ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام سجاد(ع): کسى که بینش و عقل خود را به کمال نرساند و در رُکود فکرى و فرهنگى بسر برد، به سادگى در هلاکت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت.
بحارالانوار: ج 1، ص 94، ح 26
فرهنگ عامل پیونددهنده هر دو ملت است
محمد مهدی اسماعیلی: فرهنگ عامل پیونددهنده هر دو ملت است. روسها امروز ترجمه روسی مثنوی و شاهنامه و دیوان خیام را میخوانند و ایرانیان ترجمه فارسی آثار پوشکین و تولستوی و داستایفسکی را؛ فرهنگ عامل پیونددهنده هر دو ملت است. قانون موافقتنامه جامع فرهنگی ایران و روسیه در دیماه ۱۳۴۶ به تصویب نهایی رسید و از ۵۴ سال پیش تاکنون معتبر است. این یعنی عزم دو کشور بر توسعه روابط فرهنگی همچنان مستحکم است. اکنون در دیماه ۱۴۰۰ با سفر آیتالله رئیسی رئیسجمهور محبوب کشورمان به روسیه، این روابط مستحکمتر نیز خواهد شد.
رشته توئیت وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره سفر رئیسجمهور به روسیه
نگاه متولیان به عرصه دیپلماسی فرهنگی
دکتر صدیقه ببران
عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه
دیپلماسی رسمی وغیررسمی که به اصطلاح امروزی، دیپلماسی عمومی نام دارد، مکمل یکدیگر بوده و جداییناپذیرند. فعالان بخش دیپلماسی رسمی، صرفاً نمایندگان رسمی کشورهای مختلف در حوزه سیاستهای خارجی هستند که در جهت برقراری ارتباط با سایر کشورها با آنها به مذاکره و تعامل میپردازند. اما در بحث دیپلماسی غیررسمی، این بخش غیردولتی است که فعالیت میکند و البته از حمایت بخش دولتی و رسمی نیز برخورداراست. دیپلماسی غیررسمی یا بخش دیپلماسی عمومی دارای زیر مجموعههایی است که به آن دیپلماسی فرهنگی یا دیپلماسی رسانهای اطلاق میشود و درواقع بازیگران اصلی عرصه این نوع دیپلماسی، افراد غیردولتی هستند که با کمک بخش سیاست خارجی کشورها، از روشها و ساز و کارهای متعدد حوزه فرهنگ برای ارتباط بهتر و برقراری صلح با سایر کشورها استفاده میکنند. این ساز و کارها میتواند شامل برجسته کردن نقش و تأثیر فرهیختگان و دانشمندان این کشورها باشد که از شهرت و محبوبیت کافی برخوردارند و میتوانند بهعنوان چهرههای جهانی مطرح شوند. از سویی دیگر ظرفیت فوقالعاده حوزه ادبیات، هنر و بویژه موسیقی دراین نوع دیپلماسی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد که میتوانند به اشاعه فرهنگ و هنر و زبان یک کشور در سایر کشورها کمک مؤثری کنند. همچنین از سوی دیگر حضور مؤثر در مجامع و همایشهای فرهنگی، هنری و ورزشی میتواند نقش مؤثری را در پیشبرد دیپلماسی فرهنگی ایفا کند. بنابراین میتوان گفت که دیپلماسی فرهنگی یکی از مهمترین عوامل قدرت نرم کشورها محسوب میشود و در این بین موسیقی که هنری بسیار فاخر در کشورهای مختلف محسوب شده و دارای تنوع ویژه است میتواند بهعنوان یکی از مهمترین ابزار دیپلماسی فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد که متأسفانه در طول دهههای اخیر بجز مواردی محدود و آن هم با ابتکار شخصی موسیقیدانان سیاست خارجی کشور ما از آن بهره لازم را نبرده است. اگرچه از دیرباز هنرمندان بزرگی همچون زندهیاد استاد شجریان، استاد شهرام ناظری و... به موضوع دیپلماسی فرهنگی توجه ویژهای داشتند و از همان ابتدای کار به برندهای جهانی این عرصه تبدیل شدند اما متأسفانه دستگاه دیپلماسی کشور بدرستی به این ظرفیت بالا توجه نکرد. اما نکته مهم که میبایست با هدف کلان کشوری هماهنگ و در ارتباط باشد، معرفی فرهنگ، هویت و میراث ملموس و غیرملموس درحوزههای فرهنگ غنی و تمدن وسیع ایرانی است. لازم به ذکر است طی این سالها با حضور افراد و هنرمندانی که در این زمینه فعالیت خودجوشی داشتهاند و با ابتکار عمل خودشان به این مسأله توجه نشان داده و ورود کردهاند کارهای مهم و مبارکی انجام گرفته است اما همانطور که پیشتر اشاره شد اساساً انتظار میرود دولتها و بخشهایی که متولی این موضوع هستند نسبت به این موضوع حمایتهای لازم را داشته باشند و در این رابطه یکی از اقداماتی که قرار بود انجام بگیرد حضور رایزنهای فرهنگی کشوراست که تعدادی از این افراد از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی معرفی و پوشش داده میشوند و تعدادی دیگر از سوی وزارت امور خارجه است که بهعنوان واسطهگر و متولیان انتقال فرهنگ ایرانی به کشورهای دیگر حضوردارند. اما متأسفانه حضور پررنگی از این جماعت در عرصه دیپلماسی فرهنگی دیده نمیشود.
نکته دیگر اینکه یکی ازبحثهای ما در بخش دیپلماسی فرهنگی این است که چگونه چهره خودمان را به شکل چهرهای مطلوب به دیگر کشورها بنمایانیم! آیا تا به امروز این نگاه درستی صورت گرفته است؟ و در پاسخ باید بگویم متأسفانه به غیر از موارد محدود که برگرفته از ابتکار عمل خود اشخاص بوده که خود را بهعنوان برندهای فرهنگی معرفی کنند در این زمینه اتفاق دیگری صورت نگرفته است و این انتظار وجود دارد متولیان فرهنگی کشور از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و اساساً صدا و سیمای جمهوری اسلامی که شبکههای متعددی دارد در این زمینه بدرستی عمل کنند و حوزههای مختلف هویتی ما را به دنیا بشناسانند اما متأسفانه، متعاقباً آن چه که نصیب ما شده و برجای مانده چهرهای مخدوش از ایران و ایرانی است و علتش عملکرد نادرست ما در این زمینه است. چرا که نسبت به این موضوع منفعل بودهایم و تلاش خوبی صورت نگرفته است تا مفاخر کشورمان در دنیا بهتر دیده شوند و همچنین حوزههای هویتیمان، آداب و رسوممان و بخشهای مختلف را بهتر به جهانیان بشناسانیم. بر این اساس یکی از کارهای مهمی که متوجه دستگاههای دولتی است پرداختن به ارتقای ارتباطات میان فرهنگی است تا راه خود را برای ایجاد صلح هموار کنند و در این زمینه دستگاه سیاست خارجی که بخش دیپلماسی رسانهای در آن ایجاد شده حتماً و حتماً باید رویه و راهبردهای جدیدی برای استفاده از حوزه هنر بویژه موسیقی راهاندازی کنند تا برندهای حوزه موسیقی و هنر را به سایر کشورها معرفی کرده و حتی بتوانند حمایتهای مادی و معنوی هم داشته باشد و این موضوع میتواند در جذب گردشگر نیز بسیار مؤثر باشد و تمایل کشورهای مختلف به ما و حتی حوزه سیاستهای ما به نحو مطلوبی تغییر خواهد کرد.
عضو هیأت علمی گروه ارتباطات دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه
دیپلماسی رسمی وغیررسمی که به اصطلاح امروزی، دیپلماسی عمومی نام دارد، مکمل یکدیگر بوده و جداییناپذیرند. فعالان بخش دیپلماسی رسمی، صرفاً نمایندگان رسمی کشورهای مختلف در حوزه سیاستهای خارجی هستند که در جهت برقراری ارتباط با سایر کشورها با آنها به مذاکره و تعامل میپردازند. اما در بحث دیپلماسی غیررسمی، این بخش غیردولتی است که فعالیت میکند و البته از حمایت بخش دولتی و رسمی نیز برخورداراست. دیپلماسی غیررسمی یا بخش دیپلماسی عمومی دارای زیر مجموعههایی است که به آن دیپلماسی فرهنگی یا دیپلماسی رسانهای اطلاق میشود و درواقع بازیگران اصلی عرصه این نوع دیپلماسی، افراد غیردولتی هستند که با کمک بخش سیاست خارجی کشورها، از روشها و ساز و کارهای متعدد حوزه فرهنگ برای ارتباط بهتر و برقراری صلح با سایر کشورها استفاده میکنند. این ساز و کارها میتواند شامل برجسته کردن نقش و تأثیر فرهیختگان و دانشمندان این کشورها باشد که از شهرت و محبوبیت کافی برخوردارند و میتوانند بهعنوان چهرههای جهانی مطرح شوند. از سویی دیگر ظرفیت فوقالعاده حوزه ادبیات، هنر و بویژه موسیقی دراین نوع دیپلماسی بسیار مورد استفاده قرار میگیرد که میتوانند به اشاعه فرهنگ و هنر و زبان یک کشور در سایر کشورها کمک مؤثری کنند. همچنین از سوی دیگر حضور مؤثر در مجامع و همایشهای فرهنگی، هنری و ورزشی میتواند نقش مؤثری را در پیشبرد دیپلماسی فرهنگی ایفا کند. بنابراین میتوان گفت که دیپلماسی فرهنگی یکی از مهمترین عوامل قدرت نرم کشورها محسوب میشود و در این بین موسیقی که هنری بسیار فاخر در کشورهای مختلف محسوب شده و دارای تنوع ویژه است میتواند بهعنوان یکی از مهمترین ابزار دیپلماسی فرهنگی مورد استفاده قرار گیرد که متأسفانه در طول دهههای اخیر بجز مواردی محدود و آن هم با ابتکار شخصی موسیقیدانان سیاست خارجی کشور ما از آن بهره لازم را نبرده است. اگرچه از دیرباز هنرمندان بزرگی همچون زندهیاد استاد شجریان، استاد شهرام ناظری و... به موضوع دیپلماسی فرهنگی توجه ویژهای داشتند و از همان ابتدای کار به برندهای جهانی این عرصه تبدیل شدند اما متأسفانه دستگاه دیپلماسی کشور بدرستی به این ظرفیت بالا توجه نکرد. اما نکته مهم که میبایست با هدف کلان کشوری هماهنگ و در ارتباط باشد، معرفی فرهنگ، هویت و میراث ملموس و غیرملموس درحوزههای فرهنگ غنی و تمدن وسیع ایرانی است. لازم به ذکر است طی این سالها با حضور افراد و هنرمندانی که در این زمینه فعالیت خودجوشی داشتهاند و با ابتکار عمل خودشان به این مسأله توجه نشان داده و ورود کردهاند کارهای مهم و مبارکی انجام گرفته است اما همانطور که پیشتر اشاره شد اساساً انتظار میرود دولتها و بخشهایی که متولی این موضوع هستند نسبت به این موضوع حمایتهای لازم را داشته باشند و در این رابطه یکی از اقداماتی که قرار بود انجام بگیرد حضور رایزنهای فرهنگی کشوراست که تعدادی از این افراد از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی معرفی و پوشش داده میشوند و تعدادی دیگر از سوی وزارت امور خارجه است که بهعنوان واسطهگر و متولیان انتقال فرهنگ ایرانی به کشورهای دیگر حضوردارند. اما متأسفانه حضور پررنگی از این جماعت در عرصه دیپلماسی فرهنگی دیده نمیشود.
نکته دیگر اینکه یکی ازبحثهای ما در بخش دیپلماسی فرهنگی این است که چگونه چهره خودمان را به شکل چهرهای مطلوب به دیگر کشورها بنمایانیم! آیا تا به امروز این نگاه درستی صورت گرفته است؟ و در پاسخ باید بگویم متأسفانه به غیر از موارد محدود که برگرفته از ابتکار عمل خود اشخاص بوده که خود را بهعنوان برندهای فرهنگی معرفی کنند در این زمینه اتفاق دیگری صورت نگرفته است و این انتظار وجود دارد متولیان فرهنگی کشور از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت امور خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و اساساً صدا و سیمای جمهوری اسلامی که شبکههای متعددی دارد در این زمینه بدرستی عمل کنند و حوزههای مختلف هویتی ما را به دنیا بشناسانند اما متأسفانه، متعاقباً آن چه که نصیب ما شده و برجای مانده چهرهای مخدوش از ایران و ایرانی است و علتش عملکرد نادرست ما در این زمینه است. چرا که نسبت به این موضوع منفعل بودهایم و تلاش خوبی صورت نگرفته است تا مفاخر کشورمان در دنیا بهتر دیده شوند و همچنین حوزههای هویتیمان، آداب و رسوممان و بخشهای مختلف را بهتر به جهانیان بشناسانیم. بر این اساس یکی از کارهای مهمی که متوجه دستگاههای دولتی است پرداختن به ارتقای ارتباطات میان فرهنگی است تا راه خود را برای ایجاد صلح هموار کنند و در این زمینه دستگاه سیاست خارجی که بخش دیپلماسی رسانهای در آن ایجاد شده حتماً و حتماً باید رویه و راهبردهای جدیدی برای استفاده از حوزه هنر بویژه موسیقی راهاندازی کنند تا برندهای حوزه موسیقی و هنر را به سایر کشورها معرفی کرده و حتی بتوانند حمایتهای مادی و معنوی هم داشته باشد و این موضوع میتواند در جذب گردشگر نیز بسیار مؤثر باشد و تمایل کشورهای مختلف به ما و حتی حوزه سیاستهای ما به نحو مطلوبی تغییر خواهد کرد.
مهارتهای گفتوگو/1
گفتوگو یک هنر است!
آزاده سهرابی
روانشناس
گاهی حرف میزنیم بیآنکه حرفی زده باشیم و گاهی با آنکه ساعتها حرف زدهایم انگار هیچ پیامی منتقل نشده است! چند بار در زندگی تجربهای نزدیک به آنچه گفته شد را داشتهاید؟ چند بار پیش آمده بیآنکه برای بیان خواسته و حستان به کلامی متوسل شده باشید طرف مقابلتان پیام شما را گرفته است و چند بار پیش آمده روزها و شاید ماهها درباره یک موضوع مشخص با کسی سخن گفتهاید اما انگار هنوز هم در پله اول فهم یکدیگر ایستادهاید؟ حقیقت این است که گفتوگو یک هنر است و قلب روابط انسانی و پایه و اساس این روابط بر آن بهنا نهاده شده است. گفتوگو اصولی دارد، سبکهایی دارد، میتواند مخرب یا سازنده باشد. میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد و... ما انسانها از طریق گفتوگو به روابط خود معنا میدهیم و بسیاری از کسانی که از رنج عدم برقراری این تعامل دچار اضطراب میشوند یا به دلیل عدم مهارت در آن دچار خسران میشوند یا به دلیل قرار گرفتن در بستر یک گفتوگوی مخرب آسیب دیدهاند، راهشان به اتاقهای روان درمانی باز میشود.
بسیاری از روان شناسان انسانگرا، خانواده درمانگران و کسانی که قائل به اثربخشی بیشتر گروه درمانی به درمانهای انفرادی هستند قائل به این هستند که مشکلات یک فرد عموماً در روابط میان فردی خود را بهتر نشان میدهد و از آن نشأت میگیرد و درمان فردی بدون در نظر گرفتن این روابط کاری عبث است و آنها پیشنهاد درمان در بستر خانواده یا جمع را پیشنهاد میدهند. به طور مثال نظریه میان فردی هری استک سالیوان که بر اهمیت مراحل مختلف رشدی تأکید دارد، رشد سالم انسان را به توانایی فرد در برقراری رابطه صمیمانه با فردی دیگر وابسته میداند و اینجاست که باید گفت سهم مهمی از ایجاد این ارتباط به سبک گفتوگوی افراد با هم بستگی دارد.
نکته حائز اهمیت این است که گفتوگو وسعتی از ایماها و اشارهها تا زبان بدن و سکوت و در نهایت چینش کلمات و به زبان آوردن آنها برای انتقال یک پیام را در میگیرد. وقتی شما در اتوبوس یا مترو روی صندلی نشستهاید و به احترام یک فرد مسن از جای خود برمیخیزید در واقع یک گفتوگو میان شما ایجاد شده است بیآنکه کلامی ردوبدل شده باشد. پیام شما «احترام» است و پیام طرف مقابل احتمالاً «قدردانی».
حال تصور کنید با همسرتان وارد یک دیالوگ درباره یک موضوع مشخص میشوید و در نهایت مدام به صورت درونی از خودتان میپرسید که چرا طرف مقابل حرف شما را نمیفهمد؟ واقعاً چرا در برخی گفتوگوها پیامی منتقل نمیشود؟ آیا لحن بیان دارد اثر سد کننده در انتقال پیام ایفا میکند یا چینش کلمات درست نیست و یا هیجان همراه با آن پیام به قدری بر محتوای گفتوگو چیره میشود که عملاً حرفها «شنیده» نمیشود.
در یک «گفتوگو» ابعاد پیدا و پنهان اثرگذار در انتقال پیام مورد نظر زیاد و پیچیده است که گاهی گفته میشود یک گفتوگو خیلی قبلتر از شروع کلام آغاز شده است و گاهی پیش از تمام شدن جملات پایان یافته است. مثلاً ما به شکلی ناخودآگاه بیشتر دوست داریم به کلام کسانی که از آنها پیشینه رفتار دوستانه و آرامش داریم، گوش دهیم. ما باز هم به شکلی ناخودآگاه از رفتن و صحبت کردن با کسی که اخمهایش درهم است و یا چهرهای غمگین دارد اجتناب میکنیم. شاید از حرف زدن با کسانی که پرحرف هستند و یک جمله ساده را در لایههای استعاره و حرفهای با ربط و بیربط میپیچیند دوری میکنیم. هر چند این ابعاد پیدا و پنهان باز هم در یک تعامل تا تعامل دیگر تفاوت دارد اما باز هم مشخص است گفتوگوها پیش از شروع آغاز شدهاند. حتی شما در یک تعامل با فردی که بار اول است او را میبینید هم پیش از گفتوگو آن را آغاز کردهاید؟ چطور؟ نگاه کنید ببینید چقدر حس و حال و روحیه آن لحظه شما روی چنین گفتوگویی اثرگذار است؟
پس نکته مهم در یک گفتوگو و تأمل بر کیفیت آن این است که ما همگی براساس پیشداوریهای بیرونی یا درونی وارد یک گفتوگو میشویم و اگر میخواهیم سطح اثرگذاری یک گفتوگو را بالا ببریم یا مهارتهای خود را افزایش دهیم و سبک گفتوگوی سازنده را انتخاب کنیم(در روزهای بعد درباره آنها سخن خواهیم گفت) باید این پیش فرض را در ذهن داشته باشیم.
روانشناس
گاهی حرف میزنیم بیآنکه حرفی زده باشیم و گاهی با آنکه ساعتها حرف زدهایم انگار هیچ پیامی منتقل نشده است! چند بار در زندگی تجربهای نزدیک به آنچه گفته شد را داشتهاید؟ چند بار پیش آمده بیآنکه برای بیان خواسته و حستان به کلامی متوسل شده باشید طرف مقابلتان پیام شما را گرفته است و چند بار پیش آمده روزها و شاید ماهها درباره یک موضوع مشخص با کسی سخن گفتهاید اما انگار هنوز هم در پله اول فهم یکدیگر ایستادهاید؟ حقیقت این است که گفتوگو یک هنر است و قلب روابط انسانی و پایه و اساس این روابط بر آن بهنا نهاده شده است. گفتوگو اصولی دارد، سبکهایی دارد، میتواند مخرب یا سازنده باشد. میتواند کلامی یا غیرکلامی باشد و... ما انسانها از طریق گفتوگو به روابط خود معنا میدهیم و بسیاری از کسانی که از رنج عدم برقراری این تعامل دچار اضطراب میشوند یا به دلیل عدم مهارت در آن دچار خسران میشوند یا به دلیل قرار گرفتن در بستر یک گفتوگوی مخرب آسیب دیدهاند، راهشان به اتاقهای روان درمانی باز میشود.
بسیاری از روان شناسان انسانگرا، خانواده درمانگران و کسانی که قائل به اثربخشی بیشتر گروه درمانی به درمانهای انفرادی هستند قائل به این هستند که مشکلات یک فرد عموماً در روابط میان فردی خود را بهتر نشان میدهد و از آن نشأت میگیرد و درمان فردی بدون در نظر گرفتن این روابط کاری عبث است و آنها پیشنهاد درمان در بستر خانواده یا جمع را پیشنهاد میدهند. به طور مثال نظریه میان فردی هری استک سالیوان که بر اهمیت مراحل مختلف رشدی تأکید دارد، رشد سالم انسان را به توانایی فرد در برقراری رابطه صمیمانه با فردی دیگر وابسته میداند و اینجاست که باید گفت سهم مهمی از ایجاد این ارتباط به سبک گفتوگوی افراد با هم بستگی دارد.
نکته حائز اهمیت این است که گفتوگو وسعتی از ایماها و اشارهها تا زبان بدن و سکوت و در نهایت چینش کلمات و به زبان آوردن آنها برای انتقال یک پیام را در میگیرد. وقتی شما در اتوبوس یا مترو روی صندلی نشستهاید و به احترام یک فرد مسن از جای خود برمیخیزید در واقع یک گفتوگو میان شما ایجاد شده است بیآنکه کلامی ردوبدل شده باشد. پیام شما «احترام» است و پیام طرف مقابل احتمالاً «قدردانی».
حال تصور کنید با همسرتان وارد یک دیالوگ درباره یک موضوع مشخص میشوید و در نهایت مدام به صورت درونی از خودتان میپرسید که چرا طرف مقابل حرف شما را نمیفهمد؟ واقعاً چرا در برخی گفتوگوها پیامی منتقل نمیشود؟ آیا لحن بیان دارد اثر سد کننده در انتقال پیام ایفا میکند یا چینش کلمات درست نیست و یا هیجان همراه با آن پیام به قدری بر محتوای گفتوگو چیره میشود که عملاً حرفها «شنیده» نمیشود.
در یک «گفتوگو» ابعاد پیدا و پنهان اثرگذار در انتقال پیام مورد نظر زیاد و پیچیده است که گاهی گفته میشود یک گفتوگو خیلی قبلتر از شروع کلام آغاز شده است و گاهی پیش از تمام شدن جملات پایان یافته است. مثلاً ما به شکلی ناخودآگاه بیشتر دوست داریم به کلام کسانی که از آنها پیشینه رفتار دوستانه و آرامش داریم، گوش دهیم. ما باز هم به شکلی ناخودآگاه از رفتن و صحبت کردن با کسی که اخمهایش درهم است و یا چهرهای غمگین دارد اجتناب میکنیم. شاید از حرف زدن با کسانی که پرحرف هستند و یک جمله ساده را در لایههای استعاره و حرفهای با ربط و بیربط میپیچیند دوری میکنیم. هر چند این ابعاد پیدا و پنهان باز هم در یک تعامل تا تعامل دیگر تفاوت دارد اما باز هم مشخص است گفتوگوها پیش از شروع آغاز شدهاند. حتی شما در یک تعامل با فردی که بار اول است او را میبینید هم پیش از گفتوگو آن را آغاز کردهاید؟ چطور؟ نگاه کنید ببینید چقدر حس و حال و روحیه آن لحظه شما روی چنین گفتوگویی اثرگذار است؟
پس نکته مهم در یک گفتوگو و تأمل بر کیفیت آن این است که ما همگی براساس پیشداوریهای بیرونی یا درونی وارد یک گفتوگو میشویم و اگر میخواهیم سطح اثرگذاری یک گفتوگو را بالا ببریم یا مهارتهای خود را افزایش دهیم و سبک گفتوگوی سازنده را انتخاب کنیم(در روزهای بعد درباره آنها سخن خواهیم گفت) باید این پیش فرض را در ذهن داشته باشیم.
دنیای شگفتانگیز هنری زندهرودی
وحید ملک
مدیر مجموعه گالریهای آرت سنتر
در دنیای شگفتانگیز هنری زندهرودی، گنجی پنهان شده را نیز میتوان سراغ گرفت. آنجا که لیتوگرافی (چاپ دستی)های او نشان و جانی تازه در قامت حرف و عدد دمیده و از اتفاق تاکنون کمتر به آن توجه شده است. آرتسنتر با تأکید روی لیتوگرافیهای دستی، در یکم بهمنماه جاری به مدت پنج روز زاویه دیگری از هنر این هنرمند پیشکسوت را به نمایش گذاشته است. رستاخیزی از حروف و فرهنگ ایرانی با بیانی مدرن در لیتوگرافیها و نقاشیخطهای چارلز حسین زندهرودی. دهههای چهل و پنجاه خورشیدی فصل سرنوشتسازی در تاریخ هنر معاصر ایران بود. همانطور که ادبیات فارسی با فروغ و شاملو پوستی نو میانداخت، سینما کیمیایی و حاتمی و مهرجویی را به خود میدید، هنر نیز با زندهرودی و ژازه و تناولی و پیلارام و... مسیرهای متفاوتی را نسبت به گذشته تجربه میکرد.
و اگر بنا باشد چکیده و روح این تحولات را در یک قاب سراغ بگیریم، آثار چارلز حسین زندهرودی-1316 میتواند محل مناسبی برای به تماشا نشستن آن باشد. زندهرودی هنرمندی است که بسیاری از نخستینهای هنر نوگرای ایران با نام او پیوند دارد. از سقاخانه و نقاشیخط تا... هنر او را باید در نقطه سرآغازها و در جریانسازی تحولها دید و درک کرد. زندهرودی برای هنر ایرانی هفتاد، هشتاد سال گذشته، شاید چون شاملو برای شعر سپید ادبیات نوین پارسی است. او یکی از رکنهای اساسی جنبش سقاخانه بود. مکتب سقاخانه بیگمان از مهمترین رویدادهای هنر معاصر ایران است. در همین سقاخانه بود که هنر نوگرا سراغ مفاهیم و انگارههای سنتی ایرانی رفت و تلفیقی غریب و صد البته بسیار زیبا از فرهنگ غنی و پرمایه گذشته ما در بیان و تکنیک و سبک هنری مدرن و روز دنیا فراهم آورد. زندهرودی در شمار اولین هنرمندانی است که خوشنویسی قدیمی ایرانی را به قالبی جدید ریخت و طرحی نو و نادیده از حروف و عدد روی بومهای نقاشی گشود. قامت حرف و عدد که سابقه دیرینهای در قداست و اهمیت نزد ایرانیان داشت با نوآوری زندهرودی تعریفی تازه گرفت و مبناهای هنری تازهای مانند نقاشیخط آفرید. شاید پراهمیتترین جلوۀ هنر زندهرودی هویتجویی و هویتسازی آن هم از جنس و معنای ایرانیاش بود. او هنر مدرن را در پرتو خودشناسی عمیقی که از خویشتن خویش و فرهنگش داشت فهمید و چه استادانه بیان کرد. و این الهام از هنر و فرهنگ باستانی و باشکوه سرزمینش، هنر او را مورد توجه جهان قرار داد، و زندهرودی از بابت معرفی هنر نوگرای ایران به جهان نیز سهمی درخور اعتنا و شایسته در کارنامه دارد. نگاهداری آثارش در مشهورترین موزههای دنیا، نمایش تابلوهایش در بزرگترین گالریهای جهان و فروش کارهایش در معتبرترین حراجیهای دنیا نشان از اهمیت و ارزش هنر حسین زندهرودی دارد. او بیتردید از نامدارترین هنرمندان ایرانزمین است و مایۀ افتخار و مباهات هموطنانش. عمر پربرکتش دراز باد!
مدیر مجموعه گالریهای آرت سنتر
در دنیای شگفتانگیز هنری زندهرودی، گنجی پنهان شده را نیز میتوان سراغ گرفت. آنجا که لیتوگرافی (چاپ دستی)های او نشان و جانی تازه در قامت حرف و عدد دمیده و از اتفاق تاکنون کمتر به آن توجه شده است. آرتسنتر با تأکید روی لیتوگرافیهای دستی، در یکم بهمنماه جاری به مدت پنج روز زاویه دیگری از هنر این هنرمند پیشکسوت را به نمایش گذاشته است. رستاخیزی از حروف و فرهنگ ایرانی با بیانی مدرن در لیتوگرافیها و نقاشیخطهای چارلز حسین زندهرودی. دهههای چهل و پنجاه خورشیدی فصل سرنوشتسازی در تاریخ هنر معاصر ایران بود. همانطور که ادبیات فارسی با فروغ و شاملو پوستی نو میانداخت، سینما کیمیایی و حاتمی و مهرجویی را به خود میدید، هنر نیز با زندهرودی و ژازه و تناولی و پیلارام و... مسیرهای متفاوتی را نسبت به گذشته تجربه میکرد.
و اگر بنا باشد چکیده و روح این تحولات را در یک قاب سراغ بگیریم، آثار چارلز حسین زندهرودی-1316 میتواند محل مناسبی برای به تماشا نشستن آن باشد. زندهرودی هنرمندی است که بسیاری از نخستینهای هنر نوگرای ایران با نام او پیوند دارد. از سقاخانه و نقاشیخط تا... هنر او را باید در نقطه سرآغازها و در جریانسازی تحولها دید و درک کرد. زندهرودی برای هنر ایرانی هفتاد، هشتاد سال گذشته، شاید چون شاملو برای شعر سپید ادبیات نوین پارسی است. او یکی از رکنهای اساسی جنبش سقاخانه بود. مکتب سقاخانه بیگمان از مهمترین رویدادهای هنر معاصر ایران است. در همین سقاخانه بود که هنر نوگرا سراغ مفاهیم و انگارههای سنتی ایرانی رفت و تلفیقی غریب و صد البته بسیار زیبا از فرهنگ غنی و پرمایه گذشته ما در بیان و تکنیک و سبک هنری مدرن و روز دنیا فراهم آورد. زندهرودی در شمار اولین هنرمندانی است که خوشنویسی قدیمی ایرانی را به قالبی جدید ریخت و طرحی نو و نادیده از حروف و عدد روی بومهای نقاشی گشود. قامت حرف و عدد که سابقه دیرینهای در قداست و اهمیت نزد ایرانیان داشت با نوآوری زندهرودی تعریفی تازه گرفت و مبناهای هنری تازهای مانند نقاشیخط آفرید. شاید پراهمیتترین جلوۀ هنر زندهرودی هویتجویی و هویتسازی آن هم از جنس و معنای ایرانیاش بود. او هنر مدرن را در پرتو خودشناسی عمیقی که از خویشتن خویش و فرهنگش داشت فهمید و چه استادانه بیان کرد. و این الهام از هنر و فرهنگ باستانی و باشکوه سرزمینش، هنر او را مورد توجه جهان قرار داد، و زندهرودی از بابت معرفی هنر نوگرای ایران به جهان نیز سهمی درخور اعتنا و شایسته در کارنامه دارد. نگاهداری آثارش در مشهورترین موزههای دنیا، نمایش تابلوهایش در بزرگترین گالریهای جهان و فروش کارهایش در معتبرترین حراجیهای دنیا نشان از اهمیت و ارزش هنر حسین زندهرودی دارد. او بیتردید از نامدارترین هنرمندان ایرانزمین است و مایۀ افتخار و مباهات هموطنانش. عمر پربرکتش دراز باد!
در ستایش اشیا
علیرضا نراقی
منتقد
مدت زیادی از زمانی سپری نشده است که فرهنگ از طریق اشیا منتقل میشد. آداب و سنن، باورها، احساسات و آرزوهای ما در چیزهای مادی تجسم پیدا میکرد و شیئی را به چیزی فراتر از شیء صرف تبدیل میکرد. اما اینک در زمانهای هستیم که اشیا کم و رو به محو شدنند. زندگی انسان به جای اشیا هر چه بیشتر در فضای خالی فرو میرود و بیشتر از اشیای حقیقی، کارکردهای مجازی به ما کمک میکنند. نرمافزارها اشیا را بی خاصیت میکنند و کارکرد خالص را جایگزین ابزار میگردانند. زمانی فیلم مورد علاقه ما باید جایی جلوی چشممان میبود، خود دیدن جلد و عکسهای آن بخشی از تجربه اثر بود. فیلم پس از ساخته شدن به گونههای مختلف تجسم مادی پیدا میکرد و به اندازه تجربه خود اثر اهمیت داشت. زمانی آلبوم موسیقی خاطره انگیزمان با دیدن طرح جلد آلبوم و ظاهر کاست یا صفحه، در ذهنمان شروع به نواختن میکرد و تجسم مادی یک آلبوم به شکلی رازآمیز بخشی از شنیدن آن بود. این گونه قوه تخیل ما مدام تحریک میشد و نشانهها و نمادها از پس هم ساخته میشدند.
اما تمام تجسمات مادی و نمادهای عینی یک تجربه هنری، اینک به فایلی تبدیل شده اند که در کنار هزاران فایل دیگر ذخیرهاند و این گونه یادآوری دشوار است و شاید برای همین است که فیلمها و موسیقیهای امروزی و بسیاری از مظاهر فرهنگی دیگر، کوتاه مدت شده اند و حتی بهترینشان پس از مصرف در فضایی انتزاعی بایگانی میگردند. دیگر حتی آن فایل ذخیره شده هم ضروری نیست و از مد افتاده است. امروز همه چیز در یک فضای جهانی مشترک محفوظ است و شما میتوانید هرگاه که خواستید از این بایگانی جهانی و مجازی برای بازآفرینی تجربه خود استفاده کنید. این مسئله کمی دیرتر در مورد کتاب هم رخ داده است. دیگر از کاغذ و حس کتاب خبری نیست. روزگاری انسان میتوانست کتاب مورد علاقهاش را که بارها خوانده همیشه با خود حمل کند، آن را همچون پیامآوری شخصی از دنیایی دیگر با خود نگه دارد. اما امروز کتاب مورد علاقه ما نیز یک الگوریتم است که در حافظه ای جهانی حاضر است و همواره قابل فراخواندن و البته به همان سادگی قابل فراموشی است. ما همواره به اشیا معنایی ساختگی دادیم و برای آنها ارزشی قراردادی تولید کردیم اما امروز پایان نمادسازی مادی فرارسیده است.
بدترین واکنش این است که در چنین شرایطی خود را با احساس نوستالژی درخصوص اشیا سرگرم کنیم. نوستالژی بی شک یک دام است. یک اختلال در درک واقعیت. یک واکنش ذهنی وهم آلود که از گذشته ایدهآلسازی میکند و واقعیت را تحریف میگرداند. پس مسأله احساس نوستالژی نیست بلکه انتقال فرهنگ است و معناسازی، حال بشر با فضایی خالی روبهروست و دیگر چارهای ندارد جز رویارویی با این فضای خالی که به معنای رویارویی با خود است. این وضعیت به همان اندازه که ترسناک مینماید سرآغاز یک شناخت عمیق از وجود انسانی است.
منتقد
مدت زیادی از زمانی سپری نشده است که فرهنگ از طریق اشیا منتقل میشد. آداب و سنن، باورها، احساسات و آرزوهای ما در چیزهای مادی تجسم پیدا میکرد و شیئی را به چیزی فراتر از شیء صرف تبدیل میکرد. اما اینک در زمانهای هستیم که اشیا کم و رو به محو شدنند. زندگی انسان به جای اشیا هر چه بیشتر در فضای خالی فرو میرود و بیشتر از اشیای حقیقی، کارکردهای مجازی به ما کمک میکنند. نرمافزارها اشیا را بی خاصیت میکنند و کارکرد خالص را جایگزین ابزار میگردانند. زمانی فیلم مورد علاقه ما باید جایی جلوی چشممان میبود، خود دیدن جلد و عکسهای آن بخشی از تجربه اثر بود. فیلم پس از ساخته شدن به گونههای مختلف تجسم مادی پیدا میکرد و به اندازه تجربه خود اثر اهمیت داشت. زمانی آلبوم موسیقی خاطره انگیزمان با دیدن طرح جلد آلبوم و ظاهر کاست یا صفحه، در ذهنمان شروع به نواختن میکرد و تجسم مادی یک آلبوم به شکلی رازآمیز بخشی از شنیدن آن بود. این گونه قوه تخیل ما مدام تحریک میشد و نشانهها و نمادها از پس هم ساخته میشدند.
اما تمام تجسمات مادی و نمادهای عینی یک تجربه هنری، اینک به فایلی تبدیل شده اند که در کنار هزاران فایل دیگر ذخیرهاند و این گونه یادآوری دشوار است و شاید برای همین است که فیلمها و موسیقیهای امروزی و بسیاری از مظاهر فرهنگی دیگر، کوتاه مدت شده اند و حتی بهترینشان پس از مصرف در فضایی انتزاعی بایگانی میگردند. دیگر حتی آن فایل ذخیره شده هم ضروری نیست و از مد افتاده است. امروز همه چیز در یک فضای جهانی مشترک محفوظ است و شما میتوانید هرگاه که خواستید از این بایگانی جهانی و مجازی برای بازآفرینی تجربه خود استفاده کنید. این مسئله کمی دیرتر در مورد کتاب هم رخ داده است. دیگر از کاغذ و حس کتاب خبری نیست. روزگاری انسان میتوانست کتاب مورد علاقهاش را که بارها خوانده همیشه با خود حمل کند، آن را همچون پیامآوری شخصی از دنیایی دیگر با خود نگه دارد. اما امروز کتاب مورد علاقه ما نیز یک الگوریتم است که در حافظه ای جهانی حاضر است و همواره قابل فراخواندن و البته به همان سادگی قابل فراموشی است. ما همواره به اشیا معنایی ساختگی دادیم و برای آنها ارزشی قراردادی تولید کردیم اما امروز پایان نمادسازی مادی فرارسیده است.
بدترین واکنش این است که در چنین شرایطی خود را با احساس نوستالژی درخصوص اشیا سرگرم کنیم. نوستالژی بی شک یک دام است. یک اختلال در درک واقعیت. یک واکنش ذهنی وهم آلود که از گذشته ایدهآلسازی میکند و واقعیت را تحریف میگرداند. پس مسأله احساس نوستالژی نیست بلکه انتقال فرهنگ است و معناسازی، حال بشر با فضایی خالی روبهروست و دیگر چارهای ندارد جز رویارویی با این فضای خالی که به معنای رویارویی با خود است. این وضعیت به همان اندازه که ترسناک مینماید سرآغاز یک شناخت عمیق از وجود انسانی است.
عکس نوشت
بزرگداشت شهدای آتشنشان پلاسکو در محل ساختمان پلاسکو به صورت سه بعدی تریدی مپینگ اجرا شد. عکس: ایسنا، هادی زند
هنرمندان در فضای مجازی
هنرمندان از کارهای جدید خود میگویند و عکس کارهای جدیدشان را منتشر میکنند، اما فیلمی که هنرمندان از گرفتن گل زهره کودایی منتشر کردند با این توضیح: «کسی درخواست کلین شیت داده بود؟ این شما و این هم سِیو خیرهکننده زهره کودایی.»
چهرهها
رضا میرکریمی در صفحه خود با انتشار عکسی از پشت صحنه «نگهبان» نوشت: «در چشم من فیلمها پنجرهای هستند به دنیای دیگرانی که در اطرافمان و با ما زندگی میکنند، ولی به خاطر از دست دادن مهارت انسانی همدلی، فرسنگها از هم دوریم.»
بهزاد عبدی هم پشت صحنه ضبط کار جدید خود از ضبط موسیقی فیلم «شادروان» به کارگردانی حسین نمازی را منتشر کرده است. او در این پست به معرفی همکاران خود پرداخت: «بهزاد عبدی (آهنگساز و رهبر ارکستر)، شیما محمدی (سولیست قیچک)، صدابردار (حمیدرضا آداب، مهدی بشیر، حسین فعلهگری) و اجرا ارکستر بل استرینگ.
سیدعلی کاشفی که امسال داوری بخش نقد جایزه جلال را برعهده دارد در مطلبی نوشت: «نقدهای ما پرسش اصیل و بومی ندارند و به سؤالاتی پاسخ میدهند که هیچ کس منتظر آنها نیست و گرهی باز نمیکند. کاش منتقدانی که بیچون و چرا به قواعد نگارش آکادمیک و ضوابط ارتقای دانشگاهی تن داده و سر سپردهاند، کمی هم به این فکر میکردند برای چه و برای که مینویسیم و نوشته ما قرار است چه دردی را دوا کند.»
صابر ابر بازیگر سینما، تئاتر هم عکس نمایش-کنسرت «سی» به نویسندگی نغمه ثمینی و خوانندگی همایون شجریان را منتشر کرده است و از دلتنگی خود برای تئاتر نوشته است: «دلم برای تئاتر تنگ است. خیلی بد است آدم بمیرد و کاری برای حالِ بد این دنیا نکرده باشد.»
بهاره افشاری بازیگر سینما و تلویزیون این روزها در حال بازی در تئاتر «احتمالات» به کارگردانی علی شمس است. او در نقش آقامحمدخان نقش متفاوتی را تجربه میکند. او در این مورد نوشت: «لحظه ای در بازیگری را تجربه میکنم به نام هیچ جا هیچ چیزچندی پیش برای پارتنر نازنینم دانیال تعریف میکردم که صداهای تماشاگران رو در زمان اجرا نمیشنوم و حتی اگر صادق باشم گاهی تورو هم نمیبینم من در لحظهای از تاریخ پرت میشوم و بیخود از خودم این صحنه را کاملاً ناخودآگاه بازی میکنم ناخودآگاهی که از پس آگاهیهایی که از تمرینهای زیاد رسیده و از آن عبور کرده.»
غزل شاکری عکس خود را در حال استودیو ضبط منتشر کرده است و خبر داده که این روزها با مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا مشغول همکاری است. او درباره این همکاری نوشت: «من و «رود و خورشید» هم صدا با ادبیات کودک.» ادبیات ماندگار کودکان ایران، مجموعه داستانهایی از نویسندگان ایرانی است که از سوی گروه ادبیات مؤسسه از سال ۱۳۳۰ بهعنوان آثار شایسته انتخاب شدهاند. هر قصه نیز توسط یکی از هنرمندان و صداپیشگان به شیوه حرفهای خوانده میشود. این مجموعه هدیهای است به نسلهای آینده برای آشنایی با نمونههای خوب ادبیات کودکان. تا به امروز احترام برومند، مریم بوبانی، سوسن مقصودلو، فاطمه معتمد آریا، شهین نجفزاده و اُلکا هدایت از میهمانان برنامه بودند.
سروش صحت هم در صفحه خود نوشت: «از جلال پرسیدم «هیچوقت دلتنگ میشوی؟» جلال گفت «گاهی» پرسیدم «برای کی؟» گفت «برای مردهها که رفتهاند و برنمیگردند» بعد گفت «برای زندهها هم دلتنگ میشوم آنها هم میروند و برنمیگردند.»
چه خبر؟
امشب گردهمایی «نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان» به همت «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «بنیاد نمایش کودک»، «انجمن صنفی سراسری تئاتر کودک و نوجوان» و «انتشارات آماره» برگزار میشود. در این برنامه در شب نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان، سخنرانی فعالان کودک همچون داوود کیانیان، مهدی قلعه و رونمایی هفت نمایشنامه جدید کودک و نوجوان به قلم «منوچهر اکبرلو» رونمایی میشود. این خبر را بنیاد نمایش کودک در صفحه خود منتشر کرده است.
گرفتن نشان عبدالحسین نوشین از طرف انجمن منتقدین، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر به «گروه تئاتر تازه» بهعنوان بهترین گروه تئاتر ایران در سال ۱۳۹۸ باعث شد که هم هوتن شکیبا و هم نوید محمدزاده از گروهشان یاد کنند. هوتن شکیبا در صفحه خود نوشت: «یه جوری زمان میگذره که حتی سرعتش رو نمیفهمیم… این همه خاطره… این همه روز… این همه سال… تهش فقط اینا میمونه… نه؟ ما پنج نفر هستیم… یوسف، اشکان، نوید، آرمان و من.»
چهرهها
رضا میرکریمی در صفحه خود با انتشار عکسی از پشت صحنه «نگهبان» نوشت: «در چشم من فیلمها پنجرهای هستند به دنیای دیگرانی که در اطرافمان و با ما زندگی میکنند، ولی به خاطر از دست دادن مهارت انسانی همدلی، فرسنگها از هم دوریم.»
بهزاد عبدی هم پشت صحنه ضبط کار جدید خود از ضبط موسیقی فیلم «شادروان» به کارگردانی حسین نمازی را منتشر کرده است. او در این پست به معرفی همکاران خود پرداخت: «بهزاد عبدی (آهنگساز و رهبر ارکستر)، شیما محمدی (سولیست قیچک)، صدابردار (حمیدرضا آداب، مهدی بشیر، حسین فعلهگری) و اجرا ارکستر بل استرینگ.
سیدعلی کاشفی که امسال داوری بخش نقد جایزه جلال را برعهده دارد در مطلبی نوشت: «نقدهای ما پرسش اصیل و بومی ندارند و به سؤالاتی پاسخ میدهند که هیچ کس منتظر آنها نیست و گرهی باز نمیکند. کاش منتقدانی که بیچون و چرا به قواعد نگارش آکادمیک و ضوابط ارتقای دانشگاهی تن داده و سر سپردهاند، کمی هم به این فکر میکردند برای چه و برای که مینویسیم و نوشته ما قرار است چه دردی را دوا کند.»
صابر ابر بازیگر سینما، تئاتر هم عکس نمایش-کنسرت «سی» به نویسندگی نغمه ثمینی و خوانندگی همایون شجریان را منتشر کرده است و از دلتنگی خود برای تئاتر نوشته است: «دلم برای تئاتر تنگ است. خیلی بد است آدم بمیرد و کاری برای حالِ بد این دنیا نکرده باشد.»
بهاره افشاری بازیگر سینما و تلویزیون این روزها در حال بازی در تئاتر «احتمالات» به کارگردانی علی شمس است. او در نقش آقامحمدخان نقش متفاوتی را تجربه میکند. او در این مورد نوشت: «لحظه ای در بازیگری را تجربه میکنم به نام هیچ جا هیچ چیزچندی پیش برای پارتنر نازنینم دانیال تعریف میکردم که صداهای تماشاگران رو در زمان اجرا نمیشنوم و حتی اگر صادق باشم گاهی تورو هم نمیبینم من در لحظهای از تاریخ پرت میشوم و بیخود از خودم این صحنه را کاملاً ناخودآگاه بازی میکنم ناخودآگاهی که از پس آگاهیهایی که از تمرینهای زیاد رسیده و از آن عبور کرده.»
غزل شاکری عکس خود را در حال استودیو ضبط منتشر کرده است و خبر داده که این روزها با مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا مشغول همکاری است. او درباره این همکاری نوشت: «من و «رود و خورشید» هم صدا با ادبیات کودک.» ادبیات ماندگار کودکان ایران، مجموعه داستانهایی از نویسندگان ایرانی است که از سوی گروه ادبیات مؤسسه از سال ۱۳۳۰ بهعنوان آثار شایسته انتخاب شدهاند. هر قصه نیز توسط یکی از هنرمندان و صداپیشگان به شیوه حرفهای خوانده میشود. این مجموعه هدیهای است به نسلهای آینده برای آشنایی با نمونههای خوب ادبیات کودکان. تا به امروز احترام برومند، مریم بوبانی، سوسن مقصودلو، فاطمه معتمد آریا، شهین نجفزاده و اُلکا هدایت از میهمانان برنامه بودند.
سروش صحت هم در صفحه خود نوشت: «از جلال پرسیدم «هیچوقت دلتنگ میشوی؟» جلال گفت «گاهی» پرسیدم «برای کی؟» گفت «برای مردهها که رفتهاند و برنمیگردند» بعد گفت «برای زندهها هم دلتنگ میشوم آنها هم میروند و برنمیگردند.»
چه خبر؟
امشب گردهمایی «نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان» به همت «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «بنیاد نمایش کودک»، «انجمن صنفی سراسری تئاتر کودک و نوجوان» و «انتشارات آماره» برگزار میشود. در این برنامه در شب نمایشنامهنویسی کودک و نوجوان، سخنرانی فعالان کودک همچون داوود کیانیان، مهدی قلعه و رونمایی هفت نمایشنامه جدید کودک و نوجوان به قلم «منوچهر اکبرلو» رونمایی میشود. این خبر را بنیاد نمایش کودک در صفحه خود منتشر کرده است.
گرفتن نشان عبدالحسین نوشین از طرف انجمن منتقدین، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر به «گروه تئاتر تازه» بهعنوان بهترین گروه تئاتر ایران در سال ۱۳۹۸ باعث شد که هم هوتن شکیبا و هم نوید محمدزاده از گروهشان یاد کنند. هوتن شکیبا در صفحه خود نوشت: «یه جوری زمان میگذره که حتی سرعتش رو نمیفهمیم… این همه خاطره… این همه روز… این همه سال… تهش فقط اینا میمونه… نه؟ ما پنج نفر هستیم… یوسف، اشکان، نوید، آرمان و من.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
فرهنگ عامل پیونددهنده هر دو ملت است
-
نگاه متولیان به عرصه دیپلماسی فرهنگی
-
گفتوگو یک هنر است!
-
دنیای شگفتانگیز هنری زندهرودی
-
در ستایش اشیا
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین