تبریز ـ تهران به طرف میانه میرفت، هوا سخت طوفانی بود و منطقه کوهستانی قرنقو از شدت وزش باد و ریزش باران به لرزه درآمده بود... در همین لحظه بود که یک دهقان با شرف ایرانی فانوس بهدست از بیابان به طرف قریه خود که به «بقلاچوک» معروف است میرفت، قطار مسافری از تونل هجده گذشت و مسافران آن کوچکترین اطلاعی از سرنوشتی که لحظهای بعد در انتظار آنان بود، نداشتند. در این موقع دهقان فداکار که نام وی ریزعلی خواجوی است هنگام عبور از روی خط، صدای غرش مهیبی شنید که از کوه مجاور «ترانشه» و تونل هجده راهآهن برخاست و لحظهای بعد که روی خود را برگرداند متوجه شد که کوه ریزش کرده و راه را مسدود ساخته است.در این موقع بود که دهقان مزبور فرا رسیدن لحظه عبور قطار را از آن نقطه بهخاطر آورد و به سرنوشت شومی که در انتظار مسافران قطار و همنوعان خود بود، اندیشید. دهقان فعالیت شدیدی را آغاز کرد. وی ابتدا به طرف تونل دوید و فتیله فانوس خود را بالا کشید. سپس برای آنکه راننده قطار کاملاً از وقوع حادثه باخبر گردد نقشهای طرح کرد. دهقان لباس خود را درآورد و با نفت چراغ دستی خود آغشته کرد و با شعله چراغ، آن را آتش زد و به وسیله این مشعل مشتعل به راننده قطار مسافری اعلام خطر کرد. خوشبختانه راننده و رئیس قطار متوجه این علامت خطر شدند. راننده بلافاصله دست روی شیر ترمز گذاشت و رئیس قطار دستگیره ترمز خطر را باز کرد و بالاخره قطار مسافربری پس از تکانهای شدیدی که به خود داد از حرکت بازماند.مأموران قطار پیاده شدند و در این موقع بود که تازه متوجه شدند خطر عظیمی سر راه آنها قرار گرفته بود و اگر این اقدام انجام نمیشد، قطار پس از اصابت به قطعات بزرگ سنگهایی که از کوه سرازیر شده و در روی خطوط قرار گرفته بود متلاشی میشد و عده زیادی از مسافران هلاک میشدند.
روزنامه اطلاعات - سهشنبه 16 آبان 1340
عجیب ترین تصادف سال 1340
هواپیمایی با اتومبیل تصادف کرد!
ظهر روز سهشنبه 9 آبان واقعه عجیبی روی داد و یک هواپیمای یک موتوره حامل پست هنگام فرود اجباری در جاده آسفالته اهواز- مسجد سلیمان با یک اتومبیل سواری تصادف کرد و بههواپیما و اتومبیل خساراتی وارد آمد.خبرنگار ما جریان واقعه را تلفنی چنین گزارش داد: مقارن ظهر دیروز هواپیمای یکموتوره «ای.تی.آی.ام» متعلق به باشگاه هواپیمایی کشوری به خلبانی آقای سیدیان چوبی که حامل پستبود از آبادان برای اولین بار بهقصد مسجد سلیمان به پرواز درآمده بود در راه مسجد سلیمان نزدیک منطقه «آبگونجی» راه را گم کرد و اجباراً در جاده آسفالته مسجدسلیمان فرود آمد ولی هنگامی که هواپیما به زمین مینشست، ناگهان اتومبیل سواری کرایه شماره 1389 به رانندگی علی نمازی که با سرعت زیادی در حرکت بود در جاده ظاهر شد و چون خلبان هواپیما متوجه جریان نبود، در نتیجه هواپیما با اتومبیل تصادف کرد. شدت تصادف بهاندازهای بود که دو پره از پروانه موتور هواپیما شکست و قسمتی از اتومبیل نیز متلاشی شد.خوشبختانه در این حادثه تلفات جانی بهبار نیامده است.
روزنامه اطلاعات- چهارشنبه دهم آبانماه 1340
پرچم ایران بر فراز قطب شمال
ساعت ده و چهل و دو دقیقه بامداد امروز به وقت تهران پرچم ایران بر فراز قطب شمال به اهتزاز درآمد....شرکت هواپیمایی اس آ. اس متقبل شده بود طی پرواز اختصاصی رکورد سرعت دور جهان، پرچم ایران را به قطب شمال ببرد و برای انجام این امر تاریخی بانو فیروزه یگانگی در ۲۸ آبان به توکیو عزیمت کرد.... روز گذشته طی مراسم باشکوهی در فرودگاه انکوریج در آلاسکا که از برف پوشیده شده بود، پرچم ایران طی مراسم باشکوهی به سروان فراندسن دانمارکی سرخلبان هواپیمای ویژه اس آ. اس تسلیم شد و یک ساعت و بیست دقیقه قبل از موعد مقرر برفراز قطب شمال به اهتراز درآمد.... اولین باری است که بدین نحو پرچم ملتی به قطب شمال برده شده و اولین پرچم آسیایی است که بر فراز قطب به اهتزاز درآمده است....
روزنامه کیهان – پنجشنبه 2 آذر 1340