ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
پیامبر اکرم (ص):
دانایى سرآمد همه خوبی ها و نادانى سرآمد همه بدیهاست.
بحارالانوار(ط-بیروت)، ج74، ص 175
کیهان کلهر: نسل آینده اهل فرهنگ از درخت تناوری چون شجریان جوانه می زند
اگرهزارچشم داشتم وهزارچشمه اشک روان،این داغ که بر قلبم نشسته را سرد نمیتوانستم کرد... بعید و دور میبینم کس دیگری، به بلندای مسندی که او بر آن تکیه زده برسد...همه داغدارند،من نیز،اما براین مرگ اشک نمیریزم چرا که اوزندگی را به زیباترین صورت زندگی کرد. نسل آینده اهل فرهنگ وخصوصاً دلدادگان آواز ایرانی از درخت تناوری چون شجریان جوانه می زند همانطور که او بر ریشههای عمیق فرهنگ کشورمان جوانه زد و طی راهی پرمشقت رشد کرد و سر به آسمان سایید.
بخشی از یادداشت این آهنگساز و نوازنده شناخته شده کمانچه درصفحه شخصی خود
همان بهتر که خانه بمانیم
بهارک محمودی
عضو هیأت علمی رشته روزنامه نگاری دانشگاه علامه طباطبایی
در این نیم سالی که گذشت تجربه ثابت کرد که خدا را صد هزار مرتبه شکر؛ حتی هیولای چغری چون کووید 19 هم نمیتواند خللی به کسب و کارهای ما بیندازد؛ همانطور که میبینید، در دکانها باز است و کسب و کارها برقرار. متروها شلوغ و اتوبوسها سوزن انداز. همه چیز بر وفق مراد به نظر میرسد به غیر از چراغ سالنهای سینما که پیوسته خاموش و روشن میشود. نکته اینجاست که در روزگار ترس همگانی، چراغ سینما، از اولین چراغهایی بود که خاموش شد و حتی پس از ریختن آن ترس هم، چنان راست و درست روشن نماند، که سینماها هفتهای باز میشدند و هفتهای دیگر تعطیل. سامانههای نمایش خانگی بودند که برای اکران دست اول فیلمها قد علم کرده و شاد و سرخوش، مخاطبان را به تماشای فیلمهای تازه به قیمتی ارزانتر و البته شرایطی سهلتر دعوت میکردند.
این شد که البته نه به سادگی که این تجربه هم مانند هر تجربه تازه دیگری در ایران که با درد و رنج بسیار همراه است، به سختی و با حرف و حدیث بسیار به انجام رسید؛ سخن از قاچاق فیلمها به میان آمد و ضرر جبرانناپذیری که سینماداران در اکران آنلاین هر فیلم متحمل میشدند، اما این زخم هم مثل هر زخم دیگری آنقدر نیشتر خورد که بتدریج سِر شد، اما حالا که حداقل هر دو هفته یک بار، فیلمی جدید راهی اکران آنلاین میشود، معلوم است که کار این زخم از سِر شدن گذشته و بهبود یافته است، گویی که دست اندرکاران وقت بتدریج دریافتند که این اکران آنلاینی که میگفتند، آنقدرها هم بد نبود. این شد که دیگر هر چه در چنته داشتند بیرون ریختند، البته بودند عدهای که هنوز دلشان با این شکل از اکران صاف نشده بود و گمان میکردند که دوران پساکرونا در همین نزدیکی است، اما اینها هم خیلی زود دست از مقاومت برداشتند و نرم شدند و خود را به مسیر سپردند. حالا وقت نمایش بود. مخصوصاً برای فیلمهایی که سالها در صف اکران مانده بودند و قدرت مواجهه با ساز و کار عریض و طویل نمایش فیلم در سینماهای ایران را نداشتند. فیلمهای کوچک یا به اصطلاح مستقل، فیلمهایی که شانسی برای گرفتن یک اکران خوب نداشتند، فیلمهای احتمالاً نه چندان پرمخاطب و در یک کلام فیلمهایی که روی دست تهیه کنندگانشان مانده بودند؛ اینگونه شد که حالا راهی آسان برای از سر بازکردن این فیلمها به دست آمد. به همین خاطر است که هرگاه با هزار امید زمانی را صرف تماشای یکی از همین فیلمها میکنم، پس از پایان نمایش، آهی از نهادم برمی خیزد و «باز جای شکرش باقی است» میگویم که این مزخرف را در سینما به تماشا ننشسته ام. باری... سخن از احتمال تهدید سینما به معنای کلان آن بود که توسط ساز و کار نمایش خانگی صورت میگیرد، تهدیدی که سالیان سال است نه فقط در ایران که حتی سینماگران ممالک «مترقیه» را نیز به لرز نداخته است؛ سینماگرانی که دلباختهاند به پردههای عریض و جادوی پرده سفید، اما جای نگرانی نیست. این سینمای کوچک آپارتمانی و طبقه متوسطی که حتی زحمت حرکت دوربین تا سر کوچه را به خود نمیدهد، بهتر است که در همین صفحات کوچک نمایش خانگی تماشا شود؛ سینمایی که ادعایش قصه گویی است اما از این قصه، پیشنهادی جز آه و ناله روی میز نمیگذارد، همان بهتر که وقت ما را در مسیر رسیدن به سالهای سینما تلف نکند که حیف از آن پردههای سفید جادویی.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#کرونا
رکوردشکنی آمار قربانیان بیماری کرونا کاربران شبکههای اجتماعی را ترساند و آنها را وادار کرد بیشتر درباره این بیماری و خطراتش بنویسند. آنچه در بیمارستانها میگذرد، گرانی داروها، خستگی کادر درمان و نکاتی که چارهای جز رعایت آنها نداریم مسائلی بود که کاربران دربارهاش مینوشتند: «بازهم رکورد؛ ۲۷۲ نفر، آمار فوتیهای امروز کرونا... قشنگ داریم توی فیلمهای ژانر وحشت زندگی میکنیم»، «دیروز 272 نفر بر اثر کرونا فوت شدن. مرگ و میرها داره وارد کانال 300 میشه و ماها هم میشنویم و از کنارش رد میشیم.»، «در ۲۴ ساعت گذشته«۲۷۲» نفر دیگر در ایران بر اثر ابتلا به کرونا جان باختند. بیمارستانها پر شده، خیلی از بیمارها مجبور هستند در نوبت بمانند که تخت برای بستریشان خالی شود، خیلی از داروها نیست یا بسیار گران است.»، «پدر خانواده با اکسیژن ۶۰ درصد در ICU بستری است و امیدی به زنده ماندنش نیست. یکساعت پیش پاسخ تست کرونای تمام اعضای خانواده را دیدم؛ وحشتناک بود. حداقل هفت نفر از اعضای خانواده درگیر کرونا شدهاند. این روزها الگوی اصلی انتقال خانوادگی است. به محض بروز علائم اهمال و انکار نکنید.»، «اگر تست کرونا مثبت شد، لازم نیست قایمش کنیم. تست مثبت کرونا بیآبرویی نیست اطلاع ندادن و قایم کردنش بیشعوریه»، «پول ندارین ماسک بخرین بعد آخر هفته که میشه میزنید جاده شمال؟! چرا ماسک پارچهای قابل شستوشو نمیخرید؟! برید خودتونو مسخره کنید»، «بابام میگه دوستم کرونا گرفته و تا اینجا ۶۰۰میلیون خرج دوا و درمون و بیمارستان کرده.»، «دوستای عزیز بیایید به پویش من ماسک میزنم اما درست استفاده میکنم، بپیوندیم. وضعیت شیوع ویروس کرونا داره به بحران نزدیک میشه؛هموطن بهخاطر خودت و خانوادت رعایت کن»، «تو تاکسی بودم یه مادر و دختر اومدن سوار شدن و راننده دید که خانومای محترم ماسک ندارن. بهشون گفت خانوما لطفاً ماسک بزنین جریمه میشم. دختره برگشته گفته ما به کائنات اعتقاد داریم و این باعث میشه کرونا نگیریم از روز اول تا حالا ماسک نزدم. مادره هم تأیید میکرده آره دخترم راست میگه»، «نظافتچی مون سرفههای بدی داره و چند روزه مریضه.گفتم برو دکتر، هزینه تست کرونا و دکتر و دوا با من. به اون آدمایی فکر میکنم که پول تست کرونا ندارند و خب برای کار میان بیرون و همینجور آلودگی منتشر میشه.»
دادگاه و رقمهای عجیب
چهارمین جلسه دادگاه تهیه کننده سریال شهرزاد و متهم پروندههای بانک سرمایه و صندوق ذخیره فرهنگیان حسابی جنجالی شد. هم بهدلیل رقمهایی که بهعنوان موارد اتهام محمد امامی اعلام شد هم بهدلیل حملههای امامی به رسول قهرمانی نماینده دادستان. حرفهای امامی و قهرمانی دیروز بارتاب زیادی در شبکههای اجتماعی داشت: «دادگاه عجیب و تندی را شاهد هستیم. حملات محمد امامی تهیه کننده سریال شهرزاد به نماینده دادستان رسول قهرمانی بهشدت بیسابقه است»، «محمد امامی با دفاع از سابقه سینمایی خود و سینماگرها، پشت تریبون قرار گرفت: هر فیلمم ۲۵میلیون بازدید داشتهاست/ ۲۰۰میلیون دیویدی فیلم تولید کردهام. حتی در دوران بازداشت./ همین الان در پیشتولید ۳ سریال ملی و جهانی هستم که بهزودی اخبار آن را خواهید شنید»، «تو بخش اول دادگاه محمد امامی که به ماجرای صندوق ذخیره فرهنگیان وبانک سرمایه مربوطه به رشوهها و اختلاسهای ۹۰میلیاردی، ۲۰۰میلیاردی، ۳۰۰میلیاردی، ۵۰۰میلیاردی و... کلی عدد چند ده میلیاردی وخونه و زمین و ماشین اشاره شده! «فقط یک محمد امامی، فقط از سال ۹۱ تا ۹۴، اونم فقط از بانک سرمایه، چیزی حدود هزار میلیارد ریال تسهیلات گرفته بوده! البته هنوز دوقورت و نیمش باقیه و به نماینده دادستان هم حمله لفظی میکنه»، «محمد امامی فکر میکنه با بازیهای رسانهای و سیبل کردن قهرمانی میتونه برای خودش وجاهتی بخره تو افکار عمومی؟ آقای امامی دوره شامورتی بازی گذشته»، :فقط برای شروع ۹۰۰میلیارد تسهیلات، بهنام چند شرکت، از بانک سرمایه تسهیلات گرفته. محمد امامی تخم مرغ دزد نبوده؛ از همون ابتدا شتر مرغ دزد بوده»، «یک ساله دنبال ضامن میگردم برای 20 میلیون وام، حالا متوجه شدم محمد امامی 1350 میلیارد از بانک سرمایه وام گرفته. یعنی این همه ضامن از کجا آورده؟»، «محمد امامی از سال ۹۱ تا سال ۹۴ بدون رعایت ضوابط و مقررات قانونی از بانک ۱۳۵۰ میلیارد تسهیلات دریافت کرده؛ اونوقت جوونها برای دریافت وام ازدواج باید ماهها تو نوبت بمونن؛ اونم با کلی ضامن و مدرک.»، بهنظر من محمد امامی که در یک فقره از اتهاماتش تحصیل مال نامشروع بهمیزان مبلغ ٥٠٩ میلیارد و ٦٠٠ میلیون تومان داشته، مقصر نیست! مقصر اصلی اون تأییدکننده و امضاکننده واگذاری این مبلغ پوله.»
حفظ گوهر درخشان وجود
محدثه واعظیپور
روزنامهنگار
در بررسی زندگی بزرگان ادب و هنر و مفاخر هر جامعه، شاید نقش یک نکته بیش از بقیه عواملی که به محبوبیت و موفقیت آنها انجامیده پررنگ باشد. هر هنرمند موفق و برجسته تنها متکی به نبوغ و استعداد ذاتی خود نیست، حفظ گوهر وجودی و تلاش برای محافظت از آن حقیقتی است که نمیتوان کتمان کرد. وظیفهای دشوار که بسیاری از چهرههای درخشان ادب، هنر و فرهنگ نتوانستهاند آن را تاب بیاورند. محمدرضا شجریان در سیر و سلوک شخصی و حرفهای راهی را انتخاب کرد که ساده نبود. او تا توانست حریم شخصیاش را از گزند حوادث دور کرد، قطعاً بسیاری دوست دارند جزئیات شکستها و موفقیتهای او و روابطش را بدانند، اما همواره کوشید دور از نگاهها و داوریها بماند. درباره هر نکتهای اظهارنظر نمیکرد، زیاد به مصاحبه تن نمیداد، مگر در مواردی خاص و مهم. بیشتر درباره حوزه تخصصی و دانشی که داشت گفتوگو میکرد. بر خلاف اغلب بازیگرها و چهرههای امروزی در نظر دادن محتاط بود و مدام در معرض دیده شدن قرار نمیگرفت. این گونه علاوه بر حفظ و حراست از جایگاه حرفهای خود که بیهمتا بود و پاسداری از جوهر وجودی و استعدادش در موسیقی ایرانی، از شخصیت هنریاش حفاظت میکرد؛ شخصیتی که طی سالهایی طولانی شکل گرفته بود، محصول پرهیزها و مراقبتهای بسیار بود و طوفان حوادث و رویدادهای تلخ اندکی از وجاهت آن نمیکاست. در سینما، نزدیکترین مثال به استاد شجریان، زندهیاد عزتالله انتظامی است. او هم طی سالهای طولانی فعالیتش کوشید آبرو و اعتبارش را حفظ کند. انتظامی بزرگ با پاسخهای منفی بسیاری که به پیشنهادهای کاری میداد و با انتخابها و حضورهایش سر و گردنی از همنسلانش فاصله گرفت، مانند استاد شجریان در ایام حیات پرثمرش، قدر دید و ستایش شد. حضورش زینت مراسم و اعتبار فیلمها بود، محبوب و باعزت ماند و با آبرو از این دنیا رفت. این مواهب اتفاقی نبود و با مرارت و ممارست به دست آمده بود.
خانوادههای معظم شجریان و انتظامی این حلقه را کامل کردهاند. آنها قدر این بزرگان را دانسته و با رفتارهای درست خود جایگاه آنان را متزلزل نکردهاند. جنس احترام و ادبی که بین محمدرضا شجریان و فرزندانش دیدهایم، شبیه ارادتی است که مجید انتظامی به پدر فقیدش داشته و دارد و محبتی که عزتالله انتظامی نثار خانواده و فرزند هنرمندش میکرد در نسل پس از او دیده میشود. خوشبختانه آن مهر، شور و قدرشناسی در فرزندان مجید انتظامی وجود دارد.
در مراسم تشییع پیکر استاد شجریان، وقار و رفتار محترمانه همایون شجریان در شرایطی دشوار، دقیقاً مبتنی بر همان تصویری بود که از این خاندان در ذهن وجود دارد؛ تصویری که اصالت و اعتباری ریشهدار را تداعی میکند. پرهیز از انتشار عکسهای مختلف از زمان بیماری طولانی و چند ساله هر دو بزرگوار که با حساسیت هر دو خانواده پیگیری شده، یکی از درستترین رویکردها در حفظ آن گوهر و اعتبار است. آقای بازیگر و استاد شجریان با تصویرهایی در خور شأن و جایگاهشان در ذهنها ماندگار شدهاند. برای ماندگاری این تصاویر، درایت و هوشمندی قابل ستایشی وجود داشته است.
روزنامهنگار
در بررسی زندگی بزرگان ادب و هنر و مفاخر هر جامعه، شاید نقش یک نکته بیش از بقیه عواملی که به محبوبیت و موفقیت آنها انجامیده پررنگ باشد. هر هنرمند موفق و برجسته تنها متکی به نبوغ و استعداد ذاتی خود نیست، حفظ گوهر وجودی و تلاش برای محافظت از آن حقیقتی است که نمیتوان کتمان کرد. وظیفهای دشوار که بسیاری از چهرههای درخشان ادب، هنر و فرهنگ نتوانستهاند آن را تاب بیاورند. محمدرضا شجریان در سیر و سلوک شخصی و حرفهای راهی را انتخاب کرد که ساده نبود. او تا توانست حریم شخصیاش را از گزند حوادث دور کرد، قطعاً بسیاری دوست دارند جزئیات شکستها و موفقیتهای او و روابطش را بدانند، اما همواره کوشید دور از نگاهها و داوریها بماند. درباره هر نکتهای اظهارنظر نمیکرد، زیاد به مصاحبه تن نمیداد، مگر در مواردی خاص و مهم. بیشتر درباره حوزه تخصصی و دانشی که داشت گفتوگو میکرد. بر خلاف اغلب بازیگرها و چهرههای امروزی در نظر دادن محتاط بود و مدام در معرض دیده شدن قرار نمیگرفت. این گونه علاوه بر حفظ و حراست از جایگاه حرفهای خود که بیهمتا بود و پاسداری از جوهر وجودی و استعدادش در موسیقی ایرانی، از شخصیت هنریاش حفاظت میکرد؛ شخصیتی که طی سالهایی طولانی شکل گرفته بود، محصول پرهیزها و مراقبتهای بسیار بود و طوفان حوادث و رویدادهای تلخ اندکی از وجاهت آن نمیکاست. در سینما، نزدیکترین مثال به استاد شجریان، زندهیاد عزتالله انتظامی است. او هم طی سالهای طولانی فعالیتش کوشید آبرو و اعتبارش را حفظ کند. انتظامی بزرگ با پاسخهای منفی بسیاری که به پیشنهادهای کاری میداد و با انتخابها و حضورهایش سر و گردنی از همنسلانش فاصله گرفت، مانند استاد شجریان در ایام حیات پرثمرش، قدر دید و ستایش شد. حضورش زینت مراسم و اعتبار فیلمها بود، محبوب و باعزت ماند و با آبرو از این دنیا رفت. این مواهب اتفاقی نبود و با مرارت و ممارست به دست آمده بود.
خانوادههای معظم شجریان و انتظامی این حلقه را کامل کردهاند. آنها قدر این بزرگان را دانسته و با رفتارهای درست خود جایگاه آنان را متزلزل نکردهاند. جنس احترام و ادبی که بین محمدرضا شجریان و فرزندانش دیدهایم، شبیه ارادتی است که مجید انتظامی به پدر فقیدش داشته و دارد و محبتی که عزتالله انتظامی نثار خانواده و فرزند هنرمندش میکرد در نسل پس از او دیده میشود. خوشبختانه آن مهر، شور و قدرشناسی در فرزندان مجید انتظامی وجود دارد.
در مراسم تشییع پیکر استاد شجریان، وقار و رفتار محترمانه همایون شجریان در شرایطی دشوار، دقیقاً مبتنی بر همان تصویری بود که از این خاندان در ذهن وجود دارد؛ تصویری که اصالت و اعتباری ریشهدار را تداعی میکند. پرهیز از انتشار عکسهای مختلف از زمان بیماری طولانی و چند ساله هر دو بزرگوار که با حساسیت هر دو خانواده پیگیری شده، یکی از درستترین رویکردها در حفظ آن گوهر و اعتبار است. آقای بازیگر و استاد شجریان با تصویرهایی در خور شأن و جایگاهشان در ذهنها ماندگار شدهاند. برای ماندگاری این تصاویر، درایت و هوشمندی قابل ستایشی وجود داشته است.
روایت غزالی از هنر و زیبایی
جدیدترین کتاب حسن بلخاری، استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی با عنوان «خیال و ذوق و زیبایی در آرای امام محمد غزالی» از سوی انتشارات فرهنگستان هنر منتشرشده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفت.
امام محمدغزالی، همان طور که در مقدمه کتاب هم آمده بیتردید یکی از بزرگترین متفکران جهان اسلام است که در احیای راستین اندیشههای اسلامی و نیز انس عقل و دل یا شریعت و تصوفْ نقشی بینظیر و بیبدیل دارد. القابی چون «امام»، «حجت الاسلام»، «مجدّد» و «زینالدین» مصداقهایی بر این ادعا هستند.
هر چند همانگونه که بلخاری هم در کتاب آورده، نمیتوان از برخی تعصبات غزالی چشم پوشید و دیده بر کلماتی اینچنین فروبست: «این مسائل که (آرای فیثاغورث و ارسطو) جزو حشویات فلسفه است در رسائل اخوانالصفا آمده است. با این همه در شگفتم از کسی که همه عمر خود را در طلب دانش به رنج میاندازد و به اینگونه مزخرفات قانع میشود و پیش خود میپندارد که به نهایت دانشها دست یافته است.»
اینگونه سخن گفتن و رسائل اخوانالصفا را بهعنوان اولین دانشنامه جهان اسلام (که در بسیاری موارد مستند به آیات و روایات است) مزخرف نامیدن، حسی ناخوشایند و بالطبع حس و قضاوتی در انسان برمیانگیزد که آیا در موارد مختلف میتوان به حکم این متکلم اعتماد کرد و سخنش را بهعنوان سخنی مستدل پذیرفت؟! با وجود این و با اغماض از این آرای نامستدل و برخاسته از احساس (و نه اندیشه)، غزالی درست در میان دو رویکرد درخشان فلسفه و حکمت اسلامی، متأثر از دیروز خویش و بسیار مؤثر بر فردای خود، سربلند و سرافراز ایستاده است. گرچه تهافتالفلاسفه را مینویسد اما مقاصدالفلاسفه را نیز نوشته و البته در بسیاری از اندیشههای خود وامدار فلاسفه پیش از خویش بوده است؛ همچون مباحث مربوط به نفس و خیال و زیبایی که محور اصلی این پژوهش است و نگارنده به سیر تاریخی آن و تأثیرپذیری صریح غزالی از فلاسفه پیشین واقف است.
به هر حال قصد این نوشتار بررسی این مناقشه بلند تاریخی نیست، بلکه تنها تأمل بر آرای عمیق و تأثیرگذار او در احیاءالعلوم، کیمیای سعادت، مشکوةالانوار و برخی دیگر از آثار او چون مقصد الاسنی فی شرح اسماء الحسنی درباره هنر (فن)، زیبایی، خیال و بویژه ذوق است که همه از بنیادهای اصلی فلسفه هنر و زیباییشناسی محسوب میشوند.
بابی مستقل و وسیع در باب موسیقی، هم در احیاءالعلوم و هم در کیمیای سعادت نگاشتن، تأملات بسیار غنی و عمیق درباره جمال و زیبایی در احیاءالعلوم ارائه نمودن، لطایفی در کارکرد قوه خیال و کارکردهای عظیم هنری آن بیان داشتن، تحلیل قَدَری از قوه ذوق ارائه دادن و مهمتر استناد به مثالهای هنری چون نقاشی چینیان و رومیان، از جمله اختصاصات آرا و نظرات غزالی و کارکردهای فلسفه هنری آثار اوست.
به نام تاریخ
22 مهر
روزهایی که در آنها درگذشت هنرمندی ثبت نشده روزهای بهتری هستند؛ در برگه تقویم 22 مهر هم تولد چهرههای فرهنگی و هنری شناخته شدهای را میبینیم اما خبری از درگذشت نیست و همین اتفاق خوبی است.
تولدها
جواد مجابی: شاعر و نویسنده و منتقد ادبی سال 1318 در چنین روزی به دنیا آمد. جواد مجابی روزنامه نگاری را در دهه 40 شمسی آغاز کرد و با مجلههای ادبی مانند فردوسی، خوشه، آدینه و دنیای سخن همکاری میکرد، پس از مدتها روزنامهنگاری ادبی و نقدنویسی نوشتن اشعار، داستان و تحقیقاتش را جدیتر دنبال کرد که نتیجه آن چاپ 8 مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه، 9 رمان و چند داستان کودکان و آثار طنز است؛ تحقیقات او درباره تاریخ طنز در متون ایران و پژوهشهایش درباره شاعرانی مانند احمد شاملو بسیار شاخص است؛جواد مجابی تنها در حیطه ادبیات فعالیت نکرده و تحقیقات گستردهای هم درباره نوپردازان هنرهای تجسمی ایران انجام داده که در قالب کتاب «نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران» منتشر شده است. مجموعه اشعار «پرواز در مه»، «پوپکانه»، «شعرهای من و پوپک»، «وطن روی کاغذ»، «سر بر خط عاشقی» و «سالهای شاعرانه»، مجموعه داستانهای «کتیبه»، «از دل به کاغذ»، «قصه روشن» و «کتیبه و ایوب»، طنزهای «یادداشتهای آدم پرمدعا»، «شب نگاره ها»، «جونم واست بگه» و «نیشخند ایرانی» و پژوهشهای «آیینه بامداد»، «شناختنامه شاملو»، «شناختنامه ساعدی»، «دویست نقاش و تندیس گر» و «تصویرگری شاهنامه در ایران» از جمله آثار مجابی است.
رضا سیدحسینی: امروز نود و چهارمین سالروز تولد نویسنده و مترجم ایرانی است. رضا سیدحسینی ترجمه را از 16 سالگی و با ترجمه آثار ترکی استانبولی و ترکی آذربایجانی آغاز کرد، پس از اینکه در امریکا فیلمسازی خواند به ایران بازگشت و از استادانی مانند پرویز ناتل خانلری زبان فرانسه را یاد گرفت. او کتابهای زیادی از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرده است؛ آثاری مانند «غوغای ژوئیه»، «طاعون»، «لایم لایت»، «بهار کشنده»، «امید»، «بهانهها» و «در دفاع از روشنفکران». علاوه بر ترجمه او نقش مهمی در جمعآوری و انتشار دایرة المعارف فرهنگ آثار داشت که در 6 جلد به معرفی آثار مکتوب ملل چهان پرداخت. این دایرةالمعارف با سرپرستی سیدحسینی و همراهی مترجمان و ویراستاران مشهور ایران جمعآوری و منتشر شد. سال 1380 رضا سیدحسینی بهعنوان چهره ماندگار ترجمه معرفی شد و نشان شوالیه« پالم آکادمیک »فرانسه را در سال 2000 گرفت. او سال 1388 درگذشت.
ساشا بارون کوهن: بازیگر و کمدین انگلیسی امروز 49 ساله میشود. ساشا بارون کوهن با بازی در نقش «بورات» در فیلم کمدی «بورات: یادگیریهای فرهنگی امریکا برای انجام منفعت ملت پرشکوه قزاقستان» به شهرت رسید. فیلمی که خودش هم جزو نویسندگان فیلمنامهاش بود و برایش نامزد جایزه اسکار هم شد. او در فیلم «دیکتاتور» هم درخشید و نقش دیکتاتور یک کشور خیالی را بازی کرد که خیلیها معتقد بودند به قذافی شباهت دارد. «برونو»، «سوئینی تاد»، «هوگو»، «بینوایان»، «شبهای تالادگا»، «امریکا کیست» و مجموعه تلویزیونی «جاسوس» از دیگر کارهای اوست.
حشمتالله جودکی: نوازنده شاخص ویولن سال 1309 به دنیا آمد. پدر حشمتالله جودکی از نوازندگان کمانچه و عمویش استاد ویولن بودند و به همین دلیل او هم از کودکی با موسیقی رشد کرد؛ بیشتر به ویولن علاقه داشت و این ساز را از عمویش آموخت و با روزی 14 ساعت تمرین آنچنان در نواختن آن پیشرفت کرد که در 14 سالگی توانست کلاس موسیقی تشکیل دهد، پس از آن از طرف رادیو خرم آباد برای همکاری دعوت شد و سالها با این رادیو همکاری کرد. حشمتالله جودکی در دوران فعالیت اش در کنار هنرمندانی مانند محمدرضا شجریان، علی اصغر بهاری، اسماعیل زرین فر، عباس شاپوری و محمد میرنقیبی نواخت. او اواخر سال 98 درگذشت.
عطا چنگوک نوازنده و مدرس تار و سه تار، حسین راضی بازیگر تئاتر، رابرت ویلسون کارگردان امریکایی، باربارا ساس کارگردان لهستانی، جواد شجاعی فرد شاعر و فریبا یوسفی شاعر هم در چنین روزی به دنیا آمدهاند.
عکس نوشت
گواهینامه درجه یک هنری جمشید هاشمپور توسط دبیر شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور اعطا شد. سیدمحمد طباطبایی؛ نماینده وزیر و دبیر شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور و نماینده وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با حضور در منزل جمشید هاشمپور این گواهینامه را به وی اعطا کرد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
کیهان کلهر: نسل آینده اهل فرهنگ از درخت تناوری چون شجریان جوانه می زند
-
همان بهتر که خانه بمانیم
-
شهروند مجـــازی
-
حفظ گوهر درخشان وجود
-
روایت غزالی از هنر و زیبایی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین