«تجربه آتابای چگونه» در تعارض با فیلمهای مشابه هنروتجربه قرار میگیرد
محمد حسین گودرزی
یک: پیشترها وقتی فیلمی از فیلمهای جشنواره بهنظرم دلچسب نمیآمد، اغلب سعی میکردم راجع به زمان نادرست گرهافکنیها و گرهگشایی سردستی فیلمها بنویسم. یعنی بهعنوان مخاطب میدانستی که فیلمی در سطح حضور در جشنواره فجر به یک قصهگویی متداول اعتقاد دارد و تلاشهایی برای شبیه سینمای بدنهشدن داشته است. حالا یا این تلاش از آب و گل درآمده بود، یا میتوانستی ضعفهایش را بشماری و از مشکلات فیلمنامهنویسی در سینمای ایران و جشنواره فجر بنویسی. آنچه در «تعارض» و «ابر بارانش گرفته» دیدم، این بود که این دو فیلم تقریباً ارتباط و قرابتی با هیچ الگوی متداول فیلمسازی نداشتند. تعارض، یک ایده فرمی پرورشنیافته دارد که نماهای فیلم را متناسب با مشکل روانی و توهم شخصیتش، از دوربینهای مداربسته میگیرد. چند دقیقه که میگذرد و میبینی اتفاق مهم فرمی و رویکرد روایی مشخصی پشت این ایده نیست، همه چیز برایت سؤال میشود. چرا این فیلم نه از جنس آثار متداول قصهگوی جشنواره است و نه ایده جایگزینی مثل خلق فضا برایش اولویت دارد؟ برایت سؤال میشود که این همه کاتزدن درهم که یکیدرمیان به نماهای تکراری و تخت چندلحظه قبل برمیگردند چه نسبتی با جشنواره دارند؟ بهبودی با همه تلاشش برای بازی در یک نقش پررنگ و در فیلمی تقریباً تکشخصیتی، تو را بیشتر از همهچیز به یاد «یک روز طولانی» میاندازد که پیشترها در هنروتجربه اکران شده بود. اسلوب ساخت ابر بارانش گرفته هم شباهت زیادی به آثار هنروتجربه دارد. پرستاری باور دارد که بیمار مرگ مغزی به زندگی برمیگردد و بقیه هر چنددقیقه یکبار دور میز جمع میشوند که مخالفتشان با امید واهی زن را بیان کنند. باران میبارد. زن به گوشهای نگاه میکند. بیمارستان و شوهرش که در نیمه اول فیلم حضور داشتند، برای همیشه در فیلم رها میشوند. فیلمساز از تو میپرسد بیمار به زندگی برمیگردد؟ برنمیگردد؟ به فاصله کمی از هم تعارض و ابر بارانش گرفته را دیدهای. اطمینانداری که یک فضای ذهنی پرورشنیافته دارد در این دو فیلم، آزمون و خطا میشود. فیلمساز میپرسد برمیگردد؟ برنمیگردد؟ امیدواری که بهخاطر اقبال بدت، با دو فیلم بدون الگوی ساخت جشنواره را شروع کردهای. تصورت از جشنواره امسال برمیگردد؟ برنمیگردد؟
دو: آتابای
با دو نکته کنجکاویبرانگیز به استقبال آتابای رفتم. نخست اینکه نیکی کریمی در گام بعدی کارگردانی به کجا رسیده است؟ و دوم اینکه هادی حجازیفر در فیلمنامهنویسی چه جایگاه و توانی دارد؟ سکانسهای ماشین در حال حرکت ابتدای فیلم بیش از حد لازم کش پیدا میکنند. فیلم برخلاف ماشین شخصیت اصلیاش، دیر راه میافتد؛ با تأخیر موفق میشود محوریت شخصیت اصلی و روند تغییرات درونیاش را جدی کند، اما در نیمه دوم سروشکل پیدا میکند. نیکی کریمی توانسته به دور از فضای جوابپس داده پایینشهر تهران در آثار موفق فجرهای اخیر، خارج از تهران و بدون بازیهای فرمی زائد، داستانی سرراست را برای مخاطبانش تعریف کند. ایده اصلی فیلم و لوکیشن فیلم شباهتی به همقدمهای نیکی کریمی ندارند؛ فیلمسازانی که مثل کریمی دغدغه سینمای اجتماعی دارند همگی به فضاهای مشابه و معضلات همسان اجتماعی پناه میبرند. روند تلطیفشدن شخصیت آتابای در دل سیر اتفاقهای چیدهشده در فیلمنامه به شکلی معقول و با سرعتی قابلقبول دنبال میشود. اتفاقهای گذشته خانواده آتابای، مانند لاستیکی که خودش در سرازیری یک تپه آتش میزند و رها میکند و شعلهاش وسعت اطراف را درگیر میکند، گریبان حالوروز و اکنونش را گرفته و با برملاشدن رازهای قدیمی در نماهای بارانی و بخصوص در نمای دونفره دریا(دریاچه)، آتابای به شناخت و جایگاه جدیدی در زندگیاش میرسد. در دل همین تحولات است که فیلمنامه سراسر قابل تحمل یک نویسنده مرد در کنار کارگردانی کمادا و راضی به حداقلهای یک فیلمساز زن، رابطه عاطفی فیلم را به دور از کلیشهها و پایانبندی مرسوم ملودرامهای عاشقانه، خلق میکنند. البته تلاشهای موفق حجازیفر برای متفاوتترین بازی کارنامه کاریاش و کوشش کمنقص ایمان امیدواری در طراحی و چهرهپردازی فیلم، به راضیکنندهبودن فیلم آتابای در فجر امسال کمک قابلتوجهی کردهاند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه