ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی (ع):
کمخوری، کرامت انسان را بیشتر و تندرستیاش را طولانیتر میسازد.
مستدرک: ج ۱۶، ص ۲۱۴، ح ۱۹
کمخوری، کرامت انسان را بیشتر و تندرستیاش را طولانیتر میسازد.
مستدرک: ج ۱۶، ص ۲۱۴، ح ۱۹
دعای روز چهارم
ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی إِقَامَة أَمْرِک وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاوَة ذِکرِک وَ اَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکرِک بِکرَمِک وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِک وَ سِتْرِک یا اَبْصَرَ النَّاظِرِینَ
خدایا در این ماه برای برپاداشتن امرت نیرومند ساز مرا، و شیرینی ذکرت را به من بچشان، و ادای شکرت را به من الهام فرما، و به نگهداری و پوششت نگاهم بدار، ای بیناترین بینندگان
خدایا در این ماه برای برپاداشتن امرت نیرومند ساز مرا، و شیرینی ذکرت را به من بچشان، و ادای شکرت را به من الهام فرما، و به نگهداری و پوششت نگاهم بدار، ای بیناترین بینندگان
دلتنگ سینما و تلویزیون هستم
سعید پیردوست: این روزها همچنان بهدلیل کرونا در منزل بسر میبرم و امیدواریم در سال جدید اوضاع رو به راه شود تا جایی که در توانمان هست بتوانیم در خدمت مردم باشیم و کاری انجام دهیم. انصافاً دوستان همواره به بنده لطف داشتهاند و برای کار با من تماس گرفتهاند اما بهدلیل شرایط کرونایی ، عذرخواهی کردهام. دلتنگ سینما و تلویزیون هستم ؛ مگر میشود آدم عشق خود را نبیند و دلش برای او تنگ نشود؟ بالاخره سینما و تلویزیون عشق ما بوده و هستند. خدا کند همه چیز به روال عادی بازگردد تا ما هم تا زمانی که عمری داریم بتوانیم در خدمت مردم باشیم. ما که لطف و محبت مردم را هیچگاه فراموش نمیکنیم. همه لطف دارند و برخی تماس هم میگیرند که چرا کار نمیکنید اما واقعاً شرایط بهگونهای است که باید ملاحظه سن و سال خود را بکنیم. در شرایطی هستیم که اگر خدای ناکرده اتفاقی رخ دهد، دیگر نمیتوانیم آن را جبران کنیم. ما در این مدت عزیزترین کسانمان را از دست دادیم.
بخشی از صحبتهای این هنرمند در گفتوگو با مهر
بخشی از صحبتهای این هنرمند در گفتوگو با مهر
چالشهای جشنواره تئاتر دانشجویی از دیروز تا امروز
همه چیز از تعطیلی خانه تئاتر دانشجویی شروع شد
محمدرضا خاکی
کارگردان تئاتر و مدرس دانشگاه
بعد از سالها تلاش و پیگیری خود دانشجویان، بالاخره چند سال پیش «خانه تئاتر دانشجویی» تشکیل شد ،اما در نهایت این دستاورد، پنج سال پیش با تصمیمات اشتباه برخی مدیران به بنبست رسید و متأسفانه این خانه تعطیل شد. من همان سالها در نشستی که در دانشگاه علامه داشتیم به بچهها گفتم این امکان و فضا را از دست ندهید که در نهایت نشد. در حال حاضر رسیدهایم به اینجا و مشکلاتی که همه میدانند و یکیدوتا هم نیست. باید بیاییم و ببینیم مشکل چیست و مشکل را حل کنیم،نه اینکه صرفاً بپردازیم به کارهایی که دغدغههای شخصی افراد را تأمین میکند. دانشجویان باید از خواستههای بحقشان در این حوزه دفاع کنند و نگذارند سفره تئاتر دانشجویی از همین که هست کوچکتر و کوچکتر شود و کسانی غیر از خودشان برایش تصمیمگیری کنند. مدیران دانشگاهها هم نشست بگذارند، نماینده دانشجویان را دعوت کنند و با بچهها همفکری کنند و کار را به خود دانشجوها بسپارند. اصلاً همیشه روال همین بوده که دانشجویان خودشان داوطلب میشدند، برنامههایشان را در قالب طرح ارائه میدهند و مثلاً میگویند من اگر دبیر جشنواره شوم چه کارهایی انجام خواهم داد و این برنامهها مورد بررسی قرار میگیرد، یکی از طرحها انتخاب میشود و کار پیش میرود. قصد هم همین است که بچهها کار گروهی را تجربه کنند تا جشنوارهای که برآیندی از فعالیتهای تحصیلیشان هست را برگزار کنند. بهدلیل فقدان چنین نگاههایی است که از همان پنج سال پیش که خانه تئاتر دانشجویی تعطیل شد، روزبهروز با نقصانهای بیشتری مواجه شدهایم. زیر قیمومت بردن تئاتر دانشجویی به نام یک نفر، چه کمکی به دانشجوی تئاتر و تئاتر ما میکند؟ من تحصیلات خود را در فرانسه بهعنوان دانشجوی تئاتر گذراندهام و تمام این سالها با دانشجویان نزدیک بوده و از کنه و ریز مسائل خبر دارم و واقعاً دلم میسوزد از آنچه میبینم. مسأله دیگر بحث بودجه است که در تمام جشنوارههای ما خودنمایی میکند و کمبودش حس میشود. بودجه یعنی امکان توسعه امکانات و هر چه بودجه بیشتر باشد این امکانات میتواند بیشتر و بهتر باشد و در نهایت به بحث کیفیت هر جشنواره منجر شود. سالها پیش در فرانسه که تحصیل میکردم بحث بودجه مطرح بود و اینجا هم خود دانشجویان دور هم جمع میشدند و طرحهایشان را برای جذب بودجه جشنواره داخلی دانشکده مطرح میکردند. یک برنامه کامل فرهنگی ترتیب دادند و اسم آن را «شب سپید» گذاشتند که در آن هم تئاتر اجرا میشد هم شعر بود و هم موسیقی و... بچهها هم رفتند با شرکتهای مختلف تجاری صحبت کردند و بهنحوی برای تبلیغ و جذب پول، آنها را در این برنامه شریک کردند و با هر شرکتی به فراخور نقشی که میتوانست ایفا کند وارد مذاکره شدند. چنین چیزی در کشور ما وجود ندارد و من نمیدانم چرا. ما هنوز به این مسأله فکر نکردهایم که توجه بخش خصوصی را به تئاتر جلب کنیم.یا بهعنوان مثال چندین سال پیش در جلسهای مربوط به همین جشنواره تئاتر دانشجویی گفتم چرا ما جشنواره دانشجویی را هدفمند و مرتبط با تحصیلات دانشگاهی نمیکنیم؟ در تمام دنیا این مسأله وجود دارد و بسیار هم حائز اهمیت است. مثلاً جشنواره برگزار میکنند با موضوع متون کلاسیک یا... چرا ما نیاییم جشنواره دانشجویی را با موضوعات مختلف اما هدفمند پیش ببریم و مثلاً یک سال موضوع جشنواره را بگذاریم مرور آثار اکبر رادی، یا تحلیل آثار ادیپ و متون کلاسیک و... من این تجربه را دارم و کارگروهی که با دانشجویانم درباره ادیپ انجام دادیم اتفاقاً به جشنواره لهستان دعوت شد، چون آنها هم چنین موضوعی را داشتند و کمی بیشتر که تأمل کنیم میبینیم در کنه این مسأله چه چالش و همنوایی فکری قشنگی وجود دارد. باید هدفمند پیش برویم و مشارکت دانشجو را بالا ببریم، نه اینکه فکر مسألههای شخصی و مدیریتی باشیم.
کارگردان تئاتر و مدرس دانشگاه
بعد از سالها تلاش و پیگیری خود دانشجویان، بالاخره چند سال پیش «خانه تئاتر دانشجویی» تشکیل شد ،اما در نهایت این دستاورد، پنج سال پیش با تصمیمات اشتباه برخی مدیران به بنبست رسید و متأسفانه این خانه تعطیل شد. من همان سالها در نشستی که در دانشگاه علامه داشتیم به بچهها گفتم این امکان و فضا را از دست ندهید که در نهایت نشد. در حال حاضر رسیدهایم به اینجا و مشکلاتی که همه میدانند و یکیدوتا هم نیست. باید بیاییم و ببینیم مشکل چیست و مشکل را حل کنیم،نه اینکه صرفاً بپردازیم به کارهایی که دغدغههای شخصی افراد را تأمین میکند. دانشجویان باید از خواستههای بحقشان در این حوزه دفاع کنند و نگذارند سفره تئاتر دانشجویی از همین که هست کوچکتر و کوچکتر شود و کسانی غیر از خودشان برایش تصمیمگیری کنند. مدیران دانشگاهها هم نشست بگذارند، نماینده دانشجویان را دعوت کنند و با بچهها همفکری کنند و کار را به خود دانشجوها بسپارند. اصلاً همیشه روال همین بوده که دانشجویان خودشان داوطلب میشدند، برنامههایشان را در قالب طرح ارائه میدهند و مثلاً میگویند من اگر دبیر جشنواره شوم چه کارهایی انجام خواهم داد و این برنامهها مورد بررسی قرار میگیرد، یکی از طرحها انتخاب میشود و کار پیش میرود. قصد هم همین است که بچهها کار گروهی را تجربه کنند تا جشنوارهای که برآیندی از فعالیتهای تحصیلیشان هست را برگزار کنند. بهدلیل فقدان چنین نگاههایی است که از همان پنج سال پیش که خانه تئاتر دانشجویی تعطیل شد، روزبهروز با نقصانهای بیشتری مواجه شدهایم. زیر قیمومت بردن تئاتر دانشجویی به نام یک نفر، چه کمکی به دانشجوی تئاتر و تئاتر ما میکند؟ من تحصیلات خود را در فرانسه بهعنوان دانشجوی تئاتر گذراندهام و تمام این سالها با دانشجویان نزدیک بوده و از کنه و ریز مسائل خبر دارم و واقعاً دلم میسوزد از آنچه میبینم. مسأله دیگر بحث بودجه است که در تمام جشنوارههای ما خودنمایی میکند و کمبودش حس میشود. بودجه یعنی امکان توسعه امکانات و هر چه بودجه بیشتر باشد این امکانات میتواند بیشتر و بهتر باشد و در نهایت به بحث کیفیت هر جشنواره منجر شود. سالها پیش در فرانسه که تحصیل میکردم بحث بودجه مطرح بود و اینجا هم خود دانشجویان دور هم جمع میشدند و طرحهایشان را برای جذب بودجه جشنواره داخلی دانشکده مطرح میکردند. یک برنامه کامل فرهنگی ترتیب دادند و اسم آن را «شب سپید» گذاشتند که در آن هم تئاتر اجرا میشد هم شعر بود و هم موسیقی و... بچهها هم رفتند با شرکتهای مختلف تجاری صحبت کردند و بهنحوی برای تبلیغ و جذب پول، آنها را در این برنامه شریک کردند و با هر شرکتی به فراخور نقشی که میتوانست ایفا کند وارد مذاکره شدند. چنین چیزی در کشور ما وجود ندارد و من نمیدانم چرا. ما هنوز به این مسأله فکر نکردهایم که توجه بخش خصوصی را به تئاتر جلب کنیم.یا بهعنوان مثال چندین سال پیش در جلسهای مربوط به همین جشنواره تئاتر دانشجویی گفتم چرا ما جشنواره دانشجویی را هدفمند و مرتبط با تحصیلات دانشگاهی نمیکنیم؟ در تمام دنیا این مسأله وجود دارد و بسیار هم حائز اهمیت است. مثلاً جشنواره برگزار میکنند با موضوع متون کلاسیک یا... چرا ما نیاییم جشنواره دانشجویی را با موضوعات مختلف اما هدفمند پیش ببریم و مثلاً یک سال موضوع جشنواره را بگذاریم مرور آثار اکبر رادی، یا تحلیل آثار ادیپ و متون کلاسیک و... من این تجربه را دارم و کارگروهی که با دانشجویانم درباره ادیپ انجام دادیم اتفاقاً به جشنواره لهستان دعوت شد، چون آنها هم چنین موضوعی را داشتند و کمی بیشتر که تأمل کنیم میبینیم در کنه این مسأله چه چالش و همنوایی فکری قشنگی وجود دارد. باید هدفمند پیش برویم و مشارکت دانشجو را بالا ببریم، نه اینکه فکر مسألههای شخصی و مدیریتی باشیم.
یک دقیقه با خدا
عبدالرحیم سعیدی راد
شاعر و پژوهشگر
ای خدای هستی بخش!
همه چشمههای جوشان، از نام تو آغاز میشوند.
همه رودهای پرخروش، با نگاه تو آرام میشوند. همه درختها به احترام تو در صف عاشقی میایستند؛ و همه کلمات، رو به قبله تو نماز میخوانند.
به هر طرف که نگاه میکنم آیههای محکم و نعمتهای بیشمار تو را میبینم.
ای خدایی که شریک نداری، هر وقت نام عزیزت را زیر لب زمزمه میکنم جوان میشوم و هرگاه شکر نعمتهایت را به جا میآورم آرامشی همه وجودم را پر میکند.
حالا هم در چهارمین روز از میهمانی رمضان، از تو میخواهم که همه گناهانم را ببخشی و بیامرزی! همین.
شاعر و پژوهشگر
ای خدای هستی بخش!
همه چشمههای جوشان، از نام تو آغاز میشوند.
همه رودهای پرخروش، با نگاه تو آرام میشوند. همه درختها به احترام تو در صف عاشقی میایستند؛ و همه کلمات، رو به قبله تو نماز میخوانند.
به هر طرف که نگاه میکنم آیههای محکم و نعمتهای بیشمار تو را میبینم.
ای خدایی که شریک نداری، هر وقت نام عزیزت را زیر لب زمزمه میکنم جوان میشوم و هرگاه شکر نعمتهایت را به جا میآورم آرامشی همه وجودم را پر میکند.
حالا هم در چهارمین روز از میهمانی رمضان، از تو میخواهم که همه گناهانم را ببخشی و بیامرزی! همین.
از بخشیدن خود تا دیگری/2
چقدر برای «نبخشیدن» حق داریم؟
آزاده سهرابی
روانشناس
همه ما در ذهنمان نمونههایی از اعدامهایی داریم که تلاشهای بسیاری در راستای بخشش قاتل در آن صورت گرفته است اما در نهایت اعدام اجرا شده است. در این مواقع عموماً افراد دو دسته میشوند. عدهای حق را به خانواده مقتول میدهند و عدهای از فردی میگویند که کاش میشد فرصت دیگری برای زندگی به او داده میشد. شاید به نظر برسد در موضوع بخشیدن فقط داشتن یک دل رئوف کافی است. شاید به نظر برسد گذر زمان دلها را برای بخشیدن نرم میکند. شاید به نظر برسد کسی که نمیتواند ببخشد کینهای است. شاید به نظر برسد برخی آسیبها قابل بخشیده شدن نیستند. ممکن است هر کدام از این گزارهها درست یا غلط باشد. تا وقتی همه حقیقت نزد ما نیست ساده است که عمل «نبخشیدن» را با یک گزاره قضاوت کنیم. تا وقتی خود ما در موقعیت درست مشابه و با تمام جزئیات آن قرار نگیریم نمیتوانیم به درک این برسیم که «گذشت» کار سادهای نیست. بسیاری از ما اگر همین الان به گذشته خود که نگاه بکنیم انواع احساسات منفی را نسبت به والدینمان میتوانیم درونمان تجربه کنیم که در واقع آسیبی عمدی به ما نزدهاند بلکه فقط نوع رفتار آنها که گمان میکردند درستترین رفتار در تربیت ما بوده را انجام دادهاند اما در روان آن کودکی که روزگاری ما بودیم آسیب ایجاد کردهاند و حالا در بزرگسالی اگر خوب دقت کنیم، ممکن است خودش را نشان بدهد و جز از راه بخشیدن نمیتوان آن کودک را آرام کرد. اما آیا به همین راحتی آن کودک حاضر به بخشیدن عزیزانش که والدینش هستند، میشود؟ او تا وقتی احساس نکند احساس درد و رنج و خشمش محترم شمرده میشود و دیده و شنیده میشود نمیتواند به بخشش درونی برسد. بخشش مرحلهای است که فرد بتواند از زاویه دید دیگری که خواسته و ناخواسته آسیبی به او رسانده جهان را ببیند و آن چیزی که به افراد کمک میکند به چنین جایی برسند تا آغازی برای بخشیدن باشد این است که قبلاً خودشان و کسی دیگر توانسته باشد عمیقاً آن درد را احساس کرده باشد. در واقع ما قبل از اینکه به کسی پیشنهاد بخشیدن بدهیم باید حق بدهیم نبخشد! باید با تمام صداقت این حق را بدهیم. کودکی را تصور کنید که مادرش یک ماه به اجبار او را تنها گذاشته و این یک ماه برای آن کودک یک قرن تمام شده و حالا در بزرگسالی هم از مادر خشمگین است و آن آسیب تا عمق وجودش را درد میآورد و هم مادرش را دوست دارد. اگر من بزرگسال نتوانم برای نبخشیدن آن مادر کودکی به آن کودک درونم حق بدهم هرگز آن کودک به بخشیدن نمیرسد. واقعیت این است که باید ببینیم چند نفر از ما عمیقاً و با تمام وجود این حس را به کسانی که قادر به بخشیدن نیستند منتقل میکنیم که حق دارند از آسیبی که دیدهاند همچنان در رنج باشند و نبخشند؟ بخشیدن امری اختیاری است و اگر اختیار را از آن بگیریم و فرد خود را در یک اجبار ببیند حتی میتواند بر میزان خشمش اضافه شود. چون احساس میکند درد او مدام و مدام دارد کوچک میشود و نادیده گرفته میشود. بخشیدن یک فضیلت است که فرد باید خودخواسته آن را انتخاب کند و اگر از احساسهای دیگرش رها شود فطرت آدمی حتماً به سمت بخشش خواهد رفت.
روانشناس
همه ما در ذهنمان نمونههایی از اعدامهایی داریم که تلاشهای بسیاری در راستای بخشش قاتل در آن صورت گرفته است اما در نهایت اعدام اجرا شده است. در این مواقع عموماً افراد دو دسته میشوند. عدهای حق را به خانواده مقتول میدهند و عدهای از فردی میگویند که کاش میشد فرصت دیگری برای زندگی به او داده میشد. شاید به نظر برسد در موضوع بخشیدن فقط داشتن یک دل رئوف کافی است. شاید به نظر برسد گذر زمان دلها را برای بخشیدن نرم میکند. شاید به نظر برسد کسی که نمیتواند ببخشد کینهای است. شاید به نظر برسد برخی آسیبها قابل بخشیده شدن نیستند. ممکن است هر کدام از این گزارهها درست یا غلط باشد. تا وقتی همه حقیقت نزد ما نیست ساده است که عمل «نبخشیدن» را با یک گزاره قضاوت کنیم. تا وقتی خود ما در موقعیت درست مشابه و با تمام جزئیات آن قرار نگیریم نمیتوانیم به درک این برسیم که «گذشت» کار سادهای نیست. بسیاری از ما اگر همین الان به گذشته خود که نگاه بکنیم انواع احساسات منفی را نسبت به والدینمان میتوانیم درونمان تجربه کنیم که در واقع آسیبی عمدی به ما نزدهاند بلکه فقط نوع رفتار آنها که گمان میکردند درستترین رفتار در تربیت ما بوده را انجام دادهاند اما در روان آن کودکی که روزگاری ما بودیم آسیب ایجاد کردهاند و حالا در بزرگسالی اگر خوب دقت کنیم، ممکن است خودش را نشان بدهد و جز از راه بخشیدن نمیتوان آن کودک را آرام کرد. اما آیا به همین راحتی آن کودک حاضر به بخشیدن عزیزانش که والدینش هستند، میشود؟ او تا وقتی احساس نکند احساس درد و رنج و خشمش محترم شمرده میشود و دیده و شنیده میشود نمیتواند به بخشش درونی برسد. بخشش مرحلهای است که فرد بتواند از زاویه دید دیگری که خواسته و ناخواسته آسیبی به او رسانده جهان را ببیند و آن چیزی که به افراد کمک میکند به چنین جایی برسند تا آغازی برای بخشیدن باشد این است که قبلاً خودشان و کسی دیگر توانسته باشد عمیقاً آن درد را احساس کرده باشد. در واقع ما قبل از اینکه به کسی پیشنهاد بخشیدن بدهیم باید حق بدهیم نبخشد! باید با تمام صداقت این حق را بدهیم. کودکی را تصور کنید که مادرش یک ماه به اجبار او را تنها گذاشته و این یک ماه برای آن کودک یک قرن تمام شده و حالا در بزرگسالی هم از مادر خشمگین است و آن آسیب تا عمق وجودش را درد میآورد و هم مادرش را دوست دارد. اگر من بزرگسال نتوانم برای نبخشیدن آن مادر کودکی به آن کودک درونم حق بدهم هرگز آن کودک به بخشیدن نمیرسد. واقعیت این است که باید ببینیم چند نفر از ما عمیقاً و با تمام وجود این حس را به کسانی که قادر به بخشیدن نیستند منتقل میکنیم که حق دارند از آسیبی که دیدهاند همچنان در رنج باشند و نبخشند؟ بخشیدن امری اختیاری است و اگر اختیار را از آن بگیریم و فرد خود را در یک اجبار ببیند حتی میتواند بر میزان خشمش اضافه شود. چون احساس میکند درد او مدام و مدام دارد کوچک میشود و نادیده گرفته میشود. بخشیدن یک فضیلت است که فرد باید خودخواسته آن را انتخاب کند و اگر از احساسهای دیگرش رها شود فطرت آدمی حتماً به سمت بخشش خواهد رفت.
«در جست و جوی سفال» یکی از منابع مهم تاریخ و سبک شناسی
کیانوش معتقدی
پژوهشگر هنرهای ایرانی
کتاب «در جستوجوی سفال» نوشته پروفسور میتسوکنی یوشیدا که آن را ترجمه کردهام یکی از منابع مهمِ تاریخ و سبکشناسی سفال ایران است علاوه بر ارائهٔ اطلاعاتی معتبر دربارهٔ مراکز تولیدِ کمتر شناخته شده و شیوههای تولید انواع سفال، تصویری جالب توجه از شرایط اکتشافات، بازار عتیقهجات و میزان تخریب آثار و ابنیه (در دههٔ چهل) از منظر جامعهشناسی هنر به خواننده ارائه میکند. این کتاب اکنون توسط نشر مان به چاپ دوم رسیده و وارد بازار نشر شده است.
از گذشتههای دور میان دو کشور ایران و ژاپن، ارتباطات اقتصادی و فرهنگی قابلتوجهی برقرار بوده و در دویست سال اخیر نیز بهواسطهٔ حضور مستشاران، سفرا، سیاحان و باستانشناسان ژاپنی در ایران، مجموعهٔ عظیمی از آثار هنر ایران به موزهها و کلکسیونهای خصوصی این کشور راه یافتهاند که باعث علاقهمندی پژوهشگران ژاپنی به فرهنگ و هنر ایران شده و از اینروست که تا امروز مجموعه کتابها و مقالات متعددی در اهمیت شناخت هنر ایران در آنجا منتشر شده است.
در میان هنرمندان و پژوهشگران ژاپنی که مشخصاً به سفال و سفالگری در ایران توجه ویژهای داشتهاند، نام دو تن بیش از دیگران در تاریخ هنر سفال ایران ثبت شده؛ «تاکوئو کاتو» و «میتسوکنی یوشیدا»، که هر دو در دههٔ ۶۰م به ایران آمدند و پس از بازگشت به ژاپن، نتایج سفرها و مطالعات خود دربارهٔ هنر سفالگری ایران را منتشر کردند.
پروفسور میتسوکنی یوشیدا (۱۹۹۱-۱۹۲۱م) استاد و مدیر اسبق دانشگاه کیوتو و عضو انستیتوی مطالعات انسانشناسی ژاپن بود. او در سال ۱۹۵۶م نخستین سفر پژوهشی خود را به خاورمیانه انجام داد.
یوشیدا پس از سالها سفر به اقصی نقاط ایران، توانست با شناختی دقیق از تاریخ و تکنیکهای ساخت سفال در ایران، از مهمترین سایتهای باستانی بازدید نماید و در خلال سفرهایش یادداشتهای فراوانی از مراکز تولید و کشف سفالینههای ادوار مختلف تاریخی ثبت کند. البته علاقهٔ پروفسور یوشیدا به هنر سفال و سرامیک تنها معطوف به جغرافیای ایرانِ آن روزگار نبود و از همان آغاز در جستوجوی پیشینهٔ سفالگری در گسترهٔ جغرافیای ایرانِ فرهنگی بود. به همین دلیل، ادامه ریشههای مشترک این هنرــ صنعت را در کشورهای همسایهٔ ایران (افغانستان و پاکستان) نیز دنبال کرد، تا در نهایت تمامی یافتههای علمی خود را در قالب کتاب حاضر در سال ۱۹۶۶م منتشر کرد.
پژوهشگر هنرهای ایرانی
کتاب «در جستوجوی سفال» نوشته پروفسور میتسوکنی یوشیدا که آن را ترجمه کردهام یکی از منابع مهمِ تاریخ و سبکشناسی سفال ایران است علاوه بر ارائهٔ اطلاعاتی معتبر دربارهٔ مراکز تولیدِ کمتر شناخته شده و شیوههای تولید انواع سفال، تصویری جالب توجه از شرایط اکتشافات، بازار عتیقهجات و میزان تخریب آثار و ابنیه (در دههٔ چهل) از منظر جامعهشناسی هنر به خواننده ارائه میکند. این کتاب اکنون توسط نشر مان به چاپ دوم رسیده و وارد بازار نشر شده است.
از گذشتههای دور میان دو کشور ایران و ژاپن، ارتباطات اقتصادی و فرهنگی قابلتوجهی برقرار بوده و در دویست سال اخیر نیز بهواسطهٔ حضور مستشاران، سفرا، سیاحان و باستانشناسان ژاپنی در ایران، مجموعهٔ عظیمی از آثار هنر ایران به موزهها و کلکسیونهای خصوصی این کشور راه یافتهاند که باعث علاقهمندی پژوهشگران ژاپنی به فرهنگ و هنر ایران شده و از اینروست که تا امروز مجموعه کتابها و مقالات متعددی در اهمیت شناخت هنر ایران در آنجا منتشر شده است.
در میان هنرمندان و پژوهشگران ژاپنی که مشخصاً به سفال و سفالگری در ایران توجه ویژهای داشتهاند، نام دو تن بیش از دیگران در تاریخ هنر سفال ایران ثبت شده؛ «تاکوئو کاتو» و «میتسوکنی یوشیدا»، که هر دو در دههٔ ۶۰م به ایران آمدند و پس از بازگشت به ژاپن، نتایج سفرها و مطالعات خود دربارهٔ هنر سفالگری ایران را منتشر کردند.
پروفسور میتسوکنی یوشیدا (۱۹۹۱-۱۹۲۱م) استاد و مدیر اسبق دانشگاه کیوتو و عضو انستیتوی مطالعات انسانشناسی ژاپن بود. او در سال ۱۹۵۶م نخستین سفر پژوهشی خود را به خاورمیانه انجام داد.
یوشیدا پس از سالها سفر به اقصی نقاط ایران، توانست با شناختی دقیق از تاریخ و تکنیکهای ساخت سفال در ایران، از مهمترین سایتهای باستانی بازدید نماید و در خلال سفرهایش یادداشتهای فراوانی از مراکز تولید و کشف سفالینههای ادوار مختلف تاریخی ثبت کند. البته علاقهٔ پروفسور یوشیدا به هنر سفال و سرامیک تنها معطوف به جغرافیای ایرانِ آن روزگار نبود و از همان آغاز در جستوجوی پیشینهٔ سفالگری در گسترهٔ جغرافیای ایرانِ فرهنگی بود. به همین دلیل، ادامه ریشههای مشترک این هنرــ صنعت را در کشورهای همسایهٔ ایران (افغانستان و پاکستان) نیز دنبال کرد، تا در نهایت تمامی یافتههای علمی خود را در قالب کتاب حاضر در سال ۱۹۶۶م منتشر کرد.
سیمین جلال و نیما
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
این روزها عید بود که پشت سر گذاشتیم. تهران برای عید جای خوبی بود. یک چند روز خلوت به خودش دید و میشد کوههای شمال تهران را از نقطههای جنوب دید. همانطور برفی و ابری و زیبا؛ اما در این نوشته قصدم بررسی آب و هوای تهران در روزهای عید نیست بلکه دو تجربهای است که در این روزها داشتم و آن هم دیدن خانههای نیما یوشیج و خانه سیمین و جلال. تنها کار مفرحی که در عید داشتم همین بود، اما غرض از اینکه این دو خانه را به میان آوردم سبک این خانهها بود. خانه نیما کوچکتر از خانه سیمین و جلال بود اما شگفتزده بودم که چطور میشود این خانه کوچک اینقدر اتاق تو در تو دارد. اصلاً فکر میکنم تو در تویی ذات آدم ایرانی است برای همین است که خانههایش بیرونی و اندرونی و پستو و مخلفات دارد. اینکه نمیدانی به چه چیز فکر میکند چه میخواهد یا چطور زندگی میکند. اینها اصلاً لزوماً خصلتهای بدی نیستند فقط یک ویژگی هستند که از خلق و خو به معماری هم کشیده میشوند. این خانههای تو در تو را دوست دارم. آدم خودش را در این خانهها گم کند. ولی وقتی به خانه نیما فکر میکنم میبینم شعرهای نیما هم همین شکلی هستند. نه تنها شعرهایش که نوشتهها و نامههایش و اصلاً زندگیاش با وجود سادگیای که در رفتار دارد، او آدم پیچیدهای است. به خانهاش که فکر میکنم میبینم شبیه خانهاش بود در تهران. نیما اصلاً یک اعجوبه تمام عیار است. کسی است که نمیتوانید براحتی از کنارش رد بشوید. سطر به سطری که او نوشته خواندنی است. خواندنی و پر از اشاراتی که باید درک کرد و دید او به چه فکر میکند. شعرش از چه جان گرفته و تفکراتش از کجا نشأت گرفته است.
حالا چند قدم آنورتر خانه سیمین و جلال است. شلوغ بود پر بود از آدمهایی که آمده بودند این خانه را ببینند. ما خیلی اتفاقی به این خانهها برخورده بودیم. رفته بودیم همان حوالی املت بخوریم که این خانهها را دیدیم و رفتیم دید و بازدید عید با سیمین و جلال و نیما. مجسمه نیما در خانه سیمین در اتاق پذیرایی خودنمایی میکرد. سیمین هم رویش را از نیما برگردانده و در همان پذیرایی نشسته بود. جلال هم بالای اتاق کارش یک کنجی داشت که مجسمهاش آنجا بود و انگار به میهمان اعتنایی نداشت. خانه سیمین و جلال اما تو در تویی کمتری داشت اما منظره رو به حیاط اش آدم را به وجد میآورد که بخواهد دست به قلم ببرد. مخصوصاً آنوقتها که این برجهای کج و معوج هم روبهروی عمارت آنها سبز نشده بود و منظره بهتری داشت، اما اتاق سیمین برایم جالب بود. اتاقش در طبقه دوم بود. راهنمای خانه به هرکه میخواست از طبقه دوم بازدید کند تذکر میداد که مراقب پلهها باشد. پلههای قدیمی و بلند و چرخشی که آدم با سختی از آنها بالا و پایین میرفت. بعد به سیمین فکر میکردم که در آن سن و سال چطور این پلهها را بالا و پایین میرفته و پشت میز کارش مینشسته یا میخوابیده. حالا اگر موضوع انشا تعطیلات عید خود را چگونه گذراندید باشد میگویم با فکر کردن به پلههای خانه سیمین و جلال و با فکر کردن به تودرتویی خانه نیما.
عکس: نمایی از سالن پذیرایی خانهموزه سیمین و جلال
داستاننویس
این روزها عید بود که پشت سر گذاشتیم. تهران برای عید جای خوبی بود. یک چند روز خلوت به خودش دید و میشد کوههای شمال تهران را از نقطههای جنوب دید. همانطور برفی و ابری و زیبا؛ اما در این نوشته قصدم بررسی آب و هوای تهران در روزهای عید نیست بلکه دو تجربهای است که در این روزها داشتم و آن هم دیدن خانههای نیما یوشیج و خانه سیمین و جلال. تنها کار مفرحی که در عید داشتم همین بود، اما غرض از اینکه این دو خانه را به میان آوردم سبک این خانهها بود. خانه نیما کوچکتر از خانه سیمین و جلال بود اما شگفتزده بودم که چطور میشود این خانه کوچک اینقدر اتاق تو در تو دارد. اصلاً فکر میکنم تو در تویی ذات آدم ایرانی است برای همین است که خانههایش بیرونی و اندرونی و پستو و مخلفات دارد. اینکه نمیدانی به چه چیز فکر میکند چه میخواهد یا چطور زندگی میکند. اینها اصلاً لزوماً خصلتهای بدی نیستند فقط یک ویژگی هستند که از خلق و خو به معماری هم کشیده میشوند. این خانههای تو در تو را دوست دارم. آدم خودش را در این خانهها گم کند. ولی وقتی به خانه نیما فکر میکنم میبینم شعرهای نیما هم همین شکلی هستند. نه تنها شعرهایش که نوشتهها و نامههایش و اصلاً زندگیاش با وجود سادگیای که در رفتار دارد، او آدم پیچیدهای است. به خانهاش که فکر میکنم میبینم شبیه خانهاش بود در تهران. نیما اصلاً یک اعجوبه تمام عیار است. کسی است که نمیتوانید براحتی از کنارش رد بشوید. سطر به سطری که او نوشته خواندنی است. خواندنی و پر از اشاراتی که باید درک کرد و دید او به چه فکر میکند. شعرش از چه جان گرفته و تفکراتش از کجا نشأت گرفته است.
حالا چند قدم آنورتر خانه سیمین و جلال است. شلوغ بود پر بود از آدمهایی که آمده بودند این خانه را ببینند. ما خیلی اتفاقی به این خانهها برخورده بودیم. رفته بودیم همان حوالی املت بخوریم که این خانهها را دیدیم و رفتیم دید و بازدید عید با سیمین و جلال و نیما. مجسمه نیما در خانه سیمین در اتاق پذیرایی خودنمایی میکرد. سیمین هم رویش را از نیما برگردانده و در همان پذیرایی نشسته بود. جلال هم بالای اتاق کارش یک کنجی داشت که مجسمهاش آنجا بود و انگار به میهمان اعتنایی نداشت. خانه سیمین و جلال اما تو در تویی کمتری داشت اما منظره رو به حیاط اش آدم را به وجد میآورد که بخواهد دست به قلم ببرد. مخصوصاً آنوقتها که این برجهای کج و معوج هم روبهروی عمارت آنها سبز نشده بود و منظره بهتری داشت، اما اتاق سیمین برایم جالب بود. اتاقش در طبقه دوم بود. راهنمای خانه به هرکه میخواست از طبقه دوم بازدید کند تذکر میداد که مراقب پلهها باشد. پلههای قدیمی و بلند و چرخشی که آدم با سختی از آنها بالا و پایین میرفت. بعد به سیمین فکر میکردم که در آن سن و سال چطور این پلهها را بالا و پایین میرفته و پشت میز کارش مینشسته یا میخوابیده. حالا اگر موضوع انشا تعطیلات عید خود را چگونه گذراندید باشد میگویم با فکر کردن به پلههای خانه سیمین و جلال و با فکر کردن به تودرتویی خانه نیما.
عکس: نمایی از سالن پذیرایی خانهموزه سیمین و جلال
عکس نوشت
هشت نفر برای سرقت نقاشی «بنکسی» هنرمند مشهور بهعنوان مجرم شناخته شدند. این گروه از سارقان، نقاشیای که روی یک در خروج اضطراری در سالنی واقع در پاریس خلق شده بود را در سال ۲۰۱۹ ربودند. «بنکسی» هنرمند مشهور آثار هنر خیابانی تصویری از دختربچهای غمگین را روی درِ سالن «باتاکالان» خلق کرده بود. سالن نمایش «باتاکلان» در نوامبر ۲۰۱۵ مورد هجوم تروریستها قرار گرفت و در نتیجه آن ۹۰ نفر کشته شدند.
هنرمندان در فضای مجازی
فضای مجازی اهالی فرهنگ و هنر همچنان اختصاص دارد به انتشار آثار هنریشان که آن را با مخاطبان خود به اشتراک گذاشتهاند. هنرمندان حوزه سینما از اکران فیلمهای خود میگویند و اهالی تئاتر از تئاترهای روی صحنه. هنرمندان موسیقی هم روزهای پرکاری را تجربه میکنند.
چهرهها
آروند دشتآرای خبر از پیش فروش بلیت نمایش «موضوع چیه؟» داده است. به گفته کارگردان این نمایش از ۲۱ فروردین تا ۲۱ اردیبهشت هر شب ساعت 20:15 دقیقه در تماشاخانه ایرانشهر سالن استاد ناظرزاده کرمانی اجرا خواهد شد.
بابک زرین آهنگساز ایرانی خبر از انتشار اثر جدیدش داده با صدای امیرتسلیمی با نام «زندگیمی» که این شبها با عنوان تیتراژ پایانی سریال «مسافران شهر» از شبکه پنج پخش میشود.
سید روحالله حجازی در صفحه خود خبر از نمایش فیلم سینمایی «نوبت لیلی» در شبکه خانگی داده است. او با انتشار سکانسی از فیلم نوشته: «زندگی از کجا شروع میشه؟ برای یه سری روز تولده واسه بعضیا وقت یه انتخاب مهم وقتی عاشق میشن...»
علی اصغر عزتی پاک، داستاننویس ایرانی درصفحه شخصی خود اشاره کرده به کتاب «ویولن زن روی پل»؛ (روایت سفری از ظلمت به نورخسرو باباخانی) و دراین باره نوشته: «ویولنزن روی پل را دیروز گرفتم و بلافاصله هم شروع کردم؛ کتابی که انتظار بیش از 10سالهام درباره سرگذشت آن مرد زنگی را به سر آورد. من خسرو باباخانی را میشناسم. با او بارها نشستهام و از جان پرشور، و نشاط رفتار و گفتارش لذتها بردهام؛ اما چه کسی باور میکند که آنچنان مردی اینچنین سرگذشتی داشته است؟! هیچ در باور نمیگنجد. چندین بار رفتن تا پای مرگ و بعد با اعجازی زنده ماندن؛ مستأصل و درمانده ایستادن در برابر هر کس و ناکس و گریستن برای رفع خماری و بعد پیاده راه افتادن در خیابانها و کوچه پسکوچههای تهران و... دلی که چونان دل پرندگان کوچک از هراس میلرزیده در همهحال...»
دیگه چه خبر؟
آخرین قسمت سریال نمایش خانگی «خاتون» به پایان رسید. خبری که تینا پاکروان کارگردان این اثر در صفحه مجازی خود اعلام کرده: «آخرین دیدار ما با شما... با 16 ماه فیلمبرداری فشرده و 23 قسمت پخش تلاش کردیم تا راوی عاشقانه- تاریخیای باشیم که ماندگار شد. که حقیقت باشد. که حافظه باشد. خداحافظی برای ما که 23 قسمت میزبان شما بودیم خیلی سخت است. هرچه گفتنی است را در «خاتون» به تصویر کشیدیم و مهرتان به جانمان نشست.» حسین پاکدل و اشکان خطیبی هم در صفحه خود از لذت همکاری در این پروژه نوشتند.
تصویربرداری فیلم کوتاه «اسب دریایی» به کارگردانی میثم محمدخانی و نویسندگی فاطیما اباحمزه به پایان رسید. خبری که خاطره اسدی از بازیگران این فیلم اعلام کرده و اعلام داشته این فیلم نگاه متفاوت به مصائب بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسیتی دارد.
علی ملاقلیپور نویسنده و کارگردان مستند و سینما با انتشار تصویری ازفیلم «کتونی زرنگی» در صفحه شخصی خود، نسبت به عدم پخش این سریال واکنش نشان داده و از یک مطالبه عمومی نوشته و از مردم ایران درخواست داشته به جهت اینکه این فیلم با هزینه بیتالمال ساخته شده، کمپینی در راستای پخش این اثر راهاندازی شود: «سلام خدمت مردم ایران زمین.
اینجانب علی ملاقلی پور کارگردان سریال طنز خانوادگی «کتونی زرنگی» بیش از دو سال است که پیگیر چرایی عدم پخش این سریال پرزحمت هستم که با پول بیتالمال در صدا و سیما تولید شده و با نظارتهای متعدد این سازمان ساخته شده و در دورههای مختلف با مدیران و مسئولان مختلف در سطوح مختلف جلسات متعددی را به همراه تهیه کننده، مجری طرح و نویسنده سریال کتونی زرنگی داشتهایم و تقریباً تمام مدیران صدا و سیما این سریال را دیدهاند و همه در جلسات ابراز خوشایند و خرسندی از این سریال داشتهاند... اما هر بار بلاتکلیف ماجرای پخش آن باقی مانده، لذا خواهشمندم به شکل یک کمپین از فرد فرد دوستان و اطرافیان بخواهیم این نوشتار را به اشتراک بگذارند و توسط فضای مجازی یک مطالبه ملی داشته باشیم که این هزینه بیتالمال که از جیب مردم رفته، چه زمانی پخش میشود و گره کارش کجاست.»
دنیای نشر
انتشارات کتابهای طوطی که اختصاص به آثار کودک و نوجوان دارد، 10 کتاب پرفروش سال 1400 خود را اعلام کرده که شامل «طوطی؛ دوست قصه گو»، «هیولای رنگها»، «چه فکر خوبی» و... است و خبر داده «در سال جدید هم منتظر کلی کتاب جذاب و خواندنی از طوطی باشید.»
چهرهها
آروند دشتآرای خبر از پیش فروش بلیت نمایش «موضوع چیه؟» داده است. به گفته کارگردان این نمایش از ۲۱ فروردین تا ۲۱ اردیبهشت هر شب ساعت 20:15 دقیقه در تماشاخانه ایرانشهر سالن استاد ناظرزاده کرمانی اجرا خواهد شد.
بابک زرین آهنگساز ایرانی خبر از انتشار اثر جدیدش داده با صدای امیرتسلیمی با نام «زندگیمی» که این شبها با عنوان تیتراژ پایانی سریال «مسافران شهر» از شبکه پنج پخش میشود.
سید روحالله حجازی در صفحه خود خبر از نمایش فیلم سینمایی «نوبت لیلی» در شبکه خانگی داده است. او با انتشار سکانسی از فیلم نوشته: «زندگی از کجا شروع میشه؟ برای یه سری روز تولده واسه بعضیا وقت یه انتخاب مهم وقتی عاشق میشن...»
علی اصغر عزتی پاک، داستاننویس ایرانی درصفحه شخصی خود اشاره کرده به کتاب «ویولن زن روی پل»؛ (روایت سفری از ظلمت به نورخسرو باباخانی) و دراین باره نوشته: «ویولنزن روی پل را دیروز گرفتم و بلافاصله هم شروع کردم؛ کتابی که انتظار بیش از 10سالهام درباره سرگذشت آن مرد زنگی را به سر آورد. من خسرو باباخانی را میشناسم. با او بارها نشستهام و از جان پرشور، و نشاط رفتار و گفتارش لذتها بردهام؛ اما چه کسی باور میکند که آنچنان مردی اینچنین سرگذشتی داشته است؟! هیچ در باور نمیگنجد. چندین بار رفتن تا پای مرگ و بعد با اعجازی زنده ماندن؛ مستأصل و درمانده ایستادن در برابر هر کس و ناکس و گریستن برای رفع خماری و بعد پیاده راه افتادن در خیابانها و کوچه پسکوچههای تهران و... دلی که چونان دل پرندگان کوچک از هراس میلرزیده در همهحال...»
دیگه چه خبر؟
آخرین قسمت سریال نمایش خانگی «خاتون» به پایان رسید. خبری که تینا پاکروان کارگردان این اثر در صفحه مجازی خود اعلام کرده: «آخرین دیدار ما با شما... با 16 ماه فیلمبرداری فشرده و 23 قسمت پخش تلاش کردیم تا راوی عاشقانه- تاریخیای باشیم که ماندگار شد. که حقیقت باشد. که حافظه باشد. خداحافظی برای ما که 23 قسمت میزبان شما بودیم خیلی سخت است. هرچه گفتنی است را در «خاتون» به تصویر کشیدیم و مهرتان به جانمان نشست.» حسین پاکدل و اشکان خطیبی هم در صفحه خود از لذت همکاری در این پروژه نوشتند.
تصویربرداری فیلم کوتاه «اسب دریایی» به کارگردانی میثم محمدخانی و نویسندگی فاطیما اباحمزه به پایان رسید. خبری که خاطره اسدی از بازیگران این فیلم اعلام کرده و اعلام داشته این فیلم نگاه متفاوت به مصائب بیماران مبتلا به اختلال هویت جنسیتی دارد.
علی ملاقلیپور نویسنده و کارگردان مستند و سینما با انتشار تصویری ازفیلم «کتونی زرنگی» در صفحه شخصی خود، نسبت به عدم پخش این سریال واکنش نشان داده و از یک مطالبه عمومی نوشته و از مردم ایران درخواست داشته به جهت اینکه این فیلم با هزینه بیتالمال ساخته شده، کمپینی در راستای پخش این اثر راهاندازی شود: «سلام خدمت مردم ایران زمین.
اینجانب علی ملاقلی پور کارگردان سریال طنز خانوادگی «کتونی زرنگی» بیش از دو سال است که پیگیر چرایی عدم پخش این سریال پرزحمت هستم که با پول بیتالمال در صدا و سیما تولید شده و با نظارتهای متعدد این سازمان ساخته شده و در دورههای مختلف با مدیران و مسئولان مختلف در سطوح مختلف جلسات متعددی را به همراه تهیه کننده، مجری طرح و نویسنده سریال کتونی زرنگی داشتهایم و تقریباً تمام مدیران صدا و سیما این سریال را دیدهاند و همه در جلسات ابراز خوشایند و خرسندی از این سریال داشتهاند... اما هر بار بلاتکلیف ماجرای پخش آن باقی مانده، لذا خواهشمندم به شکل یک کمپین از فرد فرد دوستان و اطرافیان بخواهیم این نوشتار را به اشتراک بگذارند و توسط فضای مجازی یک مطالبه ملی داشته باشیم که این هزینه بیتالمال که از جیب مردم رفته، چه زمانی پخش میشود و گره کارش کجاست.»
دنیای نشر
انتشارات کتابهای طوطی که اختصاص به آثار کودک و نوجوان دارد، 10 کتاب پرفروش سال 1400 خود را اعلام کرده که شامل «طوطی؛ دوست قصه گو»، «هیولای رنگها»، «چه فکر خوبی» و... است و خبر داده «در سال جدید هم منتظر کلی کتاب جذاب و خواندنی از طوطی باشید.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
ماه مبارک رمضان
-
دلتنگ سینما و تلویزیون هستم
-
همه چیز از تعطیلی خانه تئاتر دانشجویی شروع شد
-
یک دقیقه با خدا
-
چقدر برای «نبخشیدن» حق داریم؟
-
«در جست و جوی سفال» یکی از منابع مهم تاریخ و سبک شناسی
-
سیمین جلال و نیما
-
عکس نوشت
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین