رنج کنکور
مهری طیبینیا
پژوهشگر آموزشى
پرده اول:
ساعت 30/8 دقیقه صبح بود، پشت تلفن پرسیدم، گفت هنوز روزنامه نیامده، ساعت نزدیک 10 بود که دوستم خبر داد روزنامه آمده است. به سرعت چادرم را پوشیدم و طول کوچه حدوداً ۵۰۰ متری خانه تا سر خیابان را با سرعت طی کردم، با صورتی برافروخته سوار اولین تاکسی شدم و خودم را به دکه رساندم. روزنامه را گرفتم و بدون حساب کردن پولش، ورق زدم، هرم گرما صورتم را میسوزاند، به اسم خودم که رسیدم شمارهها را خواندم و با عجله سراغ دفترچه کنکور رفتم. حالا باید این کد چند رقمی را پیدا میکردم، کجا قبول شدهام؟ قلبم هنوز از جا کنده نشده بود که فهمیدم...
پرده دوم:
بیست و اندی سال بعد، یک روز مانده به کنکور دخترم، با دقت به دنبال کلماتی سنجیده و درست میگردم که بدون برهم زدن آرامشش فردا را برای او به جای یک دغدغه به روزی با شکوه تبدیل کنم.
او استرس مرا میفهمد و فضایی برای استرس به خودش ندادهام، اگرچه فشار روانیاش را میفهمم اما شاید معنی روز سرنوشتساز و لحظه حساس را من بیش از او میفهمم.
آری مادرانی که لحظات نفسگیر کنکور که امسال با ماسک وکرونا برای فرزندشان نفسگیرتر شده بود و آرام و متین در گوشه و کنار حوزه امتحانی زمزمه و مناجات میکردند و من که خاطرات دانشجوییام را با قدم زدن در خیابانهای اطراف مرور میکنم، معنی لحظه حساس را بیشتر میفهمیدم، مادران و پدرانی که استرس را کاملاً میشد در چهره آنها دید. مادری که به قول خودش برای اولین بار است با زیرانداز، آواره پیادهرو خیابان شده است. نمیداند بودن و نبودنش اینجا چه تأثیری دارد ولی نمیتواند اینجا نباشد. او رنج روزهای درگیری خانواده با کرونا و کنکور را آهسته برای من که در فاصله دورتری از او ایستادهام تعریف میکند و آرام برای رنج دخترش اشک میریزد. مادر دیگری از هزینههایی که خارج از توان خانواده برای فرزندش انجام داده میگوید و... وقتی صدای قرآن شروع آزمون، پخش میشود، مادرانی که از گوشههای چشمشان اشک جاری میشود کم نیستند و....
این رنج در درون روزهای قبل از کنکور نهفته است و امروز برای خانواده روز سرنوشتساز شده است.
واقعیت همین است، حتی اگر باورش نکنیم، کنکور تنها اتفاقی است که تا این حد هیجان اجتماعی ایجاد میکند، هرچه انکارش کنیم، هنوز مهمترین مسیر ورود به مرحلهای از زندگی فرزندانمان همراه با استقلال هویت است و همانقدر مهم و سرنوشتساز.
اما آیا به اندازه شوری که برایش برپا کردهایم به ساختار و عاملیتش به عنوان مسیری سرنوشتساز بها دادهایم؟ پیامدهای خواسته و ناخواسته این همه شور و هیجان چیست؟ پایان این مسیر کجاست و جامعه در قبال این حجم از هراس و فشار اجتماعی چه مسئولیتی دارد؟
این سؤالی است که باید همه اهالی آموزش رسمی اعم از مدرسه، دانشگاه و جامعه به آن پاسخ دهند، نه بر اساس وظیفه معلمی و استادیشان که بر اساس فضیلت علمی، انسانی و اخلاقی باید به آن پاسخ بدهند، زیرا این امر مسئولیت سنگینی است که فرزندان این مردم شریف را به سرنوشت سازنده برساند.
باید بپذیریم که غلط یا درست، امروز دغدغه و چالش نوجوان و جوان، پذیرفته شدن در یک دانشگاه مطلوب است. این دغدغه مختص سال قبل از کنکور نیست، بلکه بهطور پنهان و ضمنی اگر به مقطع ابتدایی رسوخ نکرده باشد از ابتدای مقطع متوسطه آغاز میشود. این موضوع باعث تأثیر کنکور بر شرایط اقتصادی و روانی خانواده و فرزندان شده است. هر چقدر با فلسفه موفقیت هم مشکل داشته باشیم، بازهم ناگزیر درگیر چنین رویدادی خواهیم بود. در واقع کنکور با توجه به ابعاد گسترده خود، پدیدهای اجتماعی است. پدیدهای به غایت گسترده که در زوایایی از زندگی و خانواده یک کنکوری پنهان مانده است.
ظاهراً در بخش آموزش و پرورش، همه راهها به دروازه کنکور منتهی میشود. در مقطع متوسطه اغلب روشهای تدریس متمرکز بر آموزش، تهی از آموزش خلاقانه و پرورش شده است. روشهای پرورش خلاقیت، مهارت و درس زندگی به حالت تعلیق درآمده و احتمالاً در تصور آموزگاران به دانشگاه موکول شده است. حال تصور کنید که در سوی دیگر، افزایش داوطلبان ورود به دانشگاه هم منجر به تغییر ساختار دانشگاه و کاهش کیفیت مقطع کارشناسی در دانشگاهها شده و اغلب به مقطع ارشد و سپس دکتری موکول شده است. میبینیم که این فرآیند همچنان در همه مقاطع تحصیلی به شکلی بازتولید شده و مسیر کیفی آموزش و پرورش و دانشگاه را متأثر کرده است.
در بخش سلامت عمومی هم که تحقیقات متعددی، تأثیر منفی کنکور بر داوطلبان و راهنیافتگان به دانشگاه را نشان میدهند. سطح بالایی از استرس و اضطراب در بین داوطلبان از یکسو و فشاری که به تبع آن خانواده و جامعه را هم درگیر خود کرده است. خانواده تا حد زیادی در سالهای نزدیک به کنکور درگیر ماجراهای ناشی از فشارهای آموزشی است. نوعی از روابط و تعاملاتی که فرهنگ کنکوری را خلق و پرورش میدهد. فرهنگی آرمانی از رتبه شدن، عقلانیت محصور شده در کتابها، نظم از پیش تعیین شده و تستی، تبعیت از نظام اقتصادی کنکور، اخلاق کنکوری که گاهی رقابت ناسالم محور اصلی آن است و...
درباره تغییر نظام پذیرش داوطلبان و سیاستهای آموزشی که صرفاً مختص کشور ما نیستند، همواره تلاشهایی انجام شده است. شاید بتوان گفت توسعه نظامهای متعدد آموزشی طی سالهای اخیر یکی از این اقدامات است. اما باید اذعان کرد که آنچه میتواند اجرای این سیاستها را موجه کند، کیفیت یکسان آموزش دانشگاهی است. بر این اساس، فارغ از انتظار زیر و رو شدن همه ساختار آموزش در یک تصمیم کارساز، باید انتظار واقع بینانهتری داشت و آن هم انتظاری از جنس مسئولیت و تعهد از سوی اهالی دانشگاه است.
دانشگاه در حالت حضور و عدم حضور فیزیکی دانشجو که امروز ناگزیر اتفاق افتاده باید بتواند همچنان نهادی اجتماعی باشد. مسأله اصلی، کنکور نیست، مسأله اصلی، دانشگاه بهعنوان محصول کنکور است. دانشگاه آن سوی رنج فردی و اجتماعی در گستره جمعی است، حتی زمانی که تعداد داوطلبان آن کاهش پیدا کند.
از آنجا که بخش زیادی از ارزشهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در جامعه ذیل مفهوم دانشگاه تعریف و بازتولید میشوند، شاید در چنین شرایطی، بهترین اقدام آموزشی و فرهنگی دانشگاه در قبال داوطلبان ورود به دانشگاه را بتوان خداحافظی دانشگاه با فرهنگ کنکوری بودن دانست. تغییر جدیدی در شیوه تفکر و زیستن در دانشگاه که فرهنگ اجتماعی را به سمت جامعه کنکوری با همان فرمالیسم فرهنگی و اخلاقی کنکور هدایت نکند. باید توجه داشت که کنکور صرفاً یک آزمون یا نظامی برای گزینش دانشجو نیست، بلکه موجودیتی فرهنگی و اجتماعی است که هرگونه کمتوجهی به آن میتواند تمامیت زندگی جوانان را تحت تأثیر خود قرار دهد. بر این اساس دانشگاه مسئولیت اجتماعی و کلیدی در خلق شهروندان مسئول دارد و میتواند از طریق یک نظام آموزشی و پرورشی کارا و ایجاد زمینههای انتقال جوانان به مرحله دیگری از زندگی، آنها را قادر سازد که بتوانند در برابر چالشهای پیش روی خود بهتر عمل کنند و ارزشهای درونی شدهای را مبتنی بر خیر جمعی برای جامعه به ارمغان آورند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه