«تاریخ» دانشی که میتواند مشروعیت زا باشد و هم مشروعیت زدا
مجید علیپور
معلم تاریخ
به عنوان یک معلم تاریخ، از جمله مسائلی که سعی کردهام در کلاسهای درس به زبان ساده با دانشآموزانم در میان بگذارم؛ توجه دادنشان به مفهوم «صنعت» بودن تاریخ است. تاریخ به مثابه امری مصنوع / ساخته شده که توسط مورخ / راوی، خلق میشود تا در کنار ظاهر صادقانه و مستندش، همانند اسب تروی، حامل اندیشه و پیامی برای تسخیر قلب و شکل دادن به بینش مخاطب شود. در توضیح این امر، از اتفاقاتی فرضی که ممکن است در ورزش محبوب فوتبال بیفتد، استفاده کردهام. به بچهها میگویم تصور کنید در دورهای هستیم که خبرها (روایات) تنها به وسیله روزنامه یا نهایتاً وسیلهای مثل رادیو منتقل میشوند. در چنین دورهای، بازیکنی کاملاً معمولی و دست چندم با یک اعجوبه فوتبال برای حضور در باشگاهی صاحب نام در رقابتند. بازیکن معمولی قصه ما میداند که در یک رقابت سالم و بیطرفانه، شانس و امید چندانی برای انتخاب و رسیدن به چنان رؤیایی وجود ندارد. پس برای آنکه «نام» خود را معتبر کند و بر سر زبانها بیندازد؛ به چند خبرنگار، ورزشی نویس و لیدر شیپور به دست، پول و امکاناتی میدهد تا او را معروف و خوشنام و به عبارتی «ستاره میدان» کنند.
از آن لحظه به بعد خبرنگاران در گزارش از هر مسابقهای، با رسیدن توپ به پای این بازیکن با آب و تاب و هیجانی بسیار نام او را تکرار و تکرار و باز تکرار میکنند و در وصف تکنیکهای بیمثال، پاسهای طلایی، شرکت مؤثرش در دفاع و حمله و... سخنوریها و حماسه سراییها میکنند و در مقابل با حساسیت زیاد هر اشتباه و خطای مهلکی توسط او را لاپوشانی یا کم اهمیت جلوه میدهند. همچنین مراقبت میشود وی همواره در صفحه اول و حتی الامکان در تیتر اصلی روزنامهها و مجلات باقی بماند. لیدرها و «بوقچی ها» هم همواره مراقبند که جو ورزشگاهها را در حمایت از او بسیج نگه دارند.در این شرایط کافیست در یک بازی مربی از وجود بیثمر و چه بسا مخرب چنان بازیکنی خسته و کلافه شده و او را نیمکت نشین کند. از همه سو بر او خواهند تاخت که اگر «فلانی» میبود الآن چه موقعیتها که خلق نمیکرد و چگونه با حرکات بدون توپش بازی حریف را برهم نمیزد.اما در طرف مقابل این داستان بازیکنی قرار دارد که میتواند این نقشه را به کلی برهم بریزد. او کارنامهای سرشار از به ثمر رساندن گل و خلق فرصت برای گلزنی همبازیهایش دارد. بدیهی است که آگاهی مالکان و هواداران باشگاه صاحب نام از پیشینه و مهارتهای چنان بازیکنی همه برنامهها و رؤیاهای بازیکن دست چندم قصه ما را نابود خواهد کرد. پرواضح است خبرنگارانی که میدانند نمیشود به صورت مستقیم به چنان قهرمانی تاخت، سعی میکنند نام او را تا حد امکان نیاورند یا همواره مراقب باشند که «نام» او زیر سایه «نامی» دیگر قرار گیرد. مثلاً اگر این بازیکن گلی زد، نه نام بلکه شماره پیراهنش را بیان کنند، بسیاری از حرکات او در زمین را به عمد نادیده میگیرند و اگر هم گلی به ثمر رساند، فوراً به مخاطب گوشزد میکنند که چند پاس قبلتر را «آن دیگری» داده بوده و اگر نمیبود چنان استارت حیاتی و پاس مهمی! اصلاً چنین گلی هم به نام «این» ثبت نمیشد... و خدا نرساند آن روزی را که بهانهای هم از این بازیکن به دست آورند. آوار تحقیرها، تمسخرها و توهینهای ویران کننده است که بر سرش خواهند ریخت و هواداران و تماشاگران را علیه او خواهند شوراند بلکه تا حد امکان او را از زمین بازی دور نگه دارند. طبیعی است که بعد از گزارش،روایت چند بازی با این سبک، چه کسی «قهرمان» و «اسطوره» باشگاه خواهد شد. تاریخنگاری رسمی یا دستوری که از جمله اهدافش اسطورهسازی و مشروعیت آفرینی برای حکومت هاست تلاش دارد کودکان و نوجوانان زیر انبوهی از آگاهیهای گزینشی و جهت داده شده، بپذیرند «قهرمانان» واقعی کشور و تاریخ چه کسانی بودهاند و در مقابل «ضد قهرمانان» تا چه اندازه شرور و سیاه. «تاریخ» دانشی است که هم میتواند مشروعیت زا باشد و هم مشروعیت زدا! روایتی دستچین شده از تاریخ و کارنامه یک شخص، خاندان، حزب، اندیشه و... به تداوم و افزایش مشروعیتشان یاری خواهد رساند و در مقابل، روایتی دیگر از تاریخ، تتمه اعتبار و مشروعیتشان را برباد خواهد داد و شانس حضورشان در زمین بازی سیاست را از آنها خواهد گرفت.
معلم تاریخ
به عنوان یک معلم تاریخ، از جمله مسائلی که سعی کردهام در کلاسهای درس به زبان ساده با دانشآموزانم در میان بگذارم؛ توجه دادنشان به مفهوم «صنعت» بودن تاریخ است. تاریخ به مثابه امری مصنوع / ساخته شده که توسط مورخ / راوی، خلق میشود تا در کنار ظاهر صادقانه و مستندش، همانند اسب تروی، حامل اندیشه و پیامی برای تسخیر قلب و شکل دادن به بینش مخاطب شود. در توضیح این امر، از اتفاقاتی فرضی که ممکن است در ورزش محبوب فوتبال بیفتد، استفاده کردهام. به بچهها میگویم تصور کنید در دورهای هستیم که خبرها (روایات) تنها به وسیله روزنامه یا نهایتاً وسیلهای مثل رادیو منتقل میشوند. در چنین دورهای، بازیکنی کاملاً معمولی و دست چندم با یک اعجوبه فوتبال برای حضور در باشگاهی صاحب نام در رقابتند. بازیکن معمولی قصه ما میداند که در یک رقابت سالم و بیطرفانه، شانس و امید چندانی برای انتخاب و رسیدن به چنان رؤیایی وجود ندارد. پس برای آنکه «نام» خود را معتبر کند و بر سر زبانها بیندازد؛ به چند خبرنگار، ورزشی نویس و لیدر شیپور به دست، پول و امکاناتی میدهد تا او را معروف و خوشنام و به عبارتی «ستاره میدان» کنند.
از آن لحظه به بعد خبرنگاران در گزارش از هر مسابقهای، با رسیدن توپ به پای این بازیکن با آب و تاب و هیجانی بسیار نام او را تکرار و تکرار و باز تکرار میکنند و در وصف تکنیکهای بیمثال، پاسهای طلایی، شرکت مؤثرش در دفاع و حمله و... سخنوریها و حماسه سراییها میکنند و در مقابل با حساسیت زیاد هر اشتباه و خطای مهلکی توسط او را لاپوشانی یا کم اهمیت جلوه میدهند. همچنین مراقبت میشود وی همواره در صفحه اول و حتی الامکان در تیتر اصلی روزنامهها و مجلات باقی بماند. لیدرها و «بوقچی ها» هم همواره مراقبند که جو ورزشگاهها را در حمایت از او بسیج نگه دارند.در این شرایط کافیست در یک بازی مربی از وجود بیثمر و چه بسا مخرب چنان بازیکنی خسته و کلافه شده و او را نیمکت نشین کند. از همه سو بر او خواهند تاخت که اگر «فلانی» میبود الآن چه موقعیتها که خلق نمیکرد و چگونه با حرکات بدون توپش بازی حریف را برهم نمیزد.اما در طرف مقابل این داستان بازیکنی قرار دارد که میتواند این نقشه را به کلی برهم بریزد. او کارنامهای سرشار از به ثمر رساندن گل و خلق فرصت برای گلزنی همبازیهایش دارد. بدیهی است که آگاهی مالکان و هواداران باشگاه صاحب نام از پیشینه و مهارتهای چنان بازیکنی همه برنامهها و رؤیاهای بازیکن دست چندم قصه ما را نابود خواهد کرد. پرواضح است خبرنگارانی که میدانند نمیشود به صورت مستقیم به چنان قهرمانی تاخت، سعی میکنند نام او را تا حد امکان نیاورند یا همواره مراقب باشند که «نام» او زیر سایه «نامی» دیگر قرار گیرد. مثلاً اگر این بازیکن گلی زد، نه نام بلکه شماره پیراهنش را بیان کنند، بسیاری از حرکات او در زمین را به عمد نادیده میگیرند و اگر هم گلی به ثمر رساند، فوراً به مخاطب گوشزد میکنند که چند پاس قبلتر را «آن دیگری» داده بوده و اگر نمیبود چنان استارت حیاتی و پاس مهمی! اصلاً چنین گلی هم به نام «این» ثبت نمیشد... و خدا نرساند آن روزی را که بهانهای هم از این بازیکن به دست آورند. آوار تحقیرها، تمسخرها و توهینهای ویران کننده است که بر سرش خواهند ریخت و هواداران و تماشاگران را علیه او خواهند شوراند بلکه تا حد امکان او را از زمین بازی دور نگه دارند. طبیعی است که بعد از گزارش،روایت چند بازی با این سبک، چه کسی «قهرمان» و «اسطوره» باشگاه خواهد شد. تاریخنگاری رسمی یا دستوری که از جمله اهدافش اسطورهسازی و مشروعیت آفرینی برای حکومت هاست تلاش دارد کودکان و نوجوانان زیر انبوهی از آگاهیهای گزینشی و جهت داده شده، بپذیرند «قهرمانان» واقعی کشور و تاریخ چه کسانی بودهاند و در مقابل «ضد قهرمانان» تا چه اندازه شرور و سیاه. «تاریخ» دانشی است که هم میتواند مشروعیت زا باشد و هم مشروعیت زدا! روایتی دستچین شده از تاریخ و کارنامه یک شخص، خاندان، حزب، اندیشه و... به تداوم و افزایش مشروعیتشان یاری خواهد رساند و در مقابل، روایتی دیگر از تاریخ، تتمه اعتبار و مشروعیتشان را برباد خواهد داد و شانس حضورشان در زمین بازی سیاست را از آنها خواهد گرفت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه