گفتوگوی «ایران» با استاد پژوهشکده زلزله شناسی درباره آسیب شناسی ایمنی ساختمانها در برابر سیل و زلزله
باید جلوی ریسکهای جدید را بگیریم
حمیده امینی فرد
خبرنگار
ما اکنون با ظاهر شهرهای جدیدی روبهرو هستیم که به شهرهای قدیمی الحاق شدهاند. خیلیها آنها را «در حاشیه» مینامند؛ اما واقعیت این است که ما خیلی وقت است که از متن اصلی شهرهای «اصولیساز» فاصله گرفتهایم. اغلب ساختمانهای ما در ظاهر تقلیدی از معماریهای اروپایی و امریکاییاند اما در باطن ما با لایههای پنهان ساخت وسازهایی مواجهیم که ساختار شکنندهشان با یک زلزله یا سیل از هم میپاشد. ساخت و سازهایی که «مجاز» خوانده میشود اما شاید تنها فرقشان با «غیر مجازها» ظاهر فریبندهای باشد که معلوم نیست تا چه اندازه میتواند در برابر حوادث طبیعی و غیر طبیعی مقاومت کند! حالا اصلیترین سؤالی که ما شهروندان باید از شهرسازها بپرسیم حول همین محور است. «چرا ما با ساختمانهایی مواجهیم که ضریب ایمنیشان در برابر حوادث مشخص نیست؟» کارشناسان زیادی به این سؤال پاسخ دادهاند. برخیها طرف تاریک ایمن نبودن ساختمانها را گرفتهاند و البته تعدادی هم باور دارند که نگرانی درباره ایمنی ساختمانها بویژه در کلانشهرها آنچنان که باید جدی نیست. با این حال خیلیهایمان همچنان نگرانیم و مدام از خود میپرسیم؛ اگر زلزله بزرگ تهران رخ دهد ،آسیبی که هر یک از ما از این غیر اصولیسازها میخوریم تا چه اندازه بزرگ خواهد بود؟! آنهایی که نام گسلهای تهران را شنیدهاند خوب میدانند که نرخی که بابت خانههای اعیانی و لوکس در شمال تهران پرداخته میشود بیشتر شبیه این ضربالمثل معروف «آب در هاون کوبیدن است»! چراکه نرخی که برای آنها پرداخته میشود تضمینی برای ایمن ماندن از شر حوادث و بلایای طبیعی نیست. گفتوگوی ما با مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله درباره «وضعیت ایمنی ساختمانها در برابر بلایای طبیعی» در همین زمینه است. او در این مصاحبه علاوه بر اینکه به دغدغه شهروندانی که در حاشیه و بافت داخل شهری زندگی میکنند پاسخ میدهد، زوایای پنهان ساخت و سازهای غیر مجاز در حریمهای ممنوعه را هم باز میکند. زارع همچنین به شهرکسازیها و مجتمعسازیهای خطرناکی اشاره میکند که بیتوجه به موقعیت جغرافیایی و بافت منطقه گسترش یافته است. گفتوگوی ما با او را در ادامه میخوانید؛
شما بهعنوان کسی که سالهاست در حوزه زلزله فعالیت میکنید، اگر بخواهید نگاهی به ساختمانها بویژه در کلانشهرها بیندازید با توجه به هشدارهای پیاپی که درباره عدم ساخت و ساز روی گسلها داده میشود، فکر میکنید در حوزه ایمنسازی چه کاری باید انجام میگرفته که تاکنون اتفاق نیفتاده است؟
در این زمینه در ابتدا باید به یک نکته مهم و اساسی توجه کنیم و آن این است که در 30-20 سال اخیر، شهرسازی از متن شهرها فاصله گرفته و به سمت حاشیهها رفته است. اما ضوابط و قوانینی که باید برای توسعه شهری در حاشیه شهرها اعمال شود، وجود ندارد و اگر هم الزامی وجود داشته، بیشتر در حوزه اشتغال و ساخت مسکن برای افراد کم بضاعت بوده است. به عبارتی اولویتی برای پرداختن به بحث ایمنی در حاشیه شهرها وجود نداشته و همواره این محدودهها مورد بیمهری و غفلت مدیران شهری و شوراها قرار گرفته است. به طوری که ساخت و سازهای بیضابطه و بدون توجه به قوانین و ضوابط ایمنی در حریم شهرها نه تنها متوقف نشده که بعضاً در حاشیه شهرهایی مثل تهران، تبریز و مشهد گسترش نیز یافته است. درحالی که شوراهای شهر با این که وظیفه نظارتی دارند و مدعی حفظ حریم شهرها هستند اما سابقه خوبی از خود نشان ندادهاند. هم اکنون هر نوع ساخت و سازی که در حاشیه تهران مثل حاشیه جاده ساوه، جنوب شهرری، غرب تهران و بخشهایی که بعد از رودخانه کن و شمال منطقه 22 و بویژه منطقه 21 انجام شده به نوعی تعرض به حریم منابع طبیعی و حریم راهآهن و فرودگاه محسوب میشود. اگر همین داستان را در حاشیه شهر مشهد هم دنبال کنیم، میتوانیم ردپای ساخت و سازهای غیرمجاز در حریمهای ممنوعه را ببینیم. مثل منطقهای که مرکز خرید الماس شرق و نمایشگاه بینالمللی در آن ساخته شده است یا محله قاسم آباد نیز همین وضعیت را دارد. در واقع در حریمهای شهری که باید در آنها ساخت وساز ممنوع باشد، به راحتی ساختمانسازی انجام میشود.
این ساخت و سازها در حاشیه نسبت به داخل شهر چه تبعاتی برای ساکنانشان دارد؟
به طور کلی مجتمعسازی چه به صورت تعاونیهای مسکن یا طرحهای مسکن ارزان قیمت با عناوین مختلف در مناطقی صورت میگیرد که نقاط مناسبی محسوب نمیشوند. مثلاً در منطقه ری روی خاک نرم، ساختمان 12 طبقه ساخته شده که اقدام بسیار خطرناکی است. ساختمانهای بلند مخصوصاً وقتی قرار است ارزان قیمت بوده و برای قشر بیبضاعت ساخته شود، معمولاً برای پایین آوردن هزینهها بیکیفیت ساخته میشود بنابراین وقتی بلندمرتبه و مجتمع میشوند، خطر بیشتری به ایجاد میکند. چون اگر زلزلهای رخ دهد تلفات بیشتری بجا میگذارد. این مسأله مهمی بویژه در سالهای اخیر است که تعداد این مجتمعها بیشتر شده است. مسأله این است که این ساختمانها که هم اکنون بیشتر در حاشیه شهرها ساخته میشوند به نواحی بسیار خطرناک و آسیب پذیر تبدیل شدهاند. این در همه شهرهای بزرگ دنیا صادق است. مثل زلزله مهر سال 84 که در حاشیه شهر اسلام آباد پاکستان رخ داد و باعث شد یک برج مسکونی فرو بریزد و بیش از 2 هزار نفر کشته شوند.
اساساً چرا شهرها روی گسلها ساخته شدهاند؟
از نظر موقعیت جغرافیایی، شهرها در بیشتر مناطق ایران در نقاطی در پای دامنه کوهها ساخته شدهاند، چون به آب نیاز داشتند و از نظر تاریخی در کنار دامنه کوهها، امکان حفاظت و امنیت بیشتری وجود داشت. این دلایل برای ساخت شهرها موجب شده است تا اغلب آنها در دامنه ارتفاعات ساخته شوند که گسلهای فعال قرار دارد. براین اساس از حدود 100 سال پیش که شهرها به تدریج توسعه یافتند، همین روال ادامه پیدا کرد تا حدود 80 سال پیش که شهرها از نظر ابعاد و جمعیت هم رشد کردند و جمعیت تهران به یک میلیون نفر رسید. به همین ترتیب به تدریج به جمعیت مشهد، تبریز و شهرهای دیگر هم اضافه شد. افزایش و استقرار جمعیت از طرفی باعث شد تا در حاشیه شهرها نیز محلات شهری جدید ساخته شود. مثلاً براساس طرح تفصیلی محدودههایی که قابلیت تبدیل شدن به شهرها را داشتند پیشبینی شده است، اما به خاطر محدودیت فضایی بویژه در 50 سال اخیر، بسیاری روی گسلها توسعه پیدا کردهاند.
دلیل این انتخاب چه بود؟
کمبود فضا و همین که میخواستند در نزدیکی شهرها باشند. مثل تبریز جدید که 30 سال پیش در حاشیه تبریز بوده است. الان در شمال تبریز حدود 400 هزار نفر زندگی میکنند یا در حاشیه شمالی تهران که عمدتاً مربوط به 20 سال گذشته است، هم اکنون حدود 2 میلیون نفر زندگی میکنند.
محدوده شمالی تهران شامل چه مناطقی میشود؟
کل باند شمال تهران از شمال منطقه تهرانپارس، حکیمیه تا شمال منطقه یک در شمیرانات، مینی سیتی، سوهانک، بلوار ارتش و بخش بزرگی از سعادت آباد در حاشیه شهر تهران قرار دارد که کل شهرسازی آنها در حریم گسل بوده و برای آن قانونی وجود ندارد.
یعنی هیچ قانون و مقرراتی برای ممنوعیت ساخت و ساز روی گسلها وجود ندارد؟
قانون مصوب مجلس که نه، اما مقرراتی از سوی شورای عالی شهرسازی در سال 95 تصویب شده که تأکید دارد ساختمانهای حساس نباید در حریم گسل ساخته شود.
آیا همین محدودیتها هم به درستی اجرا میشود؟
به هر حال مسأله اقتصادی مهم است. در بیشتر شهرها در برابر این مسأله مقاومت وجود دارد. مثلاً ولنجک یک منطقه اقتصادی بسیار گران است و ساخت و ساز در آن صرفه اقتصادی دارد. الان در بسیاری از مناطق تهران تأکید بر این است که بر اساس نقشه حریم عمل شود. اما خب همه شهرها فاقد این نقشه حریم هستند البته تبریز هم نقشه حریم دارد.
تهیه نقشه حریم تا چه اندازه میتواند جلوی ساخت و ساز روی گسلها را بگیرد؟
الآن نقشه گسلها برای نقاط مهم کشور مثل تهران، کرج و تبریز وجود دارد، به عبارتی نقشه حریم روی نقشه گسل مینشیند. مثلاً گفته میشود در منطقه الف اجازه ساخت و ساز وجود ندارد یا در فلان منطقه فقط میتوان 3 طبقه ساخت.
خب تهران نقشه حریم دارد، پس چرا باز روی گسلها ساخت و ساز میشود؟ این به معنای این نیست که ما حتی اگر نقشه داشته باشیم باز کار خودمان را میکنیم؟
این طور نیست که نقشه فایده نداشته باشد، اما مهم است که عملیاتی شود. عملیاتی شدن آن هم به حاکمیت بستگی دارد. البته بخشی از آن دست شهرداریهاست به شرط آن که هدف اصلی و اولیه آنها درآمدزایی نباشد.
تهیه نقشه حریم کار زمانبری است؟
فکر میکنم ظرف سه ماه میتوان نقشه حریم کل کشور را تدوین و تصویب کرد، به شرط آن که بخواهیم.
خب بهانه اینکه اجرا نمیشود، چیست؟
عموماً اختلاف نظر کارشناسی مطرح میشود. اما خب حدس من این است که پشت همه این داستانها منافع اقتصادی افرادی در جریان است که اجازه نمیدهند نقشه حریم تصویب شود.
یعنی در تمام شهرها مناطق گران شهری اغلب روی گسلها قرار دارند؟
بیشتر نقاطی که میگویم در مناطق گران هستند مثلاً وضعیت تبریز و مشهد هم مثل تهران است.
برخی مسئولان حوزه شهری معتقدند که ساخت و ساز روی گسلها ممنوع نیست فقط شروطی دارد که سازنده را مجبور میکند تا آنها را با صرف وقت و هزینه زیاد پیاده کند، آیا شما این گفتهها را تأیید میکنید؟
مسأله این است که احراز آن شرایط برای ساخت و ساز در حریم نه روی کاغذ که در اجرا بسیار سخت و پیچیده است. حتی اگر شروط خوبی هم باشد باید دید در مرحله اجرا چگونه قرار است پیاده شود. ما گستره بزرگی به نام شمال شهر تهران را داریم که از حکیمیه (شمال شرق) تا وردآورد (شمال کرج) ادامه دارد و طول آن 50 کیلومتر است. جالب اینکه سریعترین رشد ساخت و ساز در 30-20 سال اخیر در همین منطقه بوده است. خب این محدوده بزرگی است که رعایت شروط و ملاحظات در آن سخت است. حاصل این تفکر این میشود که ما محیط ساخته شدهای در منطقه یک تهران داریم که نمیتوانیم دیگر برای آن کاری انجام دهیم. چون حتی در کوچههای باریک آن هم آپارتمانهای بالای 6 طبقه ساخته شده است.خب در چنین محدودهای چطور میتوانیم بگوییم که ساختمانی نباشد. بله، 30 سال پیش میتوانستیم در برابر این ساخت و سازها مقاومت کنیم اما الان فرصت از دست رفته است.
خب چطور میتوان جلوی ریسک بیشتر را گرفت؟ به هرحال توسعه کالبدی شهرها همچنان ادامه دارد؟
بله این امکان همچنان وجود دارد و باید انجام شود. مثلاً در شمال سعادت آباد در نقطهای که یکی از هتلهای معروف ساخته شده است یا در بلوار دانشجو در منطقه ولنجک و حتی منطقه حصارک کن جایی که دانشگاه علوم و تحقیقات ساخته شده است هنوز میتوان جلوی بارگذاریهای جدید را گرفت چون همه این نقاط روی گسل شمال تهران قرار گرفته است. یا شمال منطقه 22 هم درگیر همین داستان است. ما با برج سازیهای متعدد مواجهیم. اگرچه بافت سنتی وجود ندارد و شهرسازی مدرن رخ داده، اما برجها روی لبه گسل شمال تهران ساخته شده است و همچنان هم این روند ادامه دارد. برای مثال هم میتوان به شهرک پلیس در منطقه 22 اشاره کرد. تمام باندی که در شرق تهران در ادامه بزرگراه شهید همت به سمت وردآورد است در همین وضعیت قرار دارد. ما باید جلوی ریسکهای جدید را بگیریم. به هرحال وضعیت شهر تهران خوب نیست.
برخی سازندهها بویژه در مناطق شمالی تهران که عمدتاً روی گسل ساخته شده، مدعیاند که این ساختمان ضد زلزله است و مثلاً در برابر زلزله 7 ریشتری هم مقاومت میکند. نرخ این ساختمانها به همین بهانه بسیار گرانتر از ساختمانهای مشابه است، خب این ادعاها درست است؟
مسأله اینجاست که کارشناسانی که به این موضوعات میدان دادهاند، از خطر ریسک آگاه نیستند و فقط تبلیغ میکنند. اینها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و سطحی است و به نوعی سوءاستفاده از علم است. از سطح خطر و ميزان ريسك خبر ندارند حتی یک زلزله 8 ریشتری در داخل فلات ایران هم قابل پیشبینی نیست و اگر ساختمانی فرو بریزد نمیتوان علت تخریب را مشخص کرد. میزان تابآوری یک ساختمان را باید با یک کارتفصیلی تحقیقاتی انجام شود.
این کار تاکنون انجام نشده است؟
برای برخی ساختمانهای حساس مثل بعضی بیمارستانها این کار انجام شده است، اما این شامل همه ساختمانها، برجهای مسکونی، مراکز خرید، پارکینگهای طبقاتی و مراکز تفریحی نمیشود. به هرحال ثابت کردن این ادعا هم کار هر کسی نیست. وقتی ساختمانی ساخته شد دیگر، کار انجام شده است. اینکه گفته میشود جا نداریم پس باید هرجا که توانستیم بسازیم، دلیل خوبی نیست.
برخی کارشناسان میگویند براساس طرح جامع محدوده مرکزی تهران مثل بلوار کشاورز برای ساخت بلندمرتبهها پیشبینی شده اما در اجرا شمال تهران هدف قرار داده شده و به همین علت هم خطرناک است.
خب این محدوده به آن معنا که هر محدودهای که روی گسل قرار دارد، خطرناک نیست اما مسأله مهم این است که شما به معنای واقعی در این قسمت از شهر احساس شهریت میکنید چون همه چیز سر جای خود ساخته شده است، اما مثلاً در شمال تهران در دره ولنجک در انتهای کوچه مسجد دو برج دو قلو دقیقاً روی گسل شمال تهران ساخته شده است که علاوهبر خطر زلزله، خطر سیلاب و لرزش زمین هم وجود دارد.
خبرنگار
ما اکنون با ظاهر شهرهای جدیدی روبهرو هستیم که به شهرهای قدیمی الحاق شدهاند. خیلیها آنها را «در حاشیه» مینامند؛ اما واقعیت این است که ما خیلی وقت است که از متن اصلی شهرهای «اصولیساز» فاصله گرفتهایم. اغلب ساختمانهای ما در ظاهر تقلیدی از معماریهای اروپایی و امریکاییاند اما در باطن ما با لایههای پنهان ساخت وسازهایی مواجهیم که ساختار شکنندهشان با یک زلزله یا سیل از هم میپاشد. ساخت و سازهایی که «مجاز» خوانده میشود اما شاید تنها فرقشان با «غیر مجازها» ظاهر فریبندهای باشد که معلوم نیست تا چه اندازه میتواند در برابر حوادث طبیعی و غیر طبیعی مقاومت کند! حالا اصلیترین سؤالی که ما شهروندان باید از شهرسازها بپرسیم حول همین محور است. «چرا ما با ساختمانهایی مواجهیم که ضریب ایمنیشان در برابر حوادث مشخص نیست؟» کارشناسان زیادی به این سؤال پاسخ دادهاند. برخیها طرف تاریک ایمن نبودن ساختمانها را گرفتهاند و البته تعدادی هم باور دارند که نگرانی درباره ایمنی ساختمانها بویژه در کلانشهرها آنچنان که باید جدی نیست. با این حال خیلیهایمان همچنان نگرانیم و مدام از خود میپرسیم؛ اگر زلزله بزرگ تهران رخ دهد ،آسیبی که هر یک از ما از این غیر اصولیسازها میخوریم تا چه اندازه بزرگ خواهد بود؟! آنهایی که نام گسلهای تهران را شنیدهاند خوب میدانند که نرخی که بابت خانههای اعیانی و لوکس در شمال تهران پرداخته میشود بیشتر شبیه این ضربالمثل معروف «آب در هاون کوبیدن است»! چراکه نرخی که برای آنها پرداخته میشود تضمینی برای ایمن ماندن از شر حوادث و بلایای طبیعی نیست. گفتوگوی ما با مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله درباره «وضعیت ایمنی ساختمانها در برابر بلایای طبیعی» در همین زمینه است. او در این مصاحبه علاوه بر اینکه به دغدغه شهروندانی که در حاشیه و بافت داخل شهری زندگی میکنند پاسخ میدهد، زوایای پنهان ساخت و سازهای غیر مجاز در حریمهای ممنوعه را هم باز میکند. زارع همچنین به شهرکسازیها و مجتمعسازیهای خطرناکی اشاره میکند که بیتوجه به موقعیت جغرافیایی و بافت منطقه گسترش یافته است. گفتوگوی ما با او را در ادامه میخوانید؛
شما بهعنوان کسی که سالهاست در حوزه زلزله فعالیت میکنید، اگر بخواهید نگاهی به ساختمانها بویژه در کلانشهرها بیندازید با توجه به هشدارهای پیاپی که درباره عدم ساخت و ساز روی گسلها داده میشود، فکر میکنید در حوزه ایمنسازی چه کاری باید انجام میگرفته که تاکنون اتفاق نیفتاده است؟
در این زمینه در ابتدا باید به یک نکته مهم و اساسی توجه کنیم و آن این است که در 30-20 سال اخیر، شهرسازی از متن شهرها فاصله گرفته و به سمت حاشیهها رفته است. اما ضوابط و قوانینی که باید برای توسعه شهری در حاشیه شهرها اعمال شود، وجود ندارد و اگر هم الزامی وجود داشته، بیشتر در حوزه اشتغال و ساخت مسکن برای افراد کم بضاعت بوده است. به عبارتی اولویتی برای پرداختن به بحث ایمنی در حاشیه شهرها وجود نداشته و همواره این محدودهها مورد بیمهری و غفلت مدیران شهری و شوراها قرار گرفته است. به طوری که ساخت و سازهای بیضابطه و بدون توجه به قوانین و ضوابط ایمنی در حریم شهرها نه تنها متوقف نشده که بعضاً در حاشیه شهرهایی مثل تهران، تبریز و مشهد گسترش نیز یافته است. درحالی که شوراهای شهر با این که وظیفه نظارتی دارند و مدعی حفظ حریم شهرها هستند اما سابقه خوبی از خود نشان ندادهاند. هم اکنون هر نوع ساخت و سازی که در حاشیه تهران مثل حاشیه جاده ساوه، جنوب شهرری، غرب تهران و بخشهایی که بعد از رودخانه کن و شمال منطقه 22 و بویژه منطقه 21 انجام شده به نوعی تعرض به حریم منابع طبیعی و حریم راهآهن و فرودگاه محسوب میشود. اگر همین داستان را در حاشیه شهر مشهد هم دنبال کنیم، میتوانیم ردپای ساخت و سازهای غیرمجاز در حریمهای ممنوعه را ببینیم. مثل منطقهای که مرکز خرید الماس شرق و نمایشگاه بینالمللی در آن ساخته شده است یا محله قاسم آباد نیز همین وضعیت را دارد. در واقع در حریمهای شهری که باید در آنها ساخت وساز ممنوع باشد، به راحتی ساختمانسازی انجام میشود.
این ساخت و سازها در حاشیه نسبت به داخل شهر چه تبعاتی برای ساکنانشان دارد؟
به طور کلی مجتمعسازی چه به صورت تعاونیهای مسکن یا طرحهای مسکن ارزان قیمت با عناوین مختلف در مناطقی صورت میگیرد که نقاط مناسبی محسوب نمیشوند. مثلاً در منطقه ری روی خاک نرم، ساختمان 12 طبقه ساخته شده که اقدام بسیار خطرناکی است. ساختمانهای بلند مخصوصاً وقتی قرار است ارزان قیمت بوده و برای قشر بیبضاعت ساخته شود، معمولاً برای پایین آوردن هزینهها بیکیفیت ساخته میشود بنابراین وقتی بلندمرتبه و مجتمع میشوند، خطر بیشتری به ایجاد میکند. چون اگر زلزلهای رخ دهد تلفات بیشتری بجا میگذارد. این مسأله مهمی بویژه در سالهای اخیر است که تعداد این مجتمعها بیشتر شده است. مسأله این است که این ساختمانها که هم اکنون بیشتر در حاشیه شهرها ساخته میشوند به نواحی بسیار خطرناک و آسیب پذیر تبدیل شدهاند. این در همه شهرهای بزرگ دنیا صادق است. مثل زلزله مهر سال 84 که در حاشیه شهر اسلام آباد پاکستان رخ داد و باعث شد یک برج مسکونی فرو بریزد و بیش از 2 هزار نفر کشته شوند.
اساساً چرا شهرها روی گسلها ساخته شدهاند؟
از نظر موقعیت جغرافیایی، شهرها در بیشتر مناطق ایران در نقاطی در پای دامنه کوهها ساخته شدهاند، چون به آب نیاز داشتند و از نظر تاریخی در کنار دامنه کوهها، امکان حفاظت و امنیت بیشتری وجود داشت. این دلایل برای ساخت شهرها موجب شده است تا اغلب آنها در دامنه ارتفاعات ساخته شوند که گسلهای فعال قرار دارد. براین اساس از حدود 100 سال پیش که شهرها به تدریج توسعه یافتند، همین روال ادامه پیدا کرد تا حدود 80 سال پیش که شهرها از نظر ابعاد و جمعیت هم رشد کردند و جمعیت تهران به یک میلیون نفر رسید. به همین ترتیب به تدریج به جمعیت مشهد، تبریز و شهرهای دیگر هم اضافه شد. افزایش و استقرار جمعیت از طرفی باعث شد تا در حاشیه شهرها نیز محلات شهری جدید ساخته شود. مثلاً براساس طرح تفصیلی محدودههایی که قابلیت تبدیل شدن به شهرها را داشتند پیشبینی شده است، اما به خاطر محدودیت فضایی بویژه در 50 سال اخیر، بسیاری روی گسلها توسعه پیدا کردهاند.
دلیل این انتخاب چه بود؟
کمبود فضا و همین که میخواستند در نزدیکی شهرها باشند. مثل تبریز جدید که 30 سال پیش در حاشیه تبریز بوده است. الان در شمال تبریز حدود 400 هزار نفر زندگی میکنند یا در حاشیه شمالی تهران که عمدتاً مربوط به 20 سال گذشته است، هم اکنون حدود 2 میلیون نفر زندگی میکنند.
محدوده شمالی تهران شامل چه مناطقی میشود؟
کل باند شمال تهران از شمال منطقه تهرانپارس، حکیمیه تا شمال منطقه یک در شمیرانات، مینی سیتی، سوهانک، بلوار ارتش و بخش بزرگی از سعادت آباد در حاشیه شهر تهران قرار دارد که کل شهرسازی آنها در حریم گسل بوده و برای آن قانونی وجود ندارد.
یعنی هیچ قانون و مقرراتی برای ممنوعیت ساخت و ساز روی گسلها وجود ندارد؟
قانون مصوب مجلس که نه، اما مقرراتی از سوی شورای عالی شهرسازی در سال 95 تصویب شده که تأکید دارد ساختمانهای حساس نباید در حریم گسل ساخته شود.
آیا همین محدودیتها هم به درستی اجرا میشود؟
به هر حال مسأله اقتصادی مهم است. در بیشتر شهرها در برابر این مسأله مقاومت وجود دارد. مثلاً ولنجک یک منطقه اقتصادی بسیار گران است و ساخت و ساز در آن صرفه اقتصادی دارد. الان در بسیاری از مناطق تهران تأکید بر این است که بر اساس نقشه حریم عمل شود. اما خب همه شهرها فاقد این نقشه حریم هستند البته تبریز هم نقشه حریم دارد.
تهیه نقشه حریم تا چه اندازه میتواند جلوی ساخت و ساز روی گسلها را بگیرد؟
الآن نقشه گسلها برای نقاط مهم کشور مثل تهران، کرج و تبریز وجود دارد، به عبارتی نقشه حریم روی نقشه گسل مینشیند. مثلاً گفته میشود در منطقه الف اجازه ساخت و ساز وجود ندارد یا در فلان منطقه فقط میتوان 3 طبقه ساخت.
خب تهران نقشه حریم دارد، پس چرا باز روی گسلها ساخت و ساز میشود؟ این به معنای این نیست که ما حتی اگر نقشه داشته باشیم باز کار خودمان را میکنیم؟
این طور نیست که نقشه فایده نداشته باشد، اما مهم است که عملیاتی شود. عملیاتی شدن آن هم به حاکمیت بستگی دارد. البته بخشی از آن دست شهرداریهاست به شرط آن که هدف اصلی و اولیه آنها درآمدزایی نباشد.
تهیه نقشه حریم کار زمانبری است؟
فکر میکنم ظرف سه ماه میتوان نقشه حریم کل کشور را تدوین و تصویب کرد، به شرط آن که بخواهیم.
خب بهانه اینکه اجرا نمیشود، چیست؟
عموماً اختلاف نظر کارشناسی مطرح میشود. اما خب حدس من این است که پشت همه این داستانها منافع اقتصادی افرادی در جریان است که اجازه نمیدهند نقشه حریم تصویب شود.
یعنی در تمام شهرها مناطق گران شهری اغلب روی گسلها قرار دارند؟
بیشتر نقاطی که میگویم در مناطق گران هستند مثلاً وضعیت تبریز و مشهد هم مثل تهران است.
برخی مسئولان حوزه شهری معتقدند که ساخت و ساز روی گسلها ممنوع نیست فقط شروطی دارد که سازنده را مجبور میکند تا آنها را با صرف وقت و هزینه زیاد پیاده کند، آیا شما این گفتهها را تأیید میکنید؟
مسأله این است که احراز آن شرایط برای ساخت و ساز در حریم نه روی کاغذ که در اجرا بسیار سخت و پیچیده است. حتی اگر شروط خوبی هم باشد باید دید در مرحله اجرا چگونه قرار است پیاده شود. ما گستره بزرگی به نام شمال شهر تهران را داریم که از حکیمیه (شمال شرق) تا وردآورد (شمال کرج) ادامه دارد و طول آن 50 کیلومتر است. جالب اینکه سریعترین رشد ساخت و ساز در 30-20 سال اخیر در همین منطقه بوده است. خب این محدوده بزرگی است که رعایت شروط و ملاحظات در آن سخت است. حاصل این تفکر این میشود که ما محیط ساخته شدهای در منطقه یک تهران داریم که نمیتوانیم دیگر برای آن کاری انجام دهیم. چون حتی در کوچههای باریک آن هم آپارتمانهای بالای 6 طبقه ساخته شده است.خب در چنین محدودهای چطور میتوانیم بگوییم که ساختمانی نباشد. بله، 30 سال پیش میتوانستیم در برابر این ساخت و سازها مقاومت کنیم اما الان فرصت از دست رفته است.
خب چطور میتوان جلوی ریسک بیشتر را گرفت؟ به هرحال توسعه کالبدی شهرها همچنان ادامه دارد؟
بله این امکان همچنان وجود دارد و باید انجام شود. مثلاً در شمال سعادت آباد در نقطهای که یکی از هتلهای معروف ساخته شده است یا در بلوار دانشجو در منطقه ولنجک و حتی منطقه حصارک کن جایی که دانشگاه علوم و تحقیقات ساخته شده است هنوز میتوان جلوی بارگذاریهای جدید را گرفت چون همه این نقاط روی گسل شمال تهران قرار گرفته است. یا شمال منطقه 22 هم درگیر همین داستان است. ما با برج سازیهای متعدد مواجهیم. اگرچه بافت سنتی وجود ندارد و شهرسازی مدرن رخ داده، اما برجها روی لبه گسل شمال تهران ساخته شده است و همچنان هم این روند ادامه دارد. برای مثال هم میتوان به شهرک پلیس در منطقه 22 اشاره کرد. تمام باندی که در شرق تهران در ادامه بزرگراه شهید همت به سمت وردآورد است در همین وضعیت قرار دارد. ما باید جلوی ریسکهای جدید را بگیریم. به هرحال وضعیت شهر تهران خوب نیست.
برخی سازندهها بویژه در مناطق شمالی تهران که عمدتاً روی گسل ساخته شده، مدعیاند که این ساختمان ضد زلزله است و مثلاً در برابر زلزله 7 ریشتری هم مقاومت میکند. نرخ این ساختمانها به همین بهانه بسیار گرانتر از ساختمانهای مشابه است، خب این ادعاها درست است؟
مسأله اینجاست که کارشناسانی که به این موضوعات میدان دادهاند، از خطر ریسک آگاه نیستند و فقط تبلیغ میکنند. اینها بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد و سطحی است و به نوعی سوءاستفاده از علم است. از سطح خطر و ميزان ريسك خبر ندارند حتی یک زلزله 8 ریشتری در داخل فلات ایران هم قابل پیشبینی نیست و اگر ساختمانی فرو بریزد نمیتوان علت تخریب را مشخص کرد. میزان تابآوری یک ساختمان را باید با یک کارتفصیلی تحقیقاتی انجام شود.
این کار تاکنون انجام نشده است؟
برای برخی ساختمانهای حساس مثل بعضی بیمارستانها این کار انجام شده است، اما این شامل همه ساختمانها، برجهای مسکونی، مراکز خرید، پارکینگهای طبقاتی و مراکز تفریحی نمیشود. به هرحال ثابت کردن این ادعا هم کار هر کسی نیست. وقتی ساختمانی ساخته شد دیگر، کار انجام شده است. اینکه گفته میشود جا نداریم پس باید هرجا که توانستیم بسازیم، دلیل خوبی نیست.
برخی کارشناسان میگویند براساس طرح جامع محدوده مرکزی تهران مثل بلوار کشاورز برای ساخت بلندمرتبهها پیشبینی شده اما در اجرا شمال تهران هدف قرار داده شده و به همین علت هم خطرناک است.
خب این محدوده به آن معنا که هر محدودهای که روی گسل قرار دارد، خطرناک نیست اما مسأله مهم این است که شما به معنای واقعی در این قسمت از شهر احساس شهریت میکنید چون همه چیز سر جای خود ساخته شده است، اما مثلاً در شمال تهران در دره ولنجک در انتهای کوچه مسجد دو برج دو قلو دقیقاً روی گسل شمال تهران ساخته شده است که علاوهبر خطر زلزله، خطر سیلاب و لرزش زمین هم وجود دارد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه