پیرامون چهاردهمین جشنواره شعر فجر
با کاروان حُلّه
ارمغان بهداروند
شاعر
چهاردهمین جشنواره شعر فجر در «سرزمین سیستان» و به سودای امید و نوید مردمانی که سیل به بیسر و سامانیشان دامن زده بود، برگزار گردید و خوشا شعر که به آداب و عادات، در «سور» خویش نیز به «سرور» دیگرانی میاندیشد که در سوگ سامان خویش اندوهگیناند. این اتفاق خجسته را با مرور این بیت از «فرخی سیستانی» که: «با کاروان حُلّه برفتم ز سیستان/ با حُلّه تنیده ز دل، بافته ز جان» به ستایش مینشینم که شعر اگر چهزاده تنهایی اما همواره همزاد شادمانی و اندوه مردم بوده است و به همین قرابت است اگر قرنها قدمت دارد.
جشنواره شعر فجر بنا به رسالت خود، مُکلّف به گفتمانسازی ادبی است و خلق این گفتمان جز به «تمرین مدارا» و «تشدید چندصدایی» ناممکن است که زادگاه شعر، مواجهه انتقادی با بایدها و نبایدهایی است که شاعر، بنا به مسئولیت شهروندی خود، نسبت به آنها اعلام موضع میکند و قاعدتاً در این مواجهه، نباید مواضع شاعران به تولید خاکریزهای خودی و غیرخودی منجر شود. عارضهای که هرچند متولیان این جشنواره بدان چشم داشتهاند اما این زمانآگاهی و ضرورت هرگاه که حتی به ندرت هم در دستور کار جشنواره شعر فجر قرار گرفته است، با سوءتعبیر و توهمآفرینی مغرضانه و جنجالهای رسانهای ناکام باقی ماند که این دوره نیز از این آفت بینصیب باقی نماند.
فراموش نکنیم «شعر انقلاب» متولد گفتمانهای گوناگونی است که در فاصله دو دهه چهل و پنجاه، در کارکرد انتقادی و رویکرد اعتراضی شعر، اشتراک داشتند که توجه بههمین اندک اشتراک، مانع از کشمکشهای دفعی و جدالهای گسستاندیش و مولّد جریانی ادبی بهنام شعر انقلاب گردید. تعمیم این گفتمان نه در بضاعت بنیاد شعر و ادبیات داستانی که حمایت تام و تمام و صبر و شرح صدر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را میطلبد.
جایزه شعر فجر اگر چه دیرهنگامتر از دیگر جشنوارههای هنری به چرخه جوایز دولتی افزوده شد اما تجربه اجرایی چهاردهساله حکم میکند که فرآیند شفافتر و چرخه مستدلی در حوزه گزینش آثار و نحوه ورود کتب به جایزه تعریف شود تا ساحت متولیان از انتساب فرضیه «این مباد آن باد» پاک باقی بماند. بدیهی است اذعان به تکثر تولیدات شعری میتواند مانعی برای تحقق این فرآیند باشد اما استخراج آمار ناشران و مؤلفان که در سامانههایی همچون صدور مجوز کتاب، خانه کتاب و کتابخانه ملی ثبت و ضبط میباشد، چندان دشوار نیست و میتواند در جلب اعتماد و همهخوانی جماعت شعر، مؤثر باشد. اظهار ناخرسندی و انصراف برخی نامزدهای همین جایزه یکی از دلایلی است که ضرورت دعوت عمومی و خوداظهاری مؤلفان و قابل رؤیت کردن آثار وارده را ایجاب میکند. شیوهای که بدرستی در فراخوانهای جشنوارههای سینما و تئاتر مؤکد شده است و حضور آگاهانه هنرمندان، مانع از حاشیهآفرینیها و تقلیل اعتبار جایزه شده است.
دیگر تکلیف جشنواره شعر فجر، «ظرفیتسازی ادبی و ارتقای کیفی آثار» است. در واقع مانیفست این جشنواره باید بر این اساس تدوین شود و با وسواس در انتخاب مؤلفههایی همچون دبیر، هیأت علمی، داوران و عوامل ستادی، نسبت به اعتباربخشی به جایزه و بِرندسازی آن تلاش شود به نحوی که لااقل بازار مستأصل نشر و قلِّت مخاطبان شعر، تحت تأثیر قرار گیرد و به فروش آثار برگزیدگان و به تبع آن دیگر آثار و قرابت بیشتر مردم و شعر منجر شود. بدیهی است به ناگزیر وجوه انتخابی جشنواره باید فارغ از دستورالعملها و آییننامههای اداری، دربرگیرنده واقعیات ادبیات امروز و متضمن حضور حداکثری همه جوانب شعری باشد. ساختار ارزشگذاری و ممیزی ادبی با احترام به سلایق و تمایلات گزینشگران، به نحوی تعریف شود که مخاطبان در جریان ماوقع دلایل فضیلت ادبی و رجحان تألیفی آثار قرار گرفته و فرصت کنشگری و مجال چرایی انتخاب میسر باشد. قطعاً این وضعیت دشواری قضاوت و مسئولیتپذیری هیأت انتخاب را بیتوجه بهنام و نشان مؤلفان بهدنبال خواهد داشت و توان پاسخگویی متولیان جایزه را تقویت خواهد کرد. فراموش نکنیم که همه آثار منتشره پیش از فرآیند جشنواره، مجوز انتشار را از متصدی دولتی ادبیات اخذ کردهاند و به خودی خود همین مزیت، فرصت حضور همه آثار را در چرخه انتخاب اثر برتر فراهم میکند.
جشنواره چهاردهم شعر فجر اگر چه با انتخاب برگزیدگان خود به پایان رسیده است اما همچنان نابرابری خبری و کمتوجهی رسانهای و بیاعتنایی برنامهسازان تلویزیونی به این کهنهنر باقی است و این تمایز قائل شدن میتواند ناشی از «صنعت» محسوب نشدن «شعر» در مقام مقایسه با صنعت تلقی شدن هنرهایی همچون سینما باشد. پرواضح است باید همه گزارههای خبری موجود را به فریادخواهی جشنواره شعر فجر دعوت و فروگذاری رسانههای موظف به تقویت این هنر ایرانی اسلامی را جبران کرد. منصفانه نیست این سکوت خبری صرفاً در پررنگ کردن حواشی ناگزیر جشنوارهها و اتفاقات مرسومی که مقصد و مقصودی غیر از ادبیات دارند شکسته شود و نابخردانه، همه آوردههای یک جایزه را مخدوش نماید.
این دریغ باقی است که تحقق مطالبات حرفهای این جشنواره همواره در برابر اعتبارات تخصیصی و حمایتهای دولتی زانو زده است و باید با عبور از اجرای تکلیفی و اداری جایزه فجر به کارنامهآفرینی علمی و رویکرد مؤثر در این ماجرا همت گمارد. این یادداشت را با فرخی سیستانی شروع کردم و با وصف او از شعر نیز به پایان میبرم: سود همه جهانی و از تو به هیچ وقت/ هرگز نکرد کس به جز از گنج تو زیان...
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه