در تدارک جهانی بهتر برای دوران پساکرونا
محمد البرادعی
رئیس پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل
مترجم: وصال روحانی
کرونا در هفت ماه اخیر جهان را در نوردیده و تا جایی که توانسته، کشورها را ویران کرده است. با وجود این وحدت رویهای که باید در عملکرد دولتها و نظامهای پزشکی در این خصوص مشاهده میشد، هنوز به وجود نیامده است. در سال 1952 ادلای استیونسون سیاستمدار امریکایی گفته بود: «بزرگترین دشمنان بشریت، جنگ، فقر و دسیسهها هستند و مجموعه این فرآیندها شرایط انسانی را در کره خاکی بسیار نازل کردهاند.»
هفت دهه بعد این عناصر همچنان حاضر و کارآمد هستند اما اپیدمیها و بیماریهای درمان نشده مثل سرطان و کووید 19 که دیده نمیشوند و ناگهان جانها را میستانند، روی دست این عوامل بلند شدهاند. منشور سازمان ملل تصریح میکند، در زمان بحرانهای جهان میتوان به عملکردهای مشترک و وسیع در سطح جهان دست زد تا رفع بحران کرد ولی این نیز از قابلیتهایی است که پنهان مانده و ماحصل آن یکپارچه نبودن مبارزاتی است که دولتها این روزها با یک دشمن پر زور مشترک ـ کرونا ـ دارند. فقدان وحدت رویه باعث شده بحرانهای دیگری مثل مهاجرتهای فزاینده از سوی آسیاییها و بعضاً آفریقاییها، به کشورهای مدرنتر اروپا، مدیریت نشده و ضایعات آن کمتر از گذشته نشود.
این وضعی است که باید به اپیدمی کرونا هم بسط داد. زیرا باوجود اختصاص یافتن بیش از 30 درصد از توانهای دفاعی و بازدارندگی کشورها به امر مبارزه با کرونا، نتایج کار اغلب منفی و حاکی از شکست برنامهریزان و مرگ مردم بوده است. در سایه تلاش و علاقه کشورهای مختلف، فقر و قحطی تا حد قابل قبولی حتی در آفریقا مهار شده اما کرونا به حیات رو به تزاید خود در تمامی سطح دنیا ادامه داده است. آیا باید اعلام تسلیم و صبر کرد و با ساز و کارهای موجود به خلق و حیات جوامعی پرداخت که در دوران پساز کرونا زندگیهای آسودهتری داشته باشند؟ در سالهای اخیر حدود 20 درصد از مردم جهان زیر خط فقر زندگی میکردند که بانک جهانی آن را برای زندگی مردم نرمال میشمرد. اما ویرانیهای حاصل از کرونا حدود 50 میلیون نفر از مردم دنیا را فقط از ماه دسامبر 2019 به بعد به جمع فقرا افزوده است و گفته میشود، ادامه ناتوانی در مهار آن، حداقل 40 میلیون نفر دیگر را تا پایان ماه جولای (اواخر مرداد) به جمع این فقرا اضافه خواهد کرد. جنگها را شاید بتوان مهار و تعداد آنها را کم کرد اما ادامه تهاجم بیمنطق عربستان به یمن، جولان ملوک الطوایفی در لیبی و استمرار خرابکاری گروههای مخالف دولت سوریه ناقض این باور است و کیست که نداند عراق و افغانستان عملاً غیر قابل مدیریت شدهاند. دسیسههای بینالمللی هم پابرجا هستند و از درون این خصلت پلشت است که القاعدهها و داعشها زاده میشوند.
اکنون کرامت انسانی از بین رفته است. ماجرای مرگ دهشتبار اخیر جورج فلوید بهدست پلیسنژاد پرست مینیاپولیس امریکا نشانگر آن بود که از انسانیت فقط یک نام در جهان باقی مانده است. وقتی از یک جهان بهتر برای دوره پسا کرونا صحبت میکنیم، بلافاصله به یاد اظهارات افراطی رئیس جمهوری امریکا میافتیم که بهجای مشارکت در نهضت جهانی برچیدن این بیماری، امریکا را به مهد این اپیدمی و قتلگاه آن تبدیل کرده است. دونالد ترامپ به جای تقویت مراکز درمانی امریکا مشغول دشنام دادن به چین به سبب آغاز این بیماری در خاک این کشور بوده است.
بشر سالها کوشیده است، بردهداری و شکنجه انسانها را برچیند اما فقط در حرف آنها را محکوم و عنان کار را رها کرده است. انواع مدرنتر بردهداری و قتل عام سیاهان در امریکا و برخی کشورهای دیگر همچنان برقرار است. نظامهای سیاسی در غرب در حالی برخی جهان سومیها را به عدم رعایت حقوق بشر محکوم میکنند که خود گوانتاناموها را بر قرار کردهاند.
در چنین محیطی میتوان مشخصههای یک دنیای ایمن پس از کرونا را گم و آن را امری مهجور توصیف کرد اما قدر مسلم اینکه با رفتارهای افراطی نمیتوان دنیایی بنا کرد که فقر و جنگ و توطئهها و نسلکشیها و عناصری رنگ باخته در آن باشند. این شاید از اقبال خوش سران کشورهای غربی باشد که آمدن کرونا و تبعات هولناک آن باعث شده خبطهای عظیم سیاسی و لغزشهای بزرگتر اجتماعی سال های اخیر آنان حتی برای کوتاه مدت زیر سایه برود و دیده نشود.
منبع: Project Syndicate
رئیس پیشین آژانس بینالمللی انرژی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل
مترجم: وصال روحانی
کرونا در هفت ماه اخیر جهان را در نوردیده و تا جایی که توانسته، کشورها را ویران کرده است. با وجود این وحدت رویهای که باید در عملکرد دولتها و نظامهای پزشکی در این خصوص مشاهده میشد، هنوز به وجود نیامده است. در سال 1952 ادلای استیونسون سیاستمدار امریکایی گفته بود: «بزرگترین دشمنان بشریت، جنگ، فقر و دسیسهها هستند و مجموعه این فرآیندها شرایط انسانی را در کره خاکی بسیار نازل کردهاند.»
هفت دهه بعد این عناصر همچنان حاضر و کارآمد هستند اما اپیدمیها و بیماریهای درمان نشده مثل سرطان و کووید 19 که دیده نمیشوند و ناگهان جانها را میستانند، روی دست این عوامل بلند شدهاند. منشور سازمان ملل تصریح میکند، در زمان بحرانهای جهان میتوان به عملکردهای مشترک و وسیع در سطح جهان دست زد تا رفع بحران کرد ولی این نیز از قابلیتهایی است که پنهان مانده و ماحصل آن یکپارچه نبودن مبارزاتی است که دولتها این روزها با یک دشمن پر زور مشترک ـ کرونا ـ دارند. فقدان وحدت رویه باعث شده بحرانهای دیگری مثل مهاجرتهای فزاینده از سوی آسیاییها و بعضاً آفریقاییها، به کشورهای مدرنتر اروپا، مدیریت نشده و ضایعات آن کمتر از گذشته نشود.
این وضعی است که باید به اپیدمی کرونا هم بسط داد. زیرا باوجود اختصاص یافتن بیش از 30 درصد از توانهای دفاعی و بازدارندگی کشورها به امر مبارزه با کرونا، نتایج کار اغلب منفی و حاکی از شکست برنامهریزان و مرگ مردم بوده است. در سایه تلاش و علاقه کشورهای مختلف، فقر و قحطی تا حد قابل قبولی حتی در آفریقا مهار شده اما کرونا به حیات رو به تزاید خود در تمامی سطح دنیا ادامه داده است. آیا باید اعلام تسلیم و صبر کرد و با ساز و کارهای موجود به خلق و حیات جوامعی پرداخت که در دوران پساز کرونا زندگیهای آسودهتری داشته باشند؟ در سالهای اخیر حدود 20 درصد از مردم جهان زیر خط فقر زندگی میکردند که بانک جهانی آن را برای زندگی مردم نرمال میشمرد. اما ویرانیهای حاصل از کرونا حدود 50 میلیون نفر از مردم دنیا را فقط از ماه دسامبر 2019 به بعد به جمع فقرا افزوده است و گفته میشود، ادامه ناتوانی در مهار آن، حداقل 40 میلیون نفر دیگر را تا پایان ماه جولای (اواخر مرداد) به جمع این فقرا اضافه خواهد کرد. جنگها را شاید بتوان مهار و تعداد آنها را کم کرد اما ادامه تهاجم بیمنطق عربستان به یمن، جولان ملوک الطوایفی در لیبی و استمرار خرابکاری گروههای مخالف دولت سوریه ناقض این باور است و کیست که نداند عراق و افغانستان عملاً غیر قابل مدیریت شدهاند. دسیسههای بینالمللی هم پابرجا هستند و از درون این خصلت پلشت است که القاعدهها و داعشها زاده میشوند.
اکنون کرامت انسانی از بین رفته است. ماجرای مرگ دهشتبار اخیر جورج فلوید بهدست پلیسنژاد پرست مینیاپولیس امریکا نشانگر آن بود که از انسانیت فقط یک نام در جهان باقی مانده است. وقتی از یک جهان بهتر برای دوره پسا کرونا صحبت میکنیم، بلافاصله به یاد اظهارات افراطی رئیس جمهوری امریکا میافتیم که بهجای مشارکت در نهضت جهانی برچیدن این بیماری، امریکا را به مهد این اپیدمی و قتلگاه آن تبدیل کرده است. دونالد ترامپ به جای تقویت مراکز درمانی امریکا مشغول دشنام دادن به چین به سبب آغاز این بیماری در خاک این کشور بوده است.
بشر سالها کوشیده است، بردهداری و شکنجه انسانها را برچیند اما فقط در حرف آنها را محکوم و عنان کار را رها کرده است. انواع مدرنتر بردهداری و قتل عام سیاهان در امریکا و برخی کشورهای دیگر همچنان برقرار است. نظامهای سیاسی در غرب در حالی برخی جهان سومیها را به عدم رعایت حقوق بشر محکوم میکنند که خود گوانتاناموها را بر قرار کردهاند.
در چنین محیطی میتوان مشخصههای یک دنیای ایمن پس از کرونا را گم و آن را امری مهجور توصیف کرد اما قدر مسلم اینکه با رفتارهای افراطی نمیتوان دنیایی بنا کرد که فقر و جنگ و توطئهها و نسلکشیها و عناصری رنگ باخته در آن باشند. این شاید از اقبال خوش سران کشورهای غربی باشد که آمدن کرونا و تبعات هولناک آن باعث شده خبطهای عظیم سیاسی و لغزشهای بزرگتر اجتماعی سال های اخیر آنان حتی برای کوتاه مدت زیر سایه برود و دیده نشود.
منبع: Project Syndicate
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه