ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دور نما
نیویورک تایمز (امریکا):
بجنگ یا بمیر. این وضعیت فقرا در برخی مناطق افغانستان است. برخی از گروههای شبه نظامی افغانستان که با گروههای تروریستی میجنگند و مورد حمایت دولت قرار دارند، به فقرا پیشنهاد میدهند در قبال حقوقی اندک و غذا تفنگ به دست گیرند و با تروریستها بجنگند.
ایندیپندنت (بریتانیا):
شش ماه بعد از بزرگترین انفجار غیر هستهای جهان، لبنان زیر فشار سهجانبهای در حال خرد شدن است. از یکسو، پیامدهای این انفجار مردم را افسرده کرده، از سویی مرگ و میرهای کرونایی و از سوی دیگر سقوط مالی بیسابقه که 7 میلیون نفر را زیر خط فقر برده است.
گلوبال تایمز (چین):
همزمان با حضور تیم 13 نفره سازمان بهداشت جهانی در ووهان برای کشف سرمنشأ کرونا، تعدادی از اپیدمیولوژیستها از این سازمان خواستهاند، در تحقیقات خود به چین بسنده نکند و ریشه کرونا در سایر کشورها همچون امریکا را نیز در کار علمی خود لحاظ کند.
فهرست کاری که باید تیم امنیت ملی بایدن انجام دهد
پیش به سوی تغییر
اندرو باچوویچ؛ رئیس مؤسسه کویینسی
مترجم: بنفشه غلامی
در اندک زمانی که از ریاست جمهوری «جو بایدن» میگذرد، او با دستورهای اجرایی پیاپی و تذکرهای لازم - از اقداماتی که باید در مورد تغییرات اقلیمی در امریکا و خارج از آن انجام داد، گرفته تا اطمینان بخشی به اینکه مصنوعات ساخت امریکا توسط کارگران این کشور ساخته خواهند شد و همچنین مسائل مربوط به مهاجرتها، واکسیناسیون کووید 19، حداقل دستمزدها و غیره- کولاک به پا کرده است. اما در این کولاک ابتکارها یک موضوع از قلم افتاده است؛ جنگ و نظامی گری. با توجه به گرایش کشور امریکا به استفاده از زور (که این اواخر خیلی هم موفقیت آمیز نبوده است)، به بازاریابی گسترده انبوهی از سلاحها در خارج از کشور (اغلب به رژیمهای مستبد)، به حفظ مجموعهای از پایگاههای خارجی (که برخی باقیمانده از جنگ جهانی دوم هستند) و به صرف بودجه نظامی بیش از هر کس دیگری در جهان؛ این خیلی عجیب است که فرمانده کل قوای جدید این کشور، حرفی برای گفتن درباره مسائل نظامی نداشته باشد. بسیار خب نمیگوییم هیچ، بایدن دستور داد قانون «ترامپ» درباره منع استخدام تراجنسیها در ارتش لغو شود. همین و بس. مرا ببخشید که باید بگویم این اقدام خاص کمترین کاری بود که میشد برای مبارزه با جنگ فرهنگی در استخدام نظامیان انجام داد. اقتدار پست ریاست جمهوری زمانی به اوج خود میرسد که ساکن اتاق بیضی کاخ سفید، ردای فرمانده کل قوای ایالات متحده را بر تن کند. با این حال به نظر میرسد بایدن علاقهای به استفاده از این اقتدار ندارد. او به جز در مواضعی که بحث به مسائل نظامی صرف میرسد، از توان قابل توجهی بهره میبرد تا برنامههای بلندپروازانهای را اجرا کند. اما این چیزی نیست که باید باشد. شمار زیادی از فرماندهان کل قوا هستند که به دنبال اقدامات اجرایی بموقع هستند. بایدن با چند امضای ریاست جمهوری میتواند نخستین کارهای لازم برای سیاستگذاری مناسب در امنیت ملی امریکا را انجام دهد. فرصتها منتظر هستند. بایدن میتواند این کارها را انجام دهد:
لغو دکترین جنگ پیشگیرانه بوش:
بایدن میتواند به جای جانبداری از حملات پیشگیرانه علیه دشمنان امریکا، اعلام کند که امریکا میتواند از این پس تنها در مواضعی اقدام به گسیل نیرو کند که دفاع از این کشور باشد. دیگر هیچ جنگی با امید به اینکه تغییر رژیمی صورت گیرد و دموکراسی پایداری ظهور کند، انجام نشود.
غیر فعال کردن مجوز سال 2001 کنگره امریکا برای استفاده از نیروهای نظامی:
از زمان صدور مجوز گسیل نیروهای نظامی برای مبارزه با تروریستها که تنها باربارا لی، نماینده حزب دموکرات از اوکلند به آن رأی نداد، تاکنون، امریکا در 41 مورد به 19 کشور نیرو فرستاده است. بایدن باید اصرار کند که این مجوز از این پس تنها در مواردی قابلیت اجرا دارد که پاسخ به حمله مستقیم به امریکا باشد. به عبارت دیگر او باید از سناتورها و قانونگذاران مجلس نمایندگان بخواهد به طور کامل به مسئولیت خود در راستای قانون اساسی امریکا عمل کنند.
اختصاص کمیسیونی به جنگهای عراق و افغانستان:
عراق و افغانستان دو جنگ طولانی تاریخ ایالات متحده هستند که با ناکامی همراه بودهاند. نه در عراق و نه در افغانستان، نیروهای امریکایی نتوانستهاند مأموریت خود برای ایجاد دموکراسی پایدار را به سرانجام برسانند. اما چطور این چنین شد؟ با توجه به ادعاهای بارها تکرار شده امریکا مبنی بر اینکه ما بهترین ارتش تاریخ را داریم، مردم امریکا شایسته شنیدن پاسخ درست و کامل هستند. بایدن باید با ایجاد کمیسیونی مخصوص تلاش کند، پاسخی درست به مردم امریکا بدهد. در این خصوص به من اجازه دهید سناتور سابق باب کری را که سناتور حزب دموکرات از ایالت نبراسکا بود و همین طور دریاسالار بازنشسته مایک مولن، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا را پیشنهاد دهم. آنها میتوانند هدایت چنین کمیسیون تحقیقی را برعهده بگیرند. آنها هرگز در این مسیر از راه حقیقت دور نمیشوند. بگذارید امریکاییها در قبال بیش از 6 تریلیون دلاری که از جیب آنها در جنگهای ابدی کشورشان هدر رفته است، چیزی دستگیرشان شود.
بررسی اختیارات هستهای یک رئیس جمهوری:
در شرایطی که دولت ترامپ تبدیل به تلاشی پر هرج و مرج برای کشیدن خط بطلان بر پیروزی بایدن شد، این سؤال مدتها نادیده گرفته شده باید در دستور کار دولت بایدن قرار گیرد و آن این است که آیا رئیس جمهوری مثل ترامپ صلاحیت آن را دارد که در مواقعی که چیزی باعث آزار و ناراحتی او میشود، کدهای هستهای را در اختیار داشته باشد و بتواند دستور حمله اتمی را صادر کند؟ این پرسش حتی در مورد جانشین بایدن هم میتواند مطرح شود و چه بسا این فرد خود ترامپ باشد. آیا چطور میتوان چنین قدرتی را به یک فرد داد و چه تضمینی هست که او کره زمین را در یک آرماگدون هستهای فرو نبرد؟ بویژه که جنگ سرد که دلیل اصلی اعطای چنین اختیاراتی بود، مدتهاست که تمام شده است. واضح است که چنین چیزی منطقی نیست. اگر بایدن این مسأله را درست کند، نسلهای آینده وامدار او خواهند بود.
توقف نوسازی ناوگان هستهای امریکا:
در حالی که در حال انجام این کارهستیم، هزینهای که دولت اوباما برای این کار تخمین زده بود، حدود 1.7 تریلیون دلار برآوردن شده است. این تقریباً معادل همان پولی است که بایدن برای بازسازی اقتصادی امریکا در بحران کرونا خواستار آن شده و هنوز به آن نرسیده است. حالا با توجه به بحرانهای متعددی که میتواند پیش روی امریکا باشد، باید دید آیا واقعاً کشور امریکا نیاز به مثلاً یک بمبافکن دوربرد یا زیردریایی موشکانداز و موشکهای بالستیک قارهپیما و کلاهکهای هستهای دارد؟ بایدن میتواند تنها با یک دستور اجرایی این برنامه را متوقف کرده و دوباره آن را مورد بررسی قرار دهد.
ارزیابی تأثیرات استخدام نیروهای داوطلب در میان مردم امریکا:
بایدن باید عدالت را به موضوع اصلی رویکرد دولت خود تبدیل کند. زمانی که پای جنگیدن و مردن برای کشور به میان میآید، آیا یک نظامی داوطلب میتواند از تساوی حقوق به عدل و انصاف برخوردار باشد. یا اینکه با بی عدالتی مواجه میشود و به برخی از آنان گفته میشود: «از خدمات شما متشکریم» و به برخی دیگر نه. آیا سیستم نظامی فعلی امریکا نیازهای اساسی شاغلان در آن را به تناسب کارایی و انصاف و عدالت برآورده میسازد؟
میدانم که بایدن الان یک فهرست بلند بالا از کارهایی که باید انجام دهد، دارد. اما او باید مثل یک فرمانده کل قوا وارد عمل شود و تأخیری هم در این خصوص نداشته باشد.
منبع: Los Angeles Times
برش
حمایت بایدن از پایان جنگ یمن
جو بایدن در سخنانی در وزارت خارجه امریکا ضمن اعلام رئوس سیاست خارجی خود تأکید کرد، دولت تحت نظارت او در حال برنامهریزی برای ایفای نقشی فعالتر برای پایان دادن به جنگ یمن است. به گزارش سایت شبکه خبری الجزیره، بایدن در این سخنرانی گفت: «این جنگ باید پایان یابد. ما خود را متعهد میدانیم مانع از عملیات تهاجمی در جنگ یمن شویم و از جمله روی مسأله فروش تسلیحات به عربستان در حال کار هستیم.» وی در عین حال اشاره کرد که دولت امریکا از تمامیت ارضی عربستان نیز حمایت میکند. جملهای که با استقبال عربستان روبهرو شد. از دیگرسو انصارالله یمن نیز از تأکید بایدن بر پایان جنگ یمن استقبال و تأکید کرد: راه واقعی برقراری صلح در یمن توقف تجاوز و رفع محاصره است.
مترجم: بنفشه غلامی
در اندک زمانی که از ریاست جمهوری «جو بایدن» میگذرد، او با دستورهای اجرایی پیاپی و تذکرهای لازم - از اقداماتی که باید در مورد تغییرات اقلیمی در امریکا و خارج از آن انجام داد، گرفته تا اطمینان بخشی به اینکه مصنوعات ساخت امریکا توسط کارگران این کشور ساخته خواهند شد و همچنین مسائل مربوط به مهاجرتها، واکسیناسیون کووید 19، حداقل دستمزدها و غیره- کولاک به پا کرده است. اما در این کولاک ابتکارها یک موضوع از قلم افتاده است؛ جنگ و نظامی گری. با توجه به گرایش کشور امریکا به استفاده از زور (که این اواخر خیلی هم موفقیت آمیز نبوده است)، به بازاریابی گسترده انبوهی از سلاحها در خارج از کشور (اغلب به رژیمهای مستبد)، به حفظ مجموعهای از پایگاههای خارجی (که برخی باقیمانده از جنگ جهانی دوم هستند) و به صرف بودجه نظامی بیش از هر کس دیگری در جهان؛ این خیلی عجیب است که فرمانده کل قوای جدید این کشور، حرفی برای گفتن درباره مسائل نظامی نداشته باشد. بسیار خب نمیگوییم هیچ، بایدن دستور داد قانون «ترامپ» درباره منع استخدام تراجنسیها در ارتش لغو شود. همین و بس. مرا ببخشید که باید بگویم این اقدام خاص کمترین کاری بود که میشد برای مبارزه با جنگ فرهنگی در استخدام نظامیان انجام داد. اقتدار پست ریاست جمهوری زمانی به اوج خود میرسد که ساکن اتاق بیضی کاخ سفید، ردای فرمانده کل قوای ایالات متحده را بر تن کند. با این حال به نظر میرسد بایدن علاقهای به استفاده از این اقتدار ندارد. او به جز در مواضعی که بحث به مسائل نظامی صرف میرسد، از توان قابل توجهی بهره میبرد تا برنامههای بلندپروازانهای را اجرا کند. اما این چیزی نیست که باید باشد. شمار زیادی از فرماندهان کل قوا هستند که به دنبال اقدامات اجرایی بموقع هستند. بایدن با چند امضای ریاست جمهوری میتواند نخستین کارهای لازم برای سیاستگذاری مناسب در امنیت ملی امریکا را انجام دهد. فرصتها منتظر هستند. بایدن میتواند این کارها را انجام دهد:
لغو دکترین جنگ پیشگیرانه بوش:
بایدن میتواند به جای جانبداری از حملات پیشگیرانه علیه دشمنان امریکا، اعلام کند که امریکا میتواند از این پس تنها در مواضعی اقدام به گسیل نیرو کند که دفاع از این کشور باشد. دیگر هیچ جنگی با امید به اینکه تغییر رژیمی صورت گیرد و دموکراسی پایداری ظهور کند، انجام نشود.
غیر فعال کردن مجوز سال 2001 کنگره امریکا برای استفاده از نیروهای نظامی:
از زمان صدور مجوز گسیل نیروهای نظامی برای مبارزه با تروریستها که تنها باربارا لی، نماینده حزب دموکرات از اوکلند به آن رأی نداد، تاکنون، امریکا در 41 مورد به 19 کشور نیرو فرستاده است. بایدن باید اصرار کند که این مجوز از این پس تنها در مواردی قابلیت اجرا دارد که پاسخ به حمله مستقیم به امریکا باشد. به عبارت دیگر او باید از سناتورها و قانونگذاران مجلس نمایندگان بخواهد به طور کامل به مسئولیت خود در راستای قانون اساسی امریکا عمل کنند.
اختصاص کمیسیونی به جنگهای عراق و افغانستان:
عراق و افغانستان دو جنگ طولانی تاریخ ایالات متحده هستند که با ناکامی همراه بودهاند. نه در عراق و نه در افغانستان، نیروهای امریکایی نتوانستهاند مأموریت خود برای ایجاد دموکراسی پایدار را به سرانجام برسانند. اما چطور این چنین شد؟ با توجه به ادعاهای بارها تکرار شده امریکا مبنی بر اینکه ما بهترین ارتش تاریخ را داریم، مردم امریکا شایسته شنیدن پاسخ درست و کامل هستند. بایدن باید با ایجاد کمیسیونی مخصوص تلاش کند، پاسخی درست به مردم امریکا بدهد. در این خصوص به من اجازه دهید سناتور سابق باب کری را که سناتور حزب دموکرات از ایالت نبراسکا بود و همین طور دریاسالار بازنشسته مایک مولن، رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا را پیشنهاد دهم. آنها میتوانند هدایت چنین کمیسیون تحقیقی را برعهده بگیرند. آنها هرگز در این مسیر از راه حقیقت دور نمیشوند. بگذارید امریکاییها در قبال بیش از 6 تریلیون دلاری که از جیب آنها در جنگهای ابدی کشورشان هدر رفته است، چیزی دستگیرشان شود.
بررسی اختیارات هستهای یک رئیس جمهوری:
در شرایطی که دولت ترامپ تبدیل به تلاشی پر هرج و مرج برای کشیدن خط بطلان بر پیروزی بایدن شد، این سؤال مدتها نادیده گرفته شده باید در دستور کار دولت بایدن قرار گیرد و آن این است که آیا رئیس جمهوری مثل ترامپ صلاحیت آن را دارد که در مواقعی که چیزی باعث آزار و ناراحتی او میشود، کدهای هستهای را در اختیار داشته باشد و بتواند دستور حمله اتمی را صادر کند؟ این پرسش حتی در مورد جانشین بایدن هم میتواند مطرح شود و چه بسا این فرد خود ترامپ باشد. آیا چطور میتوان چنین قدرتی را به یک فرد داد و چه تضمینی هست که او کره زمین را در یک آرماگدون هستهای فرو نبرد؟ بویژه که جنگ سرد که دلیل اصلی اعطای چنین اختیاراتی بود، مدتهاست که تمام شده است. واضح است که چنین چیزی منطقی نیست. اگر بایدن این مسأله را درست کند، نسلهای آینده وامدار او خواهند بود.
توقف نوسازی ناوگان هستهای امریکا:
در حالی که در حال انجام این کارهستیم، هزینهای که دولت اوباما برای این کار تخمین زده بود، حدود 1.7 تریلیون دلار برآوردن شده است. این تقریباً معادل همان پولی است که بایدن برای بازسازی اقتصادی امریکا در بحران کرونا خواستار آن شده و هنوز به آن نرسیده است. حالا با توجه به بحرانهای متعددی که میتواند پیش روی امریکا باشد، باید دید آیا واقعاً کشور امریکا نیاز به مثلاً یک بمبافکن دوربرد یا زیردریایی موشکانداز و موشکهای بالستیک قارهپیما و کلاهکهای هستهای دارد؟ بایدن میتواند تنها با یک دستور اجرایی این برنامه را متوقف کرده و دوباره آن را مورد بررسی قرار دهد.
ارزیابی تأثیرات استخدام نیروهای داوطلب در میان مردم امریکا:
بایدن باید عدالت را به موضوع اصلی رویکرد دولت خود تبدیل کند. زمانی که پای جنگیدن و مردن برای کشور به میان میآید، آیا یک نظامی داوطلب میتواند از تساوی حقوق به عدل و انصاف برخوردار باشد. یا اینکه با بی عدالتی مواجه میشود و به برخی از آنان گفته میشود: «از خدمات شما متشکریم» و به برخی دیگر نه. آیا سیستم نظامی فعلی امریکا نیازهای اساسی شاغلان در آن را به تناسب کارایی و انصاف و عدالت برآورده میسازد؟
میدانم که بایدن الان یک فهرست بلند بالا از کارهایی که باید انجام دهد، دارد. اما او باید مثل یک فرمانده کل قوا وارد عمل شود و تأخیری هم در این خصوص نداشته باشد.
منبع: Los Angeles Times
برش
حمایت بایدن از پایان جنگ یمن
جو بایدن در سخنانی در وزارت خارجه امریکا ضمن اعلام رئوس سیاست خارجی خود تأکید کرد، دولت تحت نظارت او در حال برنامهریزی برای ایفای نقشی فعالتر برای پایان دادن به جنگ یمن است. به گزارش سایت شبکه خبری الجزیره، بایدن در این سخنرانی گفت: «این جنگ باید پایان یابد. ما خود را متعهد میدانیم مانع از عملیات تهاجمی در جنگ یمن شویم و از جمله روی مسأله فروش تسلیحات به عربستان در حال کار هستیم.» وی در عین حال اشاره کرد که دولت امریکا از تمامیت ارضی عربستان نیز حمایت میکند. جملهای که با استقبال عربستان روبهرو شد. از دیگرسو انصارالله یمن نیز از تأکید بایدن بر پایان جنگ یمن استقبال و تأکید کرد: راه واقعی برقراری صلح در یمن توقف تجاوز و رفع محاصره است.
دوئل سخت «اردوغان» با دموکراسی نسل جدید
زهره صفاری/ رئیسجمهوری ترکیه معترضان انتصاب یک سیاستمدار حامی دولت برای کرسی ریاست دانشگاه «بغازیچی»، بهترین دانشگاه این کشور را «تروریست» خواند و بیتوجه به خواست آنها که بسیاری نیز از دانشجویان این دانشگاه بودند، بر سرکوب آنها تأکید کرد و جنبشهای دگرباشی را نیز ناقض ارزشهای ترکیه خواند. به گزارش «گاردین»، این اعتراضات گسترده در حالی از یک ماه قبل آغاز شد که «ملیح بولو» نامزد پارلمانی حزب عدالت و توسعه در سال 2015 از سوی دولت اردوغان به ریاست این دانشگاه برگزیده شد. گرچه او دانش آموخته همین دانشگاه بود اما گرایش سیاسی او، تعبیری جز نفوذ بیشتر دولت در فعالیتهای این دانشگاه نداشت و از آنجا که گمانه زنیهایی نیز درباره سرقت ادبی در رساله و مقالات علمیاش مطرح بود، اعتراضاتی را برانگیخت. از سوی دیگر، «بولو» نخستین رئیسی است که از کودتای نظامی سال 1980 ترکیه، خارج از حلقه هیأت علمی دانشگاه به این کرسی رسیده و همین عامل نیز انتصاب او از نگاه دانشجویان و کارکنان دانشگاه را غیردموکراتیک تلقی کرده و خواهان استعفای او هستند. با این وجود، این درخواستها به جایی نرسید و تجمع اعتراضی دانشجویان پس از یک ماه با بیانیههای مختلف از سوی انجمنهای دانشگاههای دیگر شکلی گسترده و ملی گرفت. بهطوری که تنها در هفته گذشته دستکم 250 نفر در استانبول و 69 نفر نیز در آنکارا بازداشت شدند که بسیاری از آنها دانشجویان ترکیهای بودند و دستکم پرونده 51 نفر از آنها به دادگاه فرستاده شده است.«سلیمان سویلو»، وزیر کشور ترکیه گفت: «79 نفر از بازداشت شدگان وابسته به گروههای اغتشاشگر چپ افراطی بودند.» اما آنچه دولت را به فکر سرکوب همه جانبه این اعتراضات انداخته نگرانی از تکرار جنبش پارک گزی در سال 2013 است. شاید همین هراس نیز سبب شد تا «اردوغان» در سخنرانی اخیر خود، معترضان «بغازیچی» را تروریست خوانده و اعلام کند آنها را تحت کنترل درمی آورد: «کشور به دست تروریستها نخواهد افتاد و ما هر کاری برای جلوگیری از آن خواهیم کرد. ما هرگز تروریسم را تحمل نکردهایم و نخواهیم کرد.» منتقدان معتقدند پس از کودتای نافرجام 2016، انحصار قدرت در دستان اردوغان و سرکوب ارزشهای دموکراتیک بشدت افزایش یافته و از آن زمان رئیسجمهوری عزل و نصب رؤسای دانشگاهها را نیز در دست گرفته است. اما این شرایط سبب شده است در 5 سال گذشته دهها دانشگاه در سراسر ترکیه تعطیل شوند. با این حال با وجود تلاش اردوغان برای تقویت «نسل پارسا»، جوانان این کشور که اغلب بیکار بوده و از گرایشهای مذهبی مورد تأیید دولت دوری میکنند، آینده ترسیم شده حزب حاکم را با اما و اگرهایی همراه کرده است، چراکه 5میلیون نفر از متولدین اواسط دهه 1990 و اوایل دهه 2010، رأی دهندگان جدید در انتخابات 2023 خواهند بود. با توجه به اینکه در حال حاضر 29 درصد جوانان ترکیهای بیکار هستند و برای 37.9 درصد فارغالتحصیلان جدید نیز شغلی وجود ندارد، تغییر الگوی جمعیتی رأی دهندگان میتواند مشکلاتی را برای دولت اردوغان به وجود آورد.
انتقاد داخلی و خارجی
معترضان ترکیهای با نقض محدودیت تجمعات در روزهای کرونایی در حالی خواستار استعفای «ملیح بولو» شدهاند که او در اطلاعیههای مختلف اعلام کرده قصدی برای عقب نشینی ندارد و این اعتراضات تا دستکم 6 ماه دیگر آرام خواهد شد. اما در عین حال سرکوبهای همه جانبه دانشجویان که بسیاری از نخبگان علمی ترکیه به شمار میروند با واکنشهای بینالمللی همراه شده است. بهگزارش «الجزیره»، امریکا با ابراز نگرانی به بازداشت دانشجویان و معترضان و همچنین سرکوب دگرباشان که براساس قوانین ترکیه جنبشی قانونی به شمار میروند، واکنش نشان داد. «ند پریس»، سخنگوی وزارت خارجه امریکا با تأکید بر آزادی بیان گفت: «آزادی بیان یعنی اعلام نظراتی که میتواند برای بسیاری ناخوشایند باشد و این اساس دموکراسی است. امریکا... شانه به شانه کسانی که برای اساس آزادیهای دموکراتیک تلاش میکنند ایستاده است.» آژانس حقوق بشر سازمان ملل نیز با انتقاد از اظهارات تنش برانگیز اردوغان درباره دگرباشان و معترضان، خواستار آزادی فوری دانشجویان و معترضانی شد که در تجمعهای صلحآمیز حضور داشتند.» «کمال قلیچداراوغلو»، رهبر اپوزیسیون بزرگ ترکیه نیز بر استعفای «بولو» تأکید کرد و «منصور یاواش» شهردار آنکارا هم در نامهای سرگشاده به «بولو» از او خواست با قربانی کردن جایگاهش، صلح و آرامش را به جوانان و آینده کشور بازگرداند. این اعتراضات در حالی مطرح شده که وزارت خارجه و وزارت کشور ترکیه در بیانیههای جداگانه بر برخورد قانونی و جدی با هر سازمان و نهادی که بر آتش اعتراضات بیفزایند، تأکید کردهاند.
انتقاد داخلی و خارجی
معترضان ترکیهای با نقض محدودیت تجمعات در روزهای کرونایی در حالی خواستار استعفای «ملیح بولو» شدهاند که او در اطلاعیههای مختلف اعلام کرده قصدی برای عقب نشینی ندارد و این اعتراضات تا دستکم 6 ماه دیگر آرام خواهد شد. اما در عین حال سرکوبهای همه جانبه دانشجویان که بسیاری از نخبگان علمی ترکیه به شمار میروند با واکنشهای بینالمللی همراه شده است. بهگزارش «الجزیره»، امریکا با ابراز نگرانی به بازداشت دانشجویان و معترضان و همچنین سرکوب دگرباشان که براساس قوانین ترکیه جنبشی قانونی به شمار میروند، واکنش نشان داد. «ند پریس»، سخنگوی وزارت خارجه امریکا با تأکید بر آزادی بیان گفت: «آزادی بیان یعنی اعلام نظراتی که میتواند برای بسیاری ناخوشایند باشد و این اساس دموکراسی است. امریکا... شانه به شانه کسانی که برای اساس آزادیهای دموکراتیک تلاش میکنند ایستاده است.» آژانس حقوق بشر سازمان ملل نیز با انتقاد از اظهارات تنش برانگیز اردوغان درباره دگرباشان و معترضان، خواستار آزادی فوری دانشجویان و معترضانی شد که در تجمعهای صلحآمیز حضور داشتند.» «کمال قلیچداراوغلو»، رهبر اپوزیسیون بزرگ ترکیه نیز بر استعفای «بولو» تأکید کرد و «منصور یاواش» شهردار آنکارا هم در نامهای سرگشاده به «بولو» از او خواست با قربانی کردن جایگاهش، صلح و آرامش را به جوانان و آینده کشور بازگرداند. این اعتراضات در حالی مطرح شده که وزارت خارجه و وزارت کشور ترکیه در بیانیههای جداگانه بر برخورد قانونی و جدی با هر سازمان و نهادی که بر آتش اعتراضات بیفزایند، تأکید کردهاند.
حق نسل من کجاست؟
ادامه از صفحه اول
حال آنکه برای اثبات اینکه به تعبیر دقیق رهبری، این انقلاب در هیچ معرکه، چه در مصاف با تروریسم برانداز و چه در جنگ، طرف آغازگر نبوده و همواره «پس از حمله دشمن از خود دفاع کرده» اسناد بسیار از جمله انبوه تصاویر وجود دارد. ما میتوانیم به عنوان مثال مناظرهها و مباحث آزاد آن عصر را نشان دهیم و به نسل کنونی بهطور مستند بگوییم که بزرگان این جمهوری، همواره پیشگام بحث آزاد با مخالفان بودند، میتوان سطح رقابتی بودن و میزان آزادی و سطح مشارکت و پویایی و سرزندگی اجتماعی عصر پیروزی انقلاب در همان سال نخستین را نشان داد که به پیشرفتهترین دموکراسیها پهلو میزد، میتوان به یمن تصویر و سند افسانه دشمن ساخته «برنامه و توطئه پیشین برای سرکوبگری» را به روشنی ابطال کرد، و میتوان به استناد تجربه زیسته سالهای نخست انقلاب بطلان تئوریهای توطئه درباره انقلاب را به سهولت اثبات کرد. اما این کارها چنانچه شایسته آن رخداد بزرگ است انجام نمیشود و به جای آن شاهد یک سلسله تصویرپردازیهای یکسویه از انقلاب هستیم که ماهیت همگانی و به تعبیر امام خمینی «همه با هم» بودگی انقلاب را به سایه میبرد.
ما امروز نیازمند روایتی از عصر انقلاب هستیم که رو به آینده داشته باشد و به این پرسش پاسخ دهد که از آن انقلاب باشکوه برای قرن جدید چه چیزی مانده است. پاسخ این پرسش که انقلاب برای آینده چه دارد، دقیقاً همراستا با پاسخ به سؤالی بنیادین است که این روزها زیاد شنیده میشود، پرسشی ناظر بر اینکه انقلاب تصمیم یک نسل خاص بوده، بنابراین جایگاه نسلهای آینده در نسبت با این انقلاب چیست؟ این نسلها چگونه میتوانند آمال و آرزوهای خود را متبلور سازند؟
مهمترین پرسش در این خصوص آن است که آیا انقلاب به وعده مشهور خود در منشور ۱۲ بهمن ۵۷ عمل کرده است و آیا حق هر نسل برای تعیین سرنوشت خود به رسمیت شناخته میشود؟ اگر به این پرسش پاسخ دهیم معنای روشنی از نسبت انقلاب و قرن پانزدهم شمسی در اختیار خواهیم داشت. در حقیقت این پرسشی نیرومند است که بر اساس آن باید برای نسل جدید توضیح داد: چگونه میتوان در حین حفظ و محافظت از اصل جمهوری اسلامی، حق هر نسل برای تعیین سرنوشت خود را به رسمیت شناخت؟ آیا آن گزاره مشهور «پدران ما چه حقی داشتند؟» که در حقیقت نقطه تولد یک ملت جدید در یک بعثت بزرگ اجتماعی و انقلابی بود به قوت خود باقی است؟ چگونه؟
هیچ تضادی میان اصل «پدران ما چه حقی داشتند؟» و اصل بقای نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد. انقلاب از طریق به رسمیت شناختن اصل تعیین سرنوشت در مسیر زمان میبالد و میپوید و به پیش میرود. آن گزاره در هر انتخاباتی، هر بار که یک ملت در یک سطح وسیع و تقریباً همگانی، با همه رنگها و فرهنگهای خود پای صندوق رأی میرود تجسد عینی مییابد. یعنی گزاره «پدران ما چه حقی داشتند؟» با گزاره «میزان رأی ملت است» خویشاوندی عمیق گفتمانی دارد و از خاستگاه واحدی برمیخیزند.
نباید تسلیم گفتارهای غیرعلمی و رسانههای جهتدار شد که سعی میکنند مفهوم براندازانه بر گزاره «پدران ما چه حقی داشتند» حمل کنند. آنها میخواهند نسل جوان ما ندانند که مطالبه و ماحصل انقلاب ۵۷ نهادهایی بود که به نسلهای بعدی اجازه میداد مطابق با امکانات تدبیر شده در قانون اساسی و نهادهای دموکراتیک، شیوه حکمرانی را با نیازهای روز خود انطباق دهند. ثمره انقلاب با یک نظام سیاسی منعطف به نسل بعدی امکان داد که آزمون و خطا را نه بیرون از نظام سیاسی بلکه درون چارچوبهای قانونی انجام دهند. اگر بتوانیم همین ظرفیتهای هنگفت را به آگاهی نسل جوان برسانیم، میتوانیم این جوانان را به مسیر کشف مجدد سرمایههای انقلاب اسلامی و کاربست آنها در زندگی روزمره تشویق کنیم و اگر در این راه موفقیتی کسب نکنیم نسلهای جوان را به دام قرائتهایی خواهیم انداخت که هیچ نسبتی با واقعیتهای انقلاب و ریشهها و پیامدهای آن ندارند.
هربار که یک نسل با اکثریتی بالای ۷۰ درصد بر سر صندوقهای رأی حاضر میشود در واقع آن پرسش هم بهطور طبیعی پاسخ خود را مییابد: تحقق اصل تعیین سرنوشت هر نسل توسط نسل حاضر، در یک نظام غیردموکراتیک و نامتکی بر انتخاب ملت، مفهومی جز براندازی ندارد، اما نظامهای مردمسالار شیوههای تغییر و تحول و اصلاحپذیری خودشان را در قانون اساسی منعکس میسازند. هر نسلی در چارچوب آن قانون اساسی که ملت در آزادانهترین انتخاباتها به آن رأی داده و متن نهایی آن را در یک همهپرسی آزاد تصویب کرده، میتواند و حق دارد سرنوشت خود را به شیوه دموکراتیک تعیین کند و این رخدادی است که در طول سالهای اخیر بارها در بزنگاههای حساس تاریخ جمهوری اسلامی تکرار شده است.
این دستاورد بزرگ البته نه بینقص است و نه امر دستیافته و به پایان رسیده؛ بلکه دستاوردی است که با تکرار و اعمال خود، در واقع خود را کمال میبخشد و همچنان بازتولید میکند. اکنون یک بار دیگر بر سر بزنگاهی جدید، باید با تکرار این حق و اجرای سازوکارهای دموکراتیک به استقبال قرن جدید برویم و انتخاباتی شایسته این قرن و درخور این نسل برگزار کنیم. هر انتخاباتی یک پایان و همزمان یک آغاز است؛ پایانی بر جدال قانونی و مدنی درباره حق تعیین سرنوشت در مقطعی کوتاه و آغاز جدال مدنی و قانونی دیگر برای آماده شدن جهت رقابت بعدی در تعیین سرنوشت. جدای از انقلاب معنایی و معنوی در سال ۵۷، این سازوکار حیرتانگیز و معنابخش به حیات سیاسی، دستاوردی است که اگر نسلهای جدید آن را بشناسند، با چنگ و دندان در صندوقهای رأی برای حفظ آن خواهند کوشید.
حق هر نسل برای تعیین سرنوشت، برای آنکه هر نسل گرفتار انتخابهای پدرانش نشود، در انتخابات دموکراتیک و مشارکت فعالانه در آن تجلی میکند. این بزرگترین میراثی است که انقلاب اسلامی برای نسلها میتواند داشته باشد و ایشان را به سوی قرن آینده، به سوی زندگی بهتر هدایت کند.
خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
خداحافظی کلی
بسیاری از نامزدها در داخل و خارج کاخ سفید برای دستیابی به پست رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید رقابت میکردند اما ترامپ روز 14 دسامبر در توئیتی نوشت، «میک مولوینی» مدیر دفتر مدیریت و بودجه به محض رفتن کلی، بهعنوان سرپرست ستاد کارکنان کاخ سفید منصوب میشود. کوشنر بعد از ظهر همان روز نزد من آمد و گفت که از این تصمیم خوشحال است ولی باقی ماندن عنوان «سرپرست» در این پست، باعث سردرگمی میشود. وقتی بعدها این اتفاقات را کنار هم گذاشتم معلوم شد که واقعاً مذاکرهای بین ترامپ و مولوینی درباره شرح وظایفش صورت نگرفته و تصمیمگیری برای انتخاب او تا اندازهای از روی احساسات بوده است. پمپئو فکر میکرد مولوینی اساساً کاری را که ایوانکا و کوشنر از او میخواهند انجام خواهد داد؛ این موضوع هر دوی ما را نگران میکرد. پست کلی دوم ژانویه 2019 به مولوینی تحویل داده شد.
*********
کلی چند ماه بعد و در اکتبر 2019 در مصاحبهای که همزمان با بحران استیضاح ترامپ بهدلیل رسوایی اوکراین، انجام داد، گفت: «به ترامپ گفته بودم هرکاری میخواهید، انجام دهید اما یک «بله قربان گو» را که نمیتواند حقایق را به شما بگوید استخدام نکنید، زیرا اگر این کار را انجام دهید باورم این است که استیضاح خواهید شد.» کلی افزود: «این حرفها را درست همان موقعی که ترامپ تلاش میکرد جانشینی را برای پست من پیدا کند به او گفتم.» ترامپ کلاً این اظهارات کلی را انکار کرد و گفت: «جان کلی چنین چیزی را نگفته است. او هرگز چنین چیزی نگفت. اگر گفته بود او را اخراج میکردم. او مثل هرکس دیگری فقط میخواهد دوباره به سر کارش برگردد.» «استفنی گریشام» که قبلاً از افرادی بود که مورد غضب بانوی اول قرار داشت و اکنون دبیر مطبوعاتی کاخ سفید شده بود با قدرت تمام! اعلام کرد: «من با جان کلی کار کردهام. او بهطور کامل از ابزارهای لازم برای مدیریت نبوغ رئیس جمهوری معظم ما محروم بود.» چنین حرفهایی کاملاً ظرفیت و شخصیت افرادی را که آنها را بیان کردهاند، نشان میدهد. با رفتن کلی و انتصاب مولوینی، همه تلاشهای مؤثر برای مدیریت امور اجرایی دفتر رئیس جمهوری متوقف شد. همه راهبردهای داخلی کاخ سفید و راهبردهای سیاسی که هرگز هم قوی نبودند، کاملاً نابود شدند: تصمیمات شخصی وضعیت وخیم تری پیدا کرد و هرج و مرج عمومی در کاخ سفید و دولت رواج یافت. شواهد زیادی وجود داشت که نشان میداد فرضیه کلی (درباره استخدام افراد مطیع و بله قربان گو) کاملاً درست بوده است.
فصل 9 / ونزوئلای آزاد
رژیم نامشروع ونزوئلا، بهعنوان یکی از سرکوبگرترین رژیمهای نیمکره غربی، برای دولت ترامپ یک فرصت بود اما بهرهبرداری از چنین فرصتی به تصمیمی یکپارچه از طرف دولت امریکا و فشار مداوم، تمامعیار و بیوقفه نیاز داشت. ما نتوانستیم چنین استانداردی را برای بهرهبرداری از این فرصت رعایت کنیم. رئیس جمهوری مصمم نبود و تردید داشت و این امر نه تنها به حل اختلافات داخلی در دولت امریکا در قبال ونزوئلا کمکی نمیکرد، بلکه باعث تشدید آن میشد و بارها جلو تلاشهای ما برای اجرای سیاستی خاص در این زمینه را گرفت. ما هرگز نسبت به موفقیت حمایتهای خود از تلاشهای مخالفان دولت ونزوئلا برای یافتن جانشین «نیکولاس مادورو»، وارث «هوگو چاوز» رئیس جمهوری پیشین، بیش از حد لازم مطمئن نبودیم. این وضعیت تقریباً برعکس بود. مخالفان مادورو، ژانویه 2019 فعالیت خود را شروع کردند زیرا قویاً احساس میکردند که این آخرین فرصت آنها برای آزادی پس از سالها تلاش و تجربه شکست است. امریکا به این تلاش پاسخ داد زیرا چنین حمایتی منافع ملی ما را تأمین میکرد. هنوز هم حمایت از مخالفان ونزوئلا به نفع ماست و مبارزه ادامه دارد.
بعد از تلاشهای ناموفق برای سرنگونی مادورو، دولت ترامپ در علنی کردن این موضوع، آن هم با همه جزئیات آن و اینکه مخالفان دولت ونزوئلا تا چه اندازه به سرنگونی مادورو نزدیک شده بودند و چه اشتباهی رخ داد، تردیدی به خود راه نداد. بسیاری از رسانهها در گزارشهای خود با جزئیات کامل، موضوعاتی را تکرار کردند که ما در سراسر سال 2019 پیوسته از مخالفان ونزوئلا میشنیدیم و در این فصل به آنها خواهیم پرداخت. بسیار سخت است که بگوییم این یک حالت عادی در مکالمات و مراودات دیپلماتیک بود. ما همچنین نقطه نظرات بسیاری از اعضای کنگره، شهروندان امریکایی، اعضای جوامع امریکاییهای کوبایی تبار و امریکاییهای ونزوئلایی تبار بویژه در فلوریدا را شنیدیم. یک روز وقتی که ونزوئلا بار دیگر آزاد شود، بسیاری از افراد حامی مخالفان در این کشور میتوانند آزادانه و علناً روایتهای خود را بیان کنند. تا آن موقع، فقط خاطرات افرادی مانند من که به اندازه کافی خوش شانس بودیم تا بتوانیم روایتهای ونزوئلاییها را برای خود آنها بازگو کنیم، در دسترس خواهد بود(1).
در ونزوئلا، با توجه به مخالفتهای قوی و گستردهای که علیه رژیم چاوز- مادورو جریان داشت، فرصتهای هدررفته بسیاری در طول تاریخ طولانی دو دهه گذشته این کشور وجود دارد. اندکی بعد از آغاز فعالیت من در پست جدید مشاور امنیت ملی، مادورو حین سخنرانی در مراسم اعطای جایزه نظامی در روز چهارم ماه اوت، با دو پهپاد مورد حمله قرار گرفت. هرچند این حمله شکست خورد، اما نشان داد که مخالفانی جدی در درون ارتش این کشور نیز وجود دارد. همچنین، انتشار تصاویر طنزآمیز از سربازانی که با شنیدن صدای انفجارها با تمام قدرت پا به فرار گذاشتند، برخلاف تبلیغات حکومت ونزوئلا، میزان «وفاداری» ارتش به مادورو را نشان داد.
حکومت استبدادی مادورو بهدلیل ارتباطاتش با کوبا و پیشنهاد گشایش در روابط این کشور با روسیه، چین و ایران، برای ما یک تهدید محسوب میشد. تهدید مسکو قابل انکار نبود؛ این کشور از نظر نظامی و مالی منابع مالی هنگفتی را صرف تحکیم قدرت مادورو، سلطه بر صنعت نفت و گاز ونزوئلا و تحمیل هزینههایی بر امریکا کرده بود. پکن چندان از روسیه عقب نبود. ترامپ متوجه این موضوع شد و بعد از تماس تلفنی با «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوری مصر در نخستین روز سال جدید 2019 به من گفت نگران روسیه و چین است: «نمی خواهم بنشینم و تماشا کنم». وقتی کارم را شروع کردم ونزوئلا اولویت نخست من نبود اما مدیریت کامل امنیت ملی با بروز تهدیدها و فرصتهای جدید، به انعطافپذیری نیاز دارد. ونزوئلا صرفاً احتمال چنین فرصت یا تهدیدی را ایجاد میکرد. امریکا از زمان مطرح شدن «دکترین مونرو»، با تهدیدهای خارجی در نیمکره غربی مخالفت کرده و اکنون وقت آن رسیده بود که بعد از تلاشهای اوباما و جان کری وزیر خارجه او برای دفن کردن آن، بار دیگر چنین دکترینی را احیا کند.
ونزوئلا، همان طور که در جریان حادثه دریایی 22 دسامبر در مرز گویان- ونزوئلا معلوم شد، خود یک تهدید بود. در این حادثه یگانهای نیروی دریایی ونزوئلا تلاش کردند وارد کشتیهای متعلق به شرکت نفتی «اکسون موبیل» شوند که با مجوز کشور گویان در آبهای سرزمینی آن کشور مشغول فعالیت اکتشافی بود. چاوز و مادورو صنعت نفت و گاز ونزوئلا را نابود کرده بودند و منابع هنگفت هیدروکربنی در گویان، بهدلیل رقابت دو کشور میتوانست درست در همسایگی ما، بلافاصله به تهدید تبدیل شود. این حادثه هنگامی که کشتیهای اکتشافی با درخواست ونزوئلا برای فرودآمدن بالگرد روی عرشه یکی از آنها مخالفت کردند و بسرعت به آبهای گویان بازگشتند، به پایان رسید.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دور نما
-
پیش به سوی تغییر
-
دوئل سخت «اردوغان» با دموکراسی نسل جدید
-
حق نسل من کجاست؟
-
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
اخبارایران آنلاین