تکرار رومینا از دیروز تا فردا
زهره فراهانی
خبرنگار
نوجوانانی که در صدای رسانه و گاهی در سکوت بهجای شنیده شدن، ناغافل خاموش میشوند. مددکار اجتماعی و جامعه شناس از تفاوت نسلها میگوید که باید نوجوانان امروز را درک و جوانان فردا را برای جامعهای آرمانی پرورش داد.
چند روزی از خبر تلخ قتل دختر نوجوان گیلانی توسط پدرش میگذرد. تعاریف و علتها بسیار است اما حال باید ریشهیابی کرد که چه علتی باعث این فاجعه بوده است، باید باور کنیم تنها این اتفاق برای رومینا اشرفی رخ نداده است بلکه در شهرهای کوچک و بزرگ شاهد تکرار پایان زندگی دختران بیصدایی هستیم که میان زندگی سنتی و مدرنیته قرار گرفتهاند و پایان احساسات خود را رقم میزنند.
نوجوانی سن بسیار حساسی است چرا که در این سن هویت فرد شکل میگیرد و با ورود به دوران بلوغ دچار تغییراتی در جامعه و خانواده میشود.
در این میان از نظر اجتماعی به همسن و سالانش بیشتر وابسته میشود و در این نقطه حساس، خانواده است که باید با درک درست از شرایط فعلی نوجوان از خطا رفتن آن جلوگیری کند. مسأله غیر قابل انکار این است که بچهها گرایش به جنس مخالف پیدا می کنند، موضوعی که برای خانوادههای ایرانی معنا و مفهومی پیدا نکرده است و برخورد مناسبی با عمل فرزندان خود ندارند. اما سؤال اینجاست در فضای خانواده بستر مناسبی برای بچهها وجود دارد که بهدنبال خلأ احساس خود در خارج از خانواده نباشند یا جامعه فضایی برای رشد صحیح نوجوانان فراهم کرده است؟
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران، رابطه احساسی که بین دختر و پسر در سن نوجوانی شکل میگیرد عشق نیست. تمام افراد احتیاج دارند با کسی صحبت کنند که درک شوند. فرض کنیم یک دختر 10 ساله که به سن بلوغ میرسد میخواهد حرف بزند و گاهی مورد ستایش قرار بگیرد. اما وقتی مادری 50 سال سن دارد با فرهنگ و تفکر نیم قرن پیش چطور میتواند با اختلافات نسلی که دارد درکی از مشکلات دختر داشته باشد. در زمان پدر و مادر گوشی و اینترنتی نبوده است که حال تفکر و خواسته بچه برایشان قابل قبول باشد.
نوجوان اختلافات درون خانواده را با فرهنگ جامعه مقایسه می کند و میبیند و با همسن و سال های خودش در میان میگذارد که در مقابل دوستش کاملاً حق را به او میدهد، چون با میل او صحبت میکند. در این میان خواسته مادرهم درست است اما بهخاطرتفاوت در فرهنگ نسلها اختلافات عمیق میشود.
در اتفاق رومینا اشرفی، دختر در سن بلوغ کاملاً احساسی است چه کسی حرفش را میشنود و درک میکند، با پسری صحبت میکند که بیش از 10 سال از او بزرگتر است با او تلفنی صحبت میکند، درد دل میکند و در آخر عادت میکند.این دختر با این فرهنگ بزرگ شده است. پسر به او میگوید ازدواج کنیم و دختر از مخالفت پدرش میگوید و پسر میگوید فرار کنیم، فکر میکنید دختر مفهوم فرار را میفهمد؟ خیر نمیفهمد.
سال گذشته 200 الی 300 مورد فرار داشتیم که بعد از ازدواج 70 درصد آنها به طلاق انجامید علت ازدواج برای آبرو بوده است اما بعد از مدتی متوجه میشود این مرد شخصی نیست که بخواهد. این مسائل باید در مدارس مطرح شود اما اگر معلم برای دانشآموزان بگوید با او برخورد میشود.
در خانواده پدر مسئول امور مالی است با مشکلات درگیر است اما پدری که برای فرزندش وقت نگذارد هیچ وقت درک درستی از دنیای او نخواهد داشت، در خانواده مهمترین اصل احترام گذاشتن افراد به یکدیگر است نه اینکه حوصله نداشته باشند و دعوا کنند. در فرهنگ ما پسردر مقابل دختر آزادی دارد چون نگاه مردم بالا سر دختر است. ما باید نگاهی برابر به دختر و پسر داشته باشیم. در مواجهه با این نوع اتفاقات فقط صورت مسأله را پاک میکنیم و علت را نمیبینیم، علت از تربیت پدر و مادر، وضع قوانین، ارزشها و آزادی است که به دختر میدهیم. باید به دختر گفت این عشق نیست بلکه وابستگی شکل گرفته است و متأسفانه مورد سوءاستفاده پسر قرار میگیرد.
بعد از اتفاق تلخ رومینا باز هم خبر تلخی دیگر از رشت بهگوش رسید، برادری خواهر خود را آتش زد، چه علتی سبب میشود به خودش اجازه این کار را بدهد؟ علت این اتفاقات را باید در جامعه پیدا کرد.
از فقر رسانهای رنج میبریم
ابراهیم فیاض جامعه شناس نگاهی به گذشته دارد اینکه در نسل قبل افراد تا قبل از ورود به دانشگاه از روابط شناختی نداشتند اما در عصر حاضر با ورود قدرت رسانهای دوران خودآگاهی جنسی پدید آمده است که اگر حل نشود به انحرافات کشیده میشود یا با مشکلات روحی روبهرو میشوند. امروز دههها کاملاً متفاوت هستند، نسلها با تکنولوژی رشد پیدا میکنند اما در این میان از فقدان آموزش و تکنولوژی رنج میبریم در واقع سواد رسانهای نداریم. این خلأ اجتماعی است که از این قبیل مسائل را بهوجود میآورد.در این بحران اجتماعی متوجه عقب ماندگی سیستم آموزشی هستیم، هیچ گونه آموزش زندگی برای نسل جدید نداریم و افراد دچار عدم شناخت نسبت به خود میشوند.
در پیگیری این مسائل باید فعالیتی از سوی دانشگاه علوم اجتماعی و ارتباطات دیده شود که متأسفانه هیچ عملی انجام نمیشود و کاملاً تعطیل است.با توجه به صحبتهای مددکار اجتماعی و جامعه شناس باید به شکاف اجتماعی ازسوی رسانهها وکاربران در شبکههای اجتماعی بپردازیم که میتواند تأثیر مثبتی دررشد نسلها و حل اختلافات درون خانوادهها را پدید بیاورد.اما مشکل اساسی ما این است که بعد از بسته شدن پرونده، ریشهیابی وحل مسأله به فرداها و بعد به فراموشی سپرده میشود. باید تدابیری برای از بین بردن آسیب های چنینی در جامعه اندیشید. از تربیت نسلی که فردای جامعه را بهدست میگیرد نباید براحتی گذشت و اولین اقدامی که باید صورت بگیرد تغییر در سیستم آموزشی کشور است که در امر شکلگیری شخصیت افراد نقش بسزایی دارد. و در کلام آخر پدر و مادرها را باید با مشاور خانواده پیوند بزنیم تا درک متقابل را از سوی والدین و فرزند شاهد باشیم.
خبرنگار
نوجوانانی که در صدای رسانه و گاهی در سکوت بهجای شنیده شدن، ناغافل خاموش میشوند. مددکار اجتماعی و جامعه شناس از تفاوت نسلها میگوید که باید نوجوانان امروز را درک و جوانان فردا را برای جامعهای آرمانی پرورش داد.
چند روزی از خبر تلخ قتل دختر نوجوان گیلانی توسط پدرش میگذرد. تعاریف و علتها بسیار است اما حال باید ریشهیابی کرد که چه علتی باعث این فاجعه بوده است، باید باور کنیم تنها این اتفاق برای رومینا اشرفی رخ نداده است بلکه در شهرهای کوچک و بزرگ شاهد تکرار پایان زندگی دختران بیصدایی هستیم که میان زندگی سنتی و مدرنیته قرار گرفتهاند و پایان احساسات خود را رقم میزنند.
نوجوانی سن بسیار حساسی است چرا که در این سن هویت فرد شکل میگیرد و با ورود به دوران بلوغ دچار تغییراتی در جامعه و خانواده میشود.
در این میان از نظر اجتماعی به همسن و سالانش بیشتر وابسته میشود و در این نقطه حساس، خانواده است که باید با درک درست از شرایط فعلی نوجوان از خطا رفتن آن جلوگیری کند. مسأله غیر قابل انکار این است که بچهها گرایش به جنس مخالف پیدا می کنند، موضوعی که برای خانوادههای ایرانی معنا و مفهومی پیدا نکرده است و برخورد مناسبی با عمل فرزندان خود ندارند. اما سؤال اینجاست در فضای خانواده بستر مناسبی برای بچهها وجود دارد که بهدنبال خلأ احساس خود در خارج از خانواده نباشند یا جامعه فضایی برای رشد صحیح نوجوانان فراهم کرده است؟
مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران، رابطه احساسی که بین دختر و پسر در سن نوجوانی شکل میگیرد عشق نیست. تمام افراد احتیاج دارند با کسی صحبت کنند که درک شوند. فرض کنیم یک دختر 10 ساله که به سن بلوغ میرسد میخواهد حرف بزند و گاهی مورد ستایش قرار بگیرد. اما وقتی مادری 50 سال سن دارد با فرهنگ و تفکر نیم قرن پیش چطور میتواند با اختلافات نسلی که دارد درکی از مشکلات دختر داشته باشد. در زمان پدر و مادر گوشی و اینترنتی نبوده است که حال تفکر و خواسته بچه برایشان قابل قبول باشد.
نوجوان اختلافات درون خانواده را با فرهنگ جامعه مقایسه می کند و میبیند و با همسن و سال های خودش در میان میگذارد که در مقابل دوستش کاملاً حق را به او میدهد، چون با میل او صحبت میکند. در این میان خواسته مادرهم درست است اما بهخاطرتفاوت در فرهنگ نسلها اختلافات عمیق میشود.
در اتفاق رومینا اشرفی، دختر در سن بلوغ کاملاً احساسی است چه کسی حرفش را میشنود و درک میکند، با پسری صحبت میکند که بیش از 10 سال از او بزرگتر است با او تلفنی صحبت میکند، درد دل میکند و در آخر عادت میکند.این دختر با این فرهنگ بزرگ شده است. پسر به او میگوید ازدواج کنیم و دختر از مخالفت پدرش میگوید و پسر میگوید فرار کنیم، فکر میکنید دختر مفهوم فرار را میفهمد؟ خیر نمیفهمد.
سال گذشته 200 الی 300 مورد فرار داشتیم که بعد از ازدواج 70 درصد آنها به طلاق انجامید علت ازدواج برای آبرو بوده است اما بعد از مدتی متوجه میشود این مرد شخصی نیست که بخواهد. این مسائل باید در مدارس مطرح شود اما اگر معلم برای دانشآموزان بگوید با او برخورد میشود.
در خانواده پدر مسئول امور مالی است با مشکلات درگیر است اما پدری که برای فرزندش وقت نگذارد هیچ وقت درک درستی از دنیای او نخواهد داشت، در خانواده مهمترین اصل احترام گذاشتن افراد به یکدیگر است نه اینکه حوصله نداشته باشند و دعوا کنند. در فرهنگ ما پسردر مقابل دختر آزادی دارد چون نگاه مردم بالا سر دختر است. ما باید نگاهی برابر به دختر و پسر داشته باشیم. در مواجهه با این نوع اتفاقات فقط صورت مسأله را پاک میکنیم و علت را نمیبینیم، علت از تربیت پدر و مادر، وضع قوانین، ارزشها و آزادی است که به دختر میدهیم. باید به دختر گفت این عشق نیست بلکه وابستگی شکل گرفته است و متأسفانه مورد سوءاستفاده پسر قرار میگیرد.
بعد از اتفاق تلخ رومینا باز هم خبر تلخی دیگر از رشت بهگوش رسید، برادری خواهر خود را آتش زد، چه علتی سبب میشود به خودش اجازه این کار را بدهد؟ علت این اتفاقات را باید در جامعه پیدا کرد.
از فقر رسانهای رنج میبریم
ابراهیم فیاض جامعه شناس نگاهی به گذشته دارد اینکه در نسل قبل افراد تا قبل از ورود به دانشگاه از روابط شناختی نداشتند اما در عصر حاضر با ورود قدرت رسانهای دوران خودآگاهی جنسی پدید آمده است که اگر حل نشود به انحرافات کشیده میشود یا با مشکلات روحی روبهرو میشوند. امروز دههها کاملاً متفاوت هستند، نسلها با تکنولوژی رشد پیدا میکنند اما در این میان از فقدان آموزش و تکنولوژی رنج میبریم در واقع سواد رسانهای نداریم. این خلأ اجتماعی است که از این قبیل مسائل را بهوجود میآورد.در این بحران اجتماعی متوجه عقب ماندگی سیستم آموزشی هستیم، هیچ گونه آموزش زندگی برای نسل جدید نداریم و افراد دچار عدم شناخت نسبت به خود میشوند.
در پیگیری این مسائل باید فعالیتی از سوی دانشگاه علوم اجتماعی و ارتباطات دیده شود که متأسفانه هیچ عملی انجام نمیشود و کاملاً تعطیل است.با توجه به صحبتهای مددکار اجتماعی و جامعه شناس باید به شکاف اجتماعی ازسوی رسانهها وکاربران در شبکههای اجتماعی بپردازیم که میتواند تأثیر مثبتی دررشد نسلها و حل اختلافات درون خانوادهها را پدید بیاورد.اما مشکل اساسی ما این است که بعد از بسته شدن پرونده، ریشهیابی وحل مسأله به فرداها و بعد به فراموشی سپرده میشود. باید تدابیری برای از بین بردن آسیب های چنینی در جامعه اندیشید. از تربیت نسلی که فردای جامعه را بهدست میگیرد نباید براحتی گذشت و اولین اقدامی که باید صورت بگیرد تغییر در سیستم آموزشی کشور است که در امر شکلگیری شخصیت افراد نقش بسزایی دارد. و در کلام آخر پدر و مادرها را باید با مشاور خانواده پیوند بزنیم تا درک متقابل را از سوی والدین و فرزند شاهد باشیم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه