سیدمحمود دعایی یار دیرین امام و رهبری در کنار مراد خویش آرام گرفت
وداع با مرد مهربان فرهنگ و رسانه
گروه فرهنگی/ دیروز صبح طی مراسمی پیکر حجتالاسلام سیدمحمود دعایی با حضور اهالی فرهنگ، هنر و سیاست در مؤسسه اطلاعات تشییع و تا مرقد مطهر امام(ره) بدرقه شد تا در کنار مراد و مقتدای خویش آرام بگیرد. در بخشی از این مراسم حجتالاسلام طباطبایی امام جمعه یزد طی سخنانی گفت: مرحوم دعایی از سالهای سال مورد احترام همه اهالی آن منطقه بودند. مردم از ایشان کراماتی نقل میکنند که فقط از اولیای خدا شنیده شده است. بزرگمردی که نام او با امام راحل، مبارزه، نجابت و سختکوشی، رسانه و فرهیختگان عجین شده است. از طرف خودم و همه فرهیختگان و عزیزان یزدی بهویژه اهالی زارچ -زادگاه ایشان- این مصیبت را تسلیت میگویم و امیدوارم روحشان با بزرگان محشور شود. حجتالاسلام دعایی نماد اخلاق، تواضع و فروتنی بودند.
شیخوخیت در حوزه رسانه
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در مراسم تشییع این یار دیرین امام(ره) و انقلاب ضمن تجلیل از جایگاه مرحوم دعایی با بیان اینکه مرحوم دعایی در حوزه رسانه شیخوخیت داشت، گفت: آقای دعایی عزیز بسیار دوست داشتنی، مهربان، متواضع، ساده زیست و واقعاً یک انسان نمونه بودند. محمدمهدی اسماعیلی در خصوص ویژگیهای اخلاقی این یار وفادار امام به خبرنگار جماران هم گفت: همه نسبت به ایشان ابراز علاقه میکردند و خلأ ایشان واقعاً تأسف برانگیز است.
شخصیتی بینظیر
در این مراسم ساعد باقری ـ شاعر ـ اشعاری را قرائت کرد و چند کلامی درباره مرحوم دعایی به ایراد سخن پرداخت. او گفت: معمولاً در این مراسمها خیلی از کلمات راحت خرج میشوند و اغراق میکنیم. سختی سخن گفتن درباره آقای دعایی این است که نکند کلماتی بگوییم که بیمناک از تعبیر دیگری باشد. باید گفت شخصیت آقای دعایی بینظیر بود و از دیرباز یک استثنا برای همه بود. بیش از هرچیزی عزیزی از عرصه فرهنگ و هنر را از دست دادیم. او فقط نماز میت را قرائت نمیکرد، بلکه انسان بزرگی بود که همان موقع حضورش در مراسم تشییع پیکر حمید سمندریان و بسیاری از بزرگان دیگر دلگرم کننده بود و البته بسیاری از این حضورها هم مورد تعرض و کنایه قرار گرفت. این مرد بزرگ توانست در دوره حیات خودش به گوهر انسانی احترام بگذارد. البته که او نمیتوانست دوست کسی باشد که بتواند تعدی کند. ایشان دلسوز و دلخواه همه بود.
مبارزی عزیز
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی هم در حاشیه این مراسم طی گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا درباره مهمترین ویژگی شخصیتی مرحوم دعایی، اظهار داشت: یکی از ویژگیهای برجسته جناب محمود دعایی که همه باید از آن یاد کنیم تا جوانان ما این شخصیت گرانسنگ روحانی و فرهنگی را بشناسند روحیه مبارز این عزیز بود. او از ابتدای نهضت امام راحل تا زمانی که ایشان در قید حیات بودند، کنار ایشان بود و تا لحظات پایانی زندگی نیز وفادار به انقلاب و امام ماند. قالیباف افزود: ویژگی دوم مرحوم دعایی این بود که خلوت و جلوتش یکی بود. این ناشی از روحیه اخلاص و افتادگی اش بود. هیچ وقت شخصیت حقوقی مرحوم دعایی روی شخصیت حقیقی اش سایه نینداخت و شخصیت حقیقی و انسانی ایشان بر شخصیت حقوقیاش برتری داشت. آقای دعایی شخصی حق محور، فروتن و صریح بود و این روحیهاش با شوخ طبعی همراه شده بود. همینها باعث شد که هر قشری با هر سلیقهای نسبت به ایشان ارادات ویژه خود را داشته باشد. مرحوم دعایی یک انسان واقعی بود که رفتاری انقلابی و اسلامی داشت. ایشان یک روحانی مبارز و مردمی بود.
از شمار دو چشم یک تن کم
در بخش دیگری از این مراسم که با مداحی و وداع خانواده مؤسسه اطلاعات و اهالی رسانه با حجتالاسلام دعایی همراه بود محمدجواد ظریف وزیر سابق امور خارجه ایران پشت تریبون رفت و با اشاره به جایگاه مرحوم دعایی گفت: مرحوم دعایی به همه ما نشان داد میتوان انقلابی بود میتوان یار دیرین انقلابی بود میتوان در دوران ستمشاهی مبارز بود، میتوان یار صمیمی رهبری بود و میتوان همه را به دور خود جمع کرد و میتوان برای همه پدر بود.
ساده زیست و دلسوز
شب پیش از این مراسم نیز در حسینیه جماران تهران آیین وداع با پیکر حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی، یار دیرین امام و رهبری با حضور جمعی از شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، هنری و اقشار مختلف مردم برگزار شد. حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان که در مراسم وداع با پیکر یار امام مرحوم سیدمحمود دعایی در حسینیه جماران حاضر شده بود طی گفتوگویی به خبرنگار جماران گفت: ما با ایشان روابط دوستانه دیرینهای داشتیم و قبل از اینکه به کیهان بیایم با ایشان ارتباطاتی داشتیم، بعداً بهدلیل نوع کارمان ارتباطاتمان بیشتر شد. شریعتمداری در مورد ویژگیهای مرحوم دعایی گفت: آقای دعایی آدمی سادهزیست بود، دلسوز بود، یکی از ویژگیهای بزرگ و مهم ایشان این بود که روی حضرت امام و حضرت آقا تأکید فراوانی داشت، یعنی به این دو بزرگوار عشق میورزید. بقیه امور و کارهایش هم که مشخص است. واقعاً متأسف هستیم، امیدواریم که خداوند تبارک و تعالی ایشان را با اولیاءالله محشور کند.
دیانت و فداکاری
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی رحمانی نیز در این مراسم در خصوص فداکاریها و زحمات مرحوم دعایی در نجف، گفت: در اوج اخلاص، دیانت و فداکاری ایشان به بغداد رفت و آمد داشت؛ آن هم طوری که نجف نفهمد و برنامه را تنظیم کند که در نماز ظهر نجف امام حاضر باشد. سالیان سال غیر از معدودی نمیدانستند که آقای دعایی با چه خون جگری این برنامه را اجرا میکند. خیلیها خیلی وعدهها به او دادند، اما دعایی گفت من یک فرمانده دارم و او امام خمینی(س) است و با این وعدهها و وعیدها و حتی آنچه حزب بعث وعده داده بودند، غیر از راهی که امام ترسیم کرده عمل نمیکنیم. عضو مجمع روحانیون مبارز یادآور شد: از همان اول مظهر اخلاص، اعتقاد، ایمان، زهد و قانع به زندگی کم و ساده بود. طوری که حتی کسان دیگری که اهل مبارزه بودند به زندگی ایشان غبطه میخوردند.
یادداشت
جوانمردی دلیل محبوبیت دعایی بود
انشاءالله رحمتی
نویسنده و استاد دانشگاه
اگر بخواهم نحوه سلوک و رفتار زنده یاد سید محمود دعایی را به مردم و بخصوص اصحاب فرهنگ و هنر و اهل قلم و دانشگاهیان خلاصه بگویم، رفتار ایشان مصداق بیت معروف «با دوستان مروت با دشمنان مدارا» بود. به قولی رفتار او اعتدالی و پسندیده بود.
قرآن کریم در توصیف امت اسلام میفرماید: «وَکذلِک جَعَلناکم أُمَّه وَسَطًا» شما را امتی میانه رو قرار دادیم . مفسران این را به معنای دور بودن ازافراط و تفریط میدانند،اما آنچه در رفتار ایشان بیش از همه مشهود بود، نوعی اخلاق فتوت و جوانمردی بود ؛ این اخلاق فتوت در تفکر ایران اسلامی ریشه دارد، یعنی یک وجه ایرانی و یک وجه اسلامی دارد.
معمولاً مکاتب فلسفه اخلاق را ذیل اخلاق وظیفه یا تکلیف یا اخلاق فضیلت طبقهبندی میکنند. در اخلاق تکلیف، عمدتاً به ظاهر عمل توجه میشود و معیار اخلاقی بودن یا نبودن، درستی و نادرستی فعلی است که از انسان سر میزند، یعنی به ظاهر رفتار توجه میشود و رفتار را با قانون اخلاق میسنجند، اگر مطابق با قانون اخلاق بود آن را درست و اگر نبود نادرست تلقی میکنند. در اخلاق فضیلت کانون توجه بیشتر از آنکه به ظاهرفعل افراد باشد، به باطن و سجایای آنان معطوف است. تکلیف اخلاقی را در این جا بر اساس فضیلت افراد تعریف میکنند، مثلاً کسی به فضیلت راستگویی، شجاعت و... آراسته باشد و در مقابل ضد آن هم یعنی به رذیلت ها آلوده است. این گونه داوری در اخلاق را مبتنی بر اخلاق فضیلت میدانند، اما گاهی اخلاق در سطح دیگری سنجیده میشود و اصطلاحاً گفته میشود از انسان ها رفتارهایی سر میزند که فراتر از ندای تکلیف است ،یعنی گویی فرد به چیزی فراتر از آنچه مطالبه اخلاق است، عمل میکند. این را میتوان اخلاق فتوت و جوانمردی نامید، یعنی نه تنها به وظیفه اخلاقی خود عمل میکنیم ،بلکه به چیزی بیشتر از آن پایبندیم. نه تنها فرد به فضایل اخلاقی آراسته است، بلکه خوی برتری یعنی خوی جوانمردی نیز در جان او راسخ شده است. در فرهنگ اسلامی ایرانی این نوع اخلاق همواره حضور داشته است،حتی کتاب های اخلاقی ما بخصوص اخلاق های کاربردی برای اصناف در قالب فتوت نامه است؛ گویی که انسان اخلاقی یک انسان جوانمرد است. او در کنار عمل نسبت به تکالیفی که نسبت به انسانها دارد به تکالیفش در مقابل خداوند هم پایبند است. انسان فتی انسانی است که هم حقالله را رعایت میکند وهم حقالناس و حقالنفس را. یعنی جان خود را هم پاس میدارد.
آنچه در ویژگی و منش زنده یاد دعایی بسیار مشهود بود در این سال های زیادی که من خدمت ایشان بودم و دوستان دیگر نیز همه بر آن گواهی میدهند، جوانمردی ایشان بود. ایشان مصداقی از اخلاق فتوت در روزگار ما بود. در کنار وسعت نظر و تساهل و تسامحی که نسبت به مخالفان داشت مهر و محبتی به دوستان میورزید و بیدریغ نثار آنان میکرد. به عبارتی عشق او نوعی عشق دهنده بود، بدون اینکه توقع تلافی از جانب دیگران داشته باشد. وقتی دوستانی که با او در ارتباط بودند، می گفتند که او جوانمرد است در حقیقت به لحاظ فلسفه اخلاق به چنین معنایی نظر داشتند. تصور میکنم بیش از هر چیز جوانمردی مرحوم دعایی دلیل محبوبیت شان بود.
با دستور ویژه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در سفر استانی به آذربایجان غربی رقم خورد
اعطای مدرک درجه یک هنری به پیشکسوت ۱۰۷ ساله
در پی سفر وزیر فرهنگ به استان آذربایجان غربی و دستور تسریع ویژه وی برای اعطای مدرک درجه یک هنری از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور به «خضر قادری گرماوی» هنرمند پیشکسوت ۱۰۷ ساله موسیقی اقوام و از استادان موسیقی فولکلور، مدرک درجه یک هنری این هنرمند صادر شد. به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در پی سفر اخیر محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به استان آذربایجان غربی و دیدار وی با خضر قادری گرماوی هنرمند 107 ساله موسیقی اقوام کشورمان در روستای باغی از توابع سردشت، وزیر فرهنگ دستور تسریع ویژه برای اعطای مدرک درجه یک هنری این هنرمند پیشکسوت از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور را صادر کرد. این مدرک صبح دیروز پس از بررسیهای لازم از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای این هنرمند پیشکسوت عرصه موسیقی اقوام صادر شد. گفتنی است، خضر قادری گرماوی در چهار حوزه هنر کردی بیت خوانی، حیران، لاوک و شمشال زنی خبره است. همچنین خله ده رزی (خضر قادری گرماوی) در بیشتر جشنوارههای هنری کشور شرکت داشته و در سالهای گذشته در همایش «آرکی تایپهای آوازی هند و اروپایی» که توسط «کنسرواتوار چایکوفسکی» مسکو در این شهر برگزار شده بود، حضور داشته است.
اهمیت آشنایی نسل نو با اساطیر ملی در گفت و گو با فرزانه زحلی، فیلمنامه نویس و کارگردان
جای خالی اسطوره ها در برنامه سازی برای کودکان و نوجوانان
مینانبئی
خبرنگار
اسطورهها، آن دسته از پیشینههای فرهنگی یک ملت هستند که از روزگار انسان نخستین و پیشاتاریخ، آن هنگام که هنوز دانش بشری ثبت و ضبط نمیشد و تمدن رفته رفته در حال شکلگیری بود، به یادگار ماندهاند. روایتهایی نمادین و رمزناک از زندگی که زمانی حیات داشتهاند. همان روایتهایی که گاه اغراق شده واقعیتی در دل داستانها هستند و حکیم توس دربارهشان میگوید: «تو این را دروغ و فسانه مدان» و آنچه با خردت جور نیست، «دگر بر ره رمز، معنا برد.» میرجلالالدین کزازی نیز بر آن است که «هر پدیدهای که از آشکارگی تاریخ به نهفتگی اسطوره راه جوید؛ بهناچار برای آنکه بازگردد و به نمود بیاید، میباید به نماد دیگرگون شود.» فرزانه زحلی، مدرس دانشگاه، کارگردان و فیلمنامهنویس معتقد است:«اسطورهها مانند، تاریخ، جغرافیا و ادبیات در شمار داشتهها و مواریث ما هستند و ایجاد وحدت و زبان مشترک میکنند.» گفتوگو با ایشان را، که حاوی نکات قابل تأملی است، در ادامه بخوانید:
آیا ضرورتی دارد که مردم و به ویژه گروه کودک و نوجوان با اسطورهها آشنا شوند؟
اسطورهها جایگاه ویژهای در زندگی و ناخودآگاه مردم دارند و بایسته است که همه ما با اسطورههایمان مأنوس باشیم. گروه کودک و نوجوان نیز هزاران بار ضرورت دارد که با اسطورهها آشنا شوند. در واقع نمادها وقتی جنبه فرهنگی میگیرند، تازه تبدیل به اسطوره میشوند. از اینرو اسطوره، بستر هویتی فرد است که در فرهنگ هر سرزمینی، که آمیزهای از دانایی و خلاقیت و هنر است، شکل میگیرد؛ پس اگر بخواهیم کودکان ما هویت فرهنگی داشته باشند، اسطورهها، ابزار هویتساز آنها هستند و به هر دلیلی که اسطورهها نادیده انگاشته شوند، یعنی ما فرهنگ را از فرزندان میهنمان دریغ کردهایم. اسطورهها مانند، تاریخ، جغرافیا و ادبیات در شمار داشتهها و مواریث ما هستند و ایجاد وحدت و زبان مشترک میکنند؛ همانگونه که اسطوره فرهنگی بچههای یونانی، زئوس و اسطوره فرهنگ بچههای ایرلند، کوهولین است. اسطورههای تاریخی فرزندان ما هم رستم، اسفندیار و سیاوش هستند که نباید به دست فراموشی سپرده شوند.
ویژگیهای مهم اسطوره چیست؟
روایتهای اسطورهای، روایتهایی کلان، جامع و دارای آغاز، میان، پایان، هدف، قهرمان و کشمکشهایی هستند که قهرمان و شخصیت پویای خود را به هدف میرسانند. اسطوره درست مثل ساختار ارسطویی پایان مشخص دارد؛ پایان متعدد و چندگانه مانند انواع ادبی مدرن در اسطوره وجود ندارد. ما برای شناخت اسطوره، باید نمادها را که بخشی از روایت هستند و خود روایت را بشناسیم؛ چرا که نمادها با ناخودآگاه مخاطب در ارتباط هستند. نمادها یا انسان هستند یا شخصیت انسانی برایشان تعریف شده است. از دیگر ویژگیهای اجتماعی اسطورهها این است که در حوزههای دیگر تکثیر میشوند؛ برای مثال محمد جهانآرا در نقش نظامی خود نقشآفرینی میکند و بعدها سرود، ترانه و داستان برایش نوشته میشود.
آیا در پیشینه فرهنگی کشور ما به ظرفیتهای اسطورهای سرزمینمان که ریشه در مثلها، متلها و به طورکلی فرهنگ عامه (فولکلور) ما دارد، بویژه در برنامهسازی برای کودکان و نوجوانان توجه درخوری شده است؟
جریان هنر در ایران از یک سیاستگذاری کلان قدرتمند و جامعنگر برخوردار نیست؛ سینمای کودک هم که اساساً یک سینمای ورشکسته است و با اینکه هنرمندان ما کوشا و توانمندند، دستمان خالی است؛ حال آنکه اسطورهها هنوز ظرفیتهای نمایشی بسیاری برای برنامهسازی دارند.
کاربرد اسطورهها در برنامهسازی کودک و نوجوان چیست؟
اسطورهها در طول تاریخ، امتحان خود را پس دادهاند. مخاطب دوستشان داشته است و به همین سبب میتوانند ابزار مهمی برای آموزش میهندوستی باشند. نظریهپردازها میگویند که شخصیتهای اسطورهای خوب خوب و بد بد و به اصطلاح سیاه یا سفید نیستند؛ بلکه خاکستریاند. شخصیتهایی مثبت و دارای خطای انسانی و قابل درک هستند؛ از اینرو کودک و نوجوان با آن همذاتپنداری میکند، دیگر اینکه شخصیتهای اسطورهای هدفمند بوده و بسیار کوشا و پرکار و در جهت رسیدن به هدف حرکت میکنند یا خودشان به هدف میرسند یا با فداکاری مردم سرزمین خود را به هدفی بزرگ، جمعی و مقدس میرسانند. به همین سبب نیز برای آموزش نسل امروز بسیار مؤثر هستند. در واقع اسطورهها زبان مشترک نسلهای مختلف هستند.
آیا تاکنون فیلم، سریال یا محتوایی که حاوی آموزههای اسطورهای باشد برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شده است؟
خیر. در واقع یکی از انتقادهای من به سینماگران این است که حتی مخاطبِ موفقترین سریالهای کودک ایرانی، از کلاه قرمزی گرفته تا همین میهمانی، که این روزها بر سر زبانها است، برای مخاطب کودک ساخته نمیشود. این در حالی است که مشخصه هنر کودک، آن است که برای کودک ساخته شود؛ از اینرو به نظر میرسد که فرهنگ و هنر کودک در اولویت سیاستگذاری کلان فرهنگی کشورمان نیست و شاید این بخشی از رسالت انجمنهای تخصصی کودک و نوجوان است و باید در این باره از متصدیان فرهنگ مطالبهگری کنند.
به نظر شمــا سبب غفلت از اسطورهها در سینما و به ویژه سینمای کودک و نوجوان چیست؟
شاید یکی از علل غفلت از اسطورهها، خلطی است که میان اسوه و اسطوره صورت گرفته است. اسوهها، نمونههای دینی هستند؛ خطاناپذیرند؛ فیلم ساختن درباره اسوهها کاری بسیار عالی است؛ اما اسطورهها را هم نباید کنار گذاشت. ایران، فلاتی است که هزاران سال وجود داشته است. برای مثال اسطورهای مثل ماه پیشانی، قدمت 10 هزار ساله دارد و نباید به دست فراموشی سپرده شود یا نقشآفرینی گردآفرید در قلعه مرزی ایران در اسطورههای ایرانی، در واقع همان داستان زنان قهرمانی است که در حمله عراق در نوار مرزی ایران مبارزه میکردند و از خود جنگاوری نشان میدادند. اگر این پیشینه را از فرزندانمان بگیریم و باورپذیری آنها نسبت به ارزشهای اسطورهای کم شود، بسیاری از مفاهیم و آموزههای دیرینه و کهن و حکمتآمیز را از دست میدهند.
چگونه باید به اسطورهها پرداخت که برای مخاطب امروز جذابیت داشته باشد؟
در واقع تأکید فیلمنامهنویس باید روی ایده باشد. ایدهای یک خطی و متناسب با نیاز زمانه مانند ایده جنگاوری، ایده غیرت، ایده مقاومت و... برای مثال درباره گردآفرید اینکه بگوییم دختری بهعنوان تنها سرباز ایرانی، برای کمک به پدرش وارد نبرد با سهراب میشود و او را میفریبد تا اینکه بگوییم سهراب به هنگام ورود به ایران از دختری فریب میخورد، تفاوت دارد؛ از اینرو با رویکرد خود باید اسطورهها را پرداخت و پرورش داد.
شاید برای کودکان تولید محتوا در قالب انیمیشنهایی شبیه «فوتبالیستها» که شخصیتهای آن با اینکه نقطه ضعفهایی داشتند، الگوهای مناسبی از تلاشگری و کنشگری بودند و در هر قسمت به هدفی میرسیدند، مناسب باشد. روشن است که برای کودک نمیشود اسطوره را مو به مو بازگو کرد و باید از زوایایی جدید به اسطورهها پرداخت که برایش جذابیت داشته، قابل درک و ملموس و به دور از نصیحت بوده و همراه با وجود شخصیتهای محبوب و تأثیرگذار باشد.