مرداد در جنوب




بهاءالدین مرشدی
داستان‌نویس
همین چند وقت پیش توی کتابفروشی با کتابی روبه‌رو شدم به اسم «از این مکان» که نویسنده‌اش هم قاضی ربیحاوی بود. توی جلد را دیدم که نوشته بود چاپ دوم و تاریخ چاپ هم 1397 بود. این است که خیلی از زمان چاپش نمی‌گذرد. کتاب را خریدم و مدام روبه‌رویم نشسته است. این کتاب مجموعه‌ای است از چندین داستان کوتاه. اصلاً ربیحاوی یک داستان‌نویس درجه یک است که مدت‌ها از او خبری نبود. اما اگر اسم او را در گوگل سرچ کنید با داستانی از او روبه‌رو می‌شوید با نام «حفره». این داستان یکی از شگفت‌انگیزهای ادبیات داستان ایرانی است. داستانی که در سال‌های دهه شصت نوشته شده و تم جنگ دارد. روایتگری در این داستان بی‌نظیر است. اصلاً می‌خواهم بگویم تا این فضاها را نزیسته باشی نمی‌توانی این‌طوری درخشان بنویسی. ادبیات جنگ مدیون نویسنده‌های خطه جنوب است. آنها در جنگ حضور داشتند و همین حضور هم باعث شد بتوانند خوب بنویسند. این داستان حفره هم یکی از همان خوب‌هاست. راوی عجیب چرخ می‌زند توی داستان. از جایی به جای دیگر می‌رود و حسرت‌های راوی یا راوی‌های قصه را خوب بیان می‌کند. شاید این داستان را بارها و بارها خوانده باشم. هنوز هم برای من یک کلاس درس است. اینکه شما راوی را از یک زاویه بگیری و بعد راوی را عوض کنی و از زاویه دیگر او را روایت کنی. این یعنی آدم باید کاربلد باشد در قصه‌نویسی تا بتواند این‌طوری بنویسد.
آن‌وقت‌ها که اینترنت مثل این روزها همه چیز تویش پیدا نمی‌شد فقط همین داستان از ربیحاوی را می‌توانستی پیدا کنی. اما گوگل به کمک بشر آمد و هرچه بود و نبود را در دسترس قرار داد. یکی‌اش هم همین است که با یک سرچ می‌توانید داستان‌های بیشتری از یک نویسنده پیدا کنید و بخوانید. این البته برای وقتی است که نویسنده در دسترس نیست یا اثری از او در دنیای حقیقی پیدا نمی‌کنید. اما خوبی روزگار هم این است که ربیحاوی یک مدت در دل تاریخ ادبیات گم شده بود اما دوباره پیدا شد و چند کتاب از او به چاپ رسید. این است که می‌شود به جناب گوگل سر زد و اسم او را جست‌و‌جو کرد و کتاب‌هایش را آنلاین خرید یا هم می‌شود به کتابفروشی‌ها رفت.
اما یک داستان قدیمی از او پیش‌تر خوانده بودم. یک کتاب لاغر که داستانی نزدیک به بیست یا سی صفحه روایت می‌کرد. نام درخشانی داشت این کتاب. کتابی که سمت و سوی ایدئولوژیک داشت اما در همین بین خوش ریتم فضای جنوب را تصویر می‌کرد. «مرداد پای کوره‌های جنوب» اسم این داستان است. بروید و این داستان را هم بیابید و بخوانید. زندگی زیسته در جنوب را خوب می‌بینید. اسم کتاب را ببینید. همه گرمای جنوب را در خودش دارد. اصلاً آتش و هرم آتش خالص است این اسم. مرداد که گرم‌ترین ماه‌هاست و کوره‌ها که گرم‌ترینند و بعد هم جنوب. تفدیدگی و گرمازدگی را عجیب در این اسم حس می‌کنید. در این روزهای تیرماه که گرم است شاید بتوانید بخشی از این گرما را حس کنید. قاضی ربیحاوی در ابتدای این داستان می‌نویسد: «مرداد در جنوب آنقدر گرم است که می‌تواند همه چیز را بسوزاند.»

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7388/24/547787/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها