ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق(ع): آیا به شما بگویم که مکارم اخلاق چیست؟ گذشت کردن از مردم، کمک مالى به برادر (دینى) خود و بسیار به یاد خدا بودن.
معانى الاخبار، ص ۱۹۱، ح ۲
چرا جایزه داستان تهران؟
محمد طلوعی
نویسنده
صغرای قضیه اینطور است که ادبیات در تنوع ساخته میشود و این تنوع چیز بازارپسندی نیست. یعنی نمیتوانید یک داستان علمی خیالی بنویسید که در تهران صدسال دیگر بگذرد و انتظار داشته باشد داستانتان مخاطب عام داشته باشد یا یک داستان تاریخی بنویسید در دوره تیموری و انتظار خواننده فراوان برایش داشته باشید. این تنوع ژانری چیزی است که علاقهمند تخصصی و به تبع آن یک جایزه میتواند بسازد. در همهجای دنیا کار جایزههای ادبی همین است. که سلیقهای بسازد و بازار را بشکند. البته مفهوم بازار برای من یک چیز تمامیتخواه ویرانگر نیست، بازار کتاب یعنی ادبیات همهخوان در یک دوره خاص. بسیاری از چیزها که یک روزی پرفروش بودند امروز ارزشهای ادبیشان آشکار میشود مثل داستانهای فصیح یا بسیاری از نوشتهها که خاصپسند بودند و ادبیات خا ص فرض میشدند امروز میفهمیم که جز زبان مغلق و ماجرای ناتن درست چیزی نداشتند اما همان سلیقههای خارج از بازار هم خودشان را با جایزهها تثبیت کردند. هیچ جایزه جریان اصلی به یک داستان علمیخیالی جایزه نمیدهد، توقع نداشته باشید آرتور.سی.کلارک جایزه نوبل ببرد اما جوایز داستانهای علمیتخیلی چنان معتبرند و چنان تعقیبکنندگانی دارند که کم از نوبل ادبیات ندارند. کبرای قضیه این است که ادبیات ورطه تجربهگرایی است، هیچ شکل تثبیت شدهای از ادبیات وجود ندارد و هیچکس با بردن یک جایزه و چندجایزه نمیتواند ادعا کند شکلی غایی از ادبیات را کشف کرده، بههمین قیاس همیشه ادبیات محل تجربههای تازه است اما کسی به این تجربههای تثبیت نشده جایزه نمیدهد. همه منتظر میمانند شکلی از ادبیات تکرار ومقبول شود تا به آن توجهکنند. این خلافآمد درونی همیشه باعث شده در کنار جریان اصلی ادبیات جوایزی برای شکلهای تجربهگراتر ادبیات هم شکل بگیرد. شکلی از ادبیات که بیشتر خاصیتی درونزا و والایشی برای خود ادبیات دارد و اینجا است که جایزههای خصوصی وارد میشوند و نقشی اساسی دارند. جایزههای خصوصی داستاننویسی مثل اسپری اکسیژناند یا آبی که با اکسیژن غنی شده باشد. ذات آب و هوا اکسیژن است اما گاهی لازم است همین عنصر هم تقویت شود. مقوم ادبیات داستانی زنده جایزههای داستاننویسی بخش خصوصی است که فارغ از سیاستگذاریهای دولتی اهدا میشود، فارغ از سیاستورزیهای ادبی یا سانسور بازار داده میشوند و قرار است شکلی از ادبیات را که در حاشیه مانده زنده نگهدارند. جایزه داستان تهران یکی از همین جایزهها است، جایزهای که با فکرکردن به یک خلأ تاریخی بنیان گذاشته شده، اینکه تصویر تهران در ادبیات داستانی ما کمرنگ است و ما برای دیدن این تصویر به مقومی ادبی نیاز داریم. جایزه داستان تهران با این ایده تأسیس شده که تهران بهعنوان قهرمان داستان ظهور کند و داستانهایی داشته باشیم که هیچجایی جز این زمین و زمان اتفاق نیفتد. بنابراین فارغ از حرفهای بودن و تازهکار بودن نویسندهها، فارغ از نامهای نویسندگان موضوع داستان تهران در هر دوره به مسابقه گذاشته میشود و سابقه سه دوره برگزاری قبلی جایزه نشانداده که مورد استقبال همگانی قرارگرفته. داستان شهری و علیالخصوص داستانی که در فضای شهرتهران بگذرد به نظر فراوان نوشته میشود اما وقتی سراغ داستانها میرویم میبینم که این داستانها در فضاهایی بسته در جاهایی بدون اتمسفر نوشته میشوند و فرقی بین تهران و رشت و آمستردام نیست. شهرهای این داستانها شهری است بدون چهره، بدون خاطره و بدون تصویر. داستانهایی که در هر کجا میتوانند اتفاق افتادهباشند. جایزه داستان تهران فارغ از مضمونها و درونمایهها تأکید دارد که باید چهره شهر پیداباشد ما باید بفهمیم داستان در تهران اتفاق میافتد به گونهای که در هیچکجای دیگر دنیا واقع نشود و شهر تهران چنان با داستان عجین شده باشد که جدانشود. این خیلی آرمانی است اما همین دورههای انجام شده نشانداده که شدنی است. همینطور است که یک جایزه میتواند انگیزهای باشد باید برای تعمیق چیزهایی که جاری است. اگر یک روزی جایزه رشت هم برگزار شود من خیلی خوشحال میشوم یا جایزه تبریز و اگر جایزه داستانهای تاریخی یا جایزه داستانهای علمیتخیلی. چون فکر میکنم هرکدام این جایزهها میتوانند بخشی از ادبیات ما را بارور کند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#بندرعباس
ویدئویی که از تخریب خانه محقر یک زن در بندرعباس منتشر شد خشم و ناراحتی کاربران ایرانی را همراه داشت. البته هم شهردار عذرخواهی کرد و هم برای پیگیری مسأله و مجازات متخلفان قول داده شد اما همچنان کاربران به نحوه برخورد مأموران در چنین شرایطی معترضند: «ویدئو تخریب آلونک زن بیبضاعت در بندرعباس را دیدم و از عصبانیت تا مرز سکته رفتم! جایی از فیلم، دختربچه اهل خانه که التماسش برای جلوگیری از تخریب به جایی نرسیده، عاجزانه خدا را صدا میزند و گریه میکند... والله که همین یک خدا صدازدن، برای برباد دادن دودمان شهردار و عواملش کافی است»، «کاش یک صدم این پایبندی به قانون که در تخریب منزل زن سرپرست خانوار، در بندرعباس داشتید در برخورد با اختلاسهای میلیاردی - فساد- تورم -گرانی -تبعیض و.... داشتید.»، «تخریب آلونک در بندرعباس از چند دیدگاه قابل نقد است، شهردار بندرعباس مدعی است این آلونک در حریم و بستر رودخانه واقع شده اگر چنین است به شهرداری بندرعباس چه ارتباطی دارد؟ رفع تصرف در حریم و بستر رودخانه حسب تبصره 4 ماده 2 قانون توزیع عادلانه آب با وزارت نیرو است»، «شهرداری بندرعباس خونه زن سرپرست خانوار رو تخریب کرده. ایشون خودسوزی کرده بعد اومدن اعلام کردن رفتیم ازش تو بیمارستان دلجویی کردیم و گفتیم وزارت مسکن بهش زمین بده. خب اول نمیتونستید یه جایی براشون آماده کنین بعد برین خونشون رو روی سرشون خراب کنید؟»، «خراب کردن آلونک بلوکی و گریه دردناک دختربچه که تلاش میکند خانهاش را از تخریب توسط مأموران شهرداری نگه دارد...آیا برخورد با اختلاسگران و زمین خواران و صاحبان ویلاهایی که غیرقانونی ساخته شده، با برخوردشان با مردم فقیر یکسان است؟»، «این قدرت فضای مجازی است که اینها را به عیادت برده وگرنه خیلی از این آلونکها سر مردم بیبضاعت خراب شده و کسی ککش هم نگزیده. قدرت فشار افکار عمومی و فضای مجازی را دستکم نگیریم»، «جدیداً شهرداریها مناطق محروم را با زمین بوکس اشتباه گرفتن. هر تخریب یه پله صعود به مرحله بالاتر.»
ماجرای حبسگاهی مخوف برآمده از قلعهای تاریخی
«فلک الافلاک» قلعهای برآمده از اعماق تاریخ است، از دوره ساسانیان که به اسامی مختلفی مشهور شده، از «دژ شاپورخواست» گرفته تا قلعه خرمآباد، قلعه دوازدهبرجی و البته نام فعلیاش که از دوره قاجار به متون تاریخی راه یافته است. بنا شدن این قلعه در موقعیت خاص جغرافیاییاش سبب شده که کاربریهای متفاوتی پیدا کند؛ برای دورهای مقر حکومت، گاهی هم خزانه، برههای هم پادگان نظامی و در دوره پهلوی هم به اسارتگاهی برای زندانیان سیاسی تبدیل میشود. سیدفرید قاسمی اواسط دهه هفتاد کتابی با تمرکز بر کاربری مخوف این قلعه با عنوان «خاطرههای فلک الافلاک» نوشته که ویراست نخست آن بهسرعت نایاب میشود؛ بهتازگی این نویسنده و پژوهشگر که از چهرههای قدیمی عرصه رسانه هم هست ویراست تازهای از کتاب را با همراهی انتشارات جهان کتاب در اختیار علاقهمندان گذاشته است. «درآمد»، «قلعه فلکالافلاک»، «زندان دژ سپه» و «روایت» فصلهای اصلی کتاب هستند که اگر به وسوسه مطالعه خاطرات این دژ مخوف به سراغ نوشته قاسمی میروید، خاطرات در فصل روایت آمده که دربردارنده گفتههای احمد عاشورپور، مرتضی قاسمی، حبیبالله کاکاوند، غلامحسین گلسرخی، خلیل ملکی، احمد ناظرزاده کرمانی و ایرج نبوی است. نام این قلعه از سال 1332 و بعد از کودتای 28 مرداد بیش از هر دوره دیگری بر سر زبانها میشود چراکه شماری از مشاهیر را روانهاش میکنند. علاوه بر فصل روایت که اشاره شد، با مطالعه دیگر فصلهای «خاطرههای فلک الافلاک» فرصتی برای آشنایی با تاریخ پرفرازونشیب قلعه مذکور هم پیدا میکنید؛ ازجمله توضیحاتی درباره موقعیت جغرافیایی این دژ که در شهر خرمآباد قرارگرفته و بعدتر هم درباره کاربریاش در دوره قاجار و پهلوی خواهید خوانید. روایت، فصلی است که دربارهاش در سطرهای قبل خواندید؛ در این بخش از کتاب با توصیفهایی از این مکان به زبان زندانیان روبهرو میشوید؛ از شرایط اسکان آنان گرفته تا امکان ارتباطشان با خانواده و... در میان این افراد با نامهایی همچون خلیل ملکی، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سیاوش کسرایی، سید ابوالقاسم انجوی شیرازی، مهرداد بهار، شاهرخ مسکوب و سیدجعفر شهیدی هم مواجه میشوید. بخش دیگری از کتاب به مباحثی همچون موضوع مبارزه و حبس در این قلعه اختصاص یافته که به روایت اسناد است.
خاطرههای فلک الافلاک
نویسنده: سیدفرید قاسمی
ناشر: جهان کتاب
به نام تاریخ
اول آذر
اولین روز از آخرین ماه پاییز با نام هنرمندانی چون ایرج بسطامی زنده است که متولد امروز هستند.
تولدها
ایرج بسطامی: خواننده موسیقی سنتی ایرانی اگر زنده بود امروز 63 ساله میشد. ایرج بسطامی در خانوادهای اهل هنر و موسیقی به دنیا آمد و رشد کرد و به همین دلیل از 5 سالگی آواز خواندن را آغاز کرد. پدرش نخستین معلم آواز او بود و پس از آن ردیفهای آوازی را از عمویش یدالله بسطامی آموخت و در 22 سالگی هم شاگرد محمدرضا شجریان شد. سالها تلاش بسطامی و سفرهای هفتگی اش از بم به تهران برای شرکت در کلاسهای شجریان منجر به آشنایی و همکاری او با گروه عارف و پرویز مشکاتیان شد. «افشاری مرکب» نخستین آلبومی بود که با صدای بسطامی در سال 1368 منتشر شد که اجرای آن در تالار رودکی با استقبال بسیار خوب هنردوستان مواجه شد؛ از بسطامی پس از آن آلبومهای «افق مهر»، «مژده بهار»، «بوی نوروز»، «خانه بوی گل گرفت»، «موسم گل»، «فسانه» و «حال آشفته» را شنیدیم که بعضی از آنها پس از درگذشت او منتشر شد. مردم بسطامی را بیشتر با تصنیف «گل پونه ها» میشناسند و اجرای او با همراهی سنتور جزو به یادماندنیترین آثار موسیقی سنتی ایرانی است. بسطامی در حالی که در اوج دوران کاری اش بود 5 دی 1382 در زلزله بم درگذشت.
فرخ نعمتی: بازیگر سینما و تئاتر و تلویزیون سال 1330 در چنین روزی به دنیا آمد. فرخ نعمتی کارش را در سینما با فیلم «زائر خلف» در سال 1363 آغاز کرد، هرچند که بازیگری را از سال 1358 و با بازی در نمایش «لمون با» آغاز کرده بود. پس از «زائر خلف» در فیلمهایی مانند «تشکیلات»، «هتل کارتن»، «ماهیها عاشق میشوند»، «برف روی شیروانی داغ» و «گیلدا» بازی کرد اما با بازی در سریال «خانه سبز» و پس از آن با صدایش در سریال «ولایت عشق» در نقش امام رئوف برای مردم بیشتر شناخته شد. او در سریالهای دیگری مانند «مدار صفر درجه»، «روشنتر از خاموشی»، «آسمان من» و «وارش» هم بازی کرده است.
جواد ذوالفقاری: کارگردان تئاتر و مترجم سال 1331 در چنین روزی به دنیا آمد. جواد ذوالفقاری کارشناس تئاتر عروسکی بود و نمایشهای عروسکی زیادی مانند «علی بابا و چهل دزد بغداد»، «دوستان الماس»، «بز زنگوله پا» و «کدو قلقله زن» با کارگردانی او روی صحنه رفتند. او علاوه بر کارگردانی در ترجمه هم بسیار فعال بود و کتابهای «بازگشت استاد رقص»، «افسانههای وایانگ»، «تئاتر مردم ستمدیده»، «هنر عروسکی»، «پنج نمایشنامه عروسکی» و «هنر عروسکی» با ترجمه او منتشر شد. جواد ذوالفقاری سال 1390 درگذشت.
رنه ماگریت: یکی از برجستهترین نقاشان سبک سوررئال سال 1898 در چنین روزی متولد شد. رنه ماگریت در آکادمی بروکسل تحصیل کرد و اولین آثارش در دهه 20 میلادی با الهام از سبکهای کوبیسم و فوتوریسم ترسیم شد. او در سال 1925 با انتشار مجلههای ازفاژ و ماری سبک سوررئالیسم را در بلژیک معرفی کرد و آغازگر این جنبش هنری در کشورش شد، البته نقاشیهای ماگریت پس از چند دهه جایگاهش را پیدا کرد و با نمایش آثارش در نیویورک، لندن و پاریس در دهه 60 میلادی به شهرت رسید؛ سبک او در پوستر سازی، تبلیغات و طراحی گرافیک بسیار اثرگذار بود و او را ابداع کننده جناس تصویری میدانند. «بازگشت»، «جزیره گنج»، «اسرار افق» و «جنگ بزرگ» از مشهورترین آثار ماگریت هستند. او سال 1967 درگذشت.
سالروز تولد ایرج صغیری نمایشنامه نویس و کارگردان، ولتر نویسنده فرانسوی، علیرضا اوسیوند بازیگر، فریبا کوثری بازیگر، تری گیلیام کارگردان و بازیگر امریکایی، سید رضی محمودی نمایشنامه نویس و کارگردان، سعیده اصلاحی شاعر و داستان نویس، بیژن جلالی شاعر، خلیل ذکاوت شاعر، شیوا فرازمند شاعر، آذر کتابی شاعر، مصطفی محدثی خراسانی شاعر، کیوان مهرگان شاعر و مترجم، حسن یعقوبی شاعر و زهره عباسیزاده بازیگر هم امروز است.
درگذشتها
فرشاد سنجری: نوازنده پیانو و رهبر ارکستر سال گذشته در چنین روزی درگذشت. فرشاد سنجری ،زاده ۱۳۲۵ بود و مقدمات موسیقی را از حشمت سنجری، پدرش که آن زمان رهبر ارکستر سمفونیک تهران بود یاد گرفت و پس از آن همراه خانوادهاش به اتریش رفت و در دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین رشته پیانو تحصیل کرد. سال 1348 ارکستر سمفونیک تهران را در «راپسودی مازندرانی» رهبری کرد و در طول سالهای فعالیتش با هنرمندان ایرانی که برای ارکستر سمفونیک آهنگسازی میکردند همکاری کرد؛ هنرمندانی مانند احمد پژمان، مصطفی پورتراب و امانوئل ملیک اصلانیان. او اجراهای مختلفی در ایران، اتریش و لهستان داشت اما تنها اثر ضبط شدهاش «بومی وار» ساخته ثمین باغچه بان است.
علی سبحانی تهیه کننده و کارگردان و روزنامه نگار هم در چنین روزی درگذشت.
عکس نوشت
در روز جهانی کودک آماری از سوی پلتفرمهای پخش فیلم منتشر شده که نشان میدهد بیش از ۹ هزار عنوان کارتون در این پلتفرمها در دسترس کودکان است. براساس این آمار، کارتون «بچه رئیس» با بیش از 415 میلیون دقیقه تماشا رتبه اول را میان انیمیشنهای کودکان دارد و پس از آن هم انیمیشنهای «من نفرت انگیز 2»، «باب اسفنجی در خشکی»، «داستان اسباب بازی 4» و «زوتوپیا» قرار دارند، البته انیمیشن ایرانی «باب اسفنجی در تهران» هم با رکورد بیش از 49 میلیون دقیقه تماشا جزو پرطرفدارها و محبوبترین انیمیشن ایرانی است. «فیل شاه» و «بنیامین» هم در ردههای بعدی انیمیشنهای ایرانی پرطرفدار قرار دارند. در پلتفرم فیلیمو برای امنیت کودکان و آرامش خاطر والدین قفل کودک تعریف شده که خانوادهها با استفاده از آن میتوانند محدودیت نمایش محتوا را برای کودکان زیر سه سال، زیر هفت سال و زیر 13 سال تعیین کنند. به این ترتیب که برداشتهشدن قفل و دسترسی به سایر فیلم و سریالهای بزرگسالان نیاز به پاسخگویی به پرسشی دارد که به طور عادی برای کودکان قابل پاسخگویی نیست و باعث محدودیت دسترسی آنها خواهد شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
چرا جایزه داستان تهران؟
-
شهروند مجـــازی
-
ماجرای حبسگاهی مخوف برآمده از قلعهای تاریخی
-
به نام تاریخ
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین