سینمایی از کلمات
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
همین پنجشنبه که گذشت فیلمی را دیدم در جلسهای که فیلمسازش هم حضور داشت. فیلم مستند «احمد محمود همسایه ابدی ما» که محمدعلی سجادی آن را ساخته است. فیلمی که بخشی از آن در زمان زنده بودن احمد محمود فیلمبرداری شده و سالها گذشته تا فیلمساز آن تکه را پیدا کند و حالا به فکر بیفتد که مستندی از آن بسازد و بهدنبال خاطرات و کتابهای او میرود. اصلاً این نوشته میخواهد یک چیز را بگوید که احمد محمود یک نویسنده بینظیر است. اصلاً به گمان من باید همه مطبوعات کشور یک روز در هفته را روز احمد محمود نامگذاری کنند و بگویند تمام صفحات نشریهشان به این نویسنده اختصاص پیدا کند. فکر میکنید دارم بلندپروازی میکنم؟ من که همچین فکری نمیکنم. اما بعید میدانم قدرت چنین کاری را داشته باشم بنابراین بههمین ستون هفتگی قناعت میکنم و درباره احمد محمود مینویسم. هفته آینده هم از محمود مینویسم و هفته بعدش هم از محمود مینویسم و هفته بعدترش هم از محمود مینویسم و همینطور بعدی و بعدیها را.
سجادی هم با این فیلمی که ساخته انگار دارد هر روز از محمود میگوید. فیلمش که اینطوری بود. زندگیاش را گذاشته تا کشف کند محمود را از میان آثاری که از او باقی مانده؛ اینطوری است که فیلمی صمیمی از او ساخته میشود. فکرش را بکنید یک زمانی از این نویسنده با امکانات محمود فیلم بگیری و بعدها و بعدها در میان آرشیوت فیلم را پیدا کنی. این خودش اگر یافتن گنج نیست پس چیست؟ این فیلم گنجی است از نویسندهای که حرفهای درخشانی برای زدن دارد. کسی که همزمان هم با کپسول تنفس میکند و هم سیگارش را میکشد. نویسندهای که میگوید دیگر توان قبل را ندارد و تا چند صفحه مینویسد خسته میشود و اصلاً هم نمیتواند آنها را برای کسی بگوید تا برایش همان موقع تایپ کنند. میگوید آنطوری همه چیز از ذهنش بیرون میرود. اینها شاید زندگی شخصی یک نویسنده باشد اما نویسندهها بعد از مدتی به یک سبک زندگی تبدیل میشوند. سبک زندگی منحصربهفرد. نویسندهای که میز کارش در این فیلم در کنار آشپزخانه است و بهگواه داستانهایی که نوشته آدم پرکاری است و بنا به خاطراتی که ازش مانده آدم دقیقی است برای نوشتن. کسی است که تمام جزئیات داستان را موقع نوشتن میداند و برای هر شخصیتی که وارد قصهاش میشود برنامهریزی دارد. به گمان من احمد محمود سبک زندگی شگفتانگیزی است. این شگفتی را وقتی میفهمید که داستانهایش را میخوانید. داستانهایی با برگهای بسیار و کشش فراوان. اصلاً باید به احمد محمود گفت سینماگر ادبیات ایران. درست است که در فیلم سجادی میگوید همیشه دوست داشته فیلمساز شود اما هرگز نتوانسته اما او کار سختی انجام داده. او با کلمه تصاویر سینمایی خلق کرده است. سینمایی از کلمات که جلو چشمهای شما راه میروند و خودنمایی میکنند. پلان به پلان خودشان را به رخ شما میکشند و میگویند ما را ببینید که چقدر شگفتانگیز نوشته شدهایم. بعید میدانم شمایی که حالا دارید این نوشتههای مرا میخوانید پیش خودتان بگویید بهاء چقدر دارد اغراق میکند. حالا اگر اینطوری هم فکر میکنید اشکالی ندارد یک بار دیگر بروید و کلمات درخشان کتابهای احمد محمود را بخوانید و ببینید چه عظمتی در این نوشتهها هست. چقدر هم ما خوشبخت هستیم که این کلمات را میخوانیم. و چقدر من خوشبخت هستم که این فیلم را دیدهام. امیدوارم شما هم این فیلم را ببینید و صمیمیت آن را جذب کنید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه