چرا «خروج» در جشنواره موفق نبود؟
سقوط
دامون ترابی
آنالیز نوع کنش و واکنش ابراهیم حاتمی کیا و اهالی رسانه در جلسه مطبوعاتی بعد از نمایش «خروج» و اساساً تنش و حواشی پیدرپی جاری در این جلسات بین عوامل فیلمها و خبرنگاران خصوصاً در دوره اخیر جشنواره بحث مفصلی دارد که از حیث شناخت شناسی عصبیت فعلی موجود در جامعه، ریشههای جامعه شناسی و رفتارهای ناشی از عدم تحمل حرف مخالف بین طرفین قابل بررسی است. رویکرد و دیدگاهها به این موضوع تفاوت دارد و همواره گروههای مخالف و موافق در پی کلنجار و تلاش در جهت اقناع همدیگر بودهاند؛ بحثی که خارج از حوصله این یادداشت است.
اینجا قرار است صرفاً از فیلمساز مطرح و صاحب سبکی حرف بزنیم که برای سینمای نحیف ایران از دیرباز یک «برند» تلقی شده و خب طبیعتاً انتظارها از یک برند اصلی به مراتب فراتر از نمونههای فیک و قلابی آن است. ابراهیم حاتمی کیا همان برند نادری است که همیشه افکار را ازعموم مخاطبان تا طیفهای گسترده منتقدان، از دولتمردان و سیاسیون تا اپوزیسیون و روشنفکران همزمان به خود معطوف کرده. او به ظاهر بر مبنای جدیت در بیان عقاید بعضاً متناقضش قرار است نقش این برند با کیفیت را همچنان بدرستی و به تمامی ایفا کند. اما براستی آیا هنوز هم طرفداران این مارک معتبر همچون سابق برایش سر و دست میشکنند؟ آیا حاتمی کیا همچون سالهای نه چندان دور، استادانه راوی التهابات جاری و ساری در جامعهاش است؟ اصلاً او در حال حاضر کدام قشر و عقیده را نمایندگی میکند؟ براستی او در حال حاضر چه میخواهد؟ تکلیفش با خودش چیست؟ خاستگاه اعتراض و خشم درونی اش، چه در فیلم و چه در برخورد با منتقدانش، از کجا ناشی میشود؟ این حجم سردرگمی در بیان روایت، این الکن بودن کاراکترها در چند فیلم اخیرش، این سیر نزولی که از فیلم «دعوت» به بعد شروع شده، تا کجا قرار است ادامه یابد؟ آخر این سقوط به کجا ختم میشود؟ زوال تدریجی یا انهدام ناگهانی؟! آیا بعد از افت کاری برخی بزرگان و پیشکسوتان سینما که آثار جدیدشان حتی قابل ترحم هم نیست حالا نوبت افول حاتمیکیاست؟
«خروج» دقیقاً چه میخواهد بگوید؟ اصلاً حرف حسابش چیست؟ اعتراض مسالمتآمیز عدهای کشاورز روستایی که حالا طغیان کردهاند و یک شبه ناگهان دل به دریا زدهاند و راهی مرکز میشوند یا نه؛ مثلاً به قول آقای مشاور رئیس جمهوری فیلم، میخواهند تشویش اذهان عمومی کنند؟ قرار است این بندگان مفلس و ستم دیده خدا در این مسیر پرفراز و نشیب مثلاً طی طریق کنند؟ پس چرا این اعتراض به ظاهر آرام دهقانان، ما را مجاب نمیکند؟ چرا اغلب مخاطبان فیلم که از قضا به خاطر اتفاقات تلخ اخیر در جامعه، ماههای ملتهبی را گذراندهاند، نمیتوانند با این کاراکترهای معترض همذات پنداری کنند؟ چرا اینقدر انتخاب بازیگران دهقانان غلط است، چرا بازیها و شخصیت پردازیشان در سطح آثار معمولی تلویزیون، سطحی، تصنعی، کاریکاتورگونه و هجو مانده است؟ رحمت «خروج» چرا مثل حاج کاظم «آژانس شیشهای» از ما دلبری نمی کند؟ چرا مثل فریادهای دایی غفور «بوی پیراهن یوسف» مو را به تن ما سیخ نمیکند؟ چرا مثل نالهها و رنجهای سعید «از کرخه تا راین» برایمان اشک انگیز نیست؟ چرا دیالوگهای قهرمان جدید آقای کارگردان اینقدر باسمهای و کلیشهای شده است؟ چرا اغلب منتقدان و مخاطبان برای این فیلم مثل آژانس و یوسف و کرخه و ارغوان و روبان کف نمیزنند؟ مثلاً قرار بوده رحمت همان حاج کاظم تحلیلرفتهای باشد که حالا منزوی و بال شکسته در گوشهای از بیابان پنبه کاری کند؛ یا نه، این یک قهرمان تازه متولد شده آقای فیلمساز است؟ در اینجا حتی فرامرز قریبیان هم با وجود تلاش بسیارش انگار ناتوان است، از بس که شخصیتپردازی در قصه لرزان است.
«خروج» بواقع تنها یک فیلم تلویزیونی تکنیکال است و نه بیشتر. فیلم یک ایده طلایی و ناب دارد اما در روایت و قصه بشدت لاغر است. حتی میتوان گفت تا 10 دقیقه ابتدای فیلم، جایی که در دل دنیای غریب و تنهای قهرمان فیلم پرسه میزنیم، همه چیز آرمانگرایانه و انتزاعی است با تصویرهای بکر و فضای کابویی سینمای کلاسیک قابل دفاع اما از جایی به بعد که ناگهان افراد متفرقه خود را به قهرمان فیلم الصاق میکنند و همراهش به جاده میزنند، همه چیز در هم میریزد، اتمسفر قصه عوض میشود و این تغییر لحن غیرعامدانه به مذاق تماشاچی تشنه خوش نمیآید. بواقع فیلمساز کارکشته ما توان کشاندن یک قصه جادهای را ندارد. حاتمی کیا تراکتورها را به جاده میاندازد و یک زن تراکتورسوار هم در دل داستان قرار داده که شاید ابتدا روی کاغذ ایده بدیع و جذابی بوده اما ضعف در شخصیتپردازی و لکنت در قصه گویی فیلمش را به ورطه سقوط انداخته است.
«خروج» اشتباه ناخواسته فیلمسازی است که اتفاقاً همچنان شمایل ایستادن روی قله به خود میگیرد، همچنان در لَفافه، مدعی پرچمداری معترضان و طلبکاری از زمین و زمان است، طلبکاری از هرکسی که به او و نگاهش نقد داشته باشد، از خبرنگار و منتقدانی که بدون هیچ قصد و غرضی تنها نگران ارتجاع حرفهای فیلمساز محبوب سابق شان هستند. افرادی که با نگاهی دلسوزانه و به دور از محافظه کاری، تنها هدف شان جلوگیری از سقوط و پایان تاریخ مصرف این برند قدیمی سینمای ایران است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه