دگرخوان
یادداشت: «وحدتطلب باشیم»؛ غلامحسین کرباسچی
موضوع انتخاب رئیس مجلس شورای اسلامی در حالی این روزها به اخبار اصلی کشور در حوزه سیاسی تبدیل میشود که نیاز به یک اصل اساسی نادیده گرفته شده و آن نقش منتخبان ملت در این انتخاب است. اصلی که اگر به آن توجه شود، بخوبی بینتیجه بودن بحثهایی را که حول این محور شکل میگیرد، میتوان دریافت. واقعیت این است که اصل انتخاب رئیس مجلس به نظر خود نمایندگان منتخب ملت باز میگردد. در همین راستا تنها کاری که از سوی افراد و جریانهای مختلف سیاسی برمیآید، ایفای نقش یک راهنماست. رفتار سیاسیون در روزهای باقیمانده تا تشکیل مجلس دهم باید بهگونهای باشد که نمایندگان آزادانه بتوانند فردی را متناسب با سلیقه سیاسی خود انتخاب کنند و موضوع را به قضیه اسلام و کفر تبدیل نکنند. اگر از یکی شنیدند، نگویند عارف مسلمان است و اگر از یکی دیگر شنیدند، نگویند لاریجانی کافر است یا برعکس. انتخاب ریاست مجلس، یک انتخاب ساده برعهده نمایندگان است. حال اگر این مورد را به موضوع حیثیتی تبدیل کنیم، پسندیده نیست، هرچند نظرات مختلفی در این زمینه وجود داشته باشد. در این صورت موافقان و مخالفان تنها مجاز به مطرح کردن بحثهای سیاسی هستند که میتواند راهنمای مسیر نمایندگان منتخب باشد. با تمام بحثها و اختلاف نظرهایی که طی روزهای گذشته بر سر کرسی ریاست در گرفته است، یک واقعیت را نباید فراموش کرد و آن اینکه در عالم سیاست هیچ گاه یک نفر بهطور مطلق عالی و یک نفر بهطور مطلق بد نیست. پس نباید کاری کرد که منجر به کدورت شود. بعضی دوستان هستند که با انتساب موضوع به شخصیتهای عزیزی که مورد احترام افکار عمومی هستند، نظراتی را در مورد بحث ریاست مطرح میکنند. اما باید در پاسخ به این گونه رفتارها گفت که موضوع به افکار عمومی مرتبط نیست، تصمیمی است که باید به تشخیص خود نمایندگان واگذار شود. نهایت کاری که از دست سیاستمدارانی همچون ما برمیآید، این است که تنها به بیان دیدگاههای سیاسی خود بسنده کرده و صاحبان آرا را در انتخاب آزاد بگذاریم.
سرمقاله: «که تو در برون چه کردی...؟»؛ حسین شمسیان
ایام ولادت مصلح کل و وارث جمیع رسل، حضرت حجت ابن الحسن عجلاللهتعالی فرجهالشریف، حقیقتاً روزگار امیدواری به فردایی روشن و روزگاری بهتر است... اگرچه امام عصر نایب خاصی نفرستاده، اما سالهاست نشانههایی از نایبش داده است. نشانههایی که به گواهی دوست و دشمن، در امام راحل و امام حاضر متجلی است و نمیتوان آن را انکار کرد. اما وضع مدعیان با این نایبان بیادعا و پاکباخته دیدنی است... دروغزنان و مدعیان و کاسبکاران، با نایب امام چه میکنند!؟ آنها در این آزمون چه نمرهای دارند که در روز آزمون نهایی در حضور امام عصر حاضر شوند!؟ جای هیچ تردیدی نیست، آنان که بر مسلم خروج کردند و بیعت خود را شکستند، همان کسانی بودند که چند روز بعد در کربلا، خون حسین علیهالسلام و یارانش را مباح دانستند. آنها لیاقت دم زدن از امام زمان را دارند یا محمود رضا بیضایی که عاشقانه در دفاع از حرم حضرت زینب(س) جان داد و نوشت «ما حقیقتاً در مسیر تحقق وعده بزرگ الهی قرار گرفتهایم. باید خدارا به خاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم. واضحتر بگویم، نبرد شام، مطلع تحقق «وعده آخرالزمانی ظهور» است. ما در نقطهای ایستادهایم که به لطف خداوند و ائمه اطهار(ع)، نقشی بر گردنمان نهاده شده و باید آن را به سر انجام برسانیم» میتوان حال بیضاییها را در حشر و رجعت با مدعیان مقایسه کرد و فهمید که کدام را به حرم راه میدهند و کدام را به شمشیر پردهدار میزنند.
سرمقاله: «قدرت واقعی»؛ محمدکاظم انبارلویی
در قصه برجام دولت با شتابزدگی عمل کرد. دقتهای هوشمندانه رهبر معظم انقلاب و هدایتهای روشنگرانه ایشان و نیز مراقبتهای ویژه مجلس و نیز نقد مشفقانه منتقدان اگر نبود، خسارتهای برجام بیش از این بود. نقطه کانون گفتوگوها رفع تحریمها به هر صورت بود. در این نقطه کانونی گفتوگوها رفع تحریمهای بانکی کلید قضیه بود، این در حالی بود که تیم مذاکره کننده ما کمتر به این مهم فکر میکرد و در آرایش تیم دیپلماتیک ما کارشناسان مالی، پولی و بانکی غایب بودند. امریکاییها با فریبکاری در خط به خط توافق دنبال حفظ زیرساختهای تحریم و حفظ مجازاتها تشدید تحریمها چه در برجام و چه در قطعنامه 2231 بودند. آنها هم برد خود را در این دو تجمیع کردند و اصلاً به برد ما فکر نمیکردند. نمیخواهیم به عقب برگردیم و برخی ناکامیها را در برجام مرور کنیم؛ باید به آینده فکر کرد و فقط به راهبرد برد فکر کرد چون در مرحله اول امریکاییها به برد خود رسیدند و به قول خودشان آن بلایی که سر تأسیسات هستهای ما آوردند، با حمله نظامی هم به دست نمیآوردند. راهبرد جدید ما در یک کلمه «کارآمدی» است، برای رسیدن به این مهم کفر به طاغوت و ایمان به خدا کلید قضیه است. در مفهوم کارآمدی با ایده «برنامه دولت» برمیخوریم و از این مسیر به مفهوم «استراتژی ملی» میرسیم. نظام اسلامی برنامه چشمانداز 20 ساله دارد، برنامه پنج ساله دارد، سیاستهای کلی اعلام شده از سوی رهبری مثل چراغ راه در پیش روی دولت است. دولت اگر از آن فاصله بگیرد و خود هم فاقد برنامه باشد و در مفهوم برنامهداری، نوعی «کارپردازی» را مراد کند زمین میخورد در وضعیت کنونی ما با حریفان سرسخت منطقهای و جهانی، نمیتوان کشور را «کارپردازانه» اداره کرد. نداشتن یک استراتژی ملی ماندن در انبوه مشکلات و دست و پا زدنهای بیحاصل است.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.