گفتوگوی «ایران» با نخستین بانوی راهدار کشور در گردنههای برفگیر لرستان
این زن دل از جاده نمیکند
زهره افشار
خبرنگار
عشق به رانندگی «مهناز بهرامی» تنها راهدار زن کشور را به گردنههای برفگیر الیگودرز لرستان کشاند. حالا او چندین سال است همپای همکاران مرد در سرما و گرما مشغول به خدمت در جادههای لرستان است.
میگوید از زمان کودکی در روستای جهان خوش الیگودرز زمانی که در کنار 3 برادر و 6 خواهرش بازی میکرد عشق رانندگی داشت. همیشه پای بازیهای پسرانه مخصوصاً رانندگی بود. حتی وقتی مجبور میشده با خواهرانش خاله بازی کند، ترجیح میداده در قامت یک پدر که ماشین سنگین دارد بازی کند.
مهناز بهرامی به «ایران» میگوید: از همان دوران کودکی پشت تراکتور پدرم مینشستم. قدم آنقدر کوتاه بود که بسختی مزرعه را میدیدم. حتی در پشت دار قالی در تصوراتم فکر میکردم در حال رانندگی هستم. خلاصه رانندگی ماشین سنگین همه فکر و ذکرم بود. چون روستایی بودم، میدانستم برای رسیدن به آرزویم چقدر باید سختی بکشم. سالها گذشت و عشق به رانندگی سبب شد پس از گرفتن دیپلم در سال 85 به فکر راهاندازی نخستین تاکسی تلفنی زنان در لرستان بیافتم. اما همه حتی پدرم و دیگر اعضای خانواده و مسئولان استان مخالف بودند. سنگاندازی میکردند اما من عزمم را جزم کرده بودم. وقتی دیدم در استان نتیجهای نمیگیرم به تهران آمدم و به نهاد ریاست جمهوری رفتم. شاید باور نکنید 20 روز تمام آنجا بست نشستم و برخواستهام پافشاری کردم. بالاخره نامهای در دست داشتم که میگفت مشکلی برای راهاندازی تاکسی تلفنی زنان در لرستان نیست. در نهایت سال 86 مجوز آن را گرفتم. اما این اوج آرزوی بانوی لرستانی نبود. بهرامی میگوید پس از آن به فکر گرفتن گواهینامه پایه یک افتادم تا بتوانم به آرزویم که رانندگی ماشین سنگین بود برسم. وقتی به اداره راهنمایی و رانندگی رفتم همه با تعجب مرا نگاه میکردند و واکنشها به این تصمیم من خیلی خوشایند نبود ولی من کسی نبودم که تسلیم شود. در سال 90 در آزمونی که حدود 60 نفر آقا شرکت کرده بودند توانستم گواهینامه پایه یک را در بخش فنی در جلسه اول و بخش تپه را در جلسه دوم پشت سر بگذارم. از این به بعد بود که خانوادهام مرا باور کردند و با کمک آنها و وامی که گرفتم توانستم یک کامیون کشنده چینی بخرم. چند سالی برای یکی دو شرکت، گاز مایع حمل میکردم. چون ماشینام چینی بود و خرجش بالا، خیلی درآمد خوبی نداشتم. جالب است بدانید هیچگاه در سفرهای جادهای هیچ وردست یا شاگردی نداشتهام. همیشه به تنهایی به دل جاده زدهام. حدود دو سال پیش بود که به سرم زد بهعنوان راهدار و راننده در راهداری خدمت کنم. به سراغ فرماندار الیگودرز رفتم و درخواستم را مطرح کردم. از حق نگذریم ایشان نه تنها مرا تشویق کرد بلکه راه را هم برایم باز کرد. بهرامی تصریح میکند: در راهداری میگفتند شما خانمی به درد راهداری نمیخوری بیا به ما در امور اداری کمک کن که برای من قابل قبول نبود. در حال حاضر نیز حدود دو سال است که در منطقه الیگودرز بهعنوان راهدار مشغول هستم و هم با ماشین خاور به لکهگیری آسفالت جاده به همکارانم کمک میکنم و هم روی برف روب کار میکنم. اینجا گاهی ارتفاع برف به 3متر میرسد اما با عشق کار میکنم و هرگز از کار کردن در شرایط سخت خسته نشدهام. او میگوید:«رانندگان جادهای که من در آنجا کار میکنم با تعجب مرا نگاه میکنند و برخیها ماشینها نگه میدارند و مرا تشویق میکنند یا عکس یادگاری میگیرند. خانم بهرامی میگوید: سالهاست دوستان و خانواده به او مرد مردا میگویند. بهجای تبریک روز زن او در روز مرد منتظر دریافت سیل پیامکها از طرف آشنایان است. وی تأکید میکند: خوشحالم که به خانمهایی که علاقهمند به کارهای مردانه هستند بویژه خانمهای روستایی ثابت کردم که عشق بهکار جنسیت نمیشناسد و اگر برای هدفشان سختی بکشند بالاخره موفق میشوند.
خبرنگار
عشق به رانندگی «مهناز بهرامی» تنها راهدار زن کشور را به گردنههای برفگیر الیگودرز لرستان کشاند. حالا او چندین سال است همپای همکاران مرد در سرما و گرما مشغول به خدمت در جادههای لرستان است.
میگوید از زمان کودکی در روستای جهان خوش الیگودرز زمانی که در کنار 3 برادر و 6 خواهرش بازی میکرد عشق رانندگی داشت. همیشه پای بازیهای پسرانه مخصوصاً رانندگی بود. حتی وقتی مجبور میشده با خواهرانش خاله بازی کند، ترجیح میداده در قامت یک پدر که ماشین سنگین دارد بازی کند.
مهناز بهرامی به «ایران» میگوید: از همان دوران کودکی پشت تراکتور پدرم مینشستم. قدم آنقدر کوتاه بود که بسختی مزرعه را میدیدم. حتی در پشت دار قالی در تصوراتم فکر میکردم در حال رانندگی هستم. خلاصه رانندگی ماشین سنگین همه فکر و ذکرم بود. چون روستایی بودم، میدانستم برای رسیدن به آرزویم چقدر باید سختی بکشم. سالها گذشت و عشق به رانندگی سبب شد پس از گرفتن دیپلم در سال 85 به فکر راهاندازی نخستین تاکسی تلفنی زنان در لرستان بیافتم. اما همه حتی پدرم و دیگر اعضای خانواده و مسئولان استان مخالف بودند. سنگاندازی میکردند اما من عزمم را جزم کرده بودم. وقتی دیدم در استان نتیجهای نمیگیرم به تهران آمدم و به نهاد ریاست جمهوری رفتم. شاید باور نکنید 20 روز تمام آنجا بست نشستم و برخواستهام پافشاری کردم. بالاخره نامهای در دست داشتم که میگفت مشکلی برای راهاندازی تاکسی تلفنی زنان در لرستان نیست. در نهایت سال 86 مجوز آن را گرفتم. اما این اوج آرزوی بانوی لرستانی نبود. بهرامی میگوید پس از آن به فکر گرفتن گواهینامه پایه یک افتادم تا بتوانم به آرزویم که رانندگی ماشین سنگین بود برسم. وقتی به اداره راهنمایی و رانندگی رفتم همه با تعجب مرا نگاه میکردند و واکنشها به این تصمیم من خیلی خوشایند نبود ولی من کسی نبودم که تسلیم شود. در سال 90 در آزمونی که حدود 60 نفر آقا شرکت کرده بودند توانستم گواهینامه پایه یک را در بخش فنی در جلسه اول و بخش تپه را در جلسه دوم پشت سر بگذارم. از این به بعد بود که خانوادهام مرا باور کردند و با کمک آنها و وامی که گرفتم توانستم یک کامیون کشنده چینی بخرم. چند سالی برای یکی دو شرکت، گاز مایع حمل میکردم. چون ماشینام چینی بود و خرجش بالا، خیلی درآمد خوبی نداشتم. جالب است بدانید هیچگاه در سفرهای جادهای هیچ وردست یا شاگردی نداشتهام. همیشه به تنهایی به دل جاده زدهام. حدود دو سال پیش بود که به سرم زد بهعنوان راهدار و راننده در راهداری خدمت کنم. به سراغ فرماندار الیگودرز رفتم و درخواستم را مطرح کردم. از حق نگذریم ایشان نه تنها مرا تشویق کرد بلکه راه را هم برایم باز کرد. بهرامی تصریح میکند: در راهداری میگفتند شما خانمی به درد راهداری نمیخوری بیا به ما در امور اداری کمک کن که برای من قابل قبول نبود. در حال حاضر نیز حدود دو سال است که در منطقه الیگودرز بهعنوان راهدار مشغول هستم و هم با ماشین خاور به لکهگیری آسفالت جاده به همکارانم کمک میکنم و هم روی برف روب کار میکنم. اینجا گاهی ارتفاع برف به 3متر میرسد اما با عشق کار میکنم و هرگز از کار کردن در شرایط سخت خسته نشدهام. او میگوید:«رانندگان جادهای که من در آنجا کار میکنم با تعجب مرا نگاه میکنند و برخیها ماشینها نگه میدارند و مرا تشویق میکنند یا عکس یادگاری میگیرند. خانم بهرامی میگوید: سالهاست دوستان و خانواده به او مرد مردا میگویند. بهجای تبریک روز زن او در روز مرد منتظر دریافت سیل پیامکها از طرف آشنایان است. وی تأکید میکند: خوشحالم که به خانمهایی که علاقهمند به کارهای مردانه هستند بویژه خانمهای روستایی ثابت کردم که عشق بهکار جنسیت نمیشناسد و اگر برای هدفشان سختی بکشند بالاخره موفق میشوند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه