گفت‌وگو با مظفرشفیعی خواننده و مدرس آواز سنتی

تقلید از شجریان فضیلتی ندارد


در این روزهای نابسامان موسیقی، بویژه موسیقی آوازی، شاید تعداد اندک شماری ازهنرمندان و استادان موسیقی باشند که دغدغه آواز دارند و در حفظ و آموزش صحیح آن تأکید می‌کنند، آوازی که اصل و اساس موسیقی ایران است اما بی‌توجهی و کم اهمیتی متولیانش موجب شده آرام آرام به‌ورطه نابودی برود و از بعد انقلاب تا به امروز تنها با حضور تعداد انگشت شمار خواننده، موسیقی آوازی در کش‌وقوس روزگار پرتلاطم خود باشد. مظفر شفیعی یکی ازهمان خواننده‌های دغدغه‌مند است؛ خواننده، مدرس آواز و ردیفدان موسیقی سنتی ایرانی. او دوره آموزشی ردیف را نزد استاد شجریان گذرانده و استاد بارها از شفیعی به‌عنوان یکی از شاگردان برگزیده خود نام برده است. قرار است در آخرین روز سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجرمظفر شفیعی به همراه هادی منتظری نوازنده شناخته شده کمانچه در بخش موسیقی دستگاهی اجرای برنامه داشته باشند. به بهانه این جشنواره گفت‌و‌گویی با وی انجام شده که به مشکلات آواز، تقلید و تکرار در موسیقی  پرداخته است.

بعد از حضور در چند دوره جشنواره موسیقی فجر، ارزیابی شما از تنها جشنواره‌ بزرگ موسیقی ایران چیست؟
اولین باری که در جشنواره شرکت کردم سال 77- 78 بود. آن زمان همراه با عرفان گنجه‌ای (برادر‌زاده آقای داوود گنجه‌ای) در تالار وحدت اجرا داشتیم بعد از آن در سی امین جشنواره موسیقی فجر به دبیری آقای حمید رضا نوربخش و با همراهی آقای مجید درخشانی در جشنواره شرکت کردم. سال گذشته هم با گروه «روشنا» و با همراهی آقای حسین اینانلو آهنگساز گروه در جشنواره حضور پیدا کردیم. به عقیده من جشنواره موسیقی فجر یکنواخت شده و هر سال که از آن می‌گذرد از کیفیتش کاسته می‌شود، دیگر ازحضور هنرمندان و گروه‌های شناخته شده خبری نیست یا کمتر دیده می‌شود؛ شاید هم از فضای موسیقی دور شده‌اند و حال و هوایشان مانند گذشته نیست.  این در حالی است که جشنواره موسیقی فجر بهترین فرصت برای هنرمندان است. اما در برنامه پیش رو که قراراست ساز و آواز باشد در کنار دوست خوبم هادی منتظری، نوازنده کمانچه اجراهای خود را روی صحنه می‌بریم و سعی کردم قطعات و تصانیفی را انتخاب کنم که کمتر به گوش شنوندگان رسیده است و تکراری نباشد. ابتدا تصمیم داشتم در دستگاه اصفهان بخوانم اما به‌دلیل اینکه در این دستگاه آثار بسیاری اجرا شده براین نظرشدیم که در دستگاه افشاری اجرای برنامه داشته باشیم. این برنامه در دوبخش است که در پارت نخست من و آقای منتظری و در پارت دوم آقای محمود مخدوم درکنارآقای محمد عشقی نوازنده سنتور اجرای برنامه خواهند داشت.
آیا عنوان دولتی بودن سبب ایجاد فاصله هنرمندان با جشنواره موسیقی فجر شده است؟
قطعاً بی‌تأثیر نبوده اما به نظر من این موضوع نباید مهم و اثر‌گذارباشد، چرا که جشنواره موقعیت خوبی است بویژه برای دانشجویان و هنرجویان موسیقی که می‌توانند با تهیه بلیت ارزان‌تر از اجرای هنرمند مورد علاقه خود لذت ببرند. اما سالی که با آقای درخشانی شرکت کردم فکرمی کنم شرایط خیلی بهتر بود. به یادم دارم بخش نسل دیگر هم در جشنواره اجرا داشت و اتفاق خیلی خوبی بود به هرحال فرصتی برای ارائه آثار جوانان است.
پیشنهاد شما برای بهتر برگزارشدن جشنواره موسیقی فجرچیست؟ با توجه به اینکه این جشنواره در دنیا کم نظیراست اما تا به امروز نتوانسته‌ایم از این موقعیت خوب بهره ببریم.
نخستین اقدام این است که سیاستگذاران و دبیران با تجربه انتخاب شوند؛ تغییر و تحولات هر سال سبب می‌شود مسیر جشنواره هدف مشخصی را طی نکند. حتی اینگونه تصور می‌شود در انتخاب دبیران هیچ تدبیر و اندیشه‌ای نبوده و باری به هرجهت حضور دارند. بنابراین باید برنامه‌ریزی‌های درستی انجام بگیرد تا علاقه‌مندان بیشتری را به خود جذب کند. نکته دیگر بحث تبلیغات است که قطعاً تأثیر ویژه‌ای دارد هرچند شرایط خاص موسیقی در کشورمان موجب شده از انعکاس آن در تلویزیون بی‌بهره باشیم.
 آیا در این سال‌ها به بخش موسیقی‌و آوازی توجه شده است؟
خیر و باید این موضوع را مورد توجه قرار داد چرا که اصل و اساس موسیقی ایرانی آواز است که متأسفانه آرام آرام در حال فراموشی است. البته برای من پر شدن سالن مهم نیست. اجرای سال گذشته ما در ایوان شمس بود اما پیشنهاد کردم این برنامه در تالار رودکی برگزار شود و علی‌رغم اینکه سالن کوچکی است از استانداردهای بالایی برخوردار است. برنامه ما این است که به موضوع آواز بیشتر بها داده شود چرا که موسیقی آوازی ما در معرض نابودی است و مجریان آن، ‌که خواننده‌های بی‌تجربه‌ای هم نیستند اصرار براین دارند که مخاطبان از شنیدن آواز طولانی خسته شده‌اند و نیاز است تغییراتی درآن ایجاد گردد. البته چندان پر بیراه هم نمی‌گویند اما وقتی اسلوب خواندن آواز و تلفیق شعر و آواز رعایت نشود قطعاً مخاطب جدی هم سردرگرم خواهد شد و کسالت بار خواهد بود.
چرا سرنوشت موسیقی آوازی اینگونه شد؟
شاید به این خاطر که دیگر آواز خوب پخش نمی‌شود آن دوران و در برنامه رادیویی موسیقی گلها رنگ‌های آوازی متنوع و خواننده‌های بنام و قدری حضور داشتند، استادان بزرگی چون بنان، قوامی، ایرج، گلپا شجریان و... که هر کدام سبک خاص خود را ارائه می‌کردند و انواع و اقسام مکتب‌های آوازی به زیبایی هر چه تمام‌تر به گوش می‌رسید، حتی خواننده‌های پاپ و کوچه بازاری آن زمان هم یک نت فالش نمی‌خواندند. اما صداهایی که امروز از خوانندگان موسیقی پاپ شنیده می‌شود شبیه یک نوع نوحه خوانی است که از گریه و زاری کردن هم بدتر است اما اگر آواز به زیبایی اجرا شود، خواهید دید چه معجزه‌ای در موسیقی آوازی رخ خواهد داد. ناگفته نماند در این باره رسانه ملی نقش مهمی دارد چرا که مخاطبان کثیری را پای برنامه خود می‌نشاند بنابراین وظیفه دارد کار خوب به گوش مردم برساند که متأسفانه چنین موضوعی حتی اندک شمار هم دیده و شنیده نمی‌شود.
آیا با گذشت این سال‌ها و تغییر در ذائقه شنیداری مردم، جامعه امروز پذیرش موسیقی آوازی را خواهد داشت؟
درحال حاضر هم اگرموسیقی خوب به گوش مردم برسد برایشان عجیب و دلگیراست. اما با این اوصاف هنوز هم جامعه ما پذیرش موسیقی و آواز خوب را دارد. خواندن نادرست شعر و صدای فالش و تحریر‌های اضافی قطعاً مردم را دلزده خواهد کرد. موسیقی ما بخصوص آواز در این 20-30 سال گذشته شرایط خوبی نداشته، همه هم براین نظرند باید آسیب شناسی شود اما درآخر کاری صورت نمی‌گیرد و به بهانه اینکه کسی دیگر به آواز گوش نمی‌دهد به‌دنبال کارهای پیش پا افتاده، ساده و شعر‌های بی‌محتوا می روند.
در این نابسامانی خواننده‌ها چقدر مقصرند؟
خواننده‌های ما مادی‌گرا شده‌اند نمی‌دانم شرایط اقتصادی باعث این رویه شده است یا وضعیت فرهنگی تأثیرگذاشته است. البته ناگفته نماند در این مسیرآهنگسازان هم بی‌تقصیر نبوده‌اند و دراین وانفسا مردم هم که موسیقی خوب نشنیده‌اند و ناگزیر در این فضای جو زده قرار می‌گیرند و سوار بر همین موج می‌شوند.
 بخش آموزش چطور؟ آیا موسیقی آوازی شرایط آموزشی مناسبی دارد؟
خیر. بخش آموزش آواز که اصلاً شرایط خوبی ندارد. استاد شجریان چند سال گذشته کارگاه موسیقی آوازی را راه‌اندازی کردند که البته خیلی هم موفق نبود تنها ورک‌شاپی شد تا همه بگویند ما شاگرد آقای شجریان هستیم. زمانی که این کارگاه ایجاد شد حدود دوهزار نفر ثبت‌نام و آثار خود را ارسال کردند اما چون تعداد نفرات زیاد بود من و آقایان نوربخش، کرامتی و جهاندار حدوداً 400 نفر را از بین این افراد انتخاب کردیم. شرکت‌کننده‌ها حدود یک هفته به فرهنگستان هنر می‌آمدند تا استاد آثار خوب را انتخاب کند. تمام این افراد که در آن مدت زمانی آمد و شد داشتند مدعی بودند که کارگاه آوازی استاد را گذرانده‌اند و خود را استاد آواز معرفی می‌کردند. اما در این کارگاه 10 درصد هم به موسیقی پرداخته نمی‌شد و 90 درصد به‌دنبال حاشیه‌ها بودند تا اصل یادگیری آواز. در یکی دوباری که به آنجا رفته بودم متوجه شدم همه مانند هم می‌خوانند و یک صدای واحد است که آن هم صدای آقای شجریان است. استاد تصمیم داشتند از بین این افراد بهترین‌ها را انتخاب کنند و آموزش بدهند که متأسفانه بیمار شدند و کارگاه آواز هم تعطیل شد.
 آیا شما هم در تدریس موسیقی آوازی سبک خاصی را آموزش می‌دهید؟
من علاقه‌مند به شیوه آوازی آقای طاهر‌زاده هستم و در کنار آن شیوه آواز خوانی آقای شجریان را هم دنبال کرده‌ام اما فارغ از این آموزش‌ها یک زمان است که دیگر خواننده احساس می‌کند به جایی رسیده که باید در کنارآموخته‌های خود، دانش و سلیقه‌اش را هم دخیل کند و آن همان شیوه آوازی خواننده است. خود من با وجود آنکه سال‌ها در محضر استاد شجریان موسیقی آوازی کارکرده‌ام اما هیچ گاه نمی‌گوید صدایم شبیه ایشان است و خود استاد هم از این بابت بسیار راضی بودند. تدریس آواز کارسختی است و صدا را دچار فرسایش می‌کند و چون عادت نداشتم از روی سی‌دی تدریس کنم، مجبور بودم یک به یک برای هنر جویان بخوانم و بهترین روش سینه به سینه بود و من نیز به‌صورت دسته جمعی کلاس‌هایم را برگزار کردم. اما سبک آموزشی‌ام ردیف‌های استاد دوامی به روایت استاد شجریان است و همچنین بخشی از آوازهای آقای طاهرزاده است که البته به غلط همه فکرمی کنند ایشان دارای شیوه خاصی هستند. نکته دیگر در مورد صدا‌سازی است که هیچ تعریف درستی از آن وجود ندارد و بهتر است بگوییم پرورش صدا. من ردیف‌های موسیقی را در محضر استاد اسماعیل مهرتاش آموخته‌ام که البته این اتفاق به لطف و معرفی استاد عبدالوهاب شهیدی بوده، آقای مهرتاش ضمن تدریس اگر اشکلاتی از نظر اصول خواندن بود سریعاً توضیح می دادند به طور مثال هنگام خواندن باید دهان را جمع کرد اینها مواردی است که هنگام آموختن ردیف، باید در پرورش صدا رعایت کرد، بنابراین صدای خوب یک موهبت الهی و ذاتی است.
تقلید از آقای شجریان از چه زمانی اتفاق افتاد؟ سال‌های بسیاری است خواننده‌ها علاقه‌مندند فرم خواندن ایشان را تقلید کنند؟
استاد شجریان در بیش از 40 سال اخیر در موسیقی آوازی یگانه هستند و در این سال‌ها بسیار موفق عمل کرده‌اند همین امر موجب محبوبیتشان و علاقه مردم به ایشان بود. در دهه 40 آقای شجریان با تخلص سیاوش بیدگانی در رادیو آواز می‌خواند و از همان زمان علاقه‌مند به صدایشان بودم درصورتی که آن دوره شیوه خواندنشان کاملاً متفاوت بود و بعد از آنکه پیش استاد نورعلی خان برومند رفتند نوع تحریر و فرم کاریشان بسیار تغییر کرد. آقای برومند تأکید داشتند تحریر نباید غالب بر شعر باشد، که کاملاً درست بود، در اصل تحریر ابزاری است برای درک درست شعر برای مخاطب که امروزه چیز دیگری تعبیر می‌شود و خواننده‌های ما با اهداف دیگری آن را به‌کار می‌برند. اما در مورد تقلید از فرم آوازی آقای شجریان باید بگویم همین حالا هم بسیاری از هنرجویان یا خواننده‌ها، فرم نشستن و حالت صورت خود را مانند ایشان در می‌آورند. استاد شجریان زحمات بسیاری در موسیقی کشیده و در این زمینه مطالعات بسیاری انجام داده است که فکر نمی‌کنم در این 50 سال اخیر خواننده ای مانند ایشان روی موسیقی کار کرده باشد و این محبوبیت و علاقه‌مندی نشان از تبحرشان در آوازخواندن است. البته بعد سیاسی ایشان هم بی‌تأثیر نبود اشعاری که انتخاب می‌کردند هدفمند و در راستای اتفاقاتی بود که در جامعه رخ می‌داد و همراه بودن با مردم کشورش او را متمایز از دیگر خوانندگان کرد.
آیا شاگردان استاد شجریان توانسته‌اند میراث دار هنر ایشان باشند؟
خیر. به‌هیچ وجه. یک نفرِ آن خودِ من که هرگز نتوانستم و فرصتی پیش نیامد بتوانم با فراغ خاطر، شیوه آوازی آقای شجریان را آموزش بدهم، آقایان جهاندار، نوربخش، کرامتی یا رفعتی هم همینطور. حتی پیشنهاد کردم به یاد زمانی که دوره عالی موسیقی را نزد استاد گذراندیم و آواز بیات اصفهان را چهار نفره می‌خواندیم یک کنسرت مشترک در کنار هم برگزار کنیم اما هیچ گاه فرصتی پیش نیامد و در حال حاضر همه گوشه گیر شده‌اند با این اوصاف آواز روز به روز شرایط بدی را می‌گذراند. خواننده‌های امروز هم تا شروع به آواز خوانی می‌کنند به سراغ تصنیف می‌روند آن هم تصانیفی که غیر قابل گوش دادن است و فرم و شعر درستی ندارد. دیگر از تصانیف رهی معیری، معینی کرمانشاهی و... با آهنگسازی بزرگانی چون محجوبی، یاحقی و...خبری نیست. در زمینه آهنگسازی هم آهنگسازان امروزی یک کار خوب می‌سازند و بعد از آن هرچه تلاش می‌کنند کمتر کار خوبی تولید می‌شود. در مبحث شعر هم همین‌طور؛ همان‌طور که می‌دانید شعر اساس موسیقی و آواز است و در انتخاب آن با دستگاه‌ها و گوشه‌های آوازی باید دقت نظر بیشتری داشت اما امروزه به گونه ای خوانده و آهنگسازی می‌شود که مفهوم و معنای شعر از بین می‌رود و شعر فدای موسیقی شده است که البته در تصنیف خوانی بیشتر به چشم می‌خورد.
اگر اشتباه نکنم شما و آقای شجریان علاوه بر کار موسیقی در یک تئاتر هم همکاری داشتید؟
بله این کار سال 54 و به تأکید آقای مهرتاش انجام گرفت. استاد مهرتاش علاوه بر تبحر درهنر موسیقی در فن بیان و نمایشنامه‌نویسی هم از نبوغ بالایی برخوردار بودند. یک روز استاد مهرتاش به من و آقای شجریان پیشنهاد کرد  برنامه ویژه‌ای برای چهارشنبه سوری تدارک دیده‌اند  و برای تمام آیین‌های این روز کار موزیکال ساخته‌اند مثل کوزه شکستن، پختن آش، فال گرفتن، آجیل مشکل گشا و... یکی دیگر از این آیین‌ها گره گشایی بود و اینگونه بود کسانی که بختشان گره خورده و مشکلی در کارشان بود، شب چهارشنبه سوری گوشه دستمال یا چارقد خود را گره می‌زدند یا قفلی به آن می‌بستند و بر سر راه می‌ایستادند و از اولین کسی که در رهگذر بود می‌خواستند آن گره را به‌دست خود بگشاید و با کلید قفل را باز کند تا گشایشی در کارشان ایجاد شود.آن روز از ساعت 6 صبح کار شروع شد و قرار بود یک برنامه حدوداً سه ساعت برای رادیو و تلویزیون ساخته شود. استاد مهرتاش شاگردان خود را برای اجرای این برنامه انتخاب کرده بوده آقای شجریان که از شاگردان قدیمی ایشان بودند و من که آن دوره در محضر استاد تعلیم می‌دیدم. در آن نمایش آقای شجریان نقش کلیدساز را داشت و من شاگرد ایشان بودم. استاد آن زمان حدوداً 35 سالشان بود و اجراهای مختلف در جشن هنر شیراز و برنامه گل‌ها باعث معروفیت و شناخته شدن ایشان شده بود اما به سبب علاقه‌ای که به استاد مهرتاش داشتند این کار را قبول کردند و کاری در گوشه بیداد خواندند که بسیار بی‌نظیر بود.  این برنامه‌ها سه سال از رادیو و تلویزیون پخش شد تا آن که انقلاب شد. من علی‌رغم اینکه عاشق موسیقی بودم و از 10 سالگی آواز می‌خواندم اما گرایش تحصیلی‌ام حسابداری است. در دوران دبیرستان با یکی از خواننده‌های بسیار معروف پاپ همکلاس بودم. خانه‌مان هم تقریباً نزدیک به هم بود و در خیابان جمهوری نزدیک دانشگاه زندگی می‌کردیم. هر دو در دبیرستان تخت جمشید درس می‌خواندیم که امروز نام آن به آیت‌الله سعیدی تغییر کرده است. البته سال‌های 43-44 دوران ابتدایی را در زادگاهم روستای جوشقان قالی (از توابع شهر کاشان) گذراندم. پدرم رئیس فرهنگ آنجا بود و بعد از آن به اصفهان نقل مکان کرد. بعد آن به تهران آمدیم و تا کلاس نهم من و دوست قدیمی‌ام همکلاس بودیم و بعد ازآن به دبیرستان هدف رفتم و رشته ریاضی را انتخاب کردم. برادرم اصرار داشت موسیقی را دنبال کنم و به هنرستان بروم که سرانجام به کلاس آواز رفتم. صبح‌ها که با همکلاسی قدیمی‌ام از خیابان دانشگاه به‌سمت مدرسه پیاده می‌رفتیم او شروع به خواندن می‌کرد و بیشتر علاقه‌مند به کارهای داریوش رفیعی بود. من هم عاشق صدای او شده بودم اما مسیر زندگی ما تغییر کرد. او به سمت خوانندگی رفت و خواننده بزرگی در موسیقی پاپ شد و من در رشته بانکداری قبول شدم. بعد آن سال 55 که اوج معروفیتش بود از نزدیک دیدمش، می‌دانست که در جریان موسیقی هستم و به‌کلاس استاد مهرتاش می‌روم گفت: «خیلی خوب است از من به تو نصیحت مبادا خواندن حرفه کاری تو شود درس خود را ادامه بده.»


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7280/15/536109/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها