پلیس در تعقیب خواستگار شیاد
گروه حوادث: خواستگار شیاد وقتی فهمید دختر مورد علاقهاش حاضر به ازدواج با او نیست، وی را شکنجه کرد و گریخت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اواخر هفته گذشته دختر جوانی به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت و از خواستگارش به خاطر شکنجه و آزار و اذیت شکایت کرد.
او گفت: ۴ سال قبل در یک پارک کوهستانی با جعفر آشنا شدم، البته آن زمان خودش را اشکان معرفی کرد. رابطه ما با گذشت زمان صمیمیتر شد و کم کم اشکان به من ابراز علاقه کرد. او به من گفته بود خلبان است و ظاهری شیک و خودروهای متعددی داشت. میگفت خلبان پروازهای خارج از کشور است و بیرویه پول خرج میکرد.او ادامه داد: کم کم به رفتارو ولخرجیهایش مشکوک شده بودم ولی از طرفی خودم هم دل به او بسته بودم. رابطه ما ادامه داشت تا اینکه مسأله ازدواج ما جدی شد و اشکان اصرار داشت که هر چه زودتر به خواستگاری من بیاید.
دختر جوان گفت: یک روز فرد ناشناسی با تلفن همراهم تماس گرفت و حرفهایی زد که اگر چه اول به نظرم دروغ بود اما کم کم متوجه شدم که فرد ناشناس راست میگوید و من در این مدت فریب حرفهای اشکان را خورده بودم. اشکان نه تنها اسمش را بلکه شغل و هویتش را به من دروغ گفته بود. او در کار خرید و فروش مواد مخدر بود و پولهایی هم که بهدست میآورد از کار خلاف بود. باورم نمیشد که او چهار سال به من دروغ گفته باشد.دختر ۲۴ ساله ادامه داد: درنهایت دل به دریا زدم و به اشکان گفتم که دیگر تصمیم به ازدواج با او ندارم. علت را که پرسید واقعیت را گفتم، نمیدانستم چه کسی به من زنگ زده ولی هر کسی بود زندگی مرا نجات داد. ولی اشکان دست بردار نبود، ادعای عاشقی داشت و مدام برای من ایجاد مزاحمت میکرد. تا اینکه دیروز به مقابل خانهمان آمد و به من حمله کرد. او به قدری مرا کتک زد که مرگ را به چشمم دیدم، بعد هم فرار کرد.
بدنبال اظهارات دختر جوان، بازپرس حبیبالله صادقی از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بازداشت پسر مواد فروش را صادر کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اواخر هفته گذشته دختر جوانی به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت و از خواستگارش به خاطر شکنجه و آزار و اذیت شکایت کرد.
او گفت: ۴ سال قبل در یک پارک کوهستانی با جعفر آشنا شدم، البته آن زمان خودش را اشکان معرفی کرد. رابطه ما با گذشت زمان صمیمیتر شد و کم کم اشکان به من ابراز علاقه کرد. او به من گفته بود خلبان است و ظاهری شیک و خودروهای متعددی داشت. میگفت خلبان پروازهای خارج از کشور است و بیرویه پول خرج میکرد.او ادامه داد: کم کم به رفتارو ولخرجیهایش مشکوک شده بودم ولی از طرفی خودم هم دل به او بسته بودم. رابطه ما ادامه داشت تا اینکه مسأله ازدواج ما جدی شد و اشکان اصرار داشت که هر چه زودتر به خواستگاری من بیاید.
دختر جوان گفت: یک روز فرد ناشناسی با تلفن همراهم تماس گرفت و حرفهایی زد که اگر چه اول به نظرم دروغ بود اما کم کم متوجه شدم که فرد ناشناس راست میگوید و من در این مدت فریب حرفهای اشکان را خورده بودم. اشکان نه تنها اسمش را بلکه شغل و هویتش را به من دروغ گفته بود. او در کار خرید و فروش مواد مخدر بود و پولهایی هم که بهدست میآورد از کار خلاف بود. باورم نمیشد که او چهار سال به من دروغ گفته باشد.دختر ۲۴ ساله ادامه داد: درنهایت دل به دریا زدم و به اشکان گفتم که دیگر تصمیم به ازدواج با او ندارم. علت را که پرسید واقعیت را گفتم، نمیدانستم چه کسی به من زنگ زده ولی هر کسی بود زندگی مرا نجات داد. ولی اشکان دست بردار نبود، ادعای عاشقی داشت و مدام برای من ایجاد مزاحمت میکرد. تا اینکه دیروز به مقابل خانهمان آمد و به من حمله کرد. او به قدری مرا کتک زد که مرگ را به چشمم دیدم، بعد هم فرار کرد.
بدنبال اظهارات دختر جوان، بازپرس حبیبالله صادقی از شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور بازداشت پسر مواد فروش را صادر کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه