ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ظریف دفتر یادبود جانباختگان انفجار بیروت را امضا کرد
همدردی ایران با مردم لبنان
کمکهای جهانی برای بازسازی بیروت
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان دیروز با حضور در سفارت لبنان در تهران دفتر یادبود جانباختگان حادثه تلخ انفجار در بندر بیروت را امضا کرد. سفیر لبنان در تهران هم در پیامی توئیتری گزارشی از دیدار با وزیر امور خارجه کشورمان پیرامون انفجار بیروت ارائه داد. به گزارش ایسنا، حسن عباس سفیر لبنان در تهران نوشت: امروز مفتخر به دیدار محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران از مقر سفارت لبنان در تهران بودیم. او در پیامی دیگر نوشت: دکتر ظریف درباره حادثه تلخی که در چهارم جولای در بیروت اتفاق افتاد تسلیت گفته و آمادگی ایران در روند بازسازی را ابراز کرد.
<آشناییزدایی> از زندگی
گفتاری از نعمت الله فاضلی
دکتر نعمتالله فاضلی
استاد انسانشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
در این جستار میخواهیم به «سبک زندگی در موقعیت کرونایی» بپردازیم. «سبک زندگی» عبارتی است که به تازگی با آن آشنا شدهایم و در این موقعیت کرونایی از حساسیت و هوشیاری بیشتری برخوردار شده است. نه تنها در «پندنامه اردشیر بابکان» و «نامه تنسر» (دوران قبل از اسلام) بلکه در متون بعد از اسلام از شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، قابوسنامه و اخلاق ناصری تا گلستان سعدی و منشآت قائم مقام فراهانی تا لغتنامه دهخدا حتی در متون چهار دهه پیش، عبارت «سبک زندگی» در زبان فارسی وجود نداشت. اما این «عبارت دیر آمده» به سرعت همه گیر شد و چنان در زبان ما جا افتاد که گویی همیشه در زبان ما از فارسی میانه تا امروز روایتکننده زندگی ما بوده است.
بهخاطر بیاوریم که ظهور واژهها در زبان و گسترش و پذیرش آن در میان مردم و زبان عموم، نشان تحولی بنیادی در «ساختار احساسات» و «الگوهای شناختی» هر جامعه است. تباهی و توسعه هر جامعهای را میتوان در زبان آن دید. به همین دلیل یکی از حکمای بزرگ چین گفته است: «روزی اگر زمامِ اصلاح جامعه را به من بسپارند، نخست زبان ایشان را اصلاح میکنم.» البته نمیخواهم مانند این حکیم بزرگ عبارت «سبک زندگی» را اصلاح کنم یا ظهور آن را نامبارک بدانم، بلکه میخواهم نشان دهم که در این موقعیت کرونایی که ما ناگزیر از بازاندیشی و تجدید آگاهی در همهچیز شدهایم، لاجرم باید در سبک زندگی نیز بیندیشیم و در آن بازاندیشی کنیم.
اغلب ما سبک زندگی را با «مصرف» و «فردیت و فردگرایی» میفهمیم، اما شاید وقت آن رسیده است که آن را با «مسئولیت و تعهد به جامعه، محیطزیست، سلامت عمومی و آینده نیز گره بزنیم». این درسِ واقعی کرونا برای تک تک ما شهروندانی است که طی چند دهه اخیر با برخورداری از «اقتصاد نفتی»، «صنعت مصرفی و وارداتی» و «دنیای رسانهای شده» به آن خو کردهایم و خود را صاحب و مستحق برخورداری از سبک زندگی دانستهایم؛ سبکی دلخواه، شیک، زیبا و جهان وطنانه.
کرونا و تغییر ما
بحران کرونا در کمتر از شش ماه زمینهای برای توجه و حساسیت به «سبک زندگی» را در ذهن و زبان همه فراهم کرد. به چند مورد از سازوکار این بحران برای جلب توجه همه ما به سبک زندگی اشاره میکنم؛
بحران کرونا هیچ چیزی را آشکارتر از الگوهای رفتاری آدمها تغییر نداد. در ابتدا و هنگامه موج اول، خطر مرگ و بیماری، همه ما را وادار کرد که در روابط میانفردیمان فاصله فیزیکی با دیگران را در نظر بگیریم و از هرگونه تماس فیزیکی پرهیز کنیم؛ دید و بازدیدها تغییر کرد، در زمینه بهداشت با حساسیت و هوشیاری وسواسگونه به ضدعفونی کردن بدن و محیط و کالاها و اشیا پرداختیم؛ و در زمینه تغذیه، برای پرهیز از چاقی و مصون ماندن از ویروس به ورزش و مراقبتهای ویژه اقدام کردیم و از خوردن غذاهای آماده و رفتن به رستوران و کافیشاپها نیز پرهیز کردیم. علاوه بر این، الگوهای سرگرمی و تفریح مردم در سراسر جهان تغییر کرد؛ قرنطینه و خانهنشینی باعث محروم شدن از رفتن به سینماها، تئاترها و شهربازیها شد و بهجای آن مردم باید از سرگرمیهای خانگی استفاده میکردند. بسیاری از عادتهای دیرین و جاافتاده میان ما در رفتارهای اجتماعی مانند دستدادن و روبوسی کردن منع شد و استفاده از ماسک مانند تکهای از لباس متعارف به تدریج مرسوم گردید. استفاده از اینترنت ناگهان چندین برابر گذشته افزایش یافت. دورکاری و خرید برخط و استفاده از سرگرمیهای فضای مجازی مردم را بیش از همیشه درگیر اینترنت کرد.
اینها و بسیاری از رفتارهای ریز و درشت دیگر تغییراتی است که در «سبک زندگی» مردم در سراسر جهان ایجاد شد. آنچه که مردم در طی دوره مدرن و معاصر آموخته و به آن عادت کرده و بدیهی میپنداشتند و آنها را از ضرورتهای سبک زندگیشان قلمداد میکردند ناگهان و به سرعت از بدیهی بودن و امر متعارف خارج و از سبک زندگی «آشناییزدایی» شد. حالا مردم باید به همه چیز میاندیشیدند و آگاهانه و هوشیارانه از خوردن، آشامیدن، پوشیدن، حرکت و جابهجایی، خرید کردن، مصرف کردن و حتی فاصله خود با دیگران مراقبت میکردند. «سبک زندگی» که تا پیش از این مفهومی بود که محققان اجتماعی از آن برای تحقیقات و فهمپذیر کردن مسائل اجتماعی و شناختن جامعه و فرهنگ استفاده میکردند، به تدریج به مفهومی عمومی و آشنا بدل شد و بر سر زبانها افتاد. اما پرسش مهم این است که «آیا این تغییرات در زمینه الگوهای رفتاری و ذهنی مردم میتواند منجر به بازاندیشی و تحول پایدار در سبک زندگی مردم ما شود؟»
در کتاب «فرهنگ و فاجعه؛ جستارهای انسانشناختی درباره مصیبتهای جمعی در ایران» (فاضلی 1399) پیامدهای بحران کرونا در ایران و چگونگی تغییرات احتمالی را توضیح دادهام. آنچه در لایههای پنهانتر این موقعیت قرار دارد و ممکن است در صورت استمرار این بحران بیشتر آشکار شود «بازاندیشی در زمینه اصول و پیشفرضهای فرهنگی و اجتماعی است که سبک زندگی متعارف و رایج را شکل داده است»؛ اصول و پیشفرضهایی که ما براساس آنها رفتارها و باورهای خود از زندگی، انسان، مصرف کردن، طبیعت، جامعه، فرهنگ و نظام سیاسی و حکمرانی را شکل دادهایم. «سبک زندگی» مفهومی است که رابطه عاملان با ساختارهای کلان تاریخی، اجتماعی و سیاسی را نشان میدهد.
«سبک زندگی» مفهومی است که بیانکننده انتخابها، مصرفها و باورهای شخصی ماست. همانطور که بحران کرونا ضرورت بازاندیشی در سیاستها، گفتمانها، نهادها و نظام حکمرانی را ایجاب کرده است و این سیستمها و ساختارها ناگزیر باید به بازاندیشی درباره مفاهیم و اصول مأنوس و مألوف خود بپردازند، همین ضرورت برای شهروندان نیز وجود دارد. جامعه ایران در دوره معاصر به تدریج با شکلگیری و گسترش تجدد، تغییرات گستردهای در زندگی روزمره، عادتها و باورهای مردم را تجربه کرد.
مردم ما پیش از دوره معاصر در فرهنگهای سنتی با «شیوه زندگی» زیست و زندگی میکردند، اما با گسترش و همگانی شدن زندگی جدید، شهری شده، مصرفی شده، کلانشهری شده، تجاری شده و کالایی شده از «شیوه زندگی» سنتی و تاریخی به «سبک زندگی» متجدد و مصرفی و شهری و کلانشهری تحول پیدا کردند. اکنون در موقعیت کرونا و بحران تحریمها و پایان یافتن اقتصاد نفتی، ما یعنی تکتک شهروندان، ناگزیر باید درباره امروز و فردای خودمان و جامعهمان عمیق و دقیق و نقادانه بیندیشیم. این اندیشیدن و تأمل را بحران کرونا و تحریم تا حدودی بر ما تحمیل کرده و همچنان خواهد کرد، اما ما اگر بخواهیم خسارتهای این موقعیت را کاهش دهیم و همچنین نگاهی دوراندیشانه به آینده هم داشته باشیم، ضرورت دارد که این بازاندیشی آگاهانهتر و سنجیدهتر صورت گیرد. در این صورت ما به تحولی خواهیم رسید که آن را «سبک زندگی بازاندیشانه» مینامیم؛ سبک زندگی که نسبت به سلامتی انسان، محیطزیست، منابع و محدودیت جامعه ایران حساستر و هوشیارتر است.
ما برای انتقال از «شیوه زندگی» به «سبک زندگی» از هوشیاری و حساسیت فکری و انتقادی محروم بودیم و این انتقال، از مؤلفههایی چون گسترش نظام جهانی، فناوریها، شهری شدن و رسانهای شدن جامعه متأثر شد. از اینرو، سبک زندگی شکل گرفته اگرچه باعث افزایش امید به زندگی، برخورداری از بسیاری از آسایشها، لذتها، امیدها و تحولات سازنده بود اما در عین حال با پیامدهای ویرانگری برای جامعه ایران، محیطزیست، خانواده، سلامت روان، مخاطرات و ریسکهای بزرگ نیز همراه بود. اما اگر بتوانیم از طریق گفتوگوهای جمعی و انتقادی در این موقعیت کرونایی از موقعیت تاریخی جامعه ایران آگاهتر شویم و بتوانیم آگاهانهتر تحولی را بشناسیم که بحران کرونا و تحریمهای بینالمللی بر ما تحمیل کرده است، در آن صورت به «سبک زندگی بازاندیشانهای» میرسیم که میتواند انتخابها، مصرفها، عادتها و باورهای سازندهتر و متعادلتری برای جامعه ما شکل دهد.
زیستن به شیوهای معین
انسانها در تمام جوامع از جمله جامعه ما تا پیش از ظهور و گسترش دنیای جدید و مدرنیته بر اساس ارزشها، نگرشها و هنجارهای قومی، دینی و فرهنگی برخاسته از تاریخ و جغرافیای زندگیشان زیست میکردند. انسانشناسان این زندگی را با مفاهیمی مانند «فرهنگ»، «فرهنگ قومی» و «فرهنگ مردم» توضیح میدهند. ویژگی مهم این مفاهیم این است که بیانکننده چگونگی و کیفیتی از زندگی هستند که در طول تاریخ، به صورت جمعی، درنتیجه انطباق با محیط، قواعد و معیارهایی برای تأمین نیازها و خواسته هر گروه از مردم شکل گرفته و در قالب سنت، عرف، زبان، مذهب، و رسم از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته است. این سنتها اگرچه کاملاً ایستا نبودهاند اما طی تاریخ و نسلها با شتابی آرام تغییر میکردهاند. در نتیجه به صورت شیوه زندگی نسبتاً با ثبات خود را به شکل ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بر تکتک افراد گروه تحمیل مینمودند. برای هزاران سال هر یک از گروهها و اجتماعات انسانی با «شیوه زندگی خاص خود» زندگی کردهاند. مردم هر قوم و قبیله و اجتماعی اغلب بدون تأمل و چون و چرایی، شیوه زندگی مشترک و آبا و اجدادیشان را میپذیرفتند و مطابق رسم و عادتهای جاری و تاریخیشان عمل میکردند. شیوه زندگی موروثی و سنتی اگرچه شکلی از بازاندیشی و تأمل را در خود داشت، اما همانطور که گیدنز استدلال میکند «بازاندیشی تا اندازه زیاد محدود به بازتفسیر و توضیح سنت بود، چندان که در ترازوی زمان، کفه «گذشته» بسیار سنگینتر از «آینده» بود» (گیدنز 1377: 47).
شیوه زندگی مشترک میان اقوام و اجتماعات در نتیجه تغییراتی که مدرنیته از قرن هجدهم در آن ایجاد کرد بهتدریج از هم پاشید به گونهای که دیگر برای توصیف زندگی اجتماعی و فرهنگ این مفهوم قادر به بیان واقعیت نبود. از نیمههای قرن بیستم عبارت سبکزندگی به تدریج رواج یافت اگرچه تا سالهای 1980 هنوز عبارت عامیانهای بود و ناظر به کالاهایی چون سبک مدرن یا کلاسیک مبلمان و دکوراسیون خانه. «ظهور جامعه مصرفی» (بودریار 1390) و «جامعه بازار» و همچنین رشد «فردگرایی رادیکال» (باومن 1385) و «رسانهای شدن» در دهههای بعد از 1980 علل بنیادی گسترش سبک زندگی بود.
زیستن به سبکی بازاندیشانه
در دهههای اخیر جامعه و انسان ایرانی بویژه در کلانشهرها «زندگی سبکمند» را تجربه کرد و از «شیوه زندگی» فاصله گرفت. فرایندهای شهری شدن، رسانهای شدن، مصرفی شدن، زیباییشناسانه شدن، کالایی شدن و همه عوامل سازنده سبک زندگی در محیطهای شهری و کلانشهری ایران شکل گرفت و در نتیجه هر شهروندی خواهان سبک زندگی شد. در این فرایند اگرچه نه همه، اما بخش بزرگی از جمعیت ایران سبک زندگی جهانوطنانهای را بهدست آورد که از حیث مصرف و فردگرایی همسو و همطراز با شهروندان نیویورک، برلین، پاریس، لندن و کپنهاگ بود. در این تحول چیزی که اهمیت داشت «تفاوت و ناهمزمانی شکلگیری زندگی در جامعه ما با جوامع توسعه یافته بود.»
ما در حالی «سبک زندگی» را تجربه کردیم که از نظر تحولات ساختاری در سیاست، نظامحکمرانی، توسعه اقتصادی و تحولات علم و فناوری حداقل چندین دهه با جوامع توسعهیافته فاصله داریم. در حالی که جوامع توسعهیافته بر پایه تحولات همه جانبه و با تکیه بر اقتصاد پویا و درونزا و توسعهای همه جانبه این فرصت را به شهروندانشان میدهند که متناسب با سلیقه و ذائقه فردیشان سبکزندگیشان را انتخاب کنند. در ایران و جوامع مشابه ما، مصرف و انتخابهای سبکی از طریق صادرات منابع طبیعی و اقتصاد نفتی ممکن شد.
میدانیم که جامعه ما از سالهای بعد از 1300 و بطور مشخص 1340 به «جامعهای نفتی» بدل میشود؛ و بهسرعت شهرها و شهرنشینی گسترش مییابد. بطور همزمان رسانهها، مطبوعات و صنعت چاپ، سینما، رادیو و تلویزیون و در دهههای اخیر اینترنت و فضای مجازی نیز گسترش مییابند. برآیند کلی این تحولات شکلگیری سبک زندگی همسو و مشابه جوامع توسعه یافته است. در عین حال جمعیت ایران نیز به هشتاد و سه میلیون نفر میرسد؛ جمعیتی که چندین برابر گذشته و نیازمند منابع عظیم برای زندگی است.
توسعه نامتوازن، اقتصاد نفتی، صنعت مونتاژ و وارداتی، نظام اداری ناکارآمد، افزایش جمعیت، در کنار چالشهای سیاسی، تنشهای بینالمللی و بحرانهای اجتماعی متعدد، طی دهههای اخیر فشار فرسایندهای بر محیطزیست، منابع، اقتصاد و جامعه ایران آورده است. در این موقعیت، جامعه مصرفی و جمعیت بزرگ با سبک زندگی مصرفی، بر شدت فشارها و بحرانهای جامعه میافزاید. بحران کرونا در این وضعیت فرساینده و آشوبناک ظاهر شد.
همانطور که در ابتدای این جستار توضیح دادم این بحران همه افراد را در بسیاری از الگوهای رفتاری و مصرفی درگیر تغییرات آشکاری کرد. لاجرم شهروندان ایرانی باید درباره زندگی و سبک آن تأمل و بازاندیشی جدی کنند. سوژه ایرانی باید در کلیتش به تجدید نظر در مفهوم «سبک زندگی» بپردازد. این به معنای این نیست که باید به «شیوه زندگی» بازگشت؛ برگشت به «شیوه زندگی» نه مطلوب است و نه ممکن. اما نکته کلیدی اینجاست که نمیتوانیم با «سبک زندگی» هم ادامه دهیم؛ چون سبک زندگی چند پیامد داشت که کرونا آنها را آشکار کرد. یکی اینکه منابع چنان تخریب شد که توازن بین انسان و طبیعت به هم خورد. آلودگی هوا بیش از چند دهه است که سالانه هزاران نفر را نابود یا بیمار میکند. همچنین مسأله ناپایدار شدن توسعه که معلوم نیست در کمتر از صد سال دیگر چیزی از زمین و محیطزیست ما باقی بماند.
اما «سبک زندگی» اگرچه بهبودهای چشمگیری در زندگی انسان ایرانی ایجاد کرد اما همزمان ریسکها و مخاطرات بزرگی برای حیات جمعی و آینده ایران نیز بهوجود آورده است. اکنون این ما شهروندان هستیم که باید انتخاب کنیم که آیا خواهان زندگی پایدار و سالم برای خود و فرزندان و آیندهمان هستیم یا نه. «سبک زندگی بازاندیشانه» یعنی پذیریش مسئولیت مراقبت از خود، فرزندان و سرزمین و جامعه ایران از راه انتخابهای بهینه در مصرف، خرید کردن، انرژی و همچنین تغییر عادتها و الگوهای رفتاری که سلامت عمومی، محیطزیست و همه زندگی فردی و جمعی را به مخاطره میافکند. «سبک زندگی بازاندیشانه» یعنی زیستن سنجشگرانه، مسئولانه و نقادانه.
روحانی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا تأکید کرد
هم سلامت هم سوگواری
دستورالعمل برگزاری مراسم عزاداری محرم ابلاغ شد
رئیس جمهوری در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا اعلام کرد که دولت برای کمک به آن گروه از شرکتهای دانشبنیان که برای یافتن دارو و واکسن بیماری کرونا تلاش میکنند، آماده است. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی ریاست جمهوری، حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی گفت که این موضوع در نشست ویژهای که این هفته با نمایندگان شرکتهای دانش بنیان برگزار میکند، بررسی میشود. رئیس جمهوری همچنین با تبریک عید غدیر خم و قدردانی از انفاق مؤمنانه مردم در این ایام گفت که مردم باید برای یکسال دیگر و تا روزی که یک واکسن مؤثر و کافی در اختیارمان قرار گیرد، برای زندگی با ویروس کرونا برنامهریزی کنند.
صفحات 2 و 5 را بخوانید
صفحات 2 و 5 را بخوانید
سرنوشت جشنوارهها
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی
در گفت وگو با «ایران» خبرداد که تکلیف برگزاری جشنوارههای سینمایی و هنری تا پایان مردادماه مشخص می شود
گفت وگو
گروه فرهنگی
روز گذشته میهمان سیدعباس صالحی بودیم تا به مناسبت هفته دولت، با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتوگویی بیتعارف داشته باشیم و با او درباره یکسال گذشته و یکسال آینده به بحث و حرف بنشینیم.
نزدیکترین چشمانداز در این گفتوگویی که بزودی مشروح آن را در «ایران» خواهید خواند درباره تکلیف جشنوارههایی مانند جشنواره فیلم و تئاتر فجر و رویدادهای شش ماه دوم سال بود.
صالحی در این گفتوگو با اشاره به این نکته که وزارتخانه متبوعش چند سناریو برای روزها و ماههای آتی و علیالخصوص پیرامون برگزار شدن یا نشدن جشنواره فیلم و تئاتر فجر در نظر دارد گفت: «اسفندماه همه در هیأت دولت با پدیدهای ناشناخته روبهرو بودیم که تمامی صحبتهای مطروحه در آن زمان براساس شناخت و بررسی وزارت بهداشت از آن مقطع و شکل پیشروی ویروس کرونا بود و امیدوار بودیم که نهایتاً تا پایان فروردین این ویروس کاملاً مهار شود اما کمکم دامنه و شناخت از ادامه مسیر با اما و اگرهایی روبهرو شد و هنوز هم بهوضوح و قطعی مشخص نیست که این رویه و شرایط تا چه زمانی طول خواهد کشید.
پس با توجه به اینکه چشمانداز روشن و دقیقی وجود ندارد طبیعتاً امکان برنامهریزی دقیقی نیز وجود ندارد و ما تنها میتوانیم برای شرایط مختلف سناریوهای مختلف را پیشرو بگذاریم تا ببینیم در شکلها و شرایط مختلف، چه اقداماتی را میشود متصور بود و براساس آنها پیش رفت.»
صالحی در این گفتوگو در تشریح این شرایط و سناریوهای مختلفی که در نظر گرفته شده نیز میگوید: «سناریوی اول این بود که اگر کمکم با افول و وضعیت سفید کشور روبهرو شدیم، سعی کنیم جشنوارهها و رویدادهای فرهنگی که در شش ماه اول امکان برگزاریاش نبود را در شش ماه دوم اجرا کنیم و در نیمه دوم سال جبران کنیم و تا حدودی هم پیش رفتیم و حتی دبیران جشنواره فیلم فجر را هم معرفی کردیم. امروز اما به نظر میرسد با روند فعلی، امکان تحقیق سناریو اول تقریباً غیرممکن شده و مجبوریم در چنین شرایطی روی سناریوهای دیگر متمرکز شویم.
جمع بندی از شرایط پیشرو تا پایان مردادماه کامل خواهد شد و آن زمان میتوانیم تصمیم بگیریم که جشنواره و رویدادهای نیمه دوم سال را برگزار کنیم یا نه. در واقع اگر به لطف خداوند شرایط به سمتی رفت که وضعیتی آرامتر را پیشرو داشتیم میتوانیم جشنواره را در مدلهایی تازه که متناسب با وضعیت امروز کشور است برگزار کنیم و اگر هم چنین اتفاقی نیفتاد درباره جایگزینهای دیگر و متناسب از قبل تصمیمگیری و در موعد مقرر آن را اجرا خواهیم کرد.»
سیدعباس صالحی همچنین در این گفتوگو با اشاره به بحثها و جلسههای کارشناسی او با معاونتهای مختلف درباره آسیبهایی که هنرمندان در دوران کرونا متحمل شدهاند میگوید و ضمن آن از رشد چشمگیر حمایت صندوق حمایت از هنرمندان و نویسندگان در یک سال اخیر شاهد مثال عددی و رقمی میآورد. صالحی میگوید: «رشدی که به تفکیک و برحسب آمار میزان آن بزودی و در نمایی شفاف و در اتاقی شیشهای منتشر خواهد شد گویای این مسأله است که ما در این مسیر حرکت روبه رشدی داشتهایم اما بیشک به پایان راه و هدفی که مدنظر داشتهایم نرسیدهایم و هنوز اقدامات بسیار زیادی مانده که باید عملیاتی شود تا طیف وسیعتری از هنرمندان زیر چتر حمایتی این صندوق قرار گیرند.»
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی حاصل جلسات متعدد با معاونین خود در حوزههای مختلف و همچنین سازمانها و ارگانهای مختلف که با حوزه فرهنگ و هنر سروکار دارند (علیالخصوص در حوزه صنفی) را کاری زیرساختی و دامنهدار میداند و امیدوار است این تلاش و همافزایی بستری برای اقدامات بعدی حتی در دولتهای بعدی فراهم کند تا یک بار برای همیشه مسأله صنف و حمایت از هنرمندان و جایگاه دولت در این میان را با توجه به قانون به صورت جدی عملیاتی کند. صالحی در پایان ابراز امیدواری کرد که نهادهای دیگر به کمک وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیایند تا در کنار هم و در گفتوگو با یکدیگر مسائل و دغدغهها را مرتفع و در آینده چشماندازی همسوتر با منافع فرهنگی و هنری کشور پیش برده شود.
مشروح گفتوگو با سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را بزودی در «ایران» خواهید خواند.
گفت وگوی «ایران» با کارشناسان درباره استقرار انبارهای نفتی در پایتخت
شهران در تهران امن است
رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران: امکان تکرار فاجعه بیروت وجود ندارد
حمیده امینی فرد
خبرنگار
هنوز دو روز از حادثه فاجعهبار بیروت نگذشته، درحالیکه بسیاری در شوک این انفجار غیرقابل تصور بودند، یک عضو شورای شهر تهران از بمبی خبر داد که اگر روزی ضامنش رها شود، فاجعهای شبیه بیروت، در تهران رقم خواهد خورد. خبری که از ابرانبار نفت محله شهران حکایت داشت.
مجید فراهانی این خبر را در صفحه اینستاگرام شخصیاش نوشته بود، اما این شهروندان شمال غربی تهران بودند که با خواندن این خبر، بیش از سایر محلههای پایتخت نگران بروز حادثهای شدند که روزی شهران که نه، تهران را در صدر اخبار تکاندهنده دنیا قرار دهد! برای همین ترس زلزله که تا قبل از این یک ترس طبیعی محسوب میشد، نگرانی از فعال شدن گسل شمال غرب را بالا برد تا مردم از خود بپرسند که اگر روزی زلزله بیاید، چه کسی میتواند آنها را از زیر شعلههای آتش نجات دهد؟ به گفته فراهانی هر روز حدود سیصد تانکر سی هزار لیتری حمل سوخت از ابرمخازن انبار نفت بارگیری میکنند، تانکرهایی که از وسط بافت مسکونی و خیابانهای شهران عبور می کنند و نهایتاً به بزرگراه میرسند. سالهای 85، 87 و 95 نیز چند حادثه مشابه، خطر این فاجعه را گوشزد کرده است.
این خبر البته با واکنشهای زیادی مواجه شد. از یک طرف مجلسیها از مصوبه دولت برای انتقال مراکز سوختی به خارج از شهر پرده برداشتند و از یک طرف برخی کارشناسان از بهای سنگین این جابهجایی خبر دادند. اما مسأله مهم توسعه بافت شهری و تبدیل زمینهای بایر به مسکونی بود که نشان میداد مسئولان باید توضیح دهند که چگونه در این بافتها مجوز مسکونی صادر شده است و آیا این توسعه قانونی بوده یا نه؟
کرامت ویسکرمی، مدیرعامل شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی هم در واکنش به ناایمن بودن انبار نفت شهران گفته است که این انبار استانداردهای ایمنی لازم را دارد و وجود آن برای سوخترسانی ایمن و مطمئن درسطح تهران حیاتی است. رئیس سازمان پیشگیری و مدیریت بحران شهر تهران، خیال مردم تهران را از بابت بروز فاجعهای شبیه بیروت در پایتخت راحت میکند و به «ایران» میگوید: به مردم اطمینان خاطر میدهم که چیزی شبیه لبنان در تهران اتفاق نخواهد افتاد و اصلاً امکان بروز حادثهای با این شدت و خسارت وجود ندارد. حتی درباره مخازن شهران نیز که صحبت میکنیم، اگر فاجعهای رخ دهد، تنها به آتش سوزی در اطراف محدود میشود و اینطور نیست که مناطق وسیعی از شهر را درگیر کند. درهرحالت وزارت نفت مسئولیت مستقیم این مراکز را بر عهده دارد و باید خودشان هم پاسخگو باشند. آیا انبار شیمیایی خطرناکی در تهران وجود دارد؟ رضا کرمی محمدی، پاسخش به این سؤال منفی است، اما درباره وجود انبارهای شیمیایی توجه مردم را به سمت صنایعی جلب میکند که در داخل شهر قرار دارند. هر صنعتی که انبار مواد قابل اشتعال داشته باشد، یک پتانسیل خطرزا محسوب میشود.
این به معنی این نیست که این انبار فردا دچار حادثه میشود، یعنی در هر لحظه باید مراقب باشیم تا اتفاقی نیفتد. البته ممکن است بخشی از این انبارها متعلق به بخش خصوصی هم باشد که ما در این زمینه اطلاعی نداریم. اگر هم هشدار میدهیم، هدفمان این است که آنها را متوجه خطر این انبارها کنیم. البته اگر بدانیم که چنین انبارهایی وجود دارد و استانداردهای لازم را رعایت نمیکنند، با آنها برخورد خواهیم کرد. او البته تأکید دارد که در طول این چند سال، پیگیریهای لازم را برای برطرف کردن مخاطرات آن انجام دادهاند: «اتفاقاً اقدامات بسیار خوبی هم از سوی وزارت نفت انجام شده است، الان مخازن شهران کاملاً مقاومسازی و ایمنسازی شدهاند. دیوارکشی دور مخازن رعایت شده و بازدیدهای ناظران ایمنی هم به طور منظم انجام میشود. اینها اقدامات مفیدی بوده که انجام گرفته است اما وزارت نفت باید در این زمینه توضیح بدهد.
به هرحال این مخازن در مناطقی قرار دارند که حالا با گسترش جمعیت و توسعه بافت مسکونی در مناطق پرجمعیت واقع شدهاند و از ابتدا اینطور نبوده است. در هر صورت ما باید همه این انبارها را به عنوان یک پتانسیل خطرزا مورد بررسی قرار دهیم. و با وجود رعایت استانداردها باید دوباره بازنگری شوند.
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتش نشانی از یک نمونه موفق برای انتقال انبارهای قابل اشتعال ناصرخسرو به محل دیگری اشاره میکند و به «ایران» میگوید همین اقدام موجب شد تا حجم آتشسوزیها در آن منطقه بشدت کاهش یابد. البته ما از مراکز پر خطر بازدیدهای دورهای انجام میدهیم و اخطاریه و هشدارهای لازم را هم انجام دادهایم، اما بحث پالایشگاهها و انبارهای نفت و بنزین متفاوت است و با تجهیزات و اکیپهای متخصص کار نظارت و ایمنسازی انجام میگیرد که البته ما هم با آنها بیارتباط نیستیم. او درباره انتقال انبارهای نفت شهران به خارج از تهران هم اینطور توضیح میدهد که چنین چیزی امکانپذیر نیست، چراکه اولاً هزینه بسیار سنگینی دارد و براحتی امکانپذیر نیست و دوم اینکه حتی همین بعد مسافت و تردد تانکرها برای انتقال سوخت هم میتواند فاجعهآفرین باشد.
اگرچه در هر صورت مخالف وجود مراکز پر خطر در بافتهای مسکونی هستیم، باید توجه کنیم زمانیکه این مراکز در این مناطق تأسیس شدند، جمعیت به این میزان نبوده است. مثل پالایشگاه ری که وقتی تأسیس شد تا کیلومترها هیچ منطقه مسکونی وجود نداشت و اتفاقاً صدور مجوزهای مسکونی در این مناطق خود یک موضوع مهم است، اما اکنون که در چنین شرایطی قرار داریم باید ایمنی این مراکز را افزایش دهیم، اگرچه تاکنون گزارش خطرناکی هم به ما اعلام نشده است. البته شخصاً از انبار نفت شهران بازدید کردهام و میدانم کهایمنی بالایی دارد، اما به هرحال باید پیشگیریهای لازم را انجام دهیم و منتظر حادثه نباشیم تا بعد به فکر بیفتیم.
منصور درجاتی، سرپرست مدیریت بحران استانداری تهران هم در اینباره به «ایران» میگوید: من از وجود انبار شیمیایی در شهر اطلاعی ندارم، تا جاییکه ما مطلع هستیم و پیگیری میکنیم، 3 انبار نفت و بنزین در تهران وجود دارد که همه پروتکلهای ایمنی درباره آنها رعایت میشود و از استانداردهای لازم هم برخوردارند. یکی از این انبارهای نفت در «شهران»، دیگری در «سوهانک» و یکی هم در «ری» قرار دارد. آتشنشانی بازدیدهای دورهای خود را انجام میدهد و اینطور نیست که به حال خود رها شده باشند. شخصاً اگر متوجه شوم، موقعیت انباری خطر زا ست ظرف یک هفته برای پلمب ان اقدام میکنم. اصولاً وظیفه پیشگیری و مدیریت بحران هم همین است. ما قبل از اینکه صحبت کنیم باید اقدام کنیم. اما تا جایی که میدانیم، خطری مردم تهران را تهدید نمیکند.
بحران کرونا بر کدام بخشهای صنعت نفت اثر گذاشت؟
پوستاندازی شرکتهای نفتی
عطیه لباف
خبرنگار
همهگیری ویروس کرونا، جنگ قیمتی در بازار نفت و نوسانات بیسابقه قیمتها تمام بخشهای صنعت نفت از اکتشافات در بالادست و تولید نفت تا پالایش و پایین دست آن را تحت تأثیر قرار داده است. به طوری که میتوان گفت نیمه اول سال 2020 برای صنعت نفت بیرحمانه بوده است. تقاضای جهانی برای نفت در یک مرحله تقریباً یک سوم کاهش یافت و یک جنگ قیمتی برای تصاحب سهم بازار به دستان عربستان سعودی شکل گرفت. به دنبال آن، قیمتهای نفت خام امریکا برای اولین بار به زیر صفر سقوط کرد.
در این زمینه روزنامه «فایننشیال تایمز» نمایی از بازار نفت در نیمه نخست 2020 و همین طور وضعیت پیش روی تولیدکنندگان و سرمایهگذاران این بخش ارائه میدهد و مینویسد: وضعیت درآمدهای نفتی سه ماهه دوم سال 2020 تولیدکنندگان نفت، یعنی در همین اواخر، به وضوح این خسارتها و ویرانیها را منعکس میکند. در این دوره، غولهای نفتی مانند شرکتهای «انی» و «بی پی» و هم تولیدکنندگان مستقل امریکایی ارزش داراییها خود را کم کردند و خسارات بزرگی را به ثبت رساندند. به دنبال این داستان، تولیدکنندگان برای ترمیم ترازنامههای خود شروع به کاهش عمیق هزینهها کردند. هزینههایی که اولین قربانی آن «رشد تولید» خواهد بود.
کاهش ارزش شرکتهای انرژی در میان 500 سهام برتر
بنا به نوشته این روزنامه، علیرغم بهبودهای اخیر و بازگشت قیمتها به کانال 40 دلار در بشکه، هنوز قیمتها حدود یک سوم پایینتر از متوسط قیمت سال گذشته است. به دنبال این بحران، صنعت قدرتمند نفت مدتی است که ضعیف شده است. زمانی شرکتهای فعال در حوزه انرژی برای برتری در بازار سرمایهگذاریهای شاخص S&P 500 میجنگیدند اما اکنون سهم این حوزه در این شاخص به کمتر از 3 درصد کاهش یافته است. (S&P 500؛ مخفف عبارت Standard and Poors Index و فهرستی است از ۵۰۰ سهام برتر در بازار بورس سهام نیویورک و نزدک.)
درآمد خالص نفتیها
به نوشته فایننشیال تایمز، در سراسر جهان، تولیدکنندگان اصلی در سه ماهه دوم با مشکلات و روزهای سخت برخورد کردهاند. سقوط قیمت همراه با کاهش تقاضا، به معنای آن بود که شرکتها از سود خالص در سال 2019 به زیانهای عمیق در سال 2020 رسیدهاند و این کاهش در بسیاری از موارد از نظر بزرگی بیسابقه است. بهبود قیمتها در سه ماهه سوم به بسیاری از فعالان عرصه این امکان را میدهد تا سود خود را دوباره احیا کنند. اما برای بعضیها خیلی دیر خواهد بود. چرا که تخریبهایی در این مدت رخ داده است که باعث میشود آنها زیر فشار بدهیها، پرداخت سود سهامداران و بازگرداندن مبالغ وعده داده شده به سرمایهگذاران له شوند.
کاهش مخارج سرمایهای
شرکتهای نفتی تاکنون هر کجا که ممکن بوده، با کاهش هزینهها به بحران کرونایی بازار نفت پاسخ دادهاند. در این راستا، برنامههایی برای حفاری چاههای بیشتر و افزایش تولید تا حد زیادی کنار گذاشته شده است. چرا که تولیدکنندگان تمرکز خود را برای کاهش هزینهها معطوف به توسعههای آتی کردهاند. آمارها اندازه بحران را بهخوبی نشان میدهد. برای مثال، تعداد تجهیزات نصب شده در ایالات متحده در مقایسه با سال گذشته تقریباً سه چهارم کاهش یافته است. حفاری چاههای کمتر در زمان حال به معنای تولید نفت کمتر در فردا است. به این ترتیب از ظرفیت شرکتها برای رشد کاسته شده است. از این رو، مدیران اجرایی میگویند که ممکن است دوران توسعه روزافزون تولید نفت شیل که امریکا را به بزرگترین تولیدکننده نفت در جهان سوق داده است، پایان یابد.
پالایش، سومین بخش آسیب دیده صنعت نفت
این روزنامه در ادامه نوشته است که بخش پایین دست مشاغل اصلی صنعت نفت، یعنی جایی که نفت خام به بنزین، نفت گاز، سوخت جت و سایر فرآوردههای نفتی تبدیل میشود نیز تحت فشار قابل توجهی قرار گرفته است.
وقتی رانندگی و پروازها کم شد و مردم در محدودیت و رعایت پروتکلهای بهداشتی هستند، تقاضا برای سوخت نیز کاهش مییابد. اکنون، بهبود قیمت نفت خام، بسیار سریعتر از بازگشت تقاضا و قیمت محصولات پالایش شده است. این موضوع حاشیه سود پالایشگاهها بویژه در اروپا را تحت فشار قرار داده است. پالایشگاهها مجبورند که سوخت را در بازار راکد بفروشند.
کاهش ارزش دفتری دارایی شرکتها
گفته میشود که اثرات این بیماری همهگیر ماندگار خواهد بود و اوج تقاضای جهانی نفت را به اعتقاد برخی تحلیلگران پشت سر گذاشتهایم. این امر شرکتها را مجبور کرده است که با این واقعیت که بسیاری از داراییهای آنها در حال حاضر ارزش بسیار کمتری نسبت به سال گذشته دارند، کنار بیایند. ماندن قیمت برای مدت طولانی به این معنی است که بخش قابل توجهی از نفت چاههای تحت نظر آنها از زمین خارج نمیشود و این موضوع به طور کلی روی داراییهای شرکتها اثر میگذارد. این مسأله باعث شده است که شرکتها در محاسبه بهای خالص داراییهای خود، ارزش داراییها را دهها میلیارد دلار کمتر محاسبه کنند. در کنار این، کشورهای نفتی نیز با کاهش درآمد مواجه شدهاند. به عنوان مثال آرامکوی عربستان اعلام کرده که در 3 ماهه دوم 2020 با 73 درصد کاهش درآمد نسبت به مدت مشابه مواجه بوده است.
سهام S&P
فایننشیال تایمز در پایان نوشته است که شرکتهای فعال در عرصه انرژی که یکی از با ارزشترینهای جهان بودند که اکنون دچار افت سریع ارزش شدهاند. سالها بود که اکسان موبیل نقش بزرگترین شرکت بازرگانی عمومی جهان را به خود گرفته بود، اما اکنون به واسطه رشد گروههای فناوری مانند آمازون، اپل و گوگل به نسبت شرایط این شرکت فعال در عرصه انرژی، هم عوض شده است.
در سال 2008، سهام انرژی حدود 16 درصد از ارزش شرکتها در S&P 500 را تشکیل میداد اما اکنون آنها فقط 2.6 درصد را به خود اختصاص میدهند. بر مبنای آنچه گفته شد، به نظر میرسد که یکی از بزرگترین صنایع در حال پوست اندازی و تغییر وضعیت است.
گزارش «ایران» از جزئیات یک طرح برای پیش فروش نفت
نفت در برابر ریال
این طرح هنوز نهایی نشده و در حال بررسی کارشناسی است
گروه اقتصادی | آن طور که دراخبار آمده بود قرار است رئیس جمهوری بزودی از طرح گشایش اقتصادی پس از تصویب در شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا رو نمایی کند. از روز چهارشنبه گذشته که روحانی از این طرح سخن گفته بود گمانه زنی های متفاوتی در باره آن مطرح شده بود از تأیید «اف ای تی اف» گرفته تا طرح جاماندگان از سهام عدالت و یک گمانه زنی بسیار کمرنگ از پیش فروش نفت به مردم .
اما کمرنگ ترین گمانه زنی – پیش فروش نفت به مردم – در واقع همان پررنگ ترین و محتمل ترین طرحی است که قرار است از آن رونمایی شود. اما این طرح به چه صورت خواهد بود؟
بنا بر اطلاعات بدست آمده که هنوز نهایی نشده و احتمال آنکه جزییات آن تغییر کند وجود دارد قرار است دولت نفت خام را در میان مردم پیش فروش کند. بنا بر این طرح خرید هر بشکه نفت به قیمت روز و به صورت ریال و با سر رسید دو یا سه ساله خواهد بود و در موعد سررسید نفت با معادل دلاری ریال از مردم خریداری خواهد شد. در عین حال نرخ سودی هم برای پیش فروش نفت در نظر گرفته شده که اعلام خواهد شد.
منابع حاصل از پیش فروش نفت در سرمایه گذاری های نفتی به کار گرفته خواهد شد . همچنین پیش بینی شده که دارندگان اوراق پیش فروش نفتی به نوعی جزو سهامداران طرح های صنایع نفتی هم باشند .
در واقع طرح پیش فروش کردن نفت حدود دو سال پیش از سوی یکی از دست اندرکاران نفتی پیشنهاد شده بود. بنا بر این طرح اولیه پیشنهادی استفاده از درآمدهای آتی که روشی مرسوم در صنایع نفتی است مبنای این طرح جهت تأمین مالی همان طرح ها هست اعم از بالادستی و پایین دستی لذا نگرانی هزینه شدن وجوه اوراق در جایی غیر از بخش توسعه های تولیدی منتفی است.
همچنین تضمین نفت برای اوراق در اصل موجب بازگشت اعتماد مردم بعد از دوره بی اعتمادی ناشی از عملکرد گذشته مؤسسات مالی و اعتباری در گذشته خواهد بود. بنا بر این طرح ، تضمین کف قیمّت اوراق از سوی نفت و تخصیص سود ناشی از افرایش قیمت نفت که با توجه به شرایط بازار کاملاً مورد انتظار است به خریداران می تواند این اوراق را به آلترناتیو خوبی برای ارز و سکه تبدیل کند خصوصا که سود حاصله از مالیات معاف پیش بینی شده است.
بنا بر نظر طراحان طرح، شرکت نفت هم بابت این تضمین ، ابزار خود را در رابطه با شرکتهای E&P شامل مالکیت تأسیسات و تولید در اختیار دارد ضمن آنکه آنها هم تا سقف ٥٠ در صد تولید را نیز دراختیار دارند و این به هردو بخش تضمین کننده امکان تعهد را میدهد. طراحان طرح معتقد هستند که این طرح آغازی خواهد بود بر ورود بورس به بازار آینده و کاغذی که روش متداول بورس های بزرگ است که چندین برابر نفت فیزیکی هر روز معامله کرده و رونق بازار سرمایه وپول را موجب می شوند . ضمن آنکه اوراق قابل خرید و فروش پیش بینی شده که خود هم انعطاف بیشتری به خریداران اوراق می دهد وهم بر رونق بازار معاملات می افزاید.
در این طرح پیش بینی شده بود که مشوق های مالی طرح برای طولانیتَر نمودن دوره تنفس نیز در نظر گرفته شود تا طرح ها فرصت تکمیل و رسیدن به تولید و درآمد را پیدا کنند.
نکات دیگری که در این طرح پیشنهاد شده بود این بود که قیمت اوراق به صورت ریال وبرمبنای ارز نیمایی باشد . همچنین نفت خام، فرآورده های نفتی و پتروشیمی را شامل شود . دیگر آنکه این اوراق سه ساله واز طریق بورس عرضه شود و سود حاصل از افزایش قیمت متعلق به خریدار اوراق ومعاف از مالیات بوده وکف قیمت توسط نفت تضمین شود. همچنین پیش بینی شده است که مردم می توانند اوراق نفتی را با سکه طلا یا دلار خریداری کنند.
علاوه بر این طرح، شرکت ملی نفت ایران طرح فروش اوراق سلف موازی را برای تأمین مالی پروژههای خود پیگیری می کند. شنیده میشود به این منظور در روزهای آتی 13 هزار میلیارد تومان اوراق منتشر و عرضه خواهد شد.
این طرح هنوز نهایی نشده و در حال بررسی کارشناسی است نقطه نظرات مختلف مثبت و منفی درباره این طرح وجود دارد.
میدان نقش جهان از فهرست جهانی یونسکو خارج میشود؟
دادستان اصفهان مقابل ساخت یک مجتمع تجاری در حریم میدان نقش جهان ایستاد
زهرا کشوری
خبرنگار
ورود دادستانی اصفهان ساخت و ساز یک مجتمع در حریم میدان نقش جهان را متوقف کرد. این ساخت و ساز به گفته مهدی حجت رئیس ایکوموس ایران میتواند یک بار دیگر میدان نقش جهان را در معرض تهدید خروج از فهرست جهانی یونسکو قرار بدهد. پیش از این مجتمع، برج جهاننما، بیش از یک دهه میدان نقش جهان را در معرض خروج از فهرست جهانی یونسکو قرار داده بود که در نهایت فعالان حوزه میراث فرهنگی و حقوقدانها توانستند سایه سنگین آن برج را از سر این میدان صفوی کم کنند اما دوران آرامش میدان نقش جهان دیری نپایید که دوباره حریم فضایی این اثر جهانی توسط مجتمع دیگری تهدید شد. صاحب این مجتمع پس از چهار سال دعوای حقوقی با رأی دیوان عدالت اداری توانست مجوز ساخت یک مجتمع ۹ متری را بر بلندای میدان بگیرد. این مجتمع در حریم میدان نقش جهان قرار دارد. فریدون اللهیاری در گفتوگو با روزنامه ایران از عقبنشینی میراث فرهنگی در مقابل این رأی خبر میدهد. او میگوید: «دستگاههای دولتی موظف به اجرای قهری قوانین و رأیهای صادره هستند. در غیر این صورت صاحب ملک میتواند از مدیر این دستگاهها شکایت کند.» به گفته او مقاومت میراث فرهنگی و شهرداری در مقابل ساخت این مجتمع به شکایت صاحب مجتمع از او و شهردار منجر شد و در نهایت آنها پذیرفتند که راه را برای ساخت مجتمع باز کنند. اللهیاری ساخت این مجتمع را خلاف قانون میراث فرهنگی میداند اما میگوید: «وقتی رأی دیوان اعلام میشود مدیران موظف به اجرای آن هستند.» با وجود عقبنشینی میراث فرهنگی اما ورود دادستانی اصفهان امید را برای حفاظت میدان نقش جهان بالا برده است. این ورود به گفته اللهیاری به توقف ساخت و ساز مجتمع منجر شده است. مهدی حجت رئیس ایکوموس ایران هم با اشاره به مجتمعی که با توسل به مجوز دیوان عدالت اداری قصد نقض حریم میدان نقش جهان را دارد، بر ضرورت ترجیح منفعت عام بر منفعت خاص توسط قوه قضائیه تأکید میکند و به ایسنا میگوید: «احداث هر نوع ساختمان با ارتفاع بیش از پنج و نیم متر در حریم آثار جهانی از جمله میدان جهانی نقشجهان خلاف است و در صورت احداث هر بنایی با ارتفاع بیش از این مقدار، میدان نقشجهان در معرض خطر خروج از فهرست یونسکو قرار میگیرد.»
بنابراین، درحالیکه هرگونه ساختوساز در حریم میدان نقشجهان اصفهان تنها تا ارتفاع پنج و نیم متری مجاز است، مالک این مجتمع تجاری توانسته حکم ساختوساز به ارتفاع ۹ متر را از دیوان عدالت اداری دریافت کند. همچنین مالک این مجتمع تجاری در حکمی دیگر، مجوز احداث سهطبقه پارکینگ در زیرزمین پلاک مورد اشاره را نیز دریافت کرده و این در حالی است که براساس قوانین میراث فرهنگی، حفر زمین در حریم دولتخانه صفوی اصفهان مستلزم شرایطی ویژه است.
مهدی حجت، میگوید:«در این موضوع، آنچه قانون است باید اجرا شود و قانون هم میگوید حریم میدان نقشجهان باید آنگونه که وزارتخانه میراث فرهنگی تعیین کرده است حفظ و رعایت شود. اینکه بگوییم حقوق مکتسبه قبلی وجود داشته و اگر کسی قبلاً این حقوق را داشته، حالا هم بخواهد و بتواند داشته باشد، طبیعتاً با منافع عام در تداخل است.»
اشاره حجت به حقوق مکتسبه به آنجا برمیگردد که مالک مورد نظر پیش از تخریب و ساخت مجتمع، ملکی با ارتفاعی بیش از ۵ و نیم متر داشته و مالک همچنان خواهان ساخت مجتمع در ارتفاع پیشین است. دیوان عدالت هم براساس حقوق مکتسبه رأی به ساخت آن داده اما این رأی، قوانین میراث فرهنگی را شکسته است.
رئیس ایکوموس ایران میگوید: «رئیس قوه قضائیه طی چند روز اخیر در صحبتهایش به موضوع منافع عام اشاره و عنوان کرد که رعایت منفعت عام توسط دیوان عدالت اداری ضرورت دارد.»
به اعتقاد حجت منفعت عام یعنی اینکه میدان نقشجهان در معرض تعرض قرار نگیرد و درخصوص احداث این مجتمع تجاری، منفعت خاص باید از بین برود. منفعت خاص یعنی اینکه قبلاً آنجا ۹ متر داشته و حالا هم حقوق مکتسبه دارد و باید ۹ متر داشته باشد درحالیکه این منفعت باید در مقابل منفعت عام از بین برود و مسئولان باید به این موضوع توجه ویژه داشته باشند.
حجت، درباره احداث سهطبقه پارکینگ در زیرزمین این مجتمع نیز میگوید: «حفاری در حریم آثار تاریخی قاعده قانونی دارد. قطعاً باید ابتدا توسط باستان شناسان در آن محل حفاریهای قاعدهمند انجام شود و اگر آزاد کردند اجازه احداث پیدا میکنند. اگر آزاد نکردند و جزو انفال قرار گرفت و حیثیت ملی پیدا کرد دیگر طبیعتاً کسی نمیتواند به آن تعرض کند.» حال باید ماند و دید که چتر حفاظتی دادستانی اصفهان میتواند روی سر میدان صفوی نقش جهان کشیده شود یا یکی از اولین اثرهای تاریخی ایران در فهرست جهانی، از فهرست یونسکو پاک میشود؟!
پای پوش دوزان خراسان نیمه فعال شده اند
پای کرونا در کفش مشهد
پریسا عظیمی
خبرنگار
کفش مشهد از دیرباز به لحاظ کیفیت، تنوع و دوام شهره خاص وعام بوده و جایگاه ویژهای در کشور داشته و دارد وهمیشه جزو برندهای شناخته شده و دارای مزیت کمی و کیفی در کشور بوده است. تولید کفش در این شهر عمدتاً به روش سنتی بوده است و در کنار تولیدات اصفهان، تهران و تبریز نه تنها در همه استانها توزیع میشود بلکه حتی به کشورهای همسایه هم صادرات دارد. با شیوع ویروس کرونا، کارگاههای تولیدی کفش مشهد نیز مانند بسیاری از کسب و کارها متضرر شدند و برخی کارگاهها بهصورت نیمه تعطیل درآمده اند یا با کمترین تعداد کارگر فعالیت میکنند.
«احمد افشاری»، صاحب کارگاه تولید کفش در مشهد است که با ابراز گلایه از شرایط کنونی بازار به خبرنگار ما گفت: متأسفانه با شیوع کرونا میزان سفارش کفش از سوی مغازه داران کم شده البته طبیعی است چون خریدار ومتقاضی مثل قبل نیست. این مسأله باعث شده تعداد کارگرانم را کم کنم و خودم هم بهصورت پاره وقت بیایم.
«امیر دوستی» از دیگر تولیدکنندگان کفش است که مغازه فروش کفش هم دارد. از او درباره سفارشهایی که طی روز دارد پرسیدم و گفت: با تعطیل شدن مراسم جشن و... تقاضا هم کمتر شده قبلاً اگر مثلاً روزی 50 سری دوازدهتایی کفش تولید میکردیم حالا 10سری تولید میکنیم چون خریدار کم شده. اما بازهم خدا را شکرتا حدودی سفارش داریم و کفشهای تولیدیمان را کم و بیش میفروشیم ولی خوب مانند قبل کسب و کارمان پررونق نیست.
سفارشها به روز شده است
«محمد محمدی»، رئیس اتحادیه کفاشان مشهد در گفتوگو با خبرنگار ما با یادآوری این مسأله که خسارات ناشی از کرونا بسیاری از اصناف را متضرر کرده و در این بین کارگاههای تولید کفش هم متحمل خساراتی شدند، اظهار داشت: درخراسان رضوی هزار و ۲۰۰ واحد فروش و تولید کفش داریم که ۳۰۰ واحد، مجوز تولیدی دارند و ۹۰۰ واحد دیگر هم در زمینه توزیع و فروش و کارهای دیگر تولیدات کفش فعالند که هماکنون نیز درحال فعالیت هستند و تولیداتشان در بازار عرضه میشود.
وی افزود: تا سال گذشته (قبل از شیوع کرونا) تولیدات کفش کارگاههای تولیدی مشهد تا حدودی بالا بود و بخشی از کفشهای تولیدی را انبار میکردند تا بعد از مدتی که دوباره تقاضا بالا میرفت در بازار توزیع کنند و تعدادی را هم موقع تولید در بازار عرضه میکردند اما از زمان شیوع کرونا تاکنون که وضعیت رکود فعلی همه اصناف تولیدی را دربرگرفته است، سفارشهای کارگاههای تولید کفش به روز شده و کفشها دیگر درانبارها نمیمانند.
محمدی معتقد است، انبار کردن بخشی از کفشهای تولیدی موجب میشود که سرمایه راکد بماند اما کرونا باعث شده که تولیدات و سفارشهای کفش به روز شود و دیگر سرمایه صاحب کارگاه هم به قول معروف نخوابد. درست است تولید کاهش پیدا کرده اما در حال حاضر عرضه و تقاضا به روز انجام میشود.
وی در خصوص صادرات کفشهای تولیدی مشهد در شرایط فعلی کرونایی نیز گفت: بهدلیل کاهش ورود زائران و توریست ها از کشورهای همسایه و همچنین کم شدن ترددها طبیعی است که خریدهای غیرضروری مردم هم کمتر شده باشد و این مسأله باز هم تنها مربوط به اصناف مشهد نمیشود. با این حال در این مدت در استان در صنف کیف و کفش صادرات به کشورهای همسایه افغانستان و عراق هم داشتیم.
رئیس اتحادیه کفاشان مشهد خاطرنشان کرد: کارگاههای تولید کفش در مشهد تا پیشازاین(شیوع کرونا) با حدود 80 درصد ظرفیت خود تولید میکردند اما اکنون بهدلیل رکود بازار به خاطر کاهش تقاضا تولید خود را به 40 درصد کاهش دادهاند که البته به معنی تعطیلی کارگاههای تولید کفش نیست.
او تصریح کرد: در صورت داشتن مجوز فعالیت قانونی به صاحبان این کارگاهها به ازای هر کارگر ۱۲ میلیون تومان وام با سود ۱۲ درصد پرداخت میشود. این وام از سوی دولت برای صاحبان کارگاههایی تعیین شده که در سامانه کارا ثبتنام کردهاند و بعد از تأیید شدنشان از طرف سازمان صنعت و معدن میتوانند دریافت کنند. حتی برای فروشگاههای تولید کفش هم ۶ میلیون تومان وام تسهیلات کرونا تعیین شده که میتوانند با دریافت این وام تا حدودی خساراتشان را جبران کنند. البته بهدنبال وام دیگری هم هستیم که در اختیار این تولیدکنندگان بگذاریم که به محض مشخص شدن مقدار و شرایط پرداخت آن اطلاعرسانی خواهیم کرد.
شرایط پرداخت تسهیلات کسب و کارهای آسیب دیده از کرونا
«محمدامین بابایی»، معاون کارآفرینی و اشتغال اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی خراسان رضوی درباره شرایط و نحوه پرداخت تسهیلاتی که به اصناف آسیب دیده از کرونا تعلق میگیرد، به خبرنگار ما گفت: تسهیلات کارگاههایی که دارای کارکنان بیمه شده و کد کارگاهی در تأمین اجتماعی هستند در صورت تطبیق با بانک اطلاعات تأمین اجتماعی تأیید میشوند و کارگاههای فاقد کد کارگاهی تأمین اجتماعی و خویش فرمایان نیز بر اساس فهرستهای مورد تأیید و اعلام شده دستگاههای اجرایی در سامانه ثبت میشوند. کارگاههای دارای کارکنان بیمه شده نیز میتوانند به ازای هر کارگر 12میلیون تومان تسهیلات دریافت کنند. البته این مبلغ برای کسب و کارهایی که به دستور ستاد ملی مقابله با کرونا تعطیل شدهاند، ۱۶ میلیون تومان است.
بابایی درخصوص صاحبان کسب و کارهای دارای کد کارگاهی خویش فرما هم گفت: صاحبان کسب و کارهای دارای کد کارگاهی خویش فرما مبلغ 12 میلیون تومان و خویش فرمایان فاقد بیمه مبلغ 6 میلیون تومان تسهیلات میتوانند دریافت کنند. همچنین اگر دستگاه اجرایی صادرکننده مجوز، تعداد کارگران کارگاه فاقد کد کارگاهی را تأیید و به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کند، کارفرما به ازای هرکارگر میتواند مبلغ ۸ میلیون تومان تسهیلات دریافت کند.
بهگفته معاون کارآفرینی و اشتغال اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی خراسان رضوی، چالش اصلی فعلی برای پرداخت این تسهیلات کارگاههایی هستند که کد کارگاهی و لیست بیمه ندارند و دستگاه اجرایی نیز بهدلیل عدم امکان اثبات رابطه کارگری و کارفرمایی در این کارگاهها، تعداد کارگران آنها را تأیید نکرده است. تاکنون (15 مردادماه) در استان ۳۰ هزار و ۷۵۳ متقاضی برای دریافت تسهیلات کرونا ثبتنام کرده اند و مقرر شده تا پایان مرداد ماه این تسهیلات به آنها پرداخت شود. همچنین تا 15 مرداد ماه مبلغ یکصد میلیارد و 300 میلیون تومان تسهیلات در خراسان رضوی پرداخت شده است.سهم کل استان هم برای دریافت تسهیلات کرونا از کل کشور ۲هزار و ۸۶۸ میلیارد تومان تعیین شده است.
محصولات چند رسانه ای «ایران»
اضطراب روزهای کرونا
میزانی از اضطراب و استرس در شرایط کنونی طبیعی است و به ما در رعایت نکات پیشگیری از کرونا و حفظ رفتارهای سالم کمک میکند. اما اگر اضطراب شما از حد خارج شده، در این ویدیو خانم دکتر گلبن روانپزشک روشهایی برای مقابله با آن و سازگاری بهتر به شما پیشنهاد میدهد.
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی اضطراب روزهای کرونا را ببینید
بارکد را اسکن کنید وگزارش ویدئویی اضطراب روزهای کرونا را ببینید
روزنامه ایران رتبه اول بخش مطبوعات جشنواره شهری را بهدست آورد
برگزیدگان چهارمین جشنواره شهری دیروز طی مراسمی به صورت مجازی معرفی شدند. هیأت داوران در این مراسم در بخش مطبوعات، رتبه اول این بخش را به گزارش روزنامه ایران با عنوان «حاشیه زیر پای شهر» نوشته حمیده امینی فرد اختصاص داد.
گزارشی درباره صندوق ذخیره فرهنگیان
محسن حاجی میرزایی
وزیرآموزش و پرورش
محسن حاجی میرزایی پنجشنبه گذشته، به مناسبت افتتاح مجتمع پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه، در معیت رئیس جمهوری محترم بودم و در آنجا صحبتم را با این پرسش آغاز کردم که وزیر آموزش و پرورش در آیین افتتاح یک پروژه صنعتی و اقتصادی چه میکند؟ پاسخ اجمالی در آن نشست این بود که بنده به عنوان امین و نماینده فرهنگیان در هیأت امنای صندوق ذخیره فرهنگیان که یک بنگاه اقتصادی است، در آنجا حضور داشتم.
اما این موضوع را فتح باب خوبی میدانم تا درباره صندوق، با فرهنگیان عزیز کشور، نکاتی را در میان بگذارم.
۱. این صندوق، مؤسسهای است که در سال ۱۳۷۴ و با هدف کمک به بهبود معیشت فرهنگیان، بخصوص در دوره بازنشستگی تأسیس شد. قرار بوده و هست که این صندوق مبلغی بین یک تا ۵ درصد از حقوق فرهنگیان مایل به عضویت در این صندوق را بهعلاوه مبلغی برابر با آن که توسط دولت برای این دسته از فرهنگیان درنظر گرفته شده، دریافت کند و ضمن انجام فعالیتهای سودآور اقتصادی، مجموع این سه آورده را در زمان بازنشستگی به این عزیزان پرداخت کند. بر این اساس، مشخص میشود که صندوق، ماهیتی کاملاً غیردولتی دارد و متعلق به اعضای آن است.
۲. عملکرد این بنگاه اقتصادی، در طول سالهای فعالیت خود، فراز و نشیبهایی داشته است. پرداختن به گذشته نیز، اگر به قصد احقاق حق تضییع شده یا مجازات متخلفان یا پند گرفتن باشد، منطقی است. خارج از این اهداف، بطالت است و بیحاصل. لذا باید به اطلاع فرهنگیان عزیز رساند که این اهداف و بخصوص احقاق حقوق تضییع شده، بهطور قاطع و جدی و با پروندههای حقوقی که خود صندوق ذخیره فرهنگیان و برخی شرکتهای تابعه به دنبال آن هستند، در حال پیگیری است. اما اگر به عملکرد فعلی بخواهیم نگاه کنیم، مجموع سودآوریها که امسال به ۳۵۰۰ میلیارد تومان میرسد و نیز سرمایهگذاریهای بزرگ و آتیهنگری که در این مؤسسه انجام شده تصویر و چشمانداز بسیار روشنی را پیش روی اعضا قرار میدهد. برای بهبود حکمرانی شرکتی و مقابله با فساد و افزایش شفافیت، کمیتههای سرمایهگذاری برای انتخاب سرمایهگذاریهای بهینه و جلوگیری از پروژههای سفارشی، کمیته ریسک برای مدیریت ریسکها و کمیته حسابرسی برای اعمال نظارتهای مالی راهاندازی شده و کاملاً فعال است. به علاوه، سیاست ورود به بورس هلدینگهای اصلی (انرژی و پتروشیمی، مالی و سرمایهگذاری) که حدود ۸۰ درصد فعالیتهای صندوق را پوشش میدهد، موجب شفافیت هرچه بیشتر فعالیتها و محاسبه دقیقتر دارایی واقعی صندوق و در واقع دارایی اعضا خواهد شد.
۳. افزایش ارزش روز داراییها: همواره فاصلهای بین ارزش دارایی واقعی صندوق و حسابهای دفتری آن وجود دارد. محاسبه این دارایی و احقاق حق همه اعضا طبق قانون با درنظر داشتن ماهیت بیننسلی صندوق، امری در حال پیگیری است که البته بخشی از آن از طریق بورسی شدن هلدینگهای اصلی برآورده میشود و مابقی نیز باید به سرانجام برسد. بهعلاوه، باید بر تکلیف صندوق برای ارائه سهام ترجیحی به اعضا نیز تأکید کنم که دراینباره نیز برنامهریزیهای لازم برای کسب منافع حداکثری اعضا انجام شده است.
۴. ذخایر فرهنگیان در خدمت توسعه ملی: راهاندازی مجتمع کیمیای پارس خاورمیانه و دیگر پروژههای متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان که در خدمت منافع ملی است، دستاورد مشارکت جمعی فرهنگیان عزیزی است که با کسر مبلغی از حقوقشان، ضمن آنکه برای فردای بازنشستگی خود آیندهنگری کرده و سودی ایجاد میکنند، در رشد و توسعه کشور نیز سهیم میشوند. امروز معلمان در هویت جمعی خود، علاوه بر ویژگی نخبگی و انسانسازی برجستهای که داشتهاند، صاحب یکی از بزرگترین هلدینگهای اقتصادی کشور شدهاند و آن را در خدمت اهداف مشترکشان با هدف توسعه و پیشرفت ایران عزیز قرار دادهاند. صندوق ذخیره فرهنگیان در سالیان اخیر، تمام تلاش خود را به عمل آورده است تا سرمایه معلمان عضو صندوق را به صورت شفاف و کارشناسیشده در حوزههای اقتصادی مطمئن سرمایهگذاری کند تا ضمن حفظ سرمایه، بر ارزش آن افزوده و در نهایت حق اعضا را بهطور کامل پرداخت کند. نتیجه اتخاذ چنین رویکردی، بهترین سرمایهگذاریها با چشمانداز بیشترین سودآوری برای اعضای صندوق بویژه در حوزه انرژی و پتروشیمی در قالب هلدینگ پتروفرهنگ بوده است که امروز شاهد نتیجه این تلاشها و به بار نشستن یکی از این سرمایهگذاریها در پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه هستیم.
۵. مجتمع پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه: این مجتمع که درآمد سالانه آن 300 میلیون دلار برآورد شده، پس از ۴ سال تلاش بیوقفه و با شکستن سد بزرگ مشکلات و تحریمها، در مدتزمانی منطبق با استانداردهای جهانی و با سرمایهگذاری ۲.۸ میلیارد یوان و ۱۰ هزار میلیارد ریال، در هفتم خرداد ۹۹ با گذراندن با بیش از ۱۴میلیون نفر/ساعت کار بدون حادثه، وارد مدار تولید شد تا بار دیگر ثابت شود ملت ایران با اتکا به دانش و توان داخلی، چرخ توسعه را به حرکت درآورده و در این راه سربلند است. این مجتمع برای تولید روزانه ۵ هزار تن متانول، حدود ۴۵۰۰ متر مکعب گاز طبیعی و ۲۲۰ تن اکسیژن مصرف میکند و باعث اشتغال ۷۰۰ نفر بهطور مستقیم و حدود ۲۰۰۰ نفر غیر مستقیم میشود.
۶. تبدیل صندوق به قطب تولید متانول کشور: یکی دیگر از سرمایهگذاریهای عظیم صندوق ذخیره فرهنگیان، سرمایهگذاری در شرکت انرژی سپهر شامل سه پتروشیمی تولید متانول است. سه پتروشیمی سبلان، دنا و سیراف به عنوان زیرمجموعههای هلدینگ انرژی سپهر، پس از بهرهبرداری هرکدام به صورت مجزا سالانه یک میلیون و ۶۵۰ هزار تن متانول تولید خواهند کرد که مجموع تولید این سه واحد به ۴ میلیون و ۹۵۰ هزار تن در سال خواهید رسید و بیش از ۲ برابر از بزرگترین پتروشیمی تولید متانول کشور، محصول نهایی تولید خواهند کرد. از اینرو در سالهای آتی، هلدینگ پتروفرهنگ و در واقع صندوق ذخیره فرهنگیان، قطب تولید متانول در کشور و حتی جهان خواهد بود و این به معنی سودآوری بیشتر برای فرهنگیان است.
۷. وضعیت کنونی اقتصادی صندوق: نتیجه سرمایهگذاریهای آتیهنگر صندوق ذخیره فرهنگیان، بسیار زودتر از موعد خود را نشان داده است. بهطوری که این سرمایهگذاریها باعث شده نرخ روز ارزش داراییهای مؤسسه با فاصله قابل ملاحظهای نسبت به تورم افزایش یابد. بر این اساس، سودآوری ۲۸۰ میلیارد تومانی صندوق در سال ۱۳۹۶ به ۱۱۰۰ میلیارد تومان در سال ۱۳۹۸ رسید و پیشبینی آن برای سال مالی ۱۳۹۹ (منتهی به 31/6/99) حدود ۳۵۰۰ میلیارد تومان است. البته همه اینها ابتدای روند رشد سودآوری صندوق ذخیره فرهنگیان است زیرا مدیران این صندوق چشمانداز سودآوری پنج هزار میلیارد تومانی برای سال ۱۴۰۲ را در سال گذشته ترسیم کردهاند.
۸. چند پیشنهاد به همکاران فرهنگی: مجموعه این موارد، به علاوه افزایش ارزش روز داراییها، نویدبخش آیندهای روشن برای اعضای صندوق ذخیره فرهنگیان است و بر این اساس، چند پیشنهاد به همه عزیزان فرهنگی، ارائه میشود. یکی اینکه ۲۰ درصد باقی مانده از فرهنگیان عزیزی که هنوز عضو صندوق نشدهاند، به عضویت آن درآیند. دوم اینکه سهم کسر از حقوق خود را تا سقف ممکن افزایش دهند تا سود و سهم دولت بیشتری به آنها اختصاص یابد. سوم و آخر اینکه به بازنشستگان عزیز پیشنهاد میشود در صورت امکان با صندوق تسویه نکرده و از امکان حقوقی برای تداوم عضویت خود استفاده کنند تا از سود سرمایهگذاریهای بزرگ انجام شده، بهرهمند شوند. متقابلاً، برای پیشبینی راهکاری در جهت کمک معیشتی این عزیزان و همه اعضای صندوق، ارائه کارت اعتباری به معلمان در حال پیگیری است که انشاءالله اخبار خوش آن نیز بهزودی به اطلاع فرهنگیان عزیز خواهد رسید.
وزیرآموزش و پرورش
محسن حاجی میرزایی پنجشنبه گذشته، به مناسبت افتتاح مجتمع پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه، در معیت رئیس جمهوری محترم بودم و در آنجا صحبتم را با این پرسش آغاز کردم که وزیر آموزش و پرورش در آیین افتتاح یک پروژه صنعتی و اقتصادی چه میکند؟ پاسخ اجمالی در آن نشست این بود که بنده به عنوان امین و نماینده فرهنگیان در هیأت امنای صندوق ذخیره فرهنگیان که یک بنگاه اقتصادی است، در آنجا حضور داشتم.
اما این موضوع را فتح باب خوبی میدانم تا درباره صندوق، با فرهنگیان عزیز کشور، نکاتی را در میان بگذارم.
۱. این صندوق، مؤسسهای است که در سال ۱۳۷۴ و با هدف کمک به بهبود معیشت فرهنگیان، بخصوص در دوره بازنشستگی تأسیس شد. قرار بوده و هست که این صندوق مبلغی بین یک تا ۵ درصد از حقوق فرهنگیان مایل به عضویت در این صندوق را بهعلاوه مبلغی برابر با آن که توسط دولت برای این دسته از فرهنگیان درنظر گرفته شده، دریافت کند و ضمن انجام فعالیتهای سودآور اقتصادی، مجموع این سه آورده را در زمان بازنشستگی به این عزیزان پرداخت کند. بر این اساس، مشخص میشود که صندوق، ماهیتی کاملاً غیردولتی دارد و متعلق به اعضای آن است.
۲. عملکرد این بنگاه اقتصادی، در طول سالهای فعالیت خود، فراز و نشیبهایی داشته است. پرداختن به گذشته نیز، اگر به قصد احقاق حق تضییع شده یا مجازات متخلفان یا پند گرفتن باشد، منطقی است. خارج از این اهداف، بطالت است و بیحاصل. لذا باید به اطلاع فرهنگیان عزیز رساند که این اهداف و بخصوص احقاق حقوق تضییع شده، بهطور قاطع و جدی و با پروندههای حقوقی که خود صندوق ذخیره فرهنگیان و برخی شرکتهای تابعه به دنبال آن هستند، در حال پیگیری است. اما اگر به عملکرد فعلی بخواهیم نگاه کنیم، مجموع سودآوریها که امسال به ۳۵۰۰ میلیارد تومان میرسد و نیز سرمایهگذاریهای بزرگ و آتیهنگری که در این مؤسسه انجام شده تصویر و چشمانداز بسیار روشنی را پیش روی اعضا قرار میدهد. برای بهبود حکمرانی شرکتی و مقابله با فساد و افزایش شفافیت، کمیتههای سرمایهگذاری برای انتخاب سرمایهگذاریهای بهینه و جلوگیری از پروژههای سفارشی، کمیته ریسک برای مدیریت ریسکها و کمیته حسابرسی برای اعمال نظارتهای مالی راهاندازی شده و کاملاً فعال است. به علاوه، سیاست ورود به بورس هلدینگهای اصلی (انرژی و پتروشیمی، مالی و سرمایهگذاری) که حدود ۸۰ درصد فعالیتهای صندوق را پوشش میدهد، موجب شفافیت هرچه بیشتر فعالیتها و محاسبه دقیقتر دارایی واقعی صندوق و در واقع دارایی اعضا خواهد شد.
۳. افزایش ارزش روز داراییها: همواره فاصلهای بین ارزش دارایی واقعی صندوق و حسابهای دفتری آن وجود دارد. محاسبه این دارایی و احقاق حق همه اعضا طبق قانون با درنظر داشتن ماهیت بیننسلی صندوق، امری در حال پیگیری است که البته بخشی از آن از طریق بورسی شدن هلدینگهای اصلی برآورده میشود و مابقی نیز باید به سرانجام برسد. بهعلاوه، باید بر تکلیف صندوق برای ارائه سهام ترجیحی به اعضا نیز تأکید کنم که دراینباره نیز برنامهریزیهای لازم برای کسب منافع حداکثری اعضا انجام شده است.
۴. ذخایر فرهنگیان در خدمت توسعه ملی: راهاندازی مجتمع کیمیای پارس خاورمیانه و دیگر پروژههای متعلق به صندوق ذخیره فرهنگیان که در خدمت منافع ملی است، دستاورد مشارکت جمعی فرهنگیان عزیزی است که با کسر مبلغی از حقوقشان، ضمن آنکه برای فردای بازنشستگی خود آیندهنگری کرده و سودی ایجاد میکنند، در رشد و توسعه کشور نیز سهیم میشوند. امروز معلمان در هویت جمعی خود، علاوه بر ویژگی نخبگی و انسانسازی برجستهای که داشتهاند، صاحب یکی از بزرگترین هلدینگهای اقتصادی کشور شدهاند و آن را در خدمت اهداف مشترکشان با هدف توسعه و پیشرفت ایران عزیز قرار دادهاند. صندوق ذخیره فرهنگیان در سالیان اخیر، تمام تلاش خود را به عمل آورده است تا سرمایه معلمان عضو صندوق را به صورت شفاف و کارشناسیشده در حوزههای اقتصادی مطمئن سرمایهگذاری کند تا ضمن حفظ سرمایه، بر ارزش آن افزوده و در نهایت حق اعضا را بهطور کامل پرداخت کند. نتیجه اتخاذ چنین رویکردی، بهترین سرمایهگذاریها با چشمانداز بیشترین سودآوری برای اعضای صندوق بویژه در حوزه انرژی و پتروشیمی در قالب هلدینگ پتروفرهنگ بوده است که امروز شاهد نتیجه این تلاشها و به بار نشستن یکی از این سرمایهگذاریها در پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه هستیم.
۵. مجتمع پتروشیمی کیمیای پارس خاورمیانه: این مجتمع که درآمد سالانه آن 300 میلیون دلار برآورد شده، پس از ۴ سال تلاش بیوقفه و با شکستن سد بزرگ مشکلات و تحریمها، در مدتزمانی منطبق با استانداردهای جهانی و با سرمایهگذاری ۲.۸ میلیارد یوان و ۱۰ هزار میلیارد ریال، در هفتم خرداد ۹۹ با گذراندن با بیش از ۱۴میلیون نفر/ساعت کار بدون حادثه، وارد مدار تولید شد تا بار دیگر ثابت شود ملت ایران با اتکا به دانش و توان داخلی، چرخ توسعه را به حرکت درآورده و در این راه سربلند است. این مجتمع برای تولید روزانه ۵ هزار تن متانول، حدود ۴۵۰۰ متر مکعب گاز طبیعی و ۲۲۰ تن اکسیژن مصرف میکند و باعث اشتغال ۷۰۰ نفر بهطور مستقیم و حدود ۲۰۰۰ نفر غیر مستقیم میشود.
۶. تبدیل صندوق به قطب تولید متانول کشور: یکی دیگر از سرمایهگذاریهای عظیم صندوق ذخیره فرهنگیان، سرمایهگذاری در شرکت انرژی سپهر شامل سه پتروشیمی تولید متانول است. سه پتروشیمی سبلان، دنا و سیراف به عنوان زیرمجموعههای هلدینگ انرژی سپهر، پس از بهرهبرداری هرکدام به صورت مجزا سالانه یک میلیون و ۶۵۰ هزار تن متانول تولید خواهند کرد که مجموع تولید این سه واحد به ۴ میلیون و ۹۵۰ هزار تن در سال خواهید رسید و بیش از ۲ برابر از بزرگترین پتروشیمی تولید متانول کشور، محصول نهایی تولید خواهند کرد. از اینرو در سالهای آتی، هلدینگ پتروفرهنگ و در واقع صندوق ذخیره فرهنگیان، قطب تولید متانول در کشور و حتی جهان خواهد بود و این به معنی سودآوری بیشتر برای فرهنگیان است.
۷. وضعیت کنونی اقتصادی صندوق: نتیجه سرمایهگذاریهای آتیهنگر صندوق ذخیره فرهنگیان، بسیار زودتر از موعد خود را نشان داده است. بهطوری که این سرمایهگذاریها باعث شده نرخ روز ارزش داراییهای مؤسسه با فاصله قابل ملاحظهای نسبت به تورم افزایش یابد. بر این اساس، سودآوری ۲۸۰ میلیارد تومانی صندوق در سال ۱۳۹۶ به ۱۱۰۰ میلیارد تومان در سال ۱۳۹۸ رسید و پیشبینی آن برای سال مالی ۱۳۹۹ (منتهی به 31/6/99) حدود ۳۵۰۰ میلیارد تومان است. البته همه اینها ابتدای روند رشد سودآوری صندوق ذخیره فرهنگیان است زیرا مدیران این صندوق چشمانداز سودآوری پنج هزار میلیارد تومانی برای سال ۱۴۰۲ را در سال گذشته ترسیم کردهاند.
۸. چند پیشنهاد به همکاران فرهنگی: مجموعه این موارد، به علاوه افزایش ارزش روز داراییها، نویدبخش آیندهای روشن برای اعضای صندوق ذخیره فرهنگیان است و بر این اساس، چند پیشنهاد به همه عزیزان فرهنگی، ارائه میشود. یکی اینکه ۲۰ درصد باقی مانده از فرهنگیان عزیزی که هنوز عضو صندوق نشدهاند، به عضویت آن درآیند. دوم اینکه سهم کسر از حقوق خود را تا سقف ممکن افزایش دهند تا سود و سهم دولت بیشتری به آنها اختصاص یابد. سوم و آخر اینکه به بازنشستگان عزیز پیشنهاد میشود در صورت امکان با صندوق تسویه نکرده و از امکان حقوقی برای تداوم عضویت خود استفاده کنند تا از سود سرمایهگذاریهای بزرگ انجام شده، بهرهمند شوند. متقابلاً، برای پیشبینی راهکاری در جهت کمک معیشتی این عزیزان و همه اعضای صندوق، ارائه کارت اعتباری به معلمان در حال پیگیری است که انشاءالله اخبار خوش آن نیز بهزودی به اطلاع فرهنگیان عزیز خواهد رسید.
روزنامهنگاران و دوری از کانونهای خبری
محمدمهدی فرقانی
استاد علوم ارتباطات
در دوران شیوع ویروس کرونا شغل روزنامهنگاری مثل خیلی از مشاغل دیگر بشدت دستخوش تغییر شده و دوران جدیدی را اساساً تجربه میکند به این معنا که از یک طرف نسخه کاغذی روزنامهها در همه جای جهان کاهش پیدا کرده و تحت تأثیر استفاده شهروندان از فضای مجازی قرار گرفته و از طرفی دیگر هزینههایی که مربوط به تهیه کاغذ و انتشار روزنامه است نیز افزایش یافته است. در این دوران کار اصلی روزنامهنگاران که حضور در میدان و کانونهای خبری است با توجه به الزامهایی که بیماری کرونا با خودش آورده، با محدودیتهایی روبهرو شده است.
بنابراین میتوان گفت روزنامهنگاران با نوعی استرس و دغدغه مضاعف، اطلاعات و آگاهیهای لازم را به گوش مردم میرسانند و باید مصونیت جامعه را چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روانی بالا ببرند و از طرف دیگر به اتفاقات و نیازهای شغلیشان پاسخ دهند. همان طور که اشاره کردم، با ادامه بحران کرونا بخشی از روزنامهنگاران مجبور به دورکاری شدهاند و این دورکاری آنها را از حضور در کانونهای خبری دور میکند و این عدم حضور باعث میشود روزنامهنگار آنچنان که ماهیت کارش اقتضا میکند، نتواند نسبت اتفاقات حرفهای پیرامونش پاسخ مقتضی دهد به این معنی که از مشاهده مستقیم رویدادها و از نشستهای فیزیکی در مصاحبهها محروم میشود و شاید نتواند سؤالاتی را که در مصاحبه حضوری مطرح میکرد در شرایط دورکاری پاسح درست سؤالاتش را دریافت کند یا حتی نمیتواند وارد چالش با منابع خبری شود.
در این دوران روزنامهنگار تغییر و تحولاتی را تجربه میکند که هم جالب و در عین حال ناشناخته است، مانند دوران روزنامهنگاری هشت سال دفاع مقدس که دهه 60 تجربه کردیم. در روزنامهنگاری بحران روزنامهنگاران بیش از پیش نیاز به خلاقیت و تکاپوی فکری دارند به این معنا که از یک طرف باید محتوای خبری تحلیلی لازم را برای رسانهها تأمین کنند از طرف دیگر باید سطح آگاهی و آمادگی عمومی را بالا ببرند و شرایط روحیشان را بتوانند ارتقا ببخشند. باید یادمان باشد روزنامهنگاران خودشان در عین حال بخشی از فرآیند مدیریت بحران هم هستند یعنی در روزنامهنگاری بحران چند عامل را باید در نظر داشته باشیم.
یک؛ سطح هوشیاری و آگاهی مردم حفظ و ارتقا پیدا کند و نیازهای خبری و اطلاعات مردم تأمین شود. دوم؛ همزمان با آن از ایجاد روحیه یأس و ناامیدی و عدم خوشبینی نسبت به آینده پرهیز شود و در عوض از ایجاد انرژی ترمیم و بازسازی اجتماعی مردم محروم نشوند یعنی در روزنامهنگاری بحران وظیفه داریم چشمانداز روشنی را نه به صورت کاذب بلکه به صورت واقعی برای آینده جامعه ترسیم کنیم. مردم را تشویق کنیم که در فرآیند مقابله با بحران مشارکت کنند و آینده را بسازند. در عین حال که در بحران با اخبار و رویدادهای منفی مواجه هستیم چگونگی پرداخت به این اخبار نیاز به تخصص و مسئولیت دارد به این معنا که هم حق دسترسی عمومی به اطلاعات را پاس بداریم و نیازهای خبری و اطلاعاتی مردم را تأمین کنیم هم در عین حال در تأمین نیازهای مردم به گونهای عمل کنیم که شوق و انرژی زندگی و امید به آینده رنگ نبازد.
باید درنظر داشته باشیم پایبندی به چنین مسئولیتی در عین حال در دورهای که روزنامهنگاران وادار به دورکاری میشوند و نمیتوانند حضور فعال در کانونهای خبری داشته باشند نسبت به گذشته بسیار دشوارتر میشود و این نیازمند خلاقیت و مدیریت بهتر چه از طرف گردانندگان رسانه و چه از طرف خود روزنامهنگاران است. این روزها صحبتهای زیادی درباره اینکه عصر مطبوعات کاغذی را پشت سر میگذاریم، میشنویم و چه بسا شاهد افول و زوالشان هم باشیم شخصاً امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد حتی اگر شده حضور نمادین مطبوعات کاغذی حفظ شود اگر که این حضور نمادین با تیراژ بالا هم میسر نباشد. نکته دوم حتی اگر ما شاهد نوعی مهاجرت در فضای فیزیکی و واقعی روزنامهها باشیم این چیزی از ضرورت روزنامهنگاری حرفهای و در عین حال توجه به ارزشها و معیارها و موازین حرفهای آن نخواهد کاست به این معنا که در فضای مجازی هم باید اصول روزنامهنگاری حرفهای عایت شود. ارزش روزنامهنگاری حرفهای بخصوص در مواجهه و رقابت با اطلاعاتی که در فضای مجازی منتشر میشود و ممکن است بخشی نیز درست و دقیق نباشد و حتی باعث گمراهی مردم شود، باید حفظ و تقویت شود. این ارزشها شامل اخلاق حرفهای، مسئولیت اجتماعی، صحت، دقت، امانتداری، پاسخگویی به نیازهای عمومی، نقد، نظارت و توازن و تعادل در کار روزنامهنگاری است.
اینها را به عنوان ارزش روزنامهنگاری حرفهای میشناسیم که در فضای مجازی بیش از پیش به این ارزشها نیاز داریم. ممکن است شکل کار رسانهای تغییر کند اما محتوا و ارزشها تغییر نمیکند و باید پاس داشته شوند و انتظار عمومی این است در جایی که تشخیص و تفکیک اخبار درست برای مردم در فضای مجازی دشوار شده، این روزنامهنگاران تخصصی و حرفهای هستند که میتوانند این حرفه را کماکان در کانون علاقه و توجه عمومی نگه دارند.
استاد علوم ارتباطات
در دوران شیوع ویروس کرونا شغل روزنامهنگاری مثل خیلی از مشاغل دیگر بشدت دستخوش تغییر شده و دوران جدیدی را اساساً تجربه میکند به این معنا که از یک طرف نسخه کاغذی روزنامهها در همه جای جهان کاهش پیدا کرده و تحت تأثیر استفاده شهروندان از فضای مجازی قرار گرفته و از طرفی دیگر هزینههایی که مربوط به تهیه کاغذ و انتشار روزنامه است نیز افزایش یافته است. در این دوران کار اصلی روزنامهنگاران که حضور در میدان و کانونهای خبری است با توجه به الزامهایی که بیماری کرونا با خودش آورده، با محدودیتهایی روبهرو شده است.
بنابراین میتوان گفت روزنامهنگاران با نوعی استرس و دغدغه مضاعف، اطلاعات و آگاهیهای لازم را به گوش مردم میرسانند و باید مصونیت جامعه را چه به لحاظ جسمی و چه به لحاظ روانی بالا ببرند و از طرف دیگر به اتفاقات و نیازهای شغلیشان پاسخ دهند. همان طور که اشاره کردم، با ادامه بحران کرونا بخشی از روزنامهنگاران مجبور به دورکاری شدهاند و این دورکاری آنها را از حضور در کانونهای خبری دور میکند و این عدم حضور باعث میشود روزنامهنگار آنچنان که ماهیت کارش اقتضا میکند، نتواند نسبت اتفاقات حرفهای پیرامونش پاسخ مقتضی دهد به این معنی که از مشاهده مستقیم رویدادها و از نشستهای فیزیکی در مصاحبهها محروم میشود و شاید نتواند سؤالاتی را که در مصاحبه حضوری مطرح میکرد در شرایط دورکاری پاسح درست سؤالاتش را دریافت کند یا حتی نمیتواند وارد چالش با منابع خبری شود.
در این دوران روزنامهنگار تغییر و تحولاتی را تجربه میکند که هم جالب و در عین حال ناشناخته است، مانند دوران روزنامهنگاری هشت سال دفاع مقدس که دهه 60 تجربه کردیم. در روزنامهنگاری بحران روزنامهنگاران بیش از پیش نیاز به خلاقیت و تکاپوی فکری دارند به این معنا که از یک طرف باید محتوای خبری تحلیلی لازم را برای رسانهها تأمین کنند از طرف دیگر باید سطح آگاهی و آمادگی عمومی را بالا ببرند و شرایط روحیشان را بتوانند ارتقا ببخشند. باید یادمان باشد روزنامهنگاران خودشان در عین حال بخشی از فرآیند مدیریت بحران هم هستند یعنی در روزنامهنگاری بحران چند عامل را باید در نظر داشته باشیم.
یک؛ سطح هوشیاری و آگاهی مردم حفظ و ارتقا پیدا کند و نیازهای خبری و اطلاعات مردم تأمین شود. دوم؛ همزمان با آن از ایجاد روحیه یأس و ناامیدی و عدم خوشبینی نسبت به آینده پرهیز شود و در عوض از ایجاد انرژی ترمیم و بازسازی اجتماعی مردم محروم نشوند یعنی در روزنامهنگاری بحران وظیفه داریم چشمانداز روشنی را نه به صورت کاذب بلکه به صورت واقعی برای آینده جامعه ترسیم کنیم. مردم را تشویق کنیم که در فرآیند مقابله با بحران مشارکت کنند و آینده را بسازند. در عین حال که در بحران با اخبار و رویدادهای منفی مواجه هستیم چگونگی پرداخت به این اخبار نیاز به تخصص و مسئولیت دارد به این معنا که هم حق دسترسی عمومی به اطلاعات را پاس بداریم و نیازهای خبری و اطلاعاتی مردم را تأمین کنیم هم در عین حال در تأمین نیازهای مردم به گونهای عمل کنیم که شوق و انرژی زندگی و امید به آینده رنگ نبازد.
باید درنظر داشته باشیم پایبندی به چنین مسئولیتی در عین حال در دورهای که روزنامهنگاران وادار به دورکاری میشوند و نمیتوانند حضور فعال در کانونهای خبری داشته باشند نسبت به گذشته بسیار دشوارتر میشود و این نیازمند خلاقیت و مدیریت بهتر چه از طرف گردانندگان رسانه و چه از طرف خود روزنامهنگاران است. این روزها صحبتهای زیادی درباره اینکه عصر مطبوعات کاغذی را پشت سر میگذاریم، میشنویم و چه بسا شاهد افول و زوالشان هم باشیم شخصاً امیدوارم چنین اتفاقی نیفتد حتی اگر شده حضور نمادین مطبوعات کاغذی حفظ شود اگر که این حضور نمادین با تیراژ بالا هم میسر نباشد. نکته دوم حتی اگر ما شاهد نوعی مهاجرت در فضای فیزیکی و واقعی روزنامهها باشیم این چیزی از ضرورت روزنامهنگاری حرفهای و در عین حال توجه به ارزشها و معیارها و موازین حرفهای آن نخواهد کاست به این معنا که در فضای مجازی هم باید اصول روزنامهنگاری حرفهای عایت شود. ارزش روزنامهنگاری حرفهای بخصوص در مواجهه و رقابت با اطلاعاتی که در فضای مجازی منتشر میشود و ممکن است بخشی نیز درست و دقیق نباشد و حتی باعث گمراهی مردم شود، باید حفظ و تقویت شود. این ارزشها شامل اخلاق حرفهای، مسئولیت اجتماعی، صحت، دقت، امانتداری، پاسخگویی به نیازهای عمومی، نقد، نظارت و توازن و تعادل در کار روزنامهنگاری است.
اینها را به عنوان ارزش روزنامهنگاری حرفهای میشناسیم که در فضای مجازی بیش از پیش به این ارزشها نیاز داریم. ممکن است شکل کار رسانهای تغییر کند اما محتوا و ارزشها تغییر نمیکند و باید پاس داشته شوند و انتظار عمومی این است در جایی که تشخیص و تفکیک اخبار درست برای مردم در فضای مجازی دشوار شده، این روزنامهنگاران تخصصی و حرفهای هستند که میتوانند این حرفه را کماکان در کانون علاقه و توجه عمومی نگه دارند.
ما و مسأله ایغورها
دیاکو حسینی
مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری
از نگاه برخی منتقدان، سکوت جمهوری اسلامی ایران در برابر گزارشهایی که از نقض گسترده حقوق بشر دولت چین در ایالت سین کیانگ و علیه اقلیت مسلمانان ایغور خبر میدهند، موجب سرشکستگی و نشانهای از اجرای استاندارد دوگانه در سیاست خارجی ایران است. آنها انتظار دارند همانگونه که ایران از شیعیان و یا مسلمانان در سایر کشورها و در رأس آنها فلسطین حمایت میکند، به حمایت از مسلمانان ایغور در برابر سرکوب چین نیز برخیزد. تعهد جمهوری اسلامی ایران به دفاع از حقوق مستضعفان از اصول قانون اساسی بویژه اصل 154 برمی خیزد که تصریح میکند: «جمهوری اسلامی ایران... در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
رویه عمل جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مستضعفین در دهههای اخیر حاکی از وجود یک الگوی نانوشته است که نشان میدهد تنها در صورت وجود شرایط معینی، خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتها کنار گذاشته شده و از مبارزه مستضعفین در برابر مستکبرین حمایت کرده است. نمونههای لبنان در میانه دهه 1360، بوسنی و هرزگوین در دهه بعد و همینطور فلسطین از ابتدای انقلاب اسلامی تا امروز، یمن، عراق و افغانستان این الگو را آشکار میکند. جمهوری اسلامی ایران تنها زمانی وارد مداخله فعال شده که اولاً، دولت مستقر بشدت ضعیف شده و فروپاشیده و یا اساساً دولتی در دفاع از حقوق مستضعفین وجود ندارد. ثانیاً، امکان رسیدگی به حقوق این مردم از سایر راههای قانونی بینالمللی وجود نداشته باشد و ثالثاً، جمهوری اسلامی ایران فاقد رابطه دوستانه با دولتی باشد که قادر به حل مسأله و حمایت از حقوق مستضعفان است. در غیراینصورت، ایران ترجیح داده که از دخالت در امور داخلی کشوری که هنوز یک دولت حاکم و مسلط بر اوضاع دارد، یا امید به مداخلات مشروع از سوی نهادهای بینالمللی به منظور بهبود اوضاع از میان نرفته و در نهایت، مناسبات دوستانه با دولت مستقر به نحوی است که امکان رایزنی و مشورتهای کافی و مناسب را فراهم میآورد، امتناع کند.
در سالهای اخیر، مبنای موضعگیری مداخلهجویانه ایران در بحران روهینگیا، فقدان حق تابعیت برای مسلمانان روهینگیا از سوی دولت میانمار بود. این مسلمانان در عمل حتی شهروند آن کشور شمرده نمیشوند، بنابراین میتوان آنها را اقلیتی بدون دولت و نیروی دفاعی در نظر گرفت. با این حال، حساسیت جهانی به این نقض گسترده حقوق انسانی که با فشارهای بینالمللی و صدور قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در
7 دی 98 به حداکثر رسید، ضرورت مداخله بیشتر ایران را از میان برد. ایران در مناقشه کشمیر نیز حتیالمقدور از مداخله در آن خودداری کرده و تنها اوج گرفتن کشمکش بویژه بعد از تصمیم سال گذشته پارلمان هند به لغو خودمختاری منطقه جامو و کشمیر و حوادث خشونتبار متعاقب آن، ایران را ناچار از موضعگیری کرد. حتی در این زمان هم ایران تلاش کرد که از مسیرهای دیپلماتیک، دولت هند را از اقدامات خشونتآمیز پرهیز دهد و همین لفاظیهای انتقادی هم مدت زیادی ادامه پیدا نکرد. این همان روشی است که ایران در رابطه با مسلمانان چچن با روسیه نیز در پیش گرفته است. آنچه درباره حمایت ایران از شیعیان در بحرین و یا استان شرقی عربستان سعودی گفته میشود، غالباً اتهامهایی بیاساس یا بشدت اغراقآمیزند. شیعیان بحرین مناسباتی تاریخی و طبیعی با ایران دارند و به همان اندازه طبیعی از مجاورت جغرافیایی و روابط طولانی تاریخی از ایران تأثیر میپذیرند. هرچند که بعد از خیزش مردمی در بهمن 89 در این کشور و بلافاصله سرکوب گسترده تحت حمایت عربستان سعودی همراه با سکوت ایالات متحده و نهادهای بینالمللی، جمهوری اسلامی ایران انتقاد لفظی از حکومت بحرین را افزایش داد اما این رفتار از سوی ایران نه تنها دوره بسیار کوتاهی را دربرگرفت بلکه به رویه غالب ایران در برخورد با حکومت اقلیت بر اکثریت در بحرین آسیب نزده است.
به همین ترتیب، هیچ شاهد معتبری وجود ندارد که ایران فعالانه در امور داخلی عربستان سعودی و در حمایت از شیعیان آن علیه حکومت سعودی مداخله میکند؛ هرچند که غلیان احساسات تعدادی از مردم همزمان با اعدام شیخ نمر، روحانی معترض شیعه، موقتاً به بالا گرفتن اعتراضات ایران و در نهایت واکنش افراطی در به آتش کشیدن سفارت عربستان سعودی و کنسولگری آن در مشهد منجر شد. اصول سهگانه فوق، حتی در سوریه نیز مورد استفاده قرار گرفت و به پایه پیشنهاد ایران برای برگزاری انتخابات آزاد تبدیل شد؛ البته تا قبل از آنکه مداخلات خارجی، اعتراضات سوریه را به یک نبرد ژئوپولیتیکی در براندازی زورگویانه دولت سوریه تبدیل کند. این دستورالعمل سیاسی، راه حل ایران برای خاتمه دادن به جنگ سوریه در جریان مذاکرات آستانه نیز بوده است. با در نظر گرفتن این اصول، روشن است که چرا ایران از طرفهای تحت ظلم در یمن، فلسطین و لبنان که در معرض فقدان دولتهای قدرتمند بوده و یا بیبهره از حمایت سازمانهای بینالمللی در احقاق حقوق مستضعفان هستند، حمایت میکند.
تا جایی که به مسلمانان ایغور و رفتار دولت چین با آنها مربوط میشود، این سه شرط برای ضروری بودن مداخله ایران وجود ندارد. دولت چین تسلط کامل بر استان سین کیانگ دارد و به نظر میرسد که نسبت به نظارتهای بینالمللی به آنچه در این استان میگذرد، بی تفاوت نیست. به علاوه، دولت چین رابطه دوستانهای با ایران دارد و ایران میتواند بدون هیاهوی رسانهای، نگرانیهای خود را به پکن انتقال دهد. تحت این شرایط در حالی که راههای بهتری برای ابراز نگرانی ایران وجود دارد، اعلام عمومی اعتراض به برخی رفتارهای گزارش شده دولت چین، هیچ کمکی به اقلیتی که شاید تحت ستم باشد، نمیکند. در همین حال، هیچ کدام از گزارشهایی که در تکیه به منابع امریکایی گاهی به شکل مبالغهآمیزی از نوعی نسلکشی در استان سین کیانگ خبر میدهند، قابل اعتماد نیست.
ایالات متحده در حالی که جنگ سرد تازهای را با چین آغاز کرده، انگیزه بالایی به منظور تحریف و بزرگنمایی اطلاعات نادرست علیه آن کشور دارد. استان سین کیانگ با اشغال یک ششم مساحت چین، 25 درصد از منابع ذغال سنگ و نزدیک به 40 درصد از منابع نفت و گاز این کشور را در خود جای داده و پل ارتباطی چین به خشکیهای اوراسیاست. بدون سین کیانگ، چین عمدتاً به یک قدرت پرچالش در آسیای دریایی محدود خواهد ماند و باید ایدههای بلندپروازانه مانند جاده ابریشم جدید از مسیر آسیای مرکزی را برای همیشه کنار بگذارد. این مسأله تأثیر مستقیم و هنگفتی بر چشمانداز بازخیزی چین که در سالهای اخیر همه چشمها را به خود خیره کرده، خواهد داشت. تلاش امریکا برای بی ثبات کردن سین کیانگ، یک روش فریبنده برای اخلال در داستان ظهور چین است. جمعیت 11 میلیونی ایغورها در سین کیانگ که خود را به لحاظ دینی و نژادی از اکثریت قوم هان در سرزمین اصلی چین جدا میدانند، در گذشته گاهی راه استقلال خود را در استفاده از ابزارهای خشونتآمیز دیدهاند. جنبش استقلال ترکستان شرقی که زمانی تحت حمایت اتحاد شوروی قرار داشت، امروز یک دولت در تبعید در واشنگتن تشکیل داده و مخفیانه از سوی تعدادی از دولتهای غربی نیز حمایت میشود. این جنبش که مهمترین تکیه گاه فراگیر برای آرمانهای جداییطلبانه ایغورهاست، در شاخه نظامی خود یک سازمان افراطی با عنوان جنبش اسلامی ترکستان شرقی را تشکیل داد که بعد از چندین عملیات تروریستی سرانجام در سال 2002 از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و کشورهای مختلف در لیست گروههای تروریستی قرار گرفت. این سازمان بعدها همچنان در افغانستان و سوریه نیز در کنار افراطی ترین گروههای تکفیری فعالیت داشته است. با وجود این، دولت چین بخوبی نسبت به این حساسیت و راههایی که امنیت پایدار را به این استان بازمیگرداند، واقف است. یک سال پس از آشوبهای این استان در سال 2009 که به کشته شدن بیش از 200 نفر منجر شد، هو جین تائو رئیس جمهوری وقت چین در جریان دیدار از آن استان، راه اساسی برای حل مسأله سین کیانگ را توسعه آن دانست. از آن زمان وضعیت اقتصادی در سین کیانگ به میزان قابل توجهی بهبود یافته است.
تولید ناخالص داخلی این استان به بیش از دو برابر و میانگین سرانه درآمد در نواحی شهری و روستایی سالانه 6/7 درصد افزایش داشته است. امروز میدانیم که تبلیغات غرب پیرامون آنچه گاهی «اردوگاههای کار اجباری» نامیده شده درست نیست. بر اساس جزئیات کتاب سفیدی که دفتر شورای اطلاعات جمهوری خلق چین در مرداد سال گذشته منتشر کرد، وظیفه اصلی این مراکز که در سراسر سین کیانگ پراکنده هستند، آموزش زبان، قوانین چین و مهارتهایی است که هر فرد برای بهرهمندی از حقوق شهروندی چین و مشارکت در فرصتهای اقتصادی باید از آن برخوردار باشد. از دیدگاه دولت چین، فقر و نقصان در مهارتهای زبانی و آشنایی با قوانین جاری، از مهمترین دلایل گرایش جوانان ایغور به گروههای افراطی است و این مراکز به آنها کمک میکند که این مشکلات را پشت سر بگذارند.
هیچ کدام از اینها ثابت نمیکنند که احتمالاً هیچ گونه ظلم یا نقض حقوق انسانی در سین کیانگ صورت نمیگیرد اما تا زمانی که تحقیقات مستقل و قابل اتکایی وجود نداشته باشد، گزارشهای غربی که اغلب با انگیزههای سیاسی همراه است، نمیتواند معیار خوبی برای تشخیص واقعیت در سین کیانگ باشد. همین تفاوت عمده، سرچشمه رفتار متفاوت ایران با مسأله ایغورها از یک طرف و مستضعفان تحت ستم در یمن، فلسطین و لبنان از طرف دیگر است.
مدیر برنامه مطالعات جهانی مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری
از نگاه برخی منتقدان، سکوت جمهوری اسلامی ایران در برابر گزارشهایی که از نقض گسترده حقوق بشر دولت چین در ایالت سین کیانگ و علیه اقلیت مسلمانان ایغور خبر میدهند، موجب سرشکستگی و نشانهای از اجرای استاندارد دوگانه در سیاست خارجی ایران است. آنها انتظار دارند همانگونه که ایران از شیعیان و یا مسلمانان در سایر کشورها و در رأس آنها فلسطین حمایت میکند، به حمایت از مسلمانان ایغور در برابر سرکوب چین نیز برخیزد. تعهد جمهوری اسلامی ایران به دفاع از حقوق مستضعفان از اصول قانون اساسی بویژه اصل 154 برمی خیزد که تصریح میکند: «جمهوری اسلامی ایران... در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حقطلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند.»
رویه عمل جمهوری اسلامی ایران در حمایت از مستضعفین در دهههای اخیر حاکی از وجود یک الگوی نانوشته است که نشان میدهد تنها در صورت وجود شرایط معینی، خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتها کنار گذاشته شده و از مبارزه مستضعفین در برابر مستکبرین حمایت کرده است. نمونههای لبنان در میانه دهه 1360، بوسنی و هرزگوین در دهه بعد و همینطور فلسطین از ابتدای انقلاب اسلامی تا امروز، یمن، عراق و افغانستان این الگو را آشکار میکند. جمهوری اسلامی ایران تنها زمانی وارد مداخله فعال شده که اولاً، دولت مستقر بشدت ضعیف شده و فروپاشیده و یا اساساً دولتی در دفاع از حقوق مستضعفین وجود ندارد. ثانیاً، امکان رسیدگی به حقوق این مردم از سایر راههای قانونی بینالمللی وجود نداشته باشد و ثالثاً، جمهوری اسلامی ایران فاقد رابطه دوستانه با دولتی باشد که قادر به حل مسأله و حمایت از حقوق مستضعفان است. در غیراینصورت، ایران ترجیح داده که از دخالت در امور داخلی کشوری که هنوز یک دولت حاکم و مسلط بر اوضاع دارد، یا امید به مداخلات مشروع از سوی نهادهای بینالمللی به منظور بهبود اوضاع از میان نرفته و در نهایت، مناسبات دوستانه با دولت مستقر به نحوی است که امکان رایزنی و مشورتهای کافی و مناسب را فراهم میآورد، امتناع کند.
در سالهای اخیر، مبنای موضعگیری مداخلهجویانه ایران در بحران روهینگیا، فقدان حق تابعیت برای مسلمانان روهینگیا از سوی دولت میانمار بود. این مسلمانان در عمل حتی شهروند آن کشور شمرده نمیشوند، بنابراین میتوان آنها را اقلیتی بدون دولت و نیروی دفاعی در نظر گرفت. با این حال، حساسیت جهانی به این نقض گسترده حقوق انسانی که با فشارهای بینالمللی و صدور قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در
7 دی 98 به حداکثر رسید، ضرورت مداخله بیشتر ایران را از میان برد. ایران در مناقشه کشمیر نیز حتیالمقدور از مداخله در آن خودداری کرده و تنها اوج گرفتن کشمکش بویژه بعد از تصمیم سال گذشته پارلمان هند به لغو خودمختاری منطقه جامو و کشمیر و حوادث خشونتبار متعاقب آن، ایران را ناچار از موضعگیری کرد. حتی در این زمان هم ایران تلاش کرد که از مسیرهای دیپلماتیک، دولت هند را از اقدامات خشونتآمیز پرهیز دهد و همین لفاظیهای انتقادی هم مدت زیادی ادامه پیدا نکرد. این همان روشی است که ایران در رابطه با مسلمانان چچن با روسیه نیز در پیش گرفته است. آنچه درباره حمایت ایران از شیعیان در بحرین و یا استان شرقی عربستان سعودی گفته میشود، غالباً اتهامهایی بیاساس یا بشدت اغراقآمیزند. شیعیان بحرین مناسباتی تاریخی و طبیعی با ایران دارند و به همان اندازه طبیعی از مجاورت جغرافیایی و روابط طولانی تاریخی از ایران تأثیر میپذیرند. هرچند که بعد از خیزش مردمی در بهمن 89 در این کشور و بلافاصله سرکوب گسترده تحت حمایت عربستان سعودی همراه با سکوت ایالات متحده و نهادهای بینالمللی، جمهوری اسلامی ایران انتقاد لفظی از حکومت بحرین را افزایش داد اما این رفتار از سوی ایران نه تنها دوره بسیار کوتاهی را دربرگرفت بلکه به رویه غالب ایران در برخورد با حکومت اقلیت بر اکثریت در بحرین آسیب نزده است.
به همین ترتیب، هیچ شاهد معتبری وجود ندارد که ایران فعالانه در امور داخلی عربستان سعودی و در حمایت از شیعیان آن علیه حکومت سعودی مداخله میکند؛ هرچند که غلیان احساسات تعدادی از مردم همزمان با اعدام شیخ نمر، روحانی معترض شیعه، موقتاً به بالا گرفتن اعتراضات ایران و در نهایت واکنش افراطی در به آتش کشیدن سفارت عربستان سعودی و کنسولگری آن در مشهد منجر شد. اصول سهگانه فوق، حتی در سوریه نیز مورد استفاده قرار گرفت و به پایه پیشنهاد ایران برای برگزاری انتخابات آزاد تبدیل شد؛ البته تا قبل از آنکه مداخلات خارجی، اعتراضات سوریه را به یک نبرد ژئوپولیتیکی در براندازی زورگویانه دولت سوریه تبدیل کند. این دستورالعمل سیاسی، راه حل ایران برای خاتمه دادن به جنگ سوریه در جریان مذاکرات آستانه نیز بوده است. با در نظر گرفتن این اصول، روشن است که چرا ایران از طرفهای تحت ظلم در یمن، فلسطین و لبنان که در معرض فقدان دولتهای قدرتمند بوده و یا بیبهره از حمایت سازمانهای بینالمللی در احقاق حقوق مستضعفان هستند، حمایت میکند.
تا جایی که به مسلمانان ایغور و رفتار دولت چین با آنها مربوط میشود، این سه شرط برای ضروری بودن مداخله ایران وجود ندارد. دولت چین تسلط کامل بر استان سین کیانگ دارد و به نظر میرسد که نسبت به نظارتهای بینالمللی به آنچه در این استان میگذرد، بی تفاوت نیست. به علاوه، دولت چین رابطه دوستانهای با ایران دارد و ایران میتواند بدون هیاهوی رسانهای، نگرانیهای خود را به پکن انتقال دهد. تحت این شرایط در حالی که راههای بهتری برای ابراز نگرانی ایران وجود دارد، اعلام عمومی اعتراض به برخی رفتارهای گزارش شده دولت چین، هیچ کمکی به اقلیتی که شاید تحت ستم باشد، نمیکند. در همین حال، هیچ کدام از گزارشهایی که در تکیه به منابع امریکایی گاهی به شکل مبالغهآمیزی از نوعی نسلکشی در استان سین کیانگ خبر میدهند، قابل اعتماد نیست.
ایالات متحده در حالی که جنگ سرد تازهای را با چین آغاز کرده، انگیزه بالایی به منظور تحریف و بزرگنمایی اطلاعات نادرست علیه آن کشور دارد. استان سین کیانگ با اشغال یک ششم مساحت چین، 25 درصد از منابع ذغال سنگ و نزدیک به 40 درصد از منابع نفت و گاز این کشور را در خود جای داده و پل ارتباطی چین به خشکیهای اوراسیاست. بدون سین کیانگ، چین عمدتاً به یک قدرت پرچالش در آسیای دریایی محدود خواهد ماند و باید ایدههای بلندپروازانه مانند جاده ابریشم جدید از مسیر آسیای مرکزی را برای همیشه کنار بگذارد. این مسأله تأثیر مستقیم و هنگفتی بر چشمانداز بازخیزی چین که در سالهای اخیر همه چشمها را به خود خیره کرده، خواهد داشت. تلاش امریکا برای بی ثبات کردن سین کیانگ، یک روش فریبنده برای اخلال در داستان ظهور چین است. جمعیت 11 میلیونی ایغورها در سین کیانگ که خود را به لحاظ دینی و نژادی از اکثریت قوم هان در سرزمین اصلی چین جدا میدانند، در گذشته گاهی راه استقلال خود را در استفاده از ابزارهای خشونتآمیز دیدهاند. جنبش استقلال ترکستان شرقی که زمانی تحت حمایت اتحاد شوروی قرار داشت، امروز یک دولت در تبعید در واشنگتن تشکیل داده و مخفیانه از سوی تعدادی از دولتهای غربی نیز حمایت میشود. این جنبش که مهمترین تکیه گاه فراگیر برای آرمانهای جداییطلبانه ایغورهاست، در شاخه نظامی خود یک سازمان افراطی با عنوان جنبش اسلامی ترکستان شرقی را تشکیل داد که بعد از چندین عملیات تروریستی سرانجام در سال 2002 از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد و کشورهای مختلف در لیست گروههای تروریستی قرار گرفت. این سازمان بعدها همچنان در افغانستان و سوریه نیز در کنار افراطی ترین گروههای تکفیری فعالیت داشته است. با وجود این، دولت چین بخوبی نسبت به این حساسیت و راههایی که امنیت پایدار را به این استان بازمیگرداند، واقف است. یک سال پس از آشوبهای این استان در سال 2009 که به کشته شدن بیش از 200 نفر منجر شد، هو جین تائو رئیس جمهوری وقت چین در جریان دیدار از آن استان، راه اساسی برای حل مسأله سین کیانگ را توسعه آن دانست. از آن زمان وضعیت اقتصادی در سین کیانگ به میزان قابل توجهی بهبود یافته است.
تولید ناخالص داخلی این استان به بیش از دو برابر و میانگین سرانه درآمد در نواحی شهری و روستایی سالانه 6/7 درصد افزایش داشته است. امروز میدانیم که تبلیغات غرب پیرامون آنچه گاهی «اردوگاههای کار اجباری» نامیده شده درست نیست. بر اساس جزئیات کتاب سفیدی که دفتر شورای اطلاعات جمهوری خلق چین در مرداد سال گذشته منتشر کرد، وظیفه اصلی این مراکز که در سراسر سین کیانگ پراکنده هستند، آموزش زبان، قوانین چین و مهارتهایی است که هر فرد برای بهرهمندی از حقوق شهروندی چین و مشارکت در فرصتهای اقتصادی باید از آن برخوردار باشد. از دیدگاه دولت چین، فقر و نقصان در مهارتهای زبانی و آشنایی با قوانین جاری، از مهمترین دلایل گرایش جوانان ایغور به گروههای افراطی است و این مراکز به آنها کمک میکند که این مشکلات را پشت سر بگذارند.
هیچ کدام از اینها ثابت نمیکنند که احتمالاً هیچ گونه ظلم یا نقض حقوق انسانی در سین کیانگ صورت نمیگیرد اما تا زمانی که تحقیقات مستقل و قابل اتکایی وجود نداشته باشد، گزارشهای غربی که اغلب با انگیزههای سیاسی همراه است، نمیتواند معیار خوبی برای تشخیص واقعیت در سین کیانگ باشد. همین تفاوت عمده، سرچشمه رفتار متفاوت ایران با مسأله ایغورها از یک طرف و مستضعفان تحت ستم در یمن، فلسطین و لبنان از طرف دیگر است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
ولادت حضرت امام موسی کاظم(ع) مبارک باد
-
همدردی ایران با مردم لبنان
-
<آشناییزدایی> از زندگی
-
هم سلامت هم سوگواری
-
سرنوشت جشنوارهها
-
شهران در تهران امن است
-
پوستاندازی شرکتهای نفتی
-
نفت در برابر ریال
-
میدان نقش جهان از فهرست جهانی یونسکو خارج میشود؟
-
پای کرونا در کفش مشهد
-
اضطراب روزهای کرونا
-
روزنامه ایران رتبه اول بخش مطبوعات جشنواره شهری را بهدست آورد
-
گزارشی درباره صندوق ذخیره فرهنگیان
-
روزنامهنگاران و دوری از کانونهای خبری
-
ما و مسأله ایغورها
اخبارایران آنلاین